تمهیدات جهانی در راستای گفت و گوی تمدنها
مجله اسلام و غرب مهر 1378، شماره 26
نویسنده : احمد لواسانی
23
دیدگاه آقای پروفسور ساموئل هانتینگتون در زمینه "برخورد تمدنها" معطوف به گذشته است و تنشهایی را که امروز در اینجا و آنجای عالم مشاهده می کنیم، پس لرزه هایی است که از"برخورد تمدنها" در گذشته، کماکان وجود دارند. این در حالی است که بینش و برداشت و پیشنهاد آقای خاتمی در زمینه "گفت و گوی تمدنها"، برای آینده جهان است.
آقای هانتینگتون ، عامل بنیادی غالب اغتشاشات در دنیای جدید را فرهنگ می داند و مدعی است که "اغتشاش در خطوط گسل بین تمدنهای غربی و اسلامی به مدت 1300 سال ادامه داشته است. احتمال کاهش درگیریها و اغتشاشات بین غرب و اسلام در آینده که قرنها ادامه داشته است، زیاد نیست و حتی می تواند از گذشته نیز کینه توزانه تر گردد".
در فرضیه آقای هانتینگتون دو نکته مشهود است:
1- اشاره به گذشته
2- پیش بینی آینده
در ارتباط با آنچه مربوط به گذشته است، ما در اینجا وارد بحث نمی شویم; زیرا نیازمند یک بررسی وسیع و گسترده است تا اساس و بنیاد آن برخوردها روشن گردد. باید با تفحص و سیر در تاریخ گذشته، مشخص گردد که عوامل بنیادین آن برخوردهای گذشته، فرهنگی بوده اند یا اقتصادی و یا سیاسی و یا ...
اما آنچه در این بررسی مورد نظر است، پیش بینی آینده است که آقای هانتینگتون آن را ادامه و استمرار گذشته فرض کرده اند.
اینجانب دلائلی را برای چنین "پیش بینی در آینده" از آقای هانتینگتون ندیدم. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق و اروپای شرقی و بی رنگ شدن "کمونیسم" تا مرز حذف آن و پیدا شدن نسل جوان در همه جوامع که فاصله زیادی را با ایدئولوژیهای فرهنگ و سنن و رسوم گذشته سبب شده اند و تلاش و اشتهای نسل جوان به زندگانی مرفه تر و توسعه اقتصادی و صنعت و غیره، همگی گویای آن هستند که آنچه در گذشته اغتشاشات و برخوردهایی ر اء;و سبب می شد، در آینده استمرار نخواهد یافت، هر چند مرحله جدیدی در برخوردها در زمینه های سیاسی و اقتصادی محتمل است. البته همین احتمال هم پر رنگ نیست; زیرا توسعه روابط اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در بستر عدم برخورد تمدنها ممکن است. اگر ما روند تخاصمات گذشته دو تمدن اسلامی و غربی را پیگیری کنیم، ملاحظه می کنیم که آن "برخورد تمدنها" دیروز، در مسیر بستر "گفت و گوی تمدنها" برای فردا حرکت می کند.
سیر تحولات نشان می دهد حتی کشوری چون جمهوری اسلامی ایران که در دو دهه گذشته کنشهای سختی را با دنیای غرب داشته است، پیشنهاد مرحله جدید "گفت و گوی تمدنها" آقای خاتمی، چه در ایران و چه در غرب و چه در سایر کشورهای جهان، با استقبال روبرو شده است. این استقبال جهانی تنها یک واکنش مثبت سیاسی نیست، بلکه بر اساس و بنیادی جدید است که هم شرایط بین المللی خواستار آن است و هم از پشتوانه نسل جوان کنونی برخوردار است که خواهان ادامه جنگ گرم و سرد نیست و دنیای جدید، صلح و آسایش و رفاه را جست و جو می کند.
حرکت به سوی "گفت و گوی تمدنها" تحول نوینی است که حتی همان نسلی هم که تا زمانی کوتاه درگیر مقابله و برخورد تمدنها با یکدیگر بود، این رویداد جدید مورد استقبال او است.
دنیای ارتباطات امروز به گونه ای است که مرزهای جدایی ملتها و تمدنها را در نوردیده است. فرهنگ و سنتهای ملل مختلف به گونه ای تعدیل شده اند و نوعی تفاهم و آمیزش فرهنگها در راه است. تخاصمات گذشته فرهنگ و تمدنهای ملل مختلف، در مسیر نوعی تفاهم تمدنها در کنار یکدیگر قرار گرفته اند.
البته این بدان معنا نیست که فرهنگ و سنن کشورها در حال اضمحلال هستند، بلکه بدان معنا است که "گفت و گو" در آینده جایگزین "خصومت و برخورد" خواهد شد، هر چند تا رسیدن به دنیای عدم برخوردها راه درازی وجود دارد. آقای خاتمی با پیشنهاد "گفت و گوی تمدنها" به فردا می نگرد.
بنابر این نظریه آقای هانتینگتون در زمینه "برخورد تمدنها" اولا معطوف به گذشته است و ثانیا بر خلاف نظر ایشان، دلیل قاطعی وجود ندارد که لزوما همه آن برخوردها و تنشها در گذشته، بنیاد و اساس فرهنگی داشته باشد و ثالثا نه تنها دلیلی بر استمرار آنچه در گذشته روی داده، برای آینده وجود ندارد، بلکه تحولات جهانی و روآوردن نسل جوان کنونی به رفاه بیشتر در همه زمینه ها، بستری مناسب را برای پرهیز از برخورد و تنش و روی آوردن به یک شرایط جدید صلح و آرامش در بستر "گفت و گو" فراهم آورده است.
پیشنهاد آقای خاتمی در زمینه "گفت و گوی تمدنها" و استقبال و اقبال جهانی از این پیشنهاد، در فراهم آمدن چنین بستری بوده است.
امروزه هیچ کنفرانس و مذاکره ای نیست که راهبردهای یک سیاست تشنج زدایی و صلح خواهی، بنیاد و اصول اولیه آن مذاکرات نباشد.
بدیهی است که تنشهای کنونی، پس لرزه های "برخوردهای" گذشته است که یک شبه سرانجامی نخواهد یافت، اما افکار عمومی جهانی به سوی یک آرامش و صلح و ثبات در حرکت است.
ما در زمینه سیاست تنش زدایی در سطح جهانی و روآوری به گفت و گوهای متقابل، شواهد بسیاری را مشاهده می کنیم که می توان نمونه هایی از آن را در چهار گوشه جهان ذکر کرد.
پایان جنگ سرد بین قدرتهای جهانی، آرامش نسبی در برخوردهای آذربایجان و ارمنستان در مورد قره باغ، قطع جنگ و درگیری در بوسنی و ایجاد صلح و نوعی تفاهم در آن منطقه، پایان جنگ و خونریزی در یوگسلاوی و کوزوو، سیاستهای موفقیت آمیز تنش زدایی جمهوری اسلامی ایران با اعراب و بسیاری از کشورهای جهان، حرکت کشورهای اروپایی به سوی یک همگرایی و تنش زدایی و دهها مورد دیگر، نویدهای حیات بخشی هستند که زمینه های "گفت و گو" و صلح و آرامش و ثبات را نوید می دهند.
ما در اقصی نقاط عالم شاهد قراردادهای دو جانبه یا چند جانبه بین تمدنهای مختلفی هستیم که همگی در راستای پرهیز از "برخورد" و خشونت است.
همه این شواهد که نیاز به یک مطالعه و بررسی وسیع و گسترده را می طلبد، مؤید آن است که وجدان جهانی در راستای "گفت و گو و مذاکره و تفاهم" در حرکت است.
یکی از مبانی و زمینه های مهم برای "گفت و گوی تمدنها"، حاکمیت مردم سالاری و قانون مندی در کشورها است; زیرا در کشورهایی که حاکمیت در آنها، از آن نمایندگان واقعی مردم است، عمدتا به تاسی از خواست مردم، پرهیز از تشنج و روی آوری به "گفت و گو"، از مبانی سیاستهای خارجی آنان است.
"گفت و گوی تمدنها" قبل از آنکه در سطوح دولتها انجام پذیرد، در سطوح اندیشمندان بین تمدنهای مختلف مطرح است و این رفتار و شیوه ای است که از سطح اندیشمندان به سطوح مردم و در نهایت دولتها منتقل می گردد.
هر چند چنین راه درازی مستلزم زمانی طولانی است، اما قوام و دوام آن به دلیل کارشناسیهای گسترده، از استحکام بالایی برخوردار است.
اثرات مثبت این ابتکار نظام جمهوری اسلامی ایران که توسط رئیس محترم جمهور به جهان عرضه شد، چهره تابناک اسلام را که منادی "گفت و گو" و صلح خواهی و تنش زدایی است، نشان داد.
تنها در قالب بیان و کلام و گفت و گو است که می توان اندیشه و تفکری را به جهان عرضه کرد و انسانها با مبانی "گفت و گو"و پرهیز از تنش و خشونت، بهترین اندیشه ها و بینشها را می پذیرند.
"گفت و گوی تمدنها" را بایستی به عنوان یک مبنای ارزشی که پیشرفت و توسعه و آسایش و رفاه عمومی را نتیجه می دهد، مورد توجه خاصی قرار داد و از انزوای یک تمدن در محدوده حصارهای جغرافیایی پرهیز کرد. البته در جهان کنونی " انزواگرایی" دیگر میسر نیست و چنین شیوه و تفکری به دهه های "گذشته" تعلق دارد. آنچه در شوروی سابق و یا چین در گذشته، با کشیدن حصاری به دور خود، اعتبار داشت و ارزش محسوب می شد، امروزه اعتبار و جایگاه و پایگاهی ندارد.
شرایط کنونی جهان به گونه ای دگرگون شده که اگر حتی کشوری به استقبال "گفت و گو" با دیگران نرود، این امر بر آنان تحمیل خواهد شد.
یکی دیگر از بسترهای مناسب برای "گفت و گوی تمدنها"، حکومتهای جمهوری یا شبه جمهوری هستند; زیرا هر حکومتی که مبتنی بر آرای مردم باشد و مردم خود بر سرنوشت خود حاکم باشند، آمادگی بیشتری برای "گفت و گو" با دیگر تمدنها دارد. امروزه حتی حکومتهای خارج از بستر جمهوری نیز مجبورند برای دوام و بقای خود، به راهبردهای گفت و گوی با دیگران تن دهند.
حکومتهای غیر مردمی و استبدادی، عمدتا مسیر برخورد با دیگران و ایجاد تشنج و یا انزوای خود را جست و جو می کنند; راهی که عمدتا متعلق به گذشته است و در آینده محلی از اعراب ندارد.
نظر شما