موضوع : پژوهش | مقاله

پی آمدهای عمل، مراقبت و محاسبه

مجله  پیام زن  فروردین 1377، شماره 73 

نویسنده : سیدمهدی موسوی کاشمری
68
ر قسمتهای پیش، به برخی زمینه های صحیح و سازنده فکر و اندیشه پرداختیم و اینک به یکی از آن موارد اشاره می کنیم و در ادامه به عناوینی دیگر از روشهای تربیتی

می پردازیم.

پی آمدهای اعمال
نتایج و عواقب اعمالی که از انسان سر می زند و به او می رسد بر سه قسم است:

1ـ برخی از آنها نتیجه مادی یک عمل محسوب می شود که در این صورت چنین پی آمدی با حواس، قابل درک است. مانند اینکه کسی خود را از بلندی به سنگفرش خیابان پرت کند یا سم کشنده ای بخورد که عاقبت چنین کاری برای همه معلوم است.

2ـ برخی دیگر از پی آمدها ارتباط با باطن اعمال دارد و نتیجه ملموس یک عمل محسوب نمی گردد. و به سخن دیگر، به جنبه ملکی عمل بر نمی گردد بلکه به ملکوت آن مربوط می شود و در همین جهان به سراغ انسان می آید. مانند بسیاری از اعمال نیک و پسندیده که در زندگی مادی و معنوی انسان، دارای آثار و نتایج مثبتی است.

به عنوان مثال بر طبق روایتی از امام صادق(ع) صله رحم موجب افزایش عمر است.(1) و نیز از امام باقر(ع) نقل شده که این کار، اعمال را پاکیزه و اموال را زیاد و بلا را دفع و حساب آخرت را آسان و اجل را به تأخیر می اندازد.(2)

چنان که به صراحت قرآن کریم شکرگذاری از نعمتهای الهی، افزایش نعمت را به دنبال دارد(3) و اطاعت خداوند و تقوا سبب ازدیاد برکت و ریزش رحمت و مواهب او است(4) و روی گردانی از یاد او، سختی و فشار زندگی و ناکامی را موجب می شود(5) و بر طبق روایات، ندادن زکات و عدم پرداخت آن، مانع ریزش نعمت و برکت و افزایش روزی می گردد.(6) و نمونه های دیگری از این دست که فراوان است.

3ـ نوع سوم از پی آمدهای اعمال، عواقبی است که مترتب بر کارهای انسان است و در جهان آخرت به سراغ او می آید که این باز خود بر دو قسم است:

الف ـ آنچه پس از پایان زندگی دنیا و پیش از قیامت، یعنی در عالم برزخ به انسان می رسد؛ مانند فشار قبر که طبق روایات، در اثر برخی از کارها مانند ضایع کردن نعمت(7) و یا بدرفتاری و سوءخلق در منزل و با اهل خانه(8) برای مؤمن پیش می آید. همچنان که به واسطه بعضی اعمال از انسان دور می شود، مثل اینکه به فرموده امام صادق(ع) کسی که چهار مرتبه به زیارت خانه خدا برود از فشار قبر مصون است.(9)

ب ـ آنچه در قیامت و پس از آن از نعمتهای بهشتی یا عذابهای دوزخ به انسان روی می آورد.

مردم نوعا وقتی به عواقب و سرانجام کارها می اندیشند اگر آن را بدفرجام ببینند، بدان اقدام نمی کنند ولی بیشتر آنان به نتایج آنی و محسوس می نگرند و لذا غالبا در اعمالی که پی آمدی از نوع اول نتایج اعمال را دارد طریق احتیاط را در پیش می گیرند ولی نسبت به اموری که عواقبی از نوع دوم و سوم دارند، بی توجه اند و این هم ریشه در ضعف ایمان و مبانی اعتقادی دارد. و لذا اِعمال فکر و نظر در این گونه کیفرها و پاداشها که جنبه ملکوتی دارد، سهم بسیار مؤثری در جلوگیری و ممانعت از ارتکاب فجور و یا تشویق و تحریک به سوی انجام عملهای صالح و پسندیده دارد.

در یک روایت معتبر، سکونی از امام صادق(ع) نقل می کند: «شخصی خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد: به من توصیه و سفارشی بفرمایید. حضرت به او فرمود: اگر به تو سفارشی بکنم بدان عمل خواهی کرد؟ عرض کرد: آری. رسول خدا برای سه بار این سؤال را تکرار کرد و او هر بار جواب مثبت می داد. آنگاه حضرت به او فرمود: سفارش من به تو این است که هر گاه تصمیم به کاری گرفتی در عاقبت و پی آمد آن کار اندیشه کن، اگر خوب بود به دنبال آن برو و اگر مایه گمراهی تو بود از آن صرف نظر کن».(10)

حضرت امام خمینی در این باره می فرماید: «عواقب امور را بسنجید. عقبه های خطرناکی که دارید به یاد آورید، از فشار قبر، عالم برزخ مشکلات و شدایدی که دنبال آن است غفلت نکنید ...».(11)

* *

2ـ مشارطه، مراقبت، محاسبه،
مؤاخذه

از روشهای بسیار مهم و مؤثر در جهت تربیت نفس و خودسازی معنوی، استفاده از ابزاری است که بزرگان اهل معرفت و پیشتازان وادی معنویت و تقوا بیان کرده اند(12) و آن دارای چهار مرحله است، که به ناچار باید آن را طی نمود.

1ـ مشارطه و عزم:
انسانی که قصد حرکت در جهت کمال و تربیت نفسانی خود دارد ابتدای هر روز لازم است با خود شرط کند و تصمیم جدی بگیرد که در طول روز مرتکب گناهی نگردد. مثلاً کسی که می خواهد با یک صفت بدی که در او

وجود دارد و یا عادت زشتی که در خود احساس می کند به مبارزه برخیزد، باید با خود عهد کند که آن صفت و یا عادت را از صحنه عمل و رفتار خود دور کند و شیوه زندگی خود را از حاکمیت آن بر کنار نگه دارد و این قدم اول است.

2ـ مراقبت و مواظبت:
پس از تصمیم و اراده قطعی بر ترک یک عمل و یا صفت زشت و یا اقدام بر کار مثبت و صالح و نیز ایجاد صفتی خوب، باید همواره در طول روز و تا هنگام استراحت شبانگاهی به کشیک نفس پرداخته و لحظه ای از آن غافل نباشد تا وسوسه های نفسانی و حالات شیطانی نتواند شخص سالک را از جاده حق و اعتدال

خارج کرده و او را به سوی آن عمل و یا صفت زشت سوق دهد و یا کار پسندیده را در نظرش به صورت دیگری جلوه دهد و یا با تنبلی و کسالت او را از اقدام بر آن و ادامه بر انجام آن منصرف کند.

این قدم بسیار مهمی است که در آغاز، سخت و دشوار است ولی به تدریج در اثر تمرین و تقویت نفس از دشواری آن کاسته و سهل و آسان خواهد شد.

3ـ محاسبه:
حسابرسی و تفتیش نسبت به حالات نفسانی و اعمال صادر شده از شخص در طول روز و در پایان مقطع خاص از مجاهده با نفس، از ضروری ترین گامهایی است که باید برداشته شود و بدون آن هیچ حرکتی رو به سامان نخواهد رفت.

انسان در محاسبه است که نقاط ضعف و قوت خود را می یابد و به مقدار توانایی خود در برخورد با موانع و غلبه بر عوامل بازدارنده از حرکت به سوی هدف واقف می گردد.

امام کاظم(ع) فرمود:

لیس منّا من لم یحاسب نفسه فی کل یوم، فإن عمل حسنا استزاد اللّه و إن عمل سیّئا استغفر اللّه منه و تاب إلیه.

هر کس روزانه به حساب خود رسیدگی نکند، تا اگر کار نیکی انجام داده است از خداوند تقاضای توفیق بیشتر کرده و چنانچه مرتکب عمل زشت و گناهی شده است از او طلب آمرزش و توبه کند، از ما نیست.(13)

در این باره امام راحل(ره) می گویند: ... میزانی که خدا قرار داده بفهمیم. ولیّ ما خداست یا ولی ما طاغوت است. ما داریم خدمت به شیطان می کنیم یا خدمت به خدا می کنیم؛ ما که داریم درس می خوانیم، برای خدا درس می خوانیم یا برای هواهای نفسانیّه که همان شیطان است. ما که داریم فتوا می دهیم برای خدا فتوا می دهیم یا برای هواهای نفسانی؟ ... ما که داریم در اداره کار می کنیم برای خدا کار می کنیم یا برای هواهای نفسانیّه که همان شیطان و طاغوت است. این محکی است که خدا قرار داده است.(14)

4ـ مؤاخذه:
قدم نهایی در طی این عملیات، برخورد جدی با خود کردن، مؤاخذه و گریبانگیری از خویشتن و تنبیه نفس به وسیله روزه و مانند آن در صورت نقض پیمان و گرفتن تعهد از او برای رعایت کردن و نشکستن دوباره آن است چنان که در حدیث شریف گذشته، بدان اشاره شده بود و در آینده نیز ـ با خواست خداوند ـ بدان خواهیم پرداخت.

* *

3ـ خود را به جای دیگری
انگاشتن

و این از روشهای بسیار کارا و مؤثری است که با ابزار «حب نفس» عمل می کند، زیرا:

حبّ ذات و علاقه به آن از حجابهای بسیار غلیظی است که در موارد زیادی با تیرگی و سیاهی خود، مانع مشاهده جمال حقایق گشته و در این صورت چه بسا رفتار به واقع زشت انسان در رابطه با دیگران و یا قضاوت بد و غیر واقع بینانه او نسبت به دیگران و رفتار آنان در نظرش خوب و پسندیده جلوه کند و بر عکس، در برخی از اوقات نیز، عمل خوب و مفید دیگران را بد و دارای عیب دانسته و یا قضاوت بحق آنها نسبت به موضوع و یا فرد دیگری را بر باطل و دور از واقع نگری بداند.

برای مثال فردی را مشاهده می کنید که به راحتی از دیگران بدگویی می کند یا آنها را با رفتار و برخورد توهین آمیز، خود تحقیر و رنجیده خاطر می سازد. کلمات نیش دار و سرزنش آمیز می گوید. با حرکات و کارهای خاصی آنان را به باد استهزاء و مسخره می گیرد و در عین حال، گویا ابدا زشتی این کارها را احساس نمی کند، در حالی که همین رفتار را از ناحیه آنها نسبت به خود، زشت و ظالمانه می بیند.

چنان که ممکن است دیگران را در رنج و محرومیت ببیند و آنها را گرفتار و دچار مشکلات زندگی مشاهده کند و با اینکه می تواند به نحوی در رفع آن بکوشد و یا در تخفیف آن مؤثر باشد، هیچ اقدامی نمی کند، در صورتی که انتظار دارد اگر خود او به چنین گرفتاری مبتلا گردید، آنان با تمام وجود و بدون هیچ منّتی به کمک او بیایند و در برطرف کردن آن تلاش کنند و احیانا نیز این تلاش را وظیفه آنها نسبت به خود تلقی می نماید.

تعریف و تمجید اشخاص از فردی که نسبت به او رقابت و یا حسادت می ورزد و یا با او دشمنی خاصی دارد و نیز طرفداری و حمایت و خوش بینی آنها در خصوص جریان خاص فکری، باندی و یا حتی ورزشی و امثال آن که در طرف مقابل او قرار دارد و به نوعی رقیب او به حساب می آید، او را ناراحت، دلگیر و غمگین می سازد؛ در صورتی که همین قضاوت و داوری را نسبت به فرد مورد علاقه خود و یا گروه مربوط به خود، پسندیده و واقع بینانه دانسته و از آن با کمال خوشحالی استقبال می کند؛ بی آنکه در این باره به حق و یا باطل بودن آن، با توجه به معیارها و ملاکهای تشخیص هر یک از دیگری، توجهی داشته باشد.

انسان به همین خاطر که به خود علاقه مند است وقتی اعمال و رفتار مختلف را در ارتباط با خود بسنجد، به سهولت می تواند نسبت به خوبی یا بدی هر یک از آنها قضاوت کرده و برای انجام یا ترک آن اقدام کند و یا داوریهای غیر واقع بینانه خود را نسبت به اشخاص و یا امور مربوط به دیگران اصلاح و تعدیل نماید.

به عنوان مثال، وقتی یک زن خانه دار نسبت به مادر همسر خود که پیرزن افتاده و محتاج کمک شده است زخم زبان بزند و او را اذیت و آزار دهد و نسبت به او دلگیر و بی مهر باشد و یا اگر فرزندی نسبت به پدر و یا مادر خود بی اعتنایی کند و به آنان محبت نشان ندهد و خدمت خالصانه نکند و یا حتی آنان را به خصوص در سنین پیری، باری بر دوش خود احساس کند، اگر ملاحظه کند که ممکن است روزی او هم به همین سرنوشت مبتلا گردد، در این صورت آیا او به همین رفتار از ناحیه دیگران در باره خود رضایت می دهد؟

و یا مثلاً در همان وقتی که به توطئه علیه دیگری مشغول است و یا در اثر حسادت و خودخواهی، بدحالی و گرفتاری او را می طلبد و یا سعی در بد جلوه دادن شخصیت فلان همکلاسی و یا همکار و یا رقیب خود را دارد و یا در کمک رسانی به یک انسان درمانده و گرفتار و محتاج به کمک، کوتاهی می کند، چنین شخصی برای یک لحظه بیندیشد که چنانچه خود او در موقعیت آن طرف مقابل بود و آن شرایط برای او پیش آمد، آیا حاضر بود دیگران نسبت به او این گونه عمل کنند؟ و یا عکس آن را از آنان انتظار دارد؟

این گونه است که به زودی ملاحظه می کند که قضاوتش عوض شده و به راحتی می تواند موضع خود را تغییر دهد و شیوه صحیحی را در رفتار با دیگران در پیش گیرد.

معلّی بن خنیس می گوید: از امام صادق(ع) در باره حق مسلمانی بر مسلمان دیگر پرسیدم ... تا اینکه می گوید: عرض کردم فدایت شوم، آن حقوق را بیان فرما! حضرت فرمود: از آنجا که نسبت به تو دلسوزم و به تو علاقه دارم، خوف دارم آن حقوق را ضایع کرده و بدان عمل نکنی. عرض کرد: از خدا برای رعایت آن کمک می گیرم. حضرت فرمود: «سهل ترین آنها این است که آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران نیز همان را بخواهی و هر آنچه را بر خویش روا نمی داری در باره دیگران نیز بدان خشنود نباشی».(15)

و این روشی بود که امامان معصوم(ع) برای تربیت و تهذیب نفس به دیگران توصیه می کردند و با اهمیت دادن فراوان بدان، بندگان خدا را به بهره گیری از آن در جهت خودسازی

و رعایت حقوق دیگران تشویق و ترغیب می فرمودند.

امیر مؤمنان به فرزندش امام حسن(ع) می فرماید: «ای فرزندم، خودت را بین نفست و دیگران میزان قرار ده. آنچه برای خود می خواهی برای غیر خود نیز دوست بدار و هر چه را برای خویش نمی پسندی برای او نیز آن را مخواه. همچنان که راضی نیستی دیگران در حق تو ستم کنند نسبت به آنها نیز آن را روا مدار و همان گونه که دوست داری آنها به تو نیکی کنند در باره آنان نیکی کن. رفتاری را که از دیگران زشت می بینی، صدور آن را از خود نیز زشت بدان و آن رفتاری که می خواهی آنها نسبت به تو در پیش گیرند همان را در رابطه با آنان اعمال کن ...»(16)

و در حدیثی دیگر، عزیزترین کسان و نزدیکان او به عنوان میزان سنجش معرفی گردیده است.(17)

به عنوان مثال ممکن است انسان در کوچه و خیابان به پیرمرد و یا پیرزنی برخورد کند که بر زمین افتاده و یا در اثر حادثه ای، سخت به کمک نیاز دارد. او باید فکر کند که اگر این شخص پدر و یا مادر من بود چه انتظاری از مردم داشتم؟ آیا اگر بی تفاوت از کنار آن بگذرند در نظر من کار پسندیده ای محسوب می شود یا از زشت ترین کارها در چشم من جلوه می کند؟

و یا جوانی که در بازار و معابر عمومی چشم به ناموس مردم دارد و برای آنها ایجاد مزاحمت می کند لحظه ای فکر کند که اگر مادر، خواهر و یا همسر من، از سوی افراد هوسران مورد اذیت و آزار واقع شوند برای من خشنود کننده است؟ و این عمل در دید من خوب

همچنان که راضی نیستی دیگران در حق تو ستم کنند نسبت به آنها نیز آن را روا مدار و همان گونه که دوست داری آنها به تو نیکی کنند در باره آنان نیکی کن.

شمرده می شود یا از این عمل و کننده این کار به شدت متنفر و خشمناک می شوم؟ و بالاخره می توان از این روش که از آن به عنوان «خود را در جای دیگر گذاشتن» یاد شد نسبت به خوبی و یا زشتی یک عمل قضاوت واقع بینانه کرد و سپس در این راه به اقدام مناسب دست زد.

روشی که اگر همه گیر شود و عمق یابد جامعه به همان جایی می رسد که رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله فرمود: «المؤمن أخو المؤمن کالجسد الواحد ان إشتکی شی ء منه وجد الم ذلک فی سائر جسده و ارواحهما من روح واحد».

مؤمن، برادر مؤمن است؛ مانند اعضای یک بدن، که اگر عضوی از آن به درد آید، سایر اعضاء نیز آن را احساس می کنند و در آن شریک اند و روح آن دو از یک حقیقت سرچشمه یافته است.(18)

قرآن کریم در خصوص متوّلیان امور یتیمان و در ترغیب و توصیه به رعایت حقوق آنان و رسیدگی دلسوزانه به وضع سرمایه و معیشت آنها، از همین روش استفاده کرده و می فرماید: «و لیخش الّذین لو ترکوا من خلفهم ذریّة ضعافا خافوا علیهم فلیتّقوا اللّه و لیقولوا قولاً سدیدا».

باید بهراسند متولیان امور یتیمان و به درستی بدان رسیدگی کنند؛ آن چنان که اگر خود پس از مرگ فرزندانی ضعیف بر جای گذارند دوست دارند دیگران بدانان دلسوزی و محبت داشته باشند و نگران وضع آنان هستند. پس باید تقوا پیشه کنند و با یتیمها به خوبی و نیکی سخن بگویند.(19)

امام راحل(ره) با استفاده از این شیوه در جمع نمایندگان مجلس خبرگان می گویند:

«اگر گفتند اصل جمهوری اسلامی بد است ریشه اش شیطانی است که در قلب انسان هست خودش هم نمی فهمد. خیال می کند برای خدا دارد جمهوری اسلامی را تضعیف می کند و این اشتباهی است که انسان دارد؛ مگر اینکه انسان واقعا مراقب خودش باشد. محاسبه و مجاهده کند تا بتواند تشخیص دهد که من که این حرف را می زنم چنانچه خودم به جای آنها بودم همه چیز را خوب می دانستم. پس ریشه اش نفسانی است ...»(20)

و در جای دیگر می فرمایند: «الآن مملکت مثل عائله ماست. ما همان طور که برای عائله مان با محبت عمل می کنیم، الآن هم آقایان وزرا، مردم، کارگران و کارمندان باید برای مملکت با محبت کار کنند ...»(21)

جوانی به محضر حضرت رسول خدا صلی اللّه علیه و آله مشرف شد و عرض کرد: آمده ام که اگر می شود مرا اجازه دهی تا زنا کنم! اصحاب آن حضرت بر سر آن جوان فریاد کشیدند و او را سرزنش کردند. پیامبر گرامی به

آن جوان فرمودند: نزدیک من آی. او نیز اطاعت کرد و پیش آمد. آن حضرت فرمود: آیا دوست داری که دیگری با مادر و یا خواهر و یا دختر و یا با یکی از محارم دیگر تو این کار را انجام دهد؟ عرض کرد راضی نمی شوم. فرمود: همه بندگان خدا مانند تو همین حال را دارند. سپس حضرت دست مبارک خود را بر سینه آن جوان گذاشت و برایش دعا فرمود. و از آن پس آن جوان پیرامون هیچ زن بیگانه ای دیده نشد.(22)

ــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ الاخلاق، سیدعبداللّه شبّر، ص114.

2ـ همان، ص115.

3ـ سوره ابراهیم، آیه 7.

4ـ سوره اعراف، آیه 96.

5ـ سوره طه، آیه 124.

6ـ وسائل الشیعه، ج6، روایات باب 3، ابواب ما تجب فیه الزکاة، ص17 ـ 10.

7ـ سفینة البحار، ج2، ص74.

8ـ مستدرک الوسائل، ج2، ص338، ابواب جهاد النفس، باب 69، ح4.

9ـ سفینة البحار، ج2، ص74.

10ـ وسائل الشیعه، ج11، ص223، ابواب جهاد النفس، باب 33، ح1.

11ـ نقل از جزوه گردآوری شده نظرات امام، کنگره بررسی اندیشه و آثار تربیتی امام خمینی، ص1052.

12ـ نگاه کنید به رساله سیر و سلوک، منسوب به علامه بحرالعلوم(ره)، ص143 ـ 139 و غیر آن.

13ـ اصول کافی، ج2، ص453، چاپ عربی، باب محاسبة العمل.

14ـ صحیفه نور، ج12، سخنرانی شماره 593، ص124.

15ـ وسائل الشیعه، ج8، ص544، ابواب احکام العشرة، باب 122، ح7.

16ـ نهج البلاغه، صبحی الصالح، ص397، نامه 31.

17ـ وسائل الشیعه، ج8، ص542.

18ـ الاخلاق، مرحوم سیدعبداللّه شبّر، ص96.

19ـ سوره شریفه نساء، آیه 9.

20ـ کوثر، مجموعه خلاصه بیانات امام خمینی، ج2، ص7 ـ 636.

21ـ کوثر، ج1، ص738.

22ـ منتهی الامال، ص20، با تغییراتی در عبارت.

نظر شما