موضوع : پژوهش | مقاله

مسیحیت و جامعه شناسی خانواده


خانواده کوچک ترین نهاد اجتماعی به حساب می آید. به جامعه کوچکی که از پدر، مادر و فرزندانشان تشکیل شده است، خانواده گفته می شود. گاهی نیز این واژه معنای وسیع تری دارد که شامل برادران و خواهران و گاهی خویشان نزدیک و دور نیز می شود. بنابراین، می توان خانواده را واحدی اجتماعی با ابعاد گوناگون دانست.
مسیحیان بر این باورند که تشکیل خانواده و زندگی زناشویی امری مقدّس است. زن و مرد با این کار تعهد می کنند برای تولید مثل و تربیت فرزندان و رشد آنان در فضایی پر از فضیلت، ایمان و محبت به خدا بکوشند. این مقال، خانواده را در مسیحیت از منظر جامعه شناسی مورد بررسی قرار داده است.


ازدواج
مسیحیت ازدواج را مقدّس می داند و همچون بسیاری از ادیان آن را پیوندی الهی به حساب می آورد. مسیحیان کاتولیک و ارتدکس ازدواج را یکی از هفت آیین مقدّس می شمارند1 و آن را کاری عبادی می دانند و معتقدند که کشیش باید در کلیسا عقد ازدواج را بخواند. یهودیت از آن با عنوان «قیدوشین» یعنی «مقدّس » یاد می کند و اسلام آن را مبارک و مستحب مؤکد می داند؛ استحبابی که ممکن است هنگام ضرورت، به وجوب مبدل شود. پیوند ازدواج در این ادیان طبق مراسمی برگزار می شود و برای تحقق آن قرائت عقد ضرورت دارد. معمولا این عقد با استفاده از زبان مقدّس صورت می گیرد.
مسیحیان کنار هم قرار گرفتن مرد و زن به واسطه ازدواج را نشانه آشکاری برای محبت خدا به بشر و محبت مسیح به شاگردانش می دانند. ازدواج در مسیحیت رمز و نشانه ای بشری برای شیوه رفتار خدا با انسان است. 2 از این رو، مسیحیان ازدواج را التزام و تعهد زن و مرد به یکدیگر در طول زندگی می دانند و با طلاق مخالفند.
از زمان حواریون3 تاکنون، برخی مسیحیان به تقلید از مسیح تجرد و زهد را شیوه زندگی خود قرار داده اند. عیسی هرگز ازدواج نکرد4 و تعلیم داد که افرادی به خاطر ملکوت خدا مجرد به سر خواهند برد. البته بیشتر رسولان، از جمله پطرس، ازدواج کرده بودند، ولی پولس مجرد می زیست. تجرد در آغاز با عقیده به بازگشت قریب الوقوع عیسی و فرارسیدن روز پایانی ارتباط داشت. با گذشت زمان و روشن شدن اینکه بازگشت عیسی نزدیک نیست، برخی مسیحیان، به نشانه حیات جدیدی که باید در مسیح ایجاد کرد، تجرد را برگزیدند.
مسیحیان تجرد را یک شیوه استثنایی برای افرادی محدود تلقّی می کنند. این افراد احساس می کنند که حیات ایمانی خود را به این شیوه بهتر می توانند ادامه دهند. روحانیان کاتولیک و ارتدکس (به پیروی از حضرت مسیح (علیه السلام) و به منظور فراغت برای خدمت به دین) نباید ازدواج کنند5 و باید از آیین ازدواج و آیین دستگذاری یکی را برگزینند. با این استثنا که در کلیسای ارتدکس، فردی که ازدواج کرده باشد، می تواند کشیش شود، ولی ارتقای وی به درجه اسقفی ممکن نیست. پروتستان ها با ازدواج روحانیون مخالف نیستند و لوتر هم ازدواج کرده بود. گروهی به نام نیقولائیان6 نیز ازدواج را برای کشیشان اجازه می دهند و به آن معتقدند. راهبان و راهبه های کاتولیک و ارتدکس نباید ازدواج کنند. گفته می شود برخی از قدیسان مسیحی برای اینکه بین فضیلت ازدواج و فضیلت تجرد جمع کنند، ازدواج بدون آمیزش داشته اند.
تجرد برای کشیشان در سه قرن اول مسیحیت اجباری نبود. کشیش می توانست زنی را که پیش از رسیدن به مقامات روحانی به همسری برگزیده بود، نگاه دارد، ولی پس از رسیدن به این مقام نمی توانست ازدواج کند. مردی که دو زن به همسری خود برگزیده یا بیوه یا مطلّقه ای را به همسری انتخاب کرده بود یا با زنی از طریق غیرشرعی زندگی می کرد، حق کشیش شدن نداشت. اما به مرور زمان افراطیون با استناد به سخن پولس هرگونه رابطه جنسی میان زنومرد را گناه دانستند.
«اما خواهش این دارم که شما بی اندیشه باشید. شخص مجرد در امور خداوند می اندیشد که چگونه رضامندی خداوند را بجوید؛ و صاحب زن در امور دنیا می اندیشد که چگونه زن خود را خوش بسازد.»7
یکی از فرقه های مسیحی به نام آلبیژانسی ها8 نیز مدعی بودند که هرگونه عمل جنسی گناه است. در سال 386م شورایی از کشیشان روم تجرد کامل کشیشان را توصیه کرد. یک سال بعد پاپ سیرکیوس9 فرمان داد هر کشیشی که ازدواج کند یا زندگی با زن خود را ادامه دهد، خلع لباس شود. قدیسانِ با نفوذی نیز با قدرت از این فرمان پشتیبانی کردند. کسانی که تجرد را برمی گزینند، برای مقاومت در برابر میل جنسی به تمرین هایی مانند روزه و دعا روی می آورند و در قدیم، گاهی، راهبان خود را اخته می کرده اند:
«زیرا که خصی ها می باشند که از شکم مادر چنین متولد شدند و خصی ها هستند که از مردم خصی شده اند و خصی ها می باشند که به جهت ملکوت خدا خود را خصی نموده اند. آنکه توانایی قبول دارد بپذیرد.»10
تجرّد روحانیان کاتولیک یکی از مشکلات آن کلیساست و این مسئله احیاناً رسوایی هایی را نیز به بار آورده است. در قرون نهم و دهم در انگلستان، فرانسه و شمال ایتالیا رسم ازدواج بین کشیشان رواج داشت. پاپ هادریانوس دوم11 (867ـ872) خود مرد متأهلی بود. راتریوس12 اسقف ورونا13 (در قرن دهم) نوشت که در قلمرو وی تقریباً تمامی کشیشان متأهل هستند. در آغاز قرن یازدهم بین کشیشانی که از طرف مقامات منصوب می شدند، تجرد نادر بود.
فرقه ای از مسیحیت در آمریکا به نام شِیْکرز14 منشعب از کویکِرز15 ازدواج را برای همه حرام می دانند. این فرقه که حدود 250 سال پیش پدید آمده، رو به انقراض است و طبق آخرین آمار در اوایل قرن 21 فقط هفت زن شیکر باقی بوده اند.
به عقیده مسیحیان زن پس از درگذشت همسرش می تواند دوباره ازدواج کند، ولی در این صورت نیز ازدواج نکردن بهتر است:
«زن مادامی که شوهرش زنده است، بسته است. اما هر گاه شوهرش مرد آزاد گردید تا به هر که بخواهد منکوحه شود، لیکن در خداوند فقط. اما به حسب رأی من خوشحال تر است اگر چنین بماند و من نیز گمان می برم که روح خدا را دارم.»16
پیوند ازدواج در بسیاری از فرهنگ ها با مَهر همراه است. مهر مبلغی است که پس از تحقق ازدواج معمولا یکی از دو طرف به دیگری می پردازد. در غالب موارد، داماد تعهد می کند آن را هنگام ازدواج یا طلاق به عروس یا خانواده اش پرداخت کند. شکل پرداخت آن در فرهنگ های مختلف تفاوت دارد. در مسیحیت کسی به کسی مهر نمی پردازد.

تشکیل خانواده، آری یا خیر؟
درباره لزوم تشکیل خانواده و زندگی زناشویی دو نظریه متفاوت میان مسیحیان وجود دارد: 17
1. مسیحیان از ابتدا در انتظار بازگشت مسیح (علیه السلام) به سر می بردند و بر این باور بودند که وی به زودی بازمی گردد. از این رو، آنان به نیازهای مادی به دیده تحقیر می نگریستند و حتی اموال خود را در میان می گذاشتند تا همه به تساوی از آن بهره ببرند:
«و جمله مؤمنان را یک دل و یک جان بود، به حدی که هیچ کس چیزی از اموال خود را از آن خود نمی دانست، بلکه همه چیز را مشترک می داشتند.»18
در این نگرش تشکیل خانواده نشانه علاقه مندی به مظاهر دنیاست که ترک آن فضیلت به حساب می آید و تجرد بر تأهل ترجیح دارد. پیروان این تفکر، خانواده را سبب محدودیت مرد و زن در خدمت به دین می دانند. فلسفه تشکیل خانواده و زناشویی در این دیدگاه صرفاً جلوگیری از بی عفتی است. هر کس می تواند باید از زناشویی چشم بپوشد، ولی زناشویی از زناکاری بهتر است. هنگامی که قرنتیان از پولس پرسیدند: آیا خوب است کسی مجرد و تنها زندگی کند، وی در پاسخ گفت: «اما درباره آنچه به من نوشته بودید؛ مرد را نیکو آن است که زن را لمس نکند، لیکن به سبب زنا؛ هر مرد زوجه خود را بدارد و هر زن شوهر خود را بدارد. و شوهر حقّ زن را ادا نماید و همچنین زن حقّ شوهر را. زن بر بدن خود مختار نیست، بلکه شوهرش؛ و همچنین مرد نیز اختیار بدن خود ندارد، بلکه زنش. از یکدیگر جدایی مگزینید مگر مدتی به رضای طرفین تا برای روزه و عبادت فارغ باشید؛ و باز با هم پیوندید مبادا شیطان شما را به سبب ناپرهیزی شما در تجربه اندازد. لیکن این را می گویم به طریق اجازه، نه به طریق حکم؛ اما می خواهم که همه مردم مثل خودم باشند. لیکن هر کس نعمتی خاص از خدا دارد، یکی چنین و دیگری چنان. لیکن به مجردین و بیوه زنان می گویم که ایشان را نیکو است که مثل من بمانند. لیکن اگر پرهیز ندارند، نکاح بکنند؛ زیرا که نکاح از آتش هوس بهتر است.»19
برخی می گویند که مقصود پولس از عبارت اخیر این نیست که همه مانند او مجرّد زندگی کنند؛ زیرا سفارش به این شیوه زندگی بر خلاف عقل است. در حقیقت آرزوی پولس این بود که همه دارای همان تسلط نفسانی باشند که وی در مورد رابطه جنسی داشت.
2. زندگی زناشویی از لوازم اجتماعی بودن انسان است. مسیحیان نیز همچون دیگران این امر را می پذیرند. در این دیدگاه زناشویی ماهیت مقدّس و آسمانی پیدا می کند و پیوند زناشویی پیوندی الهی است و خانواده بنیاد جامعه محسوب می شود. خداوند در آغاز آفرینش به این امر توجه داشت؛ همان گونه که در عهد عتیق آمده است:
«خوب نیست که آدم تنها باشد. پس برایش معاونی موافق وی بسازم.»20
در این دیدگاه، مجرّد زیستن پسندیده نیست و رعایت عفت به کمک ازدواج برای هر مرد و زنی لازم است. زناشویی باید طبق احکام مسیح باشد، هر یک از زن و شوهر باید نسبت به یکدیگر همیشه وفادار بمانند.
باید توجه داشت که این نهاد پس از شکل گیری، در هر دو دیدگاه، مقدّس و ارزشمند به حساب می آید و مسیحیت با هر چیزی که موجودیت آن را تهدید کند، مخالف است. دیدگاه غالب در مسیحیت کنونی خانواده را در نظام خلقت اساس جامعه می شمارد. زن و شوهری که با ازدواج به هم می پیوندند، حقوقی نسبت به یکدیگر پیدا می کنند که هر یک باید در ادای آنها بکوشد. زندگی زناشویی باید با محبت اداره شود نه با خودخواهی. هر یک از زن و شوهر به همسر خودش دل می بندد.

صیانت از خانواده
شناخت آسیب های خانواده و تلاش در جهت کاهش آن از وظایف کسانی است که به استحکام این نهاد معتقدند. امروزه عواملی همچون روابط آزاد جنسی و انواع فسادهای اخلاقی ثبات این نهاد را تهدید می کند؛ مگر اینکه انسان ها با تقدس بخشیدن به سنت ازدواج، تقویت محبت متقابل زوجین و حمایت از نهاد خانواده بر ثبات و استحکام این نهاد اجتماعی بیفزایند.
ادیان الهی از جهانیان می خواهند تا به خانواده و ارزش های معتبر آن احترام بگذارند. این ادیان توصیه های فراوانی دارند که عمل به آنها موجب تحکیم خانواده و کاهش آسیب دیدن و فروپاشی آن است. برای صیانت از خانواده باید از مقرراتی پیروی کرد. پولس تفکر مسیحی درباره این مقررات را شکل داد و به مرور زمان توصیه های وی سرلوحه کار مسیحیان قرار گرفت: «ای زنان، شوهران خود را اطاعت کنید چنان که خداوند را؛ زیرا که شوهر سر زن است، چنان که مسیح نیز سر کلیسا، و او نجات دهنده بدن است. لیکن همچنان که کلیسا مطیع مسیح است، همچنین زنان نیز شوهران خود را در هر امری باشند.
ای شوهران، زنان خود را محبت نمایید، چنان که مسیح هم کلیسا را محبت نمود و خویشتن را برای آن داد. تا آن را به غسل آب به وسیله کلام طاهر ساخته تقدیس نماید، تا کلیسای مجید را به نزد خود حاضر سازد که لکه و چین یا هیچ چیز مثل آن نداشته باشد، بلکه تا مقدّس و بی عیب باشد. همین طور باید مردان زنان خویش را مثل بدن خود محبت نمایند؛ زیرا هر که زوجه خود را محبت نماید، خویشتن را محبت می نماید. زیرا هیچ کس هرگز جسم خود را دشمن نداشته است، بلکه آن را تربیت و نوازش می کند، چنان که خداوند نیز کلیسا را زان رو، که اعضای بدن وی می باشیم، از جسم و از استخوان های او. از اینجاست که مرد پدر و مادر را رها کرده با زوجه خویش خواهد پیوست و آن دو یک تن خواهند بود. این سر عظیم است، لیکن من درباره مسیح و کلیسا سخن می گویم. خلاصه هر یکی از شما نیز زن خود را مثل نفس خود محبت بنماید و زن شوهر خود را باید احترام نمود.»21
از جمله مقررات حاکم بر این نهاد اجتماعی تبعیت فرزندان از والدین و رفتار محبت آمیز پدر با زن و فرزندان خود و پرورش آنان است:
«ای فرزندان، والدین خود را در خداوند اطاعت نمایید؛ زیرا که این انصاف است. "پدر و مادر خود را احترام نما" که این حکم اول با وعده است. «تا تو را عافیت باشد و عمر دراز بر زمین کنی.» و ای پدران، فرزندان خود را به خشم میاورید بلکه ایشان را به تأدیب و نصیحت خداوند تربیت نمایید.»22
ایگناتیوس انطاکی23 (متوفای 107م.) نیز این گونه پند داد:
«دامادها و عروس ها باید با شناخت اسقف ازدواج کنند تا ازدواج بر مبنای خداوند و نه بر مبنای شهوت واقع شود.»24
همچنین آگوستین25 در سال 419م. در رساله پیرامون ازدواج و شهوت نوشت:
«زیرا نه تنها باروری که نتیجه آن در نسل است و نه تنها حیا که وفاداری حافظ آن است، بلکه گونه ای آیین ازدواجی نیز به مؤمنانی که ازدواج می کنند، محول می شود، همان طور که پولس رسول می گوید: "ای شوهران، زنان خود را محبت نمایید چنان که مسیح هم کلیسا را محبت نمود. " شکی نیست که چنین چیزی در واقع، یک آیین است که مرد و زن با متحد شدن در ازدواج در طول زندگی با یکدیگر جدانشدنی می مانند و هیچ همسری نمی تواند از دیگری جدا شود مگر در موارد زنا.... اگر کسی چنین کاری [یعنی اقدام به طلاق] کند، قوانین این روزگار را که بر اساس آنها طلاق و ازدواج دوباره مجاز است، نقض نکرده و خداوند گواهی داد که موسای مقدّس آن را به بنی اسرائیل به سبب سنگدلی آنان اجازه داد، ولی وی [طلاق دهنده] طبق شریعت انجیل، زناکار است، درست همان طور که زن وی نیز اگر ازدواج کند، چنین خواهد بود... علقه زوجیت مادام العمر میان آن همسران باقی می ماند و جدایی یا همبستری با دیگران نمی تواند آن را نابود کند.
در ازدواج، از این خوبی های عروسی تعریف می شود: نسل، وفا و آیین. ولی نه صرفاً برای اینکه کودکی به دنیا بیاید، بلکه تا دوباره متولد شود؛ زیرا اگر او دوباره برای حیات متولد نشود، تولد وی صرفاً برای کیفر خواهد بود. و وفا نه از آن گونه که کافران در شهوات جسمانی خویش دارند.... و آیینی که با جدایی و زنا از دست نمی دهند، بلکه از باب همسری آن را با وفاق و عفت حفظ می کند.»26
«قوانین این روزگار» در نوشته آگوستین اشاره به قوانین رومی درباره طلاق بود که لازم بود مسیحیان خود را با آن سازگار کنند.
محرمیت نیز موضوعی است که مقررات ویژه ای را در ازدواج پدید می آورد. در مسیحیت همچون بسیاری از ادیان دیگر ازدواج برخی افراد با برخی دیگر ممنوع است. در این آیین ازدواج میان فرزندان عمو و عمه و دایی و خاله27 جایز نیست، مگر اینکه از طبقه بعد باشد. در این آیین به جای رضاع (شیر خوردن از غیرمادر)، حرمت ازدواج به پدر تعمیدی28 و فرزندخوانده تعمیم می یابد. پدرتعمیدی کسی است که هنگام تعمید کودک، متعهد می شود به امور دینی وی رسیدگی کند. وی در صورت درگذشت والدین یا بی توجهی آنان به تربیت دینی فرزندشان، تعهد خود را عملی می کند.

تعدد زوجات
در مسیحیت چندهمسری29 نوشت که هیچ گاه پدران کلیسا از چندهمسری سخنی به میان نیاورده اند؛ زیرا آنان این امر را طبیعتی حیوانی می شمارند و آن را شایسته مقام انسان نمی دانند. وی در این رساله نوشت: گناه چندهمسری از زنا بدتر است. 33
گرچه چندهمسری را مسیحیت نمی پذیرد، ولی این امر نزد مورمون ها34 که پیشینه مسیحی دارند، قبلا مشروع و رایج بوده، اما بعدتر تحریم شده است. این فرقه کلیسای خود را «کلیسای عیسای مسیح قدیسان آخرالزمان» می نامد و اکنون حدود 12 میلیون پیرو دارد. دومین رهبر فرقه مورمون ها بریگهام یانگ35 (1801ـ1877) بیست و هفت بار ازدواج کرد و پس از مرگش هفده زن و پنجاه و هفت فرزند از خود باقی گذاشت.

طلاق
انحلال رابطه زناشویی را طلاق گویند. پیشینه این پدیده از حیث تاریخی به قدمت ازدواج است؛ یعنی از زمانی که بشر پیوند ازدواج را وضع کرد، طلاق نیز مطرح شد. این موضوع در تمدن ها و فرهنگ های گوناگون و در طی زمان های گذشته به صورت های مختلف تحقق یافته است. به عبارت دیگر، نظام های حقوقی گوناگون شیوه های قانونی ویژه ای را در امر طلاق وضع کرده اند. مثلا نظام حقوقی اسلام موضوعی به نام عدّه را لحاظ کرده است. عدّه به مدت معینی اشاره دارد که در طول آن زن مطلقه یا شوهرمرده اجازه ندارد ازدواج کند. مردان نیز حق ندارند با زنی که در عدّه به سر می برد، ازدواج کنند. 36در دوران معاصر نیز نظام های حقوقی رایج از دستورالعمل های ویژه ای پیروی می کنند. طلاق در مسیحیت شرعی نیست و به همین سبب در کشورهایی مانند ایتالیا و اسپانیا تا همین اواخر جنبه قانونی نیز نداشت. قانون طلاق، که در سال 1970 در ایتالیا به تصویب رسید، تنها در چند مورد خاص به دادگاه ها اجازه صدور حکم طلاق را می دهد. 37
طلاق در شریعت یهود مجاز شمرده شده است. از ظاهر عهد عتیق برمی آید که مرد به مجرد اینکه همسرش را نپسندد، حق دارد او را طلاق دهد. بدین سان پیوند زناشویی به مجرد نیت مرد قابل انفصال است و به اثبات موضوع خاصی نیازمند نیست:
«چون کسی زنی گرفته، به نکاح خود درآورد، اگر در نظر او پسند نیاید از اینکه چیزی ناشایسته در او بیابد، آنگاه طلاق نامه ای نوشته، به دستش دهد و او را از خانه اش رها کند. و از خانه او روانه شده، برود و زن دیگری شود. و اگر شوهر دیگر نیز او را مکروه دارد و طلاق نامه ای نوشته به دستش بدهد و او را از خانه اش رها کند یا اگر شوهری دیگر که او را به زنی گرفت، بمیرد، شوهر اول که او را رها کرده بود، نمی تواند دوباره او را به نکاح خود درآورد؛ بعد از آنکه ناپاک شده است؛ زیرا که این به نظر خداوند مکروه است. پس بر زمینی که یهوه خدایت تو را به ملکیت می دهد، گناه میاور.»38
امروزه علمای یهود به مردم توصیه می کنند تنها به دلایل موجهی مانند کاستی های جسمانی یا اخلاقی، همسر خویش را طلاق دهند.
در مسیحیت برای هیچ یک از زن و مرد حق طلاق وجود ندارد و در شرایط خاصی زناشویی گسسته می شود. متی با اشاره به حکم طلاق در شریعت یهود از قول عیسی (علیه السلام) می نویسد: «و گفته شده است هر که از زن خود مفارقت جوید، طلاق نامه ای به او بدهد. لیکن من به شما می گویم هر کس به غیر علت زنا زن خود را از خود جدا کند، باعث زناکردن او می باشد و هر که زن مطلقه را نکاح کند زنا کرده باشد.»39

جروم40
ممنوعیت طلاق از معدود تشریعاتی است که به خود حضرت عیسی (علیه السلام) نسبت داده شده است: «پس فریسیان آمدند تا او را امتحان کنند و گفتند: آیا جایز است مرد زن خود را به هر علتی طلاق دهد؟ او در جواب ایشان گفت: مگر نخوانده اید که خالق در ابتدا ایشان را مرد و زن آفرید. و گفت: از این جهت مرد پدر و مادر خود را رها کرده، به زن خویش بپیوندد و هر دو یک تن خواهند شد. بنابراین، بعد از آن، دو نیستند، بلکه یک تن هستند. پس آنچه را خدا پیوست، انسان جدا نسازد. به وی گفتند: پس از بهر چه موسی فرمود که زن را طلاق نامه دهند و جدا کنند؟ ایشان را گفت: موسی به سبب سنگدلی شما، شما را اجازت داد که زنان خود را طلاق دهید، لیکن از ابتدا چنین نبود. و به شما می گویم: هر که زن خود را به غیر علت زنا طلاق دهد و دیگری را نکاح کند، زانی است و هر که زن مطلقه را نکاح کند، زنا کند.»42
در قانون پنجاهویکم از قوانین هشتادگانه شورای اول نیقیه آمده است که: «بر اسقف جایز نیست حکم کند یا اجازه دهد که زنی به سبب ناسازگاری با شوهرش از وی جدا شود.»43
مسیحیان گاهی ازدواجی را از ابتدا باطل اعلام می کنند و این یک حیله شرعی برای انفصال و گسستن زوجیت است. باید توجه داشت اکنون که حدود نیمی از ازدواج های آمریکا و برخی کشورهای مسیحی دیگر به طلاق می انجامد، این طلاق ها دولتی است و کلیسا آنها را قبول ندارد.

سقط جنین
سقط جنین موضوع دیگری است که مسیحیت امروزی آن را تهدیدی برای نظام خانواده می داند. طرفداران کنترل موالید به بهانه افزایش سرسام آور جمعیت کره زمین و کمبود منابع غذایی سقط جنین را یکی از راه های جلوگیری از انفجار جمعیت می دانند. ادیان الهی از جمله مسیحیت در برابر این پدیده موضع گرفته و از پیروان خود خواسته اند، به این موضوع واکنش نشان دهند. نزاع میان موافقان و مخالفان سقط جنین از پدیده های عصر حاضر است. مثلا در شهر ویچیتا44 و «هنگامی که در رحم مادرم بودم، خدا مرا می شناخت.»47 برخی از کسانی که بر ضدّ اینها تظاهرات می کردند، نیز پلاکاردهایی داشتند که بر آنها جملاتی از کتاب مقدّس مانند «حکم نکنید تا بر شما حکم نشود»48 نوشته شده بود.

خانواده در جامعه صنعتی
یکی از عواملی که امروزه بنیان خانواده را تهدید می کند، جوامع شهری و زندگی صنعتی است. این نوع زندگی شرایطی را برای بشر امروزی پدید آورده که سبب تغییراتی در فضاهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شده است. مثلا نیاز به درآمد بیشتر موجب دور ماندن والدین از خانه و کاهش نقش سنتی آنان شده است.
اگرچه حفظ ارزش های سنتی در شرایط جدید دشوار است؛ از این رو، باید برای حفظ ارزش های دینی و روابط انسانی در خانواده بیشتر بکوشیم. آن ارزش ها و روابط باید مبتنی بر عشق، احترام و مراقبت از یکدیگر باشند.
همه ما پذیرفته ایم که تربیت دینی و زندگی اجتماعی برای بشر سودمند است. از سوی دیگر، تربیت دینی و زندگی اجتماعی معمولا از طریق خانواده به دست می آید. کودکان از مسیر این نهاد با مکان های عبادی رابطه برقرار می کنند و با آموزش، ایمان را در وجود خود استحکام می بخشند. عنصر ایمان و دینداری در تحکیم خانواده جایگاه والایی را به خود اختصاص داده است و بین افول دینداری و ضعف نهاد خانواده رابطه مستقیمی وجود دارد. هنگامی که کانون گرم خانواده دچار بحران شود، تربیت دینی نیز ضربه جبران ناپذیری خواهد خورد.
مؤمنان مسیحی نیز بر این امر تأکید می کنند و اطاعت از خدا و خداترسی را یکی از تکالیف اخلاقی خانواده می دانند. پولس رسول در این باره توصیه می کند و می گوید: «همدیگر را در خداترسی اطاعت کنید. ای زنان، شوهران خود را اطاعت کنید؛ چنان که خداوند را. زیرا که شوهر سرِ زن است چنان که مسیح نیز سرِ کلیسا و او نجات دهنده بدن است... ای شوهران، زنان خود را محبت نمایید، چنان که مسیح هم کلیسا را محبت نمود.»49

شبیه سازی انسان
یکی از دستاوردهای علمی تازه بشر امکان به کارگرفتن تکنیک انتقال هسته سلول پیکری با علامت اختصاری (SCNT) 50 یا شبیه سازی است. اگرچه بر این تازه ترین دستاورد علمی فوایدی بار می شود، اما کلیسای کاتولیک این تکنیک را ناقض کرامت و شأن انسان می داند و با موضوع شبیه سازی انسان51 سرسختانه مخالف است. امروزه مسیحیت این دستاورد را تهدیدی برای نهاد خانواده به حساب می آورد. در رابطه با این موضوع کلیسا با پرسش های مهمی روبروست:
1. آیا پدید آوردن انسان بدون استفاده از شیوه رایج تولید مثل مشروع است یا بر خلاف آموزه های دینی و اخلاقی است؟
2. آیا شبیه سازی انسان غصب جایگاه خداوند در عرصه خلقت انسان نیست؟
3. آیا شبیه سازی انسان کودک را از حقّ داشتن والدین محروم نمی کند؟
کلیسا این دستاورد بشر از مهندسی ژنتیک را با آموزه های کتاب مقدّس و اخلاق مسیحی مغایر می داند و با آن مخالف است. کلیسا برای تبیین مغایرت شبیه سازی با اخلاق مسیحی می گوید:
1. ازدواج و روابط زناشویی اتحاد ارزشمندی را در زندگی بین زن و شوهر ایجاد می کند. فرایند شبیه سازی انسان عشق خانوادگی و روابط زناشویی را به دلیل بی نیازی از آمیزش جنسی مختل می کند و این اتحاد را مورد تهدید قرار می دهد. نتیجه نهایی استفاده از این فرایند به خطر افتادن نهاد خانواده است.
2. شبیه سازی انسان سبب ابهام در روابط خویشاوندی خواهد شد و با انجام آن به تدریج مفهوم پدر و مادر و برادر و خواهر از بین خواهد رفت.
3. فرایند شبیه سازی در نهایت به نفع همجنس بازان تمام می شود؛ زیرا شبیه سازی انسان این فرصت را برای آنان فراهم می کند که بدون نیاز به جنس مخالف دارای فرزند شوند.

پى نوشت ها
1ـ هفت آیین مقدّس کاتولیک ها عبارت است از: تعمید، تأیید، عشاى ربانى، اعتراف، تدهین نهایى، ازدواج و دستگذارى. ارتدکس ها ابتدا آیین هاى تعمید، تأیید و عشاى ربانى را پذیرفتند، اما امروزه به هفت آیین پایبند هستند. پروتستان ها معمولا به دو آیین تعمید و عشاى ربانى معتقدند.
2ـ رساله به افسسیان، 5: 32.
3ـ حضرت عیسى (علیه السلام) از میان شاگردان خود دوازده تن را برگزید و آنان را رسول نامید. قرآن مجید رسولان حضرت عیسى (علیه السلام) را حوارى مى نامد.
4ـ «لم تکن له زوجةٌ تَفْتِنُه و لا ولدٌ یَحزُنه و لا مال یَلفِتُه و لا طمعٌ یُذِلُّه؛ دابته رِجلاه و خادمه یداه.» (نهج البلاغه، خطبه 160).
5ـ مقامات عالى روحانى در مسیحیت عبارتند از: شماس، کشیش و اسقف. در مسیحیت کاتولیک و ارتدکس این سه مقام حق ازدواج ندارند.
6. Nicolaites.
7ـ اول قرنتیان، 7: 32ـ33.
8ـAlbigensesگروهى از مسیحیان که در جنوب فرانسه در قرن هاى دوازدهم و سیزدهم مى زیستند.
9. Circus.
10ـ متى 19: 12.
11. Hadrian II.
12. Ratherius.
13ـ Verona شهرى در شمال شرقى ایتالیا.
14. Shakers.
15. Quakers.
16ـ اول قرنتیان 7: 39ـ40.
17ـ ویلیام م. میلر، کلیساى خدا در جهان، ص 128.
18ـ اعمال رسولان 4: 32.
19ـ رساله اول به قرنتیان 7: 1ـ9.
20ـ پیدایش 2: 18.
21ـ رساله به افسسیان 5: 22ـ33.
22ـ رساله به افسسیان 6: 1ـ4.
23. Ignatius of Antioch.
24ـ رساله به پولیکارپ 5: 1.
25. Augustine.
26ـ آگوستین، پیرامون ازدواج و شهوت، ص 1، 10، 17.
27. Cousins.
28. Godfather.
29. Polygamy.
30ـ در نظام حقوقى اسلام چندهمسرى با شرایطى مجاز شمرده شده است. اسلام چندهمسرى را محدود کرده و آن را به صورت مشروط پذیرفته است. از نظر این آیین مقدّس در صورت ترس از بى عدالتى، گرفتن تنها یک زن مجاز است (نساء 3). گرچه امروزه چندهمسرى از عوامل مؤثر بر بى ثباتى خانواده به حساب مى آید، برخى بر این باورند اگر این پدیده با رعایت ضوابط اخلاقى صورت گیرد، تأثیر منفى قابل توجهى بر انسجام خانواده نخواهد داشت. بلکه در مواردى و با شرایطى مى تواند به عاملى سودمند جهت کاهش پاره اى ناهنجارى هاى اخلاقى و اجتماعى تبدیل گردد.
31. Basileus.
32ـ Iconium قونیه کنونى در ترکیه.
33ـ مجموعة الشرع الکنسى، حنانیا الیاس کسّاب، ص 898.
34ـMormonsپیروان کلیساى مورمون که در ششم آوریل 1830م. در ایالات متحده آمریکا به دست جوزف اسمیتJoseph Smithتأسیس شد. این کلیسا شاخه هاى کوچک و بزرگى دارد. این فرقه شهر سالت لیک سیتىSalt Lake Cityرا در ایالت یوتاىUtahآمریکا مرکز خود قرار داده است. آنان علاوه بر عهد عتیق و عهد جدید کتاب هاى مقدّس دیگرى نیز دارند که مهم ترین آنها کتاب مورمون است.
35. Brigham Young.
36ـ گرچه اسلام طلاق را مجاز شمرده است، اما فى نفسه آن را امرى ناپسند مى داند و تمام کوشش خود را در جهت پرهیز خانواده ها از انجام آن به کار مى گیرد. ممنوعیت این پدیده زمانى برداشته مى شود که مصالح مهم ترى موجود باشد.
37ـ از جمله این موارد مى توان به محکومیت قطعى یکى از زوجین، داشتن رابطه جنسى خارج از ازدواج و جدایى زوجین از یکدیگر به مدت پنج سال اشاره کرد.
38ـ تثنیه 24: 1ـ4.
39ـ متى 5: 31ـ32.
40. Jerome.
41ـ جروم، نامه 78.
42ـ متّى 19: 3ـ9.
43ـ مجموعة الشرع الکنسى، حنانیا الیاس کسّاب، ص 105.
44. Wichita.
45 45. Kansas.
46ـ خروج 20: 13.
47ـ برگرفته از ارمیا 1: 5.
48ـ متى 7: 1.
49ـ رساله به افسسیان 5: 21ـ25.
50. Somatic Cell Nuclear Transfer.
51. Human cloning.

 

منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 103، ویژه نامه جامعه شناسی
نویسنده : جواد باغبانی

نظر شما