جهاد: از ابن تیمیه تا بن لادن(2)
4- جهاد و گروههای نظامی اسلامگرا
اولین گروهی که آشکارا از جهاد برعلیه حاکم ظالم استفاده کرد، گروه جهاد اسلامی مصر میباشد که یکی از اعضای آن (خالد اسلامبولی) در سال 1981 رئیسجمهور مصر،انور سادات، را ترور کرد. رهبر این گروه،عبدالسلام فرج، مهندس الکترونیک بود که جزوهای به نام «الفریضهالغایبه» (واجب مکتوم) از وی باقی مانده است.{40} وی جهاد را تنها نبرد مقدس لازم در جنگ علیه حاکم ظالم معرفی میکند که به زعم وی علما سعی در پنهان کردن آن دارند. «جهاد در راه خدا فریضهای است که توسط علمای مصر به فراموشی سپرده شده است. با این وجود این اشخاص بهتر از هر کس دیگری میدانند که تنها راه بازگشت به گذشتهی باشکوه اسلام و احیاء دوبارهی آن،استفاده از جهاد است. در حالی که خداوند بهترین راه را برای بندگان خود نشان داده است، ولی مسلمانان هر یک راه خود را رفته و فلسفهی مخصوص به خود را در مورد بهترین راه دارا میباشند. هیچ شکی وجود ندارد که تنها راه از بین بردن این جهان استفاده از شمشیر میباشد». {41}
عبدالسلام فرج با ذکر سوالی بدین مضمون که آیا در سرزمین اسلامی زندگی میکنیم؟ به ذکر روایتی از امام ابوحنیفه میپردازد که طبق آن سرزمین اسلامی در صورتی که یکی از شرایط زیر را داشته باشد. سرزمین کفار محسوب میشود؛ اول اینکه سرزمین اسلام توسط قوانینی غیر از قوانین اسلام اداره شود؛ دوم اینکه در سرزمینی که ساکنان آن مسلمان هستند، امنیت وجود نداشته باشد؛ و سوم اینکه موجودیت سرزمین اسلامی به خطر بیفتد و یا با چالش جدی مواجه شود. در ادامه وی نتیجه میگیرد که سرزمین مصر نیز با وجودی که قسمت اعظم ساکنان آن مسلمان هستند، اما چون توسط قوانین غیر اسلامی اداره میشود، پس سرزمین کفار به حساب میآید. {42}
به اعتقاد فرج حاکمان کنونی کشورهای اسلامی از دین برگشته و مرتد شدهاند. آنها در راستای امپریالیسم به صلیبیون، کمونیسم و صهیونیسم تبدیل شدهاند. آنها به هیچ چیزی از اسلام معتقد نیستند. اما اسامی،افتخارات و ادعاهایشان سرشار از اسامی اسلامی میباشد. در واقع آنها تنها برای بهتر حکومت کردن از اسامی خداوند استفاده میکنند. فرج به تبعیت از ابوحنبفه،مالک و ابنحنبل اعلام میدارد مجازات کسانی که مرتد شدهاند از مجازات کسانی که از اول کافر شدهاند، سنگینتر است. در نتیجه طبق اجماع عموم علمای اسلامی با مرتدین حتی اگر قادر به حمل اسلحه نیز نباشند، باید جنگید و آنها را از بین برد. {43}
عبداسلام فرج به نقل از ابنتیمیه حاکمان امروزی جوامع اسلامی را با مغولها یکی دانسته و معتقد است که همانطور که «قانون یاسای مغول» برخلاف شریعت خداوند بود، قوانین امروزی کشورهایی از قبیل مصر که از غرب وارد شدهاند، برخلاف شریعت اسلام میباشد. مغولها برای غلبه بر سوریه به دروغ مدعی شده بودند که مسلمان شدهاند؛ ادعای حاکمان امروزی کشورهای اسلامی نیز در مسلمان بودن دروغی بیش نیست. همانند حاکمان مغول، هیچکدام از رهبران کشورهای اسلامی برای برگزاری شعائر اسلامی و عمل به آنها را بلد نیستند. حاکمان مغول زیر پرچم چنگیز خان میجنگیدند و به کفار مقامات بالایی اعطا میکردند و این در حالی است که حاکمان کنونی نیز مقامات بالای کشوری را به مسیحیان و یهودیان اعطا میکنند و بنابراین باید برعلیه حاکمان کشورهای اسلامی دست به جهاد زد.{44}
از دیدگاه فرج با وجودی که میدان مبارزه و جهاد امروزین مسلمانان باید آزادسازی اورشلیم باشد ولی توجه به نکاتی برای انتخاب میدان مبارزه ضروری میباشد. اول اینکه نبرد با دشمنی که نزدیکتر است از نبرد با دشمنی که دورتر است، واجبتر میباشد. دوم اینکه برای رسیدن به این پیروزیها باید مسلمانان خون خود را اهدا کنند و جنگ باید تنها زیر پرچم اسلام و تحت رهبری اسلام باشد. سوم اینکه پایههای موجودیت امپریالیسم در سرزمینهای اسلامی، وجود رهبران فعلی کشورهای اسلامی است». هیچ تردیدی وجود ندارد که نقطهی آغازین ما برای حرکت باید سرنگونی حاکمان فاسد باشد چرا که تنها در این صورت است که میتوانیم حاکمیت خداوند را مستقر سازیم.{45}
از نظر فرج در صورتی که یکی از سه شرط زیر وجود داشته باشد، جهاد وظیفهی انفرادی همهی مسلمانان خواهد بود. اولاً، زمانی که دو ارتش رودرروی یکدیگر قرار بگیرند، هیچ کس حق ندارد صحنهی نبرد را ترک کند و باید ثابت قدم ماند و به نبرد ادامه دهد. ثانیاً، زمانی که کافران سرزمین اسلامی را مورد تهاجم قرار دهند، وظیفهی تکتک مسلمانان است که با آنها جنگیده و از سرزمین اسلامی اخراج کنند. ثالثاً، زمانی که امام و رهبر مسلمین آنها را دعوت به جهاد کند، وظیفهی همهی مسلمانان است که به دعوت وی لبیک گویند. «بنابراین زمانی که جهاد وظیفهی همهی مسلمانان است دیگر لزومی ندارد که از والدین خود اجازه بگیرند و همانطور که علمای ما اعلام کردهاند، در چنین وضعیتی جهاد فریضهای مثل نماز و روزه خواهد بود.» {46} وی با ذکر اینکه اسلام به زور شمشیر گسترش یافته، جهاد دفاعی را قبول نمیکند و اعلام میدارد که جهاد در اسلام تا روز قیامت ادامه خواهد داشت و هیچوقت قطع نمیشود. «در صورتی که مسلمانان این فریضه را به فراموشی بسپارند روز به روز ضعیفتر خواهند شد و در نتیجه نمیتوانند به فریضهی خود عمل کنند».{47}
با وجودی که جزوهی عبدالسلام فرج برنامهای عملی برای استقرار حکومت اسلامی ارائه میداد و در جای جای اثر خود از ابنتیمیه نقل قول میکند، اما تقریبا تمام ناظران مصر مشروعیت استفادهی وی از فتواهای ابنتیمیه را قبول نکردند. از نظر آنها عبدالسلام فرج که شیخ کوشک او را «یک متفکر تازه به دوران رسیده» مینامید، هیچ اطلاعی از ماهیت سخنانی که از ابنتیمیه نقل میکرد، نداشته است. آنها بر این باور بودهاند که منتهای استفاده شده توسط فرج «آنقدر معتبر نیستند که بتوان براساس آنها جامعه یا حکومت مصر معاصر را توصیف کرد». {48} به هر حال واجب مکتوم، مشروعیتهای لازم را برای گروههای نظامی منطقه فراهم کرد. از این نظر این گروهها دولتهای منطقه اسلامی نیستند،چرا که قوانین آنها از ترکیبی از قوانین سنت اسلامی و قوانین اروپایی میدانستند.
یکی از حوادثی که تأثیر زیادی در رادیکالتر شدن جهان داشته است، اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر سال 1979 بود. این حادثه باعث شد تا علمای اسلامی بر علیه شوروی اعلام جهاد کرده و آن را به عنوان حمله به دارالاسلام در نظر بگیرند. در نتیجهی چنین تفسیری آنها قادر شدند که طبق شریعت اسلامی بر علیه اشغال اعلام جهاد دفاعی نمایند که در این صورت وظیفهی همهی مسلمانان شرکت در آن میباشد. {49} در واقع جنگ در افغانستان، هم دولتها (از جمله عربستان صعودی) و همگروههای منفرد را به سوی تمرکز مشروعیتهای مذهبی جنگ رهنمون ساخت، تا بدینوسیله بتوانند به راحتی از مسلمانان داوطلب برای اخراج شورویها حمایت به عمل آورند.{50}
عبدالله اعظم از جمله افرادی بود که بلافاصله بعد از حملهی شوروی تدریس در دانشگاه ملکعبدالعزیز عربستان را رها کرده و برای کمک و آموزش به مجاهدین به پاکستان مهاجرت کرد. وی در سال 1985 به کمک سازمانهای هلالاحمر کویت و عربستان صعودی، سازمان «مکتب الخدمت للمجاهدین العرب»(4) را با همکاری اسامه بنلادن و برای سازماندهی کمکهای انسان دوستانه به مجاهدین افغانی تأسیس کرد. این سازمان سالانه حدود 600 میلیون دلار برای کمک به مقاومت افغانها دریافت میکرد. اعظم رهبر و موعظهگر کاریزماتیک و اصلیترین ایدئولوگ «عرب- افغانها» و استاد اسامه بنلادن در دانشگاه بود. وی متفکری به معنی واقعی کلمه مثل قطب، مودودی و یا البناء نبود، بلکه سخنرانی چیرهدست بود که از ابنتیمیه،قرآن و حدیث نقل قول میکرد، اما راجع به فلسطین و افغانستان صحبت میکرد.{51}
عبدالله اعظم در سال 1941 در جنین متولد شد. بعد از اتمام تحصیلاتش به اردن و سپس سوریه رفته و از دانشگاه دمشق دکترای حقوق اسلامی گرفت. در اوخر دهه 1960 به مصر رفت و در دانشگاه الازهر تحصیلات تکمیلی خود را به پایان رساند و در سال 1973 به عربستان صعودی رفته و در دانشگاه جدیدالتأسیس جده به تدریس مشغول شد. اعظم جزو اولین اشخاصی است که برای شرکت در جهاد علیه شوروی و برای اشاعهی افکار خود به افغانستان رفت. وی پس از رسیدن به پاکستان ابتدا در دانشگاه اسلامآباد به تدریس پرداخت،اما خیلی زود آنجا را رها کرد و برای کمک به مجاهدین افغانی راهی پیشاور شد. در طول فعالیتهایش به این نتیجه میرسد که تنها راه موفقیت در استقرار جامعهی اسلامی، جهاد بر علیه دشمنان اسلام است. اعظم به یکی از رهبران برجسته جهاد تبدیل شد و کتابهای متعددی در این زمینه نوشت که در آنها عقاید و جهانبینی خود را دربارهی جهاد و آینده اسلام جهانبینی خود را دربارهی جهاد و آینده اسلام شرح میدهد. وی در بیستوچهارم نوامبر سال 1989 به همراه دو پسرش و در راه رفتن به نماز جمعه و در پیشاور پاستان ترور شد. {52}
فراخوانی مسلمانان جهان به جهاد در افغانستان و اعلام اینکه جهاد وظیفهی فردی همهی مسلمانان است، موضوع اصلی دو کتاب مهم عبدالله اعظم به نامهای «دفاع از سرزمینهای اسلامی» و «الحاق به کاروان» میباشد. وی دلایل جهاد را در شانزده بند ذکر میکند: {53}
1-جلوگیری از تسلط کافران بر مسلمانان؛
2-کمبود مسلمانانی که جان خود را در راه اسلام فدا میکنند؛
3-ترس از آتش جهنم؛
4-عمل به فریضهی جهاد و پاسخ به دعوت خداوند؛
5-ادامه دادن راه سلف صالح؛
6-استقرار جامعهای اسلامی ؛
7-محافظت از مستضعفین روی زمین؛
8-شهید شدن و کسب مقام والا در بهشت؛
9-جهاد، سپری در مقابل امت است و از بیحرمت شدن آنها جلوگیری میکند؛
10-حفاظت از عزت امت و نقش بر آب کردن توطئههای دشمن؛
11-حفاظت از سرزمین اسلام و جلوگیری از فاسد شدن آن؛
12-ایجاد امنیت برای مکانهای مقدس مسلمانان ؛
13-حفاظت از امت در مقابل شکنجه و آوارگی؛
14-سعادت امت و افزایش ثروت آنها؛
15-جهاد اوج همه چیز در اسلام است؛
16- جهاد بهترین شکل عبادت در دین اسلام است و مسلمانان به وسیلهی آن میتوانند به بالاترین درجات برسند.
عبدالله اعظم به نقل از ابنتیمیه اولین وظیفهی مسلمانان بعد از ایمان را جهاد و دفاع از سرزمینهای اسلامی میداند. به نظر وی این فریضه مهمترین وظیفهای است که در عصر حاضر توسط مسلمانان به دست فراموشی سپرده شده است و علت اصلی وضعیت فلاکت بار مسلمانان عمل نکردن به جهاد میباشد. از نظر وی جهاد علیه کفار دو نوع میباشد؛ جهاد تهاجمی زمانی است که دشمن از سرزمین خود دست به حمله نبرند. در چنین حالتی بر مسلمانان واجب کفایی است که در این جهاد شرکت کنند و وظیفه اصلی متوجه امام مسلمین است که ارتشی تدارک دیده و به جنگ آنها بفرستد و آنها را مجبور به پرداخت جزیه کند، در غیر این صورت این امام است که مرتکب گناه شده است. نوع دوم جهاد تدافعی میباشد که در آن بر همهی مسلمانان واجب عینی (وظیفه انفرادی همه مسلمانان) است که در جهاد شرکت کنند و کفار را از سرزمین اسلام خارج سازند. این نوع جهاد مهمترین وظیفه مسلمانان بوده و تحت شرایط زیر الزامی میشود؛ اول،اگر کفار وارد سرزمین اسلام شده باشند؛ دوم،اگر خطوط نیروها در میدان نبرد رودرروی یکدیگر قرار گرفته و به همدیگر نزدیک شوند؛ سوم، زمانی که امام امت دعوت کند آنها باید به فتوای وی پاسخ داده و اطاعت کنند؛ و چهارم، اگر کفار گروهی از مسلمانان را دستگیر کرده و زندانی کنند. {54}
اعظم به نقل از ابنتیمیه خاطر نشان میکند که اگر دشمن وارد سرزمینهای اسلامی شود بر مسلمانان واجب عینی است که در جهاد بر علیه دشمنان شرکت کنند. این وظیفه در وهلهی اول متوجه نزدیکترین فرد به صحنهی نبرد میباشد و بعد از وی به نفرات بعد و به همین ترتیب تا آخرین نفر از مسلمانان جهان منتقل میشود. در چنین شرایطی اجازه گرفتن از والدین و یا دیگران برای شرکت در جهاد ضرورتی ندارد. {55} به فراموشی سپردن جهاد شبیه ترک نماز و روزه و شاید هم بدتر از آنها باشد و ابنرشد میفرماید:«مسلماً زمانی که جهاد واجب عینی شد، دقیقاً عین حج واجب میشود». {56}
عبدالله اعظم روایت معروفی را که از سوی علمای شیعه نیز مورد تأیید است و مدعی است که جهاد با نفس بزرگتر از جهاد با دشمن میباشد و رد کرده و معتقد است که این حدیث جعلی میباشد و هیچ پایهی معتبری ندارد. به نظر وی اگر جامعهی اسلامی در جهاد برای آزادسازی سرزمینهای اسلامی شرکت نکند و حتی اگر یک قطعه از این سرزمین نیز دست دشمن باقی بماند،این جامعه گناهکار خواهد بود.{57} به نظر وی در نبرد با دشمنان اسلامی باید اختلافات کوچک داخلی کنار گذاشته شوند و به دشمن و مشکل اصلی پرداخته شود.{58}
اندیشههای عبدالله اعظم در تئوریپردازی برای سازمانهای جهادی مدرن نقش بسزایی داشته است. نوشتههای او تبدیل به مانیفستی برای جنگجویان مسلمانی شد که میخواهند جهاد جهانی بر علیه غرب به راه انداخته و «دولتهای دست نشانده»(5) خود در خاورمیانه را براندازند.{59} علاوه بر این عبدالله اعظم که از او به عنوان طراح و ایدئولوگ اصلی القاعده نیز یاد میشود،{60} متفکری است که بیشترین تأثیر را در شکلگیری دیدگاههای بنلادن داشته است و برای سالها راهنمای فکری بنلادن بوده است. {61}
مروری بر بحثهای ذکر شده نشان میدهد که اعمال و اندیشههای عبدالله اعظم ثمرات مهمی را برای گروههای جهادی اسلامی به ارمغان آورده است. اول اینکه، سازمانی بینالمللی به منظور یارگیری از میان داوطلبانی از سراسر دنیای اسلام برای جهاد در افغانستان به وجود آمد. دوم اینکه، شبکهی بینالمللی سلولهای ترور به وجود آمد که توسط جنبشهای رادیکال اسلامی سراسر دنیا حمایت میشدند. سوم اینکه: پیروزی مجاهدین در افغانستان هالهای از شجاعت در اطراف جنگجویان مسلمان به وجود آورد که دارای تجربیات گرانیهایی بودند. این جنگجویان در همهی نبردهای بعدی اسلامگراهای رادیکال و دشمنانشان، به عنوان پیشآهنگ(6) عمل میکردند.{62}
ادامه دارد ...
منبع: فصلنامه راهبرد / 1385 / شماره 39، بهار ۱۳۸۵/۰۲/۰۰
نویسنده : مهدی بخشی شیح احمد
نظر شما