اذن و اجازه
مجله پیام زن اردیبهشت 1377، شماره 74
نویسنده : جواد محدثی
10
نهاد «خانواده»، از مقدسترین نهادهاست سلامت و استواری آن نیز، مورد توجه اسلام است. نوع برخوردها نسبت به تحکیم رشته های این نهاد، یا گسستن پیوندها و
آفت خیز کردن آن مؤثر است.
اشاره داشتیم که خانواده و خانه، حد و حریمی دارد که باید رعایت شود و مورد تعدّی و «مرزشکنی» قرار نگیرد. تهاجم و تعدّی به این حدود و حقوق، گاهی هم از طریق «نگاه» است که کنترل آن ضروری است.
چشمهای بی بها
آنچه سبب بی بهایی چشمها می شود، بی محابایی آنهاست، یعنی شناختن حریمها و مراعات نکردن حقوق شخصی دیگران و ورود به قلمرو ممنوع.
چشم، گوهر ارزنده و نعمت عظیم الهی است و ارزش آن برابر با کل وجود و جان آدمی است، تا آنجا که اگر کسی دو چشم دیگری را کور کند، دیه کامل یک انسان بر عهده او است.(1) و دیه یک چشم، به قدر نصف دیه انسان است. اما همین چشم، اگر نگاه خائنانه کند و به خانه ها و عورات و اسرار و درون خانه مردم و به نوامیس دیگران نگاه دزدانه کند و در آن حالت، بزنند و آسیب ببیند، دیه ندارد. این بی ارزشیِ چشم ناپاک را می رساند که بی اذن و به ناروا و حرام، وارد حریم دیگران می شود و مرتکب گناه می گردد. فتوای حضرت امام«قدس سره» چنین است:
«دید زدن به خانه مردم و نگاه به نامحرم گناه است و صاحبخانه حق دارد سنگ یا چیزی به طرف او پرتاب کند و ضمانی هم بر او نیست. حتی اگر به درون خانه هایی دور، با ابزاری (مثل دوربین قوی) نگاه کند، مثل آن است که از نزدیک نگاه کند. نگاه به درون خانه کسی از طریق نصب آینه نیز همین حکم را دارد.»(2)
این حرمت شکنی برای چشمهای ناپاک، نهایت حرمت گذاری برای حقوق شخصی در زندگی خصوصی انسانهاست. در حدیثی از رسول اکرم(ص) آمده است:
«هر کس به خانه همسایه اش سرک بکشد تا به عورتِ مردی یا موی زنی یا بدن او نگاه کند، بر خداوند رواست که او را همراه منافقان به آتش دوزخ افکند ...»(3)
و نیز فرموده است:
«مَنِ اطّلَعَ فی بیتٍ بغیر اِذْنِهم فَقَدْ حَلَّ لَهم اَنْ یَفْقأوْا عَیْنَهُ»(4)
هر کس بی اجازه، به خانه ای دید بزند، آنان حق دارند که چشمش را کور سازند. در حدیث دیگری امام صادق(ع) فرموده است: در چنین حالتی اگر چشمش را معیوب کنند، دیه ای بر آنان نیست.(5)
در نقلهای متعددی آمده است که رسول خدا(ص) در خانه خویش مشغول شانه زدن خود بود ـ و با یکی از همسرانش بود ـ کسی از شکاف در، درون خانه را دید می زد. پیامبر اسلام فرمود: اگر نزدیک تو بودم، چشمت را با همین شانه درمی آوردم. یا: برخاست به سراغش رفت ... که مرد، گریخته و صحنه را ترک کرده بود.(6)
از این سو، بی اجازه وارد حریم زندگی کسی شدن تا این حدّ ناپسند است، از آن سو هم سفارش به اجازه گرفتن برای ورود به خانه دیگری و استیذان و استیناس شده است (که در بخش پیشین، به تفصیل گذشت).
درسی برای نوجوانان
ادب دیگری که قرآن می آموزد و به سلامت خانوادگی و اخلاقی جوانان نابالغ مربوط می شود، اجازه گرفتن برای ورود به اتاق پدر و مادر است. این نکته را، هم خود نوجوانان باید رعایت کنند، و هم والدین باید به نحوی شایسته و هنرمندانه و بدون بدآموزی و تحریک، آنان را توجیه کنند.
گاهی پدر و مادر، در اتاق خویش ممکن است به استراحت مشغول باشند، با لباسهای راحت و وضعی متناسب با خواب. سرزده وارد شدن کودکانی که در سنین قبل از بلوغ باشند،
ممکن است عوارضی داشته باشد و نوجوانان را به برخی مسایل انحرافی بکشد. اینجاست که باید نوجوانان، در بزنند، اجازه بگیرند و بی اطلاع و اذن، وارد اتاق دیگران نشوند. آموزش قرآن این است که هم غلامان و خدمتکاران خانه، و هم کودکانی که به سنّ بلوغ جنسی نرسیده اند، سه بار و در سه هنگام، اذن بگیرند. این سه وقت عبارت است از:
1ـ پیش از نماز صبح
2ـ هنگام استراحت ظهر
3ـ شب، بعد از عشاء
این سه وقت را قرآن کریم به نام «راز» و «سرِّ» پوشیدنی (عورت) یاد می کند و جز این سه وقت را ـ که معمولاً ممکن است افراد در این مواقع، با لباس زیر و وضع خاص یا نیمه لخت یا بدون پوشش کافی باشند ـ بلامانع اعلام می کند. متن آیه قرآن چنین است:
«یا ایّها الّذین امَنوا لِیستأذِنکم الّذینَ ملکتْ اَیْمانُکم و الّذین لَم یبلُغوا الحُلُمَ منکم ثلاث مرّاتٍ: مِن قبلِ صَلوة الفجرِ و حینَ تَضَعون ثیابکم مِن الظّهیرةِ و من بعد صلوةِ العَشاءِ ثلاثُ عَوراتٍ لکم ...»(7)
در این آیه، یک مرحله جلوتر و فراتر از اجازه گرفتن برای ورود به «خانه» را هم مطرح کرده است، یعنی ورود به اتاق شخصی در مواقعی خاصّ. ممکن است برخی، ترددّ کودکان را نزد بزرگترها امری ساده و عادی تلّقی کنند و بچه ها از این رهگذر، صحنه هایی ببینند و با مسایلی روبه رو شوند که برایشان غیر قابل هضم و درک یا بدآموز باشد و به انحراف بیفتند. این مسأله در یک نگاه عام تر، به کنترل روابط همسران نسبت به توجه و دیدن و فهمیدن کودکان مربوط می شود که ... بماند! و به این اشاره بسنده کنیم و بگذریم، چرا که مسأله چندان مهم است که باید نوشته ای مفصل و مستقل پیرامون آن نگاشت.
به هر حال، این مسأله به ظاهر ساده و جزیی، از چنان اهمیتی در «تصحیح معاشرت» دارد که قرآن کریم به تفصیل و با ذکر جزئیات به آن پرداخته است، تا خانواده ها و فرزندان گرفتار بیماریهای روانی و اخلاقی نشوند و از آثار سوء عصبی و روانی نبودن کنترل و حریم در معاشرتها، بخصوص در مورد خلوت سرا و ترددّ و دیدن و فهمیدن کودکان، مصون بمانند. در پرونده بسیاری از گرفتاران به بیماریهای جنسی و انحرافات اخلاقی از این
نوع، اعترافاتی به چشم می خورد که نشان دهنده تأثیر منفی این گونه ولنگاریها و نبودن حریم در معاشرتها است. و توجه یافتن کودکان و نوجوانان به برخی از اسرار زندگی خصوصی والدین، که آنان را به گناه می کشد، جای دقت و تأمل است، که حضرت امیر(ع) فرمود: «کم مِنْ نَظرةٍ جَلَبَتْ حَسْرةً»(8)، چه بسا نگاهی که حسرت می آورد!
چرا بی اجازه؟
باری ... رعایت حریم حقوق دیگران در معاشرتها ما را به بحث از استیذان و استیناس کشاند. ولی سخن اصلی آن است که احترام گذاشتن به این حقوق فردی، شرط اخوّت اسلامی در یک جامعه مکتبی است و پای بندی به این اصول، ضامن تداوم دوستیهاست.
این عمل بی اذن و اجازه، تنها مربوط به ورود به خانه و اتاق اشخاص نمی شود؛ دامنه ای گسترده دارد.
اگر کسی یادداشتی می کند و نامه ای می نویسد، نباید دزدانه به آن نگاه کرد.
اگر کسی رازی را به امانت نزد ما می گوید، نباید خیانت کرد و اسرارش را فاش ساخت.
اگر کسی کلید خانه، کمد، کیف یا سویچ ماشین و موتور را به دست ما داد، نباید بیش از حدّی که یقین به اذن و رضایت او داریم، در آن تصرف کنیم.
اگر دو نفر با هم صحبت خصوصی می کنند، چه حضوری، چه تلفنی، «گوش ایستادن» و به نجواها گوش کردن و «استراق سمع» کردن و شنود گذاشتن، جایز نیست.
اگر حامل نامه ای به دیگران هستیم، حق گشودن نامه و مطالعه محتوای آن را نداریم.
اگر پاکتی برای شخصی فرستاده می شود و تأکید می کنند که «شخصا مفتوح فرمایید»، دیگری حق باز کردن و مطالعه آن را ندارد (مگر با اجازه طرف اصلی).
بی اجازه نمی توان سرِ کمد و کیف و جیب و دفتر کسی رفت و چیزی برداشت یا خواند یا تصرّف کرد. اگر روی جزوه، بولتن یا خبرنامه ای مُهر «محرمانه» خورده است، یا نقل مطلبی از جایی یا کسی منوط به «اجازه» دانسته شده است، در همه این موارد، بی اذن کار کردن، نوعی خیانت است و دور از ادب اسلامی و انسانی.
اگر آلبومی «خانوادگی» است، دیگری بی اجازه حق نگاه کردن به آن را ندارد.
اگر گفتند: راضی نیستیم مطالب این دفتر را بخوانی، یا اگر مطلبی و انتقادی و مقاله ای نوشتند و با نوشتن «امضاء محفوظ» گفتند که راضی به افشای نام نیستند، افشای آن خلاف ادب و قانون و وجدان است.
اگر کسی مطلبی را با ما در میان گذاشت و تأکید کرد که: «راضی نیستم به کسی بگویی»، تا چه اندازه رعایت می کنیم؟ آیا حاضریم اینها را هم جزء حقوق و حدود اشخاص به حساب آوریم و مراعات کنیم؟!
پس، مجموعه آنچه «راز شخصی» و اسرار زندگی خصوصی محسوب می شود، بسیار است. تنها در خانه و اتاق و نامه و راز هم خلاصه نمی شود. ممکن است حتی نوعی از غذا و میوه و خوراکی در خانه و یخچال و ... کسی باشد ولی دوست نداشته باشد که آن را بدانند. یا یک بیماری یا نقص عضو و جسم در کسی باشد که نخواهد دیگری آن را بداند. یا در شرایط بحرانی خاصی قرار داشته باشد که نخواهد مردم بدانند. همه اینها در قلمرو «حریم شخصی» است و ورود به آن «اجازه» می خواهد.
گاهی در یک خانواده، یک «اختلاف» است، ولی دوست ندارند که اقوام و آشنایان از این اختلاف باخبر شوند. وسوسه شدن برای پی بردن به آن، و فاش ساختن برای دیگران هم از همین مقوله غیر مُجاز و غیر مأذون است.
«سیدقطب»، در اشاره به این نکته لطیف قرآنی و آداب اجتماعی می نویسد:
«امروز ما مسلمانان، نسبت به این گونه امور دقیق و ظریف، حساسیت خود را از دست داده ایم. گاهی شخصی به خانه برادرش حمله ور می شود، هر لحظه از لحظات شب و روز که باشد، برایش فرق نمی کند. آن قدر در می زند تا باز کنند و اگر در به رویش باز نکنند برنمی گردد تا آنکه صاحب خانه را به ستوه آورد و در بگشایند. گاهی در خانه، تلفن وجود دارد و می تواند پیش از آمدن، تلفنی تماس گرفته و خبر دهد تا اجازه بدهند یا روشن شود که موقعیت مناسب نیست. ولی این راه و شیوه را رها می کند تا بی خبر و بی موقع وارد شود و بدون قول و قرار قبلی به خانه اش رود. متأسفانه چنان شده که عرف هم نمی پذیرد که اگر چه صاحب خانه ناراحت و رنجیده شود، از آمدنِ بی خبر و غیر منتظره باز گردد. ما مسلمانان امروز، سرزده و بی خبر، هر لحظه که بخواهیم وارد خانه هم می شویم و اگر وقت غذا باشد و غذای مناسبی پیش ما نیاورد، در دلمان می رنجیم. یا شب دیرهنگام به خانه کسی می رویم، اگر آخر شب از ما نخواهد که همان جا بخوابیم، در دل رنجیده می شویم، بی آنکه به عذر آنان در این گونه مواقع توجه داشته باشیم. این نشانه آن است که ما هنوز، به ادبِ اسلام و ادب رسول خدا مؤدب نشده ایم، برده عُرفِ خطاکاریم. ولی اگر همین گونه مراعات آداب را در غیر مسلمانان ببینیم، برایمان شگفت جلوه می کند و نمی کوشیم دریابیم که ریشه این ادبها در شریعت خود ما نهفته است و باید به آن اصل خویش برگردیم ...».(9)
به هر حال، هر چند در نوع ارتباطات، گاهی با خویشاوندان و دوستانِ بسیار صمیمی مواجه هستیم، ولی هرگز این «مجوّز» ورود به «منطقه ممنوعه» از زندگی شخصی آنان شمرده نمی شود، مگر آنکه «اذن صریح» داشته باشیم.
در روایات، «نگاه» همچون تیری مسموم از تیرهای شیطان قلمداد شده است. گاهی «گناه»، در پی یک «نگاه» پدید می آید. و اگر کسی نتواند چشمها و پلکهای خود را تحت اختیار و کنترل داشته باشد، به روز سیاه می نشیند. حیف است که انسان از راه نگاه، جهنمی شود. به فرموده حضرت علی(ع): چشمها شکارگاه شیطان است. (العیونُ مصائد الشیطان»(10)
این سخن نیز از حضرت مسیح(ع) است که:
«ایّاکم وَ النّظَر اِلیَ المحذوراتِ فانّها بَذْرُ الشَّهَواتِ و نَباتُ الفِسقِ».(11)
از نگاه به آنچه «ممنوع» است بپرهیزید، چرا که چنین نگاهی بذر شهوت و رویش فسق و گناه است.
بکوشیم تا در سخن، نگاه، رفتار، معاشرت و ارتباط، از آنچه خارج از قلمرو «اذن» و «اجازه» قرار دارد، وارد نشویم.
ادامه دارد.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ رساله نوین، امام خمینی، ج4، ص285.
2ـ تحریر الوسیله، امام خمینی، ج1، ص492، بحث دفاع (مسایل 37 ـ 38 ـ 39 و ص491 مسایل 30 و 31).
3ـ وسائل الشیعه، ج14، ص141.
4ـ منهج الصادقین، ملا فتح اللّه کاشانی، ج6، ص292.
5ـ وسائل الشیعه، ج19، ص50.
6ـ همان، ص48 و 49.
7ـ نور، آیه 58 (این بحث را در تفسیر نمونه ج14، ص538 مطالعه کنید).
8ـ غرر الحکم.
9ـ فی ظلال القرآن، سید قطب، ج6، ص91.
10ـ غرر الحکم.
11ـ میزان الحکمه، ج10، ص71.
نظر شما