موضوع : پژوهش | مقاله

اهل سنت و زیارت امام علی بن موسی الرّضا

مجله  معارف رضوی و رسانه  دوفصلنامه‌ معارف رضوی و رسانه 3 (بهار و تابستان 1392) 

نویسنده : رجبی قدسی، محسن
چکیده
بر پایه سخنان و سیره امام رضا علیه السلام، دانش و شخصیت ایشان برگرفته از قرآن و سیره رسول خداست. از این رو، همواره امام علی بن موسی الرضا علیه السلام، هشتمین امام از ائمه اهل بیت علیهم السلام، مانند دیگر امامان مورد توجه و احترام اهل سنت و جماعت بودند و هستند و آنان نیز ارادت و مودّت خود را به ساحت ایشان و دیگر خاندان پاک رسول خدا صلی الله علیه و آله، اعلام و اظهار می دارند و به زیارت مرقد مطهر ایشان مشرف می شوند. توجه رسانه ملی به این موضوع و به تصویر کشیدن آن در قالب هایی همچون فیلم، مستند و گزارش، می تواند تقریب مذاهب اسلامی و گردشگری مذهبی را گسترش و تداوم بخشد.

مقدمه
همه مذاهب اسلامی زیارت مرقد مطهر نبی اعظم صلی الله علیه و آله و دیگر قبور اولیای الهی، را تأکید و سفارش کرده اند. (جزیری، 1986: ج1: 711 - 712؛ مغنیه، 1982: 284؛ سمهودی، 1415: ج4: 1360 - 1364؛ سبکی، ج3: 384 و 412)، ولی در جواز و مشروعیت برخی آداب زیارت، فقهای مذاهب اسلامی، نظرات مختلفی دارند. (ابن حجر هیتمی، 2000: 114 - 117؛ شهید اول، ج2: 24 - 25) البته این اختلاف محدود به مذاهب عمده فقهی جهان اسلام (امامیه، زیدیه، حنفیه، مالکیه، شافعیه و حنبلیه) نیست، بلکه میان فقیهان یک مذهب نیز این اختلاف دیدگاه وجود دارد (برای مطالعه مسئله تقریب مذاهب اسلامی نک: (محسنی، 1387؛ واعظ زاده خراسانی، 1382: 19 - 50؛ همو، 1379: 327 - 416)).

اصولاً از منظر قرآن حکیم، اختلاف و تفاوت یکی از مظاهر آیات الهی و امری طبیعی است که خداوند حکیم آن را در همه پدیده های عالم به وجود آورده است؛ چنان که اختلاف شب و روز و اختلاف زبان ها و رنگ ها و نژادها و قبیله ها نشانه هایی از حکمت گسست ناپذیر خداوند عزیز است که دانایان آن را در می یابند و می پذیرند: «وَمِن آیاتِهِ خَلقُ السَّمواتِ وَالارض وَاختِلافُ أَلسِنَتِکم وَاَلوانِکم إِنَّ فِی ذلِک لایاتٍ لِلعالِمین.» (روم: 22)

هدف از این اختلاف و تفاوت: ابتلاء، استباق در خیرات، رشد و تکامل و شناخت هرچه بهتر رحمت و نعمت های الهی و استفاده بهینه از آن است: «لِکلٍّ جَعَلنا مِنکم شِرعَةً وَ مِنهاجاً؛ وَلَوْ شاءَ اللَّه لَجَعَلَکم أُمَّةً وَاحِدَةً وَلکن لِیبلُوَکم فی ما آتاکم، فاستَبِقوا الْخَیراتِ؛ إِلَی اللهِ مَرجِعُکم جَمِیعا فَینبِّئُکم بِما کنتُم فِیهِ تَختَلِفون».[1]

امام علی بن موسی الرضا علیه السلام بنا بر قول مشهور، در یازدهم ذیقعده سال 148 قمری، در مدینه به دنیا آمد و با بهره گیری از بینش و منش الهی پدر بزرگوارش امام موسی بن جعفر علیه السلام که برگرفته از قرآن کریم و سیره نبوی بود، رشد یافت. هنوز بیست و اندی از عمر شریفش نمی گذشت که در مسجد النبی در مدینه، به پرسش های مردم پاسخ می داد و اهل فتوا بود. (سبط ابن جوزی، 1401: 315؛ ابن نجار، 1417: ج4: 134 - 135؛ ابن حجر عسقلانی، 1404: ج7: 239) و اگر عالمی در پاسخ مسئله ای خود را ناتوان می یافت، همه او را نزد علی بن موسی الرضا علیه السلام می فرستادند تا پاسخ خود را بیابد. (مجلسی، 1403: ج49: 100)

امام رضا علیه السلام حامل قرآن کریم و آگاه به سنت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و پیرو آن دو بود و می فرمودند: «آنچه را که کتاب خدا و سنت به درستی آن گواهی دهد، ما گوینده آن هستیم» (ابن بابویه، 1387: 115)؛ «ما پیرو رسول خدا صلی الله علیه و آله و تسلیم اوامر و نواهی آن حضرتیم؛ همچنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله تابع اوامر خدا و تسلیم فرامین او بود. خداوند متعال می فرماید: «وَما آتاکمُ الرَّسولُ فَخُذوهُ وَما نَهاکم عَنهُ فَانتَهوا». (همان، 1372: ج1: 687)

حضرت رضا علیه السلام انس و مجالستی عمیق و دقیق با قرآن کریم داشت. ابراهیم بن عباس صولی می گوید: «تا آن زمان فردی عالم تر و آگاه تر از او، بر آنچه بر روزگار گذشته است، ندیده بودم؛ مأمون با طرح مسائل مختلف و پرسش از هر چیزی ایشان را می آزمود و وی پاسخ سؤال های او را می داد. سخنان، پاسخ ها و تمثیل های ‍[حضرت] رضا همه برگرفته از قرآن و مستند به آن بود. ایشان [گاهی] طی سه شبانه روز قرآن را با تلاوتی متدبّرانه ختم می کرد». (همان، ج2: 419 - 420)

رجاء بن ابی ضحاک که مأمور آوردن امام از مدینه به مرو بود، می گوید: «به هر شهر و منطقه ای که وارد می شدیم، مردم آن جا درباره نشانه ها و ویژگی های دین و دینداری سؤال می کردند و ایشان اغلب مسائل آنان را با نقل روایت از پدرش و او از پدرانش از علی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پاسخ می داد». (همان، 429)

حضرت رضا علیه السلام، قرآن کریم را معیار سنجش حق و باطل و صحت و سقم احادیث می دانست و می فرمود: «اگر روایات مخالف قرآن باشد من صدور آن ها را [از ناحیه رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه اهل بیت علیهم السلام ] تکذیب می کنم». (کلینی، 1367: ج1: 96)

دانش و شخصیت امام رضا علیه السلام از دیدگاه اهل سنت
ائمه اهل بیت علیهم السلام همواره مورد توجه و احترام اهل سنت و جماعت[2] بوده و هستند و آنان نیز ارادت و مودّت خود را به ساحت پاک خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام او اعلام و اظهار می دارند. البته حساب حاکمان ستمگر بنی امیه و بنی عباس و ناصبی ها از اهل سنت و جماعت جداست؛ زیرا آنان علاوه بر ستم های فراوانی که به ائمه طاهرین روا داشتند، هر صحابی، تابعی و عالم آزاد اندیشی را نیز تحت فشار قرار می دادند. چنان که ابوحنیفه (150 ق) امام و پیشوای حنفیان به علت حمایت مالی از قیام زید بن علی فرزند امام سجاد علیه السلام در سال های 121 و122ق و نپذیرفتن منصب قضا، در زمان حکومت مروان دوم، در سال 129ق مجبور شد کوفه را ترک کند و دو سال آخر حکومت امویان را در مکه بگذراند.

همچنین او با سفّاح، اولین خلیفه عباسی بیعت نکرد و چون از قیام ابراهیم بن عبد الله حسنی در بصره بر ضد خلافت منصور حمایت کرد و مردم را به یاری ابراهیم فراخواند و منصب قضا را که از سوی منصور به او پیشنهاد شد، نپذیرفت، منصور عباسی را بر آن داشت که او را در بغداد، زندانی کند که پس از چند روز حبس در همان جا درگذشت. (پاکتچی، 1372: ج5: 381)

ابن راهویه (238 ق)
فقیه، محدث و مفسر قرآن مجید، مصاحب و هم تراز امام محمد بن ادریس شافعی بود که محدثان بزرگی چون بخاری، مسلم، نسائی و امام احمد بن حنبل از او حدیث شنیده و در کتب خود نقل کرده اند. (رفیعی، 1374: ج3: 540)

در سال 200 هجری قمری که امام رضا علیه السلام به حوالی نیشابور رسید، ابن راهویه و چند تن دیگر از بزرگان و مشایخ نیشابور،[3] به همراه هزاران تن از مردم آن شهر تا روستای مؤیدیه در بیرون شهر به استقبال امام رفتند. ابن راهویه به نشانة مودت و احترام، مهار مرکب امام رضا علیه السلام را به دوش کشید و گفت: «به روز قیام[ت نزد] ملک علاّم جلّ جلاله وسیله نجاح و وصیله فلاح من این است که روزی در دنیا خادم و مهارکش مرکب حضرت سلطان [امام رضا علیه السلام ] خود بوده ام». (حاکم نیشابوری، 1375: 208)

حاکم نیشابوری (405 ق)
محدث، قاضی و فقیه مشهور شافعی در معرفی امام رضا علیه السلام می نویسد: «امیرالمؤمنین علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (رضی الله عنهم) الرضا ابوالحسن الامام الشهید (همان، 91)... سلطان اولیا،[4]برهان اتقیا،[5] وارث علوم المرسلین، مهبط اسرار ربّ العالمین،[6] ولی الله،[7] صفی الله،[8] فَلذةُ کبد رسول الله،[9] غوث الامّة و کشف الغمّة...،[10] سلطان المقرّبین یوم الحشر و الجزاء الامام ابوالحسن علی بن موسی الرضا صلوات الله و سلامه علی رسول الله و علی آله الائمة المعصومین و اتباعهم اجمعین الی یوم الدین». (همان، 207)

ابن طلحه (652 ق)
شاعر، قاضی و فقیه شافعی در بیان مناقب امام رضا علیه السلام چنین می آورد: «کسی که در شخصیت ایشان تأمل کند، در می یابد علی بن موسی به حق، وارث امیر المؤمنین علی و زین العابدین علی بن الحسین است... ایمان آن حضرت، بالنده؛ برهانش آشکار و روشن؛ یارانش بسیار؛ استعداد و توانش، گسترده و استوار؛ والامقام، بلندپایه، عزیز، محبوب، نیرومند و بانفوذ است.

فضایل و سیرت و منش او و الا و شکوه مند، صفات و شخصیت او درخشان و نورانی و مکارم اخلاق و خصلت های ایشان، پیامبر گونه است. کرامت، شرافت و سخاوت جز و ذات و اصالت اوست. هر آنچه از امتیازات ایشان شمارش شود، باز هم کم گفته شده و والاتر از آن است و هر اندازه از مناقب آن حضرت گفته و تبیین شود، رتبه و درجه ایشان بالاتر از آن خواهد بود». (ابن طلحه، 1419: 295)

جوینی خراسانی (703 ق)[11]
وی در بیان مناقب امام ثامن، حضرت رضا علیه السلام را آشکار کننده اسرار و هوید اگر امور ناشناخته، سر چشمه کرامت و برکت و فرخندگی که فرهیختگان و خجستگان از او پیروی می کنند، می داند؛ شاکله شخصیتش استوار، مرقدش رفیع، بسیار بخشنده و باسخاوت، ریزش ابر و جودش فراگیر، الطافش خلل ناپذیر، حمایت و پناهش بسیار، امیر بزرگان، نور چشم آل یاسین و خاندان عبد مناف، پاک و معصوم، آگاه به حقایق علوم و دانا به رموز اسرار مکتوم و خبر دهنده از آینده و گذشته و آنچه منقضی گشته، مورد رضایت خداوند سبحان و در همه احوال از او راضی؛ از این رو، علی بن موسی - که درود خداوند بر محمّد و خاندان او باد - به «رضا» ملقّب گردید. (جوینی خراسانی، 1400: ج2: 187)

ابن صبّاغ مالکی (855 ق)
ابن صبّاغ، محدث و فقیه مالکی، به نقل از برخی پیشوایان اهل علم آورده است: «مناقب علی بن موسی الرضا از ارجمندترین و فراترین مناقب، و فضایل و کرامات او متوالی و بدون گسست، و دوستی و پیوستگی با ایشان مورد ستایش و پسند همگان است؛ ویژگی های شگفت انگیز او بی نظیر و سیادت و سرپرستی، و شرافت و نجابتش در اوج است؛ دوستدارنش طالع سعادت را یافته اند و مخالفان و معارضانش دچار نحوستی فراگیرند.

شرف پدرانش از صبح روشن، شهیرتر و از خورشید گِرد تابان، درخشنده تر؛ اخلاق و سیرت و صفات و بینش و منش و نشانه های او تو را از هر گونه فخر فروشی باز می دارد و تبار والای او تو را به روش و شیوه ای که از پدرانش به ارث برده و فرزندانش میراث دار اویند، رهنمون می شود. همه آنان در کرم و سخاوت و پاکی و طهارتِ جسم و روح مانند دندانه های شانه متعادل و برابرند. عزت و افتخار نصیب اهل بیت و الامقام و عالی تبار است که ستاره علوّ و بزرگی آنان بر همه ستارگان آسمان، اشراف و برتری دارد.

اهل بیت مزین و آراسته به تمامی صفات کمالند... و به مرتبه ای از مجد و تعالی رسیده اند که کسانی که از آنان عقب بیفتند و یا جلوتر بروند، ساقط و بی اعتبار خواهند شد. دشمنان اهل بیت در کاستن از مرتبه و منزلت آنان بسیار تلاش کرده اند و بر مرکبی سخت سوار شده اند [تا بتوانند] به تدریج محاسن و یکپارچگی آنان را متزلزل و پراکنده کنند، ولی خداوند ایشان را رفعت و علوّ بخشید و آنان را جمع و متحد ساخت. دشمنان چه بسیار حقوق اهل بیت را ضایع و تباه ساختند، در حالی که خداوند در رعایت حقوق آنان هیچ اهمال و سستی نورزید». (ابن صبّاغ مالکی، 1385: 402)

فضل الله بن روز بهان خنجی (927 ق)[12]
وی ارادت و موّدت خویش را به امام رضا علیه السلام این گونه بیان می کند: «آن حضرت، امام به حق است بی خلاف؛ و مناقب و فضایل آن حضرت را نهایتی نیست... کلمات و مناقب و فضایل آن حضرت، بسیار ظاهر و مشهور و معروف بود و همه طوایف امت از عرفا و علما و حکما از علوم آن حضرت بهره می برده اند و آثار امامت و وارثت نبوت و وصایت در آن حضرت ظاهر بوده... آن حضرت مهترِ نیکو خصالِ نیکوکارِ نیکو سیرت است... آن حضرت جامع انواع محاسن صوری و معنوی و مکارم خَلقی و خُلقی بود و گویا نیکویی، صفت ذات اوست و احسان، صناعت و پیشه او؛ و آن حضرت سند و برهان است که به مردمان قائم گشته جهت اظهار حق؛ و آن حضرت حجّت خدای تعالی است بر انس و جان.. . آن حضرت صاحب جود و مروت و نیکوکاری است... در او درخشنده است انوار حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله نزد چشم عیان؛ یعنی ارباب معاینه می دانند که انوار حضرت نبی بر سیمای مبارک آن حضرت ظاهر است و این اشارت است بدان که آثار جمال و کمال حضرت نبی صلی الله علیه و آله از صفحات و وَجَنات آن حضرت ظاهر و باهر بوده... آن حضرت آیات توحید را بر مردمان مبین گردانیده و اعلام ایمان از اعلام و تعلیم آن بر مردمان ظاهر شده... آن حضرت، رونده است بر بالاترین درجه های علم و عرفان... چنانچه روایت کرده اند که جمیع طوایف از ارباب علم و معرفت از آن حضرت استفاده می کرده اند و مشکلات از آن حضرت می پرسیدند؛ فقها، مشکلات فقه و دقایق آن را از آن حضرت می آموخته اند؛ و اطبّا معضلات علم اَبدان را از فواید مجلس آن حضرت اندوخته؛ و حکما، معارف الهی و طبیعی از مقتبسات انوار آن حضرت استکشاف می کرده اند و عارفان، آداب طریق حقیقت و اسرار مکاشفات از اطوار سلوک آن حضرت می یافته اند... آن حضرت اقتدا کننده است به رسول الله صلی الله علیه و آله در هر حالی و در هر کاری و شأنی که آن حضرت را پیش آمده». (ابن روزبهان، 1384: 211 - 223)

محیی الدین لاری (933 ق)
او پس از اشعاری در مدح خلفای نخستین، آورده است:

چون که علی داشت به خاک انتساب

کرد نبی کنُیت او بوتراب

وَه که از آن خاک چه گل ها دمید

نکهت جاوید به عالم وزید

سنبل و گل را به چمن زیب و زین

موی حسن آمد و روی حسین

آن دو نهالند که تا روز دین

بارورند از گل و از یاسمین

هر دم از این باغ بری می رسد

تازه تر از تازه تری می رسد

آن ده و دو همچو بروج فلک

نظم جهان داده سما تا سمک

باز دمید از چمن او گلی

کامده روح قُدُسش بلبلی

خاک خراسان شده زو مشک بو

خلق به آن بو شده در جست وجو

دم چه زنم از صفتِ بی حدش

داده پیمبر خبر از مرقدش[13]

خلق محمد کرم مرتضی

هر دو عیان ساخت علی الرضا

هر که به آن سلسله پیوسته شد

از ستم حادثه وارسته شد

من که در آن روضه ریاضت کشم

زآن گل و گلزار ببوی خوشم

(لاری، 1366، 27 - 28).

خواند میر (942 ق)
او در تاریخ حبیب السِیر می نویسد: «اقارب و اجانب از مشرق تا مغرب بر وفور علوّشان و سُمّو مکان آن امام وافر احسان، اعتراف داشته اند و دارند و اقاصی و ادانی، بلکه جمیع افراد انسانی مناقب و مفاخر آن حمیده مآثر را بر صحایف ضمایر نگاشته اند و می نگارند؛ کرامتش از هر چه تصور توان کرد بیشتر بود و امامتش به موجب نصّ آبای بزرگوارش معین و مقرّر». (1353، ج 2: 83)

یوسف بن اسماعیل نبهانی شافعی (1350 ق)
وی امام علی بن موسی الرضا علیه السلام را از بزرگان ائمه و چراغ های [هدایت] امت از اهل بیت علیهم السلام نبوت معرفی می کند که معدن علم و عرفان و کرم و جوانمردی است. آن حضرت، جایگاه والایی دارد و نام ایشان شهره آفاق و صاحب کرامات بسیاری است. (عطایی، 1388: 53، به نقل از: جامع کرامات الاولیاء: ج 2: 211)

سید محمد طاهر هاشمی شافعی (1412 ق)
او که نسبش از طریق ابویزید برزنجی به امام کاظم علیه السلام می رسد و اهل روانسر کرمانشاه است، در پایان نگارش کتاب مناقب اهل البیت از دیدگاه اهل سنت (1378: 453) به تاریخ دوازدهم ذی الحجه 1409 می نویسد: «اگر بخواهم لذت های روحی و فیوضات و برکات و جذبات و سرور و شوق و شور حالاتی را که در اثناء تألیف این کتاب مستطاب به این فقیر مذنب ارزانی می شد با زگویم الحق بیان و بنان از تقریر و تحریر کیفیت های روحی و معنوی و عرفانی عاجز است، حق سبحانه و تعالی آن نعمت را بر این اضعف احقر مداوم دارد بمنّه و سعة فضله».

اهل سنت و زیارت مرقد مطهر امام رضا علیه السلام
پس از این که خبر ولایت عهدی امام رضا علیه السلام در 25 ذیحجّه سال 201 هجری قمری به مردم بغداد اعلام شد، «گروهی [آن را] پذیرفتند [ولی]، خاندان بنی عباس و طرفدارانشان در بغداد از ولایت عهدی امام رضا علیه السلام اظهار ناخشنودی و از بیعت به نام آن حضرت و پوشیدن لباس سبز خودداری کردند. آنان این امر را نقشه و دسیسه فضل بن سهل، وزیر مأمون، برای بیرون کردن خلافت از عباسیان می دانستند.. . از این رو، روز یکم (یا پنجم) محرم 202 هجری قمری با ابراهیم بن مهدی عباسی معروف به ابن شَکله که عموی مأمون و مردی آوازه خوان و عود نواز و مِی خواره بود، بیعت کردند و او را مبارک نامیدند و مأمون را [از خلافت] خلع نمودند. [در پی این ماجرا] هرج و مرج در دیگر ولایات و سرزمین های خلافت به اوج رسید.

حضرت رضا علیه السلام که ادامه این وضعیت را به صلاح امت اسلامی نمی دانست، در پی تقاضای جمعی از امرای لشکر، در اقدامی صادقانه مأمون را از جنگ و آشوبی که مردم... به آن گرفتار بودند خبر داد» (ناجی،1387: 49 - 50)؛ و به وی گفت که فضل بن سهل، اخبار بغداد و نارضایی مردم از ولایت عهدی آن حضرت را از خلیفه مخفی می کند. مأمون پس از تحقیق در این باره به عزم آرام ساختن اوضاع عراق از مرو رهسپار بغداد شد. فضل بن سهل که نمی خواست مأمون را در این سفر همراهی کند با تعهد نامه ای که مأمون به او داد، همراه شد، ولی در حمام سرخس به قتل رسید.

«مأمون پس از آن، امام رضا علیه السلام را سخت تحت نظر قرار داد و به بهانه این که امام رضا علیه السلام مشغول عبادت و نماز است، از رفت و آمد مردم و دیدار آنها با آن حضرت جلوگیری کرد». (همان، 53)

امام در طوس، پس از سه روز و به قولی دوازده یا سیزده روز بیماری، بنا بر مشهور در آخر صفر سال 203 هجری قمری در گذشت. اغلب مورخان، علت درگذشت امام را مسمومیت با انگور یا اناری که مأمون زهر آلود کرده بود، دانسته اند. (همان، 55) روز بعد از شهادت امام، مردم طوس (نوقان) اجتماع کرده بودند و می گفتند که مأمون، امام را ناجوانمردانه کشته است. مأمون از محمد بن جعفر صادق، عموی امام رضا علیه السلام خواست تا مردم را آرام کند و بگوید که ابوالحسن امروز تشییع نمی شود. چون مردم پراکنده شدند، به دستور مأمون پیکر مطهر امام را شبانه غسل دادند و کفن کردند. (ابن بابویه، ج 2: 589 - 591) و در باغ و سرای حُمَید بن قحطبه در قریه سناباد از توابع نوقانِ طوس، در کنار قبر هارون الرشید (193 ق) به خاک سپردند. (همان، ج 1: 34)

بر پایه گزارش های تاریخی، زیارت مرقد مطهر امام رضا علیه السلام پس از شهادت آن حضرت به تدریج مورد توجه عموم مسلمانان اعم از شیعی و سنّی قرار گرفت.

ابن خزیمه (311 ق) و ابو علی ثقفی (328 ق)
حاکم نیشابوری می گوید: «از ابوبکر محمد بن مؤمّل بن حسن بن عیسی شنیدم که می گفت: با پیشوای اهل حدیث ابوبکر بن خزیمه[14] و هم تراز او ابوعلی ثقفی [15]و گروهی از استادانمان برای زیارت مرقد علی بن موسی الرضا - در حالی که آنان بسیار به زیارت مرقد آن حضرت می رفتند - [از نیشابور] - به سمت طوس خارج شدیم. در آن جا چنان تواضع و احترام و تعظیم و تضرعی از ابن خزیمه نسبت به آن بقعه دیدم که همه را شگفت زده کرد (ابن حجر عسقلانی، 1404، ج 7: 339) به طوری که عده ای از خاندان سلطان، آل شاذان ابن نعیم و آل شنقشین و گروهی از علویان نیشابور، هرات، طوس و سرخس نیز که در شاهد این نحوه زیارت بودند، شادمان شدند و به شکرانه آن صدقه دادند و همگی می گفتند: «اگر این امام [ابن خزیمه] آنچه را در آداب زیارت انجام داد، سنت و فضیلت نمی دانست آنها را به جا نمی آورد». (جوینی خراسانی، 1404: ج 2: 198)

ابن حبّان بُستی (354 ق)
محدث، مورخ، لغوی، قاضی و فقیه شافعی[16] در کتاب الثقات (1393: ج 8: 456 - 457) آورده است: «علی بن موسی الرضا از عقلا، بزرگان و خردمندان اهل بیت و بنی هاشم است... مرقد ایشان در سناباد، خارج از نوقان، در کنار قبر هارون الرشید، مشهور و معروف است و مردم به زیارت آن می روند. من نیز فراوان آن را زیارت کرده ام. وقتی در طوس بودم هر مشکلی که بر من وارد می شد، به زیارت مرقد علی بن موسی الرضا - که درود خدا بر او و جدش باد - می رفتم و از خداوند حل آن را می خواستم و خداوند نیز دعایم را استجابت می کرد و آن سختی از من برطرف می شد. این کار را به دفعات تجربه کردم و جواب گرفتم. خداوند ما را با محبت رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت او بمیراند».

گزارش مَقدِسی[17] (375 ق)
وی که در عهد سامانیان (279 - 389 ق) به خراسان سفر کرده است، به نقل از برخی پیران «نَسا» می آورد: «مردم طوس در دو جهان پیش هستند؛ در دنیا از آن روی که پیش از دیگر مردم خراسان به اسلام گرویدند، در آخرت نیز از از آن روی که خدا می گوید: «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِم.» (اسراء: 71) علی [بن موسی] الرضا یکی از فاضل ترین امامان بود که نزد ایشان است.» (مقدسی،ج 2: 468) بر پایه گزارش مقدسی، مردم طوس در آن دوره اغلب شافعی مذهب بودند. (همان، 474)

با آن که امیران سامانی، غالباً پیرو مذهب حنفیه بودند، (ناجی، 400) ولی به آبادانی بارگاه رضوی و زیارت آن اهتمام داشتند. مقدسی گزارش می کند: «قبر علی الرضا در طوس است و دژی برای آن ساخته شده که خانه ها و بازارها دارد. عمید الدوله فائق (389 ق) [از سرداران سامانی] نیز مسجدی برایش ساخت که در همه خراسان بِه از آن نیست». (مقدسی، ج 2: 488؛ نیز نک: ابن بابویه، ج 2: 706)

ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسی[18] (350 ق)
شیخ صدوق (381 ق) به نقل از ابومنصور محمد بن عبدالرزاق طوسی، چنین آورده است: «در ایام جوانی بر اهل مشهد [الرضا] سخت می گرفتم و در راه متعرض زائران شده، اموال آنان را می ربودم. روزی به قصد شکار خارج شدم و تازی (سگ شکاری) خود را در پی آهویی فرستادم. آهو پس از فرار به دیوار مزار [حضرت رضا علیه السلام ] پناه برد و همان جا ایستاد. تازی نیز در مقابل او ایستاد و به او نزدیک نمی شد. هر چه کوشش کردیم، تازی به او نزدیک شود، نمی شد، ولی تا آهو از آن دیوار دور می شد، تازی او را دنبال می کرد تا این که آهو وارد یکی از حجره های آن سوی دیوار مزار شد. من وارد رباط [صحن و سرای مرقد مطهر] شدم و از ابونصر مقری پرسیدم، آهویی که اکنون وارد این مکان شد، کجاست؟

او گفت: آن را ندیدم. وارد راهرو شدم، ولی جز پِشگِل و اثر بُول آهو، چیزی در آن جا ندیدم. با خداوند عهد و نذر کردم که از آن پس نه تنها به زوّار آزار نرسانم، بلکه نیازهای آنان را برآورم. از آن زمان، هر گاه امر مشکلی و دشواری به من روی می آورد، به این مشهد [مرقد] پناه می برم و آن را زیارت می کنم و از خداوند متعال بر آورده شدن حاجتم را می خواهم، خدا نیز حاجتم را بر می آورد... و این از برکت این مشهد است». (ابن بابویه، 1373: ج 2: 701 - 702)[19]

وی همچنین به حاکم طوس، معروف به «بیوردی» که فرزند نداشته، گفته است: «چرا به مشهدالرضا نمی روی و در آن جا دعا نمی کنی که خداوند به تو فرزندی عنایت کند. من خود خواسته هایی داشتم که در آن جا از خداوند درخواست کردم و اجابت شد. حاکم می گوید من به مشهد رفتم و نزد مرقد رضا دعا کردم تا خداوند فرزندی به من دهد. پس از آن، خداوند فرزند پسری به من عنایت کرد. ابو منصور پس از شنیدن خبر استجابت دعای من، مرا انعام و اکرام کرد». (همان، ج 2: 686 - 687)

ابوبکر حمّامی فرّاء
وی که از اصحاب حدیث است، می گوید: «مالی را که برخی مردم به من ودیعت نهاده بودند در ناحیه «سکه الحرب» نیشابور پنهان کردم، ولی مکان آن را فراموش کردم، گروهی را دیدم که به زیارت مزار علی بن موسی الرضا می رفتند. من نیز با آنان به مشهد الرضا آمدم و مرقد [حضرت] رضا را زیارت کردم و از خداوند خواستم که مکان اموال را به من نشان دهد.

در آن جا محل اختفای آن اموال به من الهام شد. پس از بازگشت نشانی مکان را به صاحب اموال دادم و او اموال خود را پیدا کرد. از آن پس آن مرد این واقعه را برای مردم تعریف می کرد و آنان را به زیارت مشهد الرضا ترغیب می نمود». (همان، 688)

ابو نصر موذّن نیشابوری
شیخ صدوق و جوینی خراسانی (730 ق) به نقل از ابو نصر موذّن نیشابوری آورده اند که گفت: «به مرض سختی مبتلا شدم به طوری که نمی توانستم سخن بگویم، به ذهنم خطور کرد که به زیارت [حضرت] رضا علیه السلام روم تا در آن جا با دعا و توسّل، آن امام را به درگاه خداوند شفیع آورم تا خداوند عافیت و سلامتی را به من بازگرداند. پس بر مرکبم سوار شدم و به قصد زیارت مشهد [الرضا] حرکت کردم، در بالا سر مرقد [حضرت] رضا دو رکعت نماز خواندم و سجده کردم و در دعا و تضرّع صاحب این قبر را شفیع قرار دادم تا خداوند گره زبانم را بگشاید؛ در سجده به خواب رفتم و دیدم که گویا قبر شکافته شد و مردی سالخورده و بسیار گندم گون از آن بیرون آمد و به من نزدیک شد و گفت: ای ابانصر بگو: «لا اله الاّ الله»؛ اشاره کردم که چگونه بگویم در حالی که زبانم بسته است و یارای تکلّم ندارد؟!

با صدای بلند به من گفت: قدرت خداوند را انکار می کنی؟ بگو: «لا اله الاّ الله.» زبانم باز شد و گفتم: «لا اله الاّ الله.» پای پیاده به منزلم برگشتم و دیگر هیچ گاه به آن مرض مبتلا نشدم». (ابن بابویه، ج 2: 695 - 696؛ جوینی خراسانی، ج 2: 218)

حاکم نیشابوری (405 ق)
او می نویسد: «خداوند کرامات بسیاری از تربت حضرت رضا علیه السلام را به من شناسانده است. از جمله به علت سرمای شدید، راه رفتن برایم بسیار سخت بود، به زیارت رفتم و از آن جا با کفشی از جنس کرباس به نوقان برگشتم. فردای آن روز، درد پای من از بین رفت و سالم به نیشابور برگشتم». (جوینی خراسانی،ج 2: 220)

ابوالحسین محمد بن علی بن سهل
وی که فقیه است، می گوید: «هر امر مهم دینی یا دنیایی که برایم پیش می آید برای حلّ آن به زیارت قبر [حضرت] رضا علیه السلام می روم و نزد قبر دعا می کنم و خداوند نیز حاجتم را برآورده می سازد و در آن گشایش ایجاد می کند». (همان )

ابوالحسین محمد بن علی بن سهل
وی که فقیه است، می گوید: «هر امر مهم دینی یا دنیایی که برایم پیش می آید برای حلّ آن به زیارت قبر [حضرت] رضا علیه السلام می روم و نزد قبر دعا می کنم و خداوند نیز حاجتم را برآورده می سازد و در آن گشایش ایجاد می کند». (همان )

ابوالحسین بن ابی بکر فقیه
او نیز گفته است: «خداوند همه خواسته های مرا نزد مشهد الرضا اجابت کرده است. از جمله از خداوند خواستم فرزندی به من عنایت کند که خداوند آن را به من روزی کرد». (همان )

حاکم نیشابوری به نقل از علی بن محمد بن یحیی و او به نقل از ابوالفضل بن ابی نصر صونی به نقل از محمد بن ابی علی صائغ آورده است که گفت: «از مردی نزد مرقد الرضا علیه السلام - که اسم او را از یاد برده ام - شنیدم که می گفت: من در شرف قبر و صاحب آن مردّد بودم و در قلبم نسبت به بعضی از آنچه در شرافت آن [حضرت] گفته می شد حالت انکار، خلجان می کرد. پس به مصحف تفأل زدم آیه [53 سوره یونس] سه بار آمد: «وَ یسْتَنْبِئُونَک أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ اِی وَ رَبِّی إِنَّهُ لَحَقٌّ». (جوینی خراسانی، ج 2: 218)

امام محمد غزالی (505 ق)
وی متکلم، حکیم و عارف ایرانی و فقیه شافعی است که به سال 503 ق، در پاسخ یکی از پادشاهان سلجوقی که از وی خواسته بود تا به دربار وی بیاید، درباره گذشته اش چنین نوشت: «و بیست سال در ایام سلطان شهید - ملکشاه[20] - روزگار گذرانید و از وی به اصفهان و بغداد اقبال ها دید و چند بار میان سلطان و امیر المؤمنین [خلیفه عباسی] رسول بود در کارهای بزرگ؛ و در علوم دین نزدیک به هفتاد کتاب تصنیف کرد؛ پس دنیا را چنان که بود، دید، جملگی بینداخت و مدتی در بیت المقدس و مکه مقام کرد و بر سر مشهد ابراهیم خلیل علیه السلام عهد کرد که پیش هیچ سلطانی نرود و مال سلطان نگیرد و مناظره و تعصب نکند و اکنون دوازده سال است تا بدین عهد وفا کرد و امیر المؤمنین و دیگر سلاطین او را معذور داشتند. اکنون شنیدم که از مجلس عالی اشارتی رفته است به حاضر آمدن. فرمان را به مشهد رضا علیه السلام و نگاه داشت عهد خلیل را به لشکرگاه نیامدم و بر سر این مشهد می گویم که ای فرزند رسول! شفیع باش تا ایزد تعالی ملک اسلام را در مملکت دنیا از درجه پدران خویش بگذارند و در مملکت آخرت به مرتبه سلیمان علیه السلام رساند که هم ملِک بود و هم پیغمبر». (همایی، 127)

سنایی غزنوی (535 ق)
سنایی شاعر، حکیم و عارف مشهور ایران زمین در مدح امام رضا علیه السلام و زائران مرقد مطهر آن حضرت چنین سروده است: (دیوان سنایی، 451 - 452):

دین را حرمی ست در خراسان

دشوار تو را به محشر آسان

از معجزه های شرع احمد

از حجت های دین یزدان

همواره رهش مسیر حاجت

پیوسته درش مشیر غفران

چون کعبه پر آدمی ز هر جای

چون عرش پر از فرشته هزمان

هم فرّ فرشته کرده جلوه

هم روح وصی درو به جولان

از رفعت او حریم مشهد

از هیبت او شریف بنیان

از دور شده قرار زیرا

نزدیک بمانده دیده حیران

از حرمت زائران راهش

فردوس فدای هر بیابان

قرآن نه درو و او اولوالامر

دعوی نه و با بزرگ برهان

ایمان نه و رستگار ازو خلق

توبه نه و عذرهای عصیان

از خاتم انبیاء درو تن

از سید اوصیاء درو جان

آن بقعه شده به پیش فردو

آن تربه به روضه کرده رضوان

از جمله شرط های توحید

از حاصل اصل های ایمان

زاین معنی زاد در مدینه

این دعوی کرده در خراسان

در عهده موسی آل جعفر

با عصمت موسی آل عمران

مهرش سبب نجات و توفیق

کینش مدد هلاک و خذلان

منتجب الدین جوینی (پس از 552 ق)
او که از دبیران مقرّب سلطان سنجر سلجوقی (حکومت 511 - 552 ق) و رئیس دیوان انشای اوست، در عتبة الکتبه صفحه 3 - 4 می نویسد: «و در آن اجتیاز [عبور] گذر بر مشهد مقدس معظم مطهر رضوی - علی ساکنه الصلوة و السلام - بود به طوس چون آن جا نزول افتاد حالی چنان که واجب باشد به ترتیب آن زیارت مغتنم کردم و از سر نیازی و خضوعی و تضرعی که حال اقتضا کرد حاجت خواستم تا ایزد تعالی... ذهن و خاطرم را ذکایی و صفایی کرامت کند... دانستم که استحسان اثر برکات و میامن آن بقعه شریف است و از کرامات آن سید بزرگوار - علیه و علی آبائه السلام».

وی در رقیة القلم، جلد 1 صفحه 78 - 79، به نقل از جعفریان، «شماری از زائران سنّی امام رضا علیه السلام تا قرن ششم» به مشکلی دیگر اشاره کرده و گفته است: «من از غایت ضجرت و تنگ دلی به مشهد مبارک امیرالمؤمنین علی بن موسی الرضا رفتم و از روح پاک او استمداد طلبیدم و به تضرّع و ابتهال در آن موقف متبرک بنالیدم و تسهیل این شیوه از حضرت احدیت درخواستم. آفریدگار - سبحانه و تعالی - دعای مرا اجابت گردانید».

ابوالحسن محمد بن قاسم فارسی
شهاب الدین ابو سعید عبد الملک بن سعد بن عمرو بن ابراهیم در نزهه الاخیار آورده که از شیخ زکی ابوالفتوح محمد بن عبد الکریم بن منصور بن غلان شنیده است که گفت: «از شیخ ابوالحسن محمد بن قاسم فارسی در نیشابور شنیدم که می گفت: من کار کسانی را که قصد زیارت مشهد [الرضا] داشتند نمی پسندیدم و جایز نمی دانستم و بر آن اصرار می ورزیدم تا این که شبی در خواب دیدم که در طوس در مشهد [الرضا] هستم و رسول خدا صلی الله علیه و آله پشت صندوق قبر ایستاده در حال نمازند. پس صدایی را از بالا شنیدم که می سرود: «هر کس دوست دارد قبری را ببیند که اگر آن را زیارت کند، خداوند او را از سختی ها و بلاها نجات بخشد به زیارت این قبر بیاید؛ [زیرا] خداوند سلاله ای برگزیده از رسول خدا را در آن سکنا و آرامش بخشیده است. و به رسول خدا صلی الله علیه و آله اشاره می کرد.

عرق ریزان از خواب بیدار شدم. خدمت کارم را صدا زدم که مرکبم را فوراً آماده کند. بلافاصله به زیارت رفتم و از آن موقع سالی دو بار به زیارت می روم». (جوینی خراسانی، ج 2: 197)

گزارش کلاویخو (814 ق)
کلاویخو، سفیر هانری سوم، پادشاه کاستیل اسپانیا که در سال 806 ق عازم دربار تیمور در سمرقند است، می نویسد: «مشهد شهر عمده زیارتی همه این حوالی است و سالانه گروه بی شماری به زیارت آن می آیند. هر زائری که به آن جا رفته باشد چون بازگردد همسایگانش نزد او می آیند و لبه قبای او را می بوسند... چون به این شهر رسیدیم ما را برای زیارت این مکان مقدس و آرامگاه بردند. سپس چون در ایران راه می پیمودیم و بر سر زبان ها افتاده بود که ما به زیارت مشهد مشرف شده و آن مکان مقدس را دیده ایم مردم همه می آمدند و لبه قبای ما را بوسه می زدند». (کلاویخو، 192 - 193)

گزارش میرخواند (903 ق)
وی در تاریخ روضة الصفا، جلد 3 صفحه 2103 چنین می نویسد: «مشهد مقدس و مرقد این امام علی الاطلاق، مرجع ایران و مقصد سالکان اکابر و اصاغر آفاق است، طوایف امم و طبقات بنی آدم از اقصای روم و هند از جمیع مرز و بوم، هر ساله مهاجرت اوطان و مفارقت خلان اختیار کرده و روی توجه به این آستان فرخنده نشان نهاده و مراسم زیارت و طواف بجا می آورند؛ این موهبت عظمی را سرمایة سعادات دنیا و عقبی می دانند».

فضل الله بن روزبهان خنجی (927 ق)
وی که در سال 909 ﻫ.. ق در کاشان به سر می برد، در مقدمه کتاب وسیلة الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم درباره زمینه نگارش این کتاب و اهمیت زیارت می نویسد: «از حوادث روزگار و نوایب چرخ ناپایدار، انواع شداید و کرُبات و اصناف مِحَن و بلیات پیش آمده بود.

کربت غم با محنت خوف و شدت مضموم شده و فراق اخوان به اِجلای اوطان قرین گشته و عدم مساعدت حال و فقدان اَعوان و اَحباب موجب کمال ملال شده... فی الجمله از غلبات هُموم و غلوای عموم در حال خود تحیری داشتم و بر لوح دل جهت معالجه دفع این غموم، نقش تفکری می نگاشتم. ملهم غیب در خاطر صورت فرموده حضرت سید اول و آخر که: «اذا تحیرتم فی الامور فاستعینوا باصحاب القبور» تصویر کرد و درد بی درمان مرا از دواخانه استعانت به اکابر اصحاب قبور تدبیر فرمود. اندیشه کردم که از اصحاب قبور جماعتی اختیار کنم جهت استعانت، که قبر هر یک بیت المعمور جهان آخرت و کعبه مقاصد اصحاب حاجت باشد و جمیع طوایف امت متفق باشند در آن که استعانت از ایشان موجب نجات از غم و سبب حصول حاجات عرب و عجم است و در این... خلافی میان اولین و آخرین نبا شد.

پس این معنی را مقصود و محصور در چهارده معصوم پاک که قبور ایشان همچون صندوق های افلاک، زیور خانه خاک است دانستم و وجهه توجه خود را قبله آستان ایشان ساختم و روی تولای خویش را به جانب ارواح مقدسه ایشان برافروختم و چون تشرّف به شرف زیارت و آستانه بوسی مرقد مطهر ایشان که همچو کواکب آسمان در اطراف اقطار منتشر است، میسّر نبود به صدق تمام و توجه کامل دل را به محبت ولای ایشان مشعوف گردانیدم و زبان را به صلوات و سلام بر آن اجله کرام علیهم صلوات الله و سلام الملک العلّام مشغول ساختم و طریق نجات از بلیات و سبیل حصول مقاصد و حاجات در این توجه و ابلاغ صلوات منحصر دیدم.

ان شاء الله به برکت ذکر آن اجلّه سادات که خلاصه کائناتند جمیع مقاصد این غریب از ممکن غیب چهره گشاید و از آینه ضمیر، زنگ غم، کدورت، حزن و الم بزداید». وی در پایان این صلوات آرزو می کند: «[زیارت مرقد حضرت رضا] به خیر و عافیت روزی گردد و قرائت این کتاب وسیلة الخادم الی المخدوم در آستانه آن مرقد مطهر جهت دوستان و محبان و موالیان اهل بیت نموده شود؛ چه ولا و تولای آن حضرت شیمه دیرینه این فقیر و محبت و استمداد آن حضرت نقد خزینه سینه این حقیر است؛ و در هر واقعه که این فقیر را پیش آید استمداد از باطن اقدس آن حضرت را طریق نجات می دانم؛ و در هر هائله و داهیه، روح مقدس آن حضرت را عون و مددکار می خواهم». (ابن روزبهان، 1372: 228 - 229)

فضل الله بن روز بهان، کتاب وسیلة الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم را در روضه مقدسه قرائت کرده، سپس نسخه ای از آن را وقف آستان قدس رضوی کرده است تا «به هر وقت محبان و زائران از معتکف و بادی[21] از قرائت و سماع آن تمتع یابند و این حقیر نیز ان شاء الله تعالی در جمله محبّان ثناخوان و موالیان درود فرست باشد... و تولیت آن [را] تفویض نمود به عالی جناب... محمد الحسینی الموسوی الرضوی... که این کتاب را در هر محل که مصلحت داند حفظ و ضبط فرماید و در اوقات اجتماعات و اطراف نهار، آن را در روضه مقدّسه رضویه حاضر گرداند تا مردم از قرائت آن استماع یابند». (همان، 52)

وی در بخشی از صلوات خود بر امام رضا علیه السلام به مناسبت ذکر حدیث «سلسلة الذهب» به این تجربه خویش اشاره می کند: «و این فقیر حقیر تجربه کرده ام که هر مریض که او را عیادت کرده و اجل او نرسیده بود من به صدق، این اسناد بر او خوانده ام؛ حق، او را در روز، شفا کرامت فرموده و اثر صحّت فی الحال در او ظاهر شده و این از مجرّبات فقیر است». (همان، 217. نک: طبسی، 1388: 68 - 80)

او در مهمان نامه بخارا، صفحه 342، از همین تجربه یاد می کند: «از جمله خواص این حدیث یکی آن است که اگر به صدق آن را با اسناد بر بالین خسته خوانند که مشرف به هلاک باشد اگر در اجل او تأخیر باشد فی الحال اثر صحت [22]بر او ظاهر گردد و این فقیر بر بسیاری از خستگان خوانده ام و اثر آن تجربه کرده».

او در سال 912 ﻫ. ق، به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف شد و درباره برکات و فضیلت زیارت آن حضرت در مهمان نامه بخارا، صفحه 336، چنین می نویسد: «و اما زیارت قبر مکرم و مرقد معظم حضرت امام الامة الهدی سلطان الانس و الجن امام علی بن موسی الرضا الکاظم بن جعفر الصادق بن محمد بن الباقر بن علی زین العابدین بن الحسین الشهید بن علی المرتضی - صلوات الله و سلامه علی سیدنا محمد و آله الکرام... موجب حیات دل و جان است؛ مرادات همه عالم از آن درگاه با برکت حاصل و فی الواقع رَبع میمونش توان گفت که از اشرف منازل است.

آن مقام مبارک تمامی اوقات مقرون به تلاوت کلام مجید است و توان گفت که معبدی است از معابد اسلام. هرگز آن مرقد عالی از طاعت نیازمندان خالی نیست و چگونه چنین نباشد و حال آن که تربت حضرت امامی است که اوست مظهر علوم نبوی و وارث صفات مصطفوی و امام برحق و رهنمای مطلق و صاحب زمان امامت خود و وارث نبوت بحق استقامت خود.

هزار دفتر اگر در مناقبش گویند

هنوز ره به کمال علی نشاید برد

وی در قصیده ای که در «منقبت امام ثامن، ولی ضامن، امام ابوالحسن علی بن موسی الرضا صلوات الله علیه و سلامه» سروده، آورده است:

امام روضه رضوان علی بن موسی

رضا و راضی و مرضی و مرتضای ز من

همام و هادی و مهدی و هاشمی هیئت

امام و آمر و مشکور و مکه مسکن

بزرگ اهل هدایت به علم و حلم و کرم

حبیب اهل روایت به اتفاق حسَن

مرا دلی ست به سوی وصال او مایل

مرا رخی ست به خاک رهش نهاده ذقن

اگر ز خار ره وصل او کشم خواری

به دیده خار رهش را نهم به جای سَمن

چو شمع آتش شوقش مرا برفروزد

تنم بوَد دل مشتاق را به جای لگن

کسی که میل بهشتش بوَد در این عالم

بگو که بوسه ده این خاک را به روی دهن

مهیمنا به حبیب محمّد عربی

به حق شاه ولایت علی عالی فن

به هر دو سبط مبارک، به شاه زین عباد

به حق باقر و صادق، به کاظم احسن

به حق شاه رضا ساکن حظیره قدس

به حق شاه تقی و نقی صبور محن

به حق عسکری و حجت خدا مهدی ج

کزین دوازدهم ده نجات روح و بدن

فدای خاک رضا باد صد روان امین

که اوست چاره درد و شفیع زلت+ من

(ابن روز بهان، 337 - 338)

خواند میر (942 ق)
وی پس از بیان کراماتی از حضرت رضا علیه السلام، چنین آورده است: «برکات مشهد منور و فیوضات مرقد معطر آن جناب بی شمار و تفصیل آن امور، مقدور خامه شکسته زبان نبوده، لاجرم در طریق اختصار سلوک نمود». (خواند میر، ج 2: 91)

قِزِل امام؛ امام طلایی ترکمن ها
امام رضا علیه السلام در میان ترکمن های استان گلستان ایران و کشور ترکمنستان، به «قزل امام»، امام طلایی معروف و شهره است. آنان هم زمان با سال روز ولادت این امام فرزانه، در گوشه و کنار استان گلستان و دشت ترکمن صحرا، آیین های خاصی برپا می کنند که ریشه در عشق ورزی این قوم اصیل و پرپیشینه به خاندان کرامت دارد.

ترکمن ها در نام گذاری نوزادان، به استفاده از نام «رضا» علاقه فراوانی دارند و تاکنون نوزادان بسیاری در بین ترکمن های ایرانی به این اسم مزّین شده اند.

آخوند عبدالجبار میرابی، مدیر حوزه علمیه اهل سنت گلستان در این باره می گوید: «مشهد الرضا، اولین مقصد زیارتی ترکمن هاست؛ به طوری که همواره به قزل امام توسل می جویند و هر سال به زیارت ایشان می روند. زوج های جوان ترکمن پس از جشن ازدواج برای ماه عسل یا «ثق ماغ» به زیارت بارگاه قزل امام سفر می کنند. همچنین حُجّاج و زائران بیت الله الحرام، قبل و بعد از مشرف شدن به مکه، به مشهد می روند تا ارادتشان را به علی بن موسی الرضا نشان دهند».[23]

امام ضامن؛ نشانه ارادت مسلمانان شبه قاره هند
در شبه قاره هند، امام رضا علیه السلام به «امامِ ضامن» معروف است. در میان مسلمانان هند، پاکستان و بنگلادش، رسم است زمانی که شخصی عازم سفر می شود، اقوام و دوستان در هنگام خداحافظی، بازوبندی به نام «امام ضامن» بر دست راست او می بندند.

پس از سرنگونی سلسله قطب شاهیان در حیدرآباد هند در 1098 ق، سلسله آصفجاهی به سال 1133 ق، روی کار آمد. آنان با اینکه سنی مذهب بودند، ولی نسبت به اهل بیت ارادت و محبت خاصی داشتند. آخرین سلطان این سلسله، نواب میرعثمان علی خان، در مدح اهل بیت، اشعار بسیاری به زبان فارسی و اردو سروده است.

وی در محوطه کاخ سلطنتی خود در حیدرآباد، ده حسینیه به نام ائمه اطهار ساخت که یکی از آن ها «عاشورخانه امام رضا» نام دارد. در ماه های محرم و صفر و زادروز امام رضا، مراسمی ویژه در این حسینیه بر پا می شود.[24]

نتیجه
- علما و بزرگان اهل سنت و جماعت به - زیارت مرقد مطهر امام علی بن موسی الرضا، از همان آغاز توجه داشته اند و آنان که به این تشرف و توسّل مفتخر شده اند، برکات و کرامات چندی از آن دریافته اند.

- توجه و تبیین ویژگی های فرامذهبی و فرادینی سیره رسول خدا و ائمه اهل بیت علیهم السلام، عامل مهمی برای تقریب مذاهب اسلامی و همیاری پیروان ادیان توحیدی، برای نیل به اهداف مشترک است و آن اصلاح امور زندگی بر پایه عبادت خداوند یکتا و نفی بردگی و بندگی غیر خدا، انجام اعمال صالح و ایمان به آخرت است.

منابع

* قرآن کریم

ابن اثیر، مجد الدین مبارک بن محمد. 1412ه‍. ق. تتمة جامع الاصول من احادیث الرسول. بیروت: دارالفکر.

ابن بابویه (شیخ صدوق)، محمد بن علی. 1387ه‍. ق. التوحید. تحقیق: سید هاشم حسینی طهرانی، قم: جماعة المدرسین.

1372. عیون اخبار الرضا علیه السلام. ترجمه: علی اکبر غفاری و حمید رضا مستفید، تهران: نشر صدوق.

ابن حبّان بستی، محمد. 1393ه‍. ق. کتاب الثقات. بیروت: دارالفکر.

ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی. 1404ه‍. ق. تهذیب التهذیب. بیروت: دارالفکر.

ابن حجر هیتمی، احمد بن محمد. 2000م. الجوهر المنظّم فی زیارة القبر الشریف النبوی المکرّم. به کوشش: م.ز.م. عزب. قاهره: مکتبة مدبولی.

ابن روزبهان خنجی، فضل الله. 1384. مهمان نامه بخارا. به اهتمام: منوچهر ستوده، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

1372. وسیلة الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم. به کوشش: رسول جعفریان. قم: کتابخانه عمومی آیة الله مرعشی نجفیش.

ابن صبّاغ مالکی، علی بن محمد. 1385/ 1427ه‍. ق. الفصول المهمه فی معرفة الائمة. تحقیق: سید جعفر حسینی. قم: المجمع العالمی لأهل البیت علیهم السلام.

ابن طلحه، ابو سالم کمال الدین محمد. 1419ه‍. ق / 1999م. مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول. بیروت: مؤسسة البلاغ.

ابن نجار بغدادی، محمد بن محمود. 1417ه‍. ق/ 1997م. ذیل تاریخ بغداد. تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا. دارالکتب العلمیه.

ابونعیم اصبهانی، أحمد بن عبد الله. 1934م. ذکر اخبار اصبهان، بری.

بحرانی، سید هاشم. 1414ه‍. ق. مدینة المعاجز. تحقیق: عزه اللّه مولائی همدانی. مؤسسة المعارف الاسلامیة.

بدیع، منتجب الدین (اتابک جوینی). 1348. عتبة الکتبة (مجموعه مراسلات دیوان سلطان سنجر). تصحیح: محمد قزوینی و اقبال آشتیانی. تهران: اساطیر.

بیهقی، احمد بن حسین. دلائل النبوّه. به کوشش: عبدالمعطی قلعجی. بیروت: دارالکتب العلمیه.

پاکتچی، احمد «ابوحنیفه». 1372. دائرة المعارف بزرگ اسلامی (جلد 5). تهران.

جزیری، عبدالرحمن. 1986م. الفقه علی المذاهب الاربعة. بیروت: داراحیاء التراث العربی.

جعفریان، رسول. 1378. «شماری از زائران سنّی امام رضا علیه السلام تا قرن ششم». زائر، شماره 55 - 56. سال پنجم.

جهان بین، نستوه و محمد ثقفی. 1384. دانشنامة جهان اسلام (جلد 9). تهران.

جوینی خراسانی، ابراهیم بن سعد الدین محمد. 1400ه‍. ق/ 1980م. فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین و الائمة من ذریتهم، تحقیق: محمد باقر محمودی. بیروت: مؤسسة المحمودی للطباعة و النشر.

حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله. 1375. تاریخ نیشابور. ترجمه: محمد بن حسین خلیفه نیشابوری. تصحیح: محمدرضا شفیعی کدکنی. تهران: آگاه.

حسینی، علی بن ناصر بن علی. 1404ه‍. ق / 1984م. اخبار الدولة السلجوقیة. به کوشش: محمد اقبال. بیروت: دار الافاق الجدیدة.

خطیب بغدادی، احمد. 1417ه‍. ق. تاریخ بغداد (مدینة السلام). تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا. دارالکتب العلمیه.

خواندمیر، غیاث الدین بن همام الدین حسینی. 1353. تاریخ حبیب السیر فی اخبار افراد البشر. تصحیح: محمد دبیر سیاقی. تهران: کتابفروشی خیام.

دلائل الامامه. 1383. نجف: المطبعة الحیدریه.

رفیعی، علی «ابن حبّان». 1374. دائرة المعارف بزرگ اسلامی (ج3). تهران.

، «ابن راهویه». 1374. دائرة المعارف بزرگ اسلامی (ج3)، تهران.

سبط ابن جوزی، یوسف بن فرغلی. 1401ه‍. ق/ 1981م. تذکرة الخواص. بیروت: مؤسسة اهل البیت علیهم السلام.

سنایی غزنوی، ابوالمجد مجدود بن آدم. 1385. دیوان. به اهتمام: محمد تقی مدرس رضوی. تهران: سنایی.

سبکی، عبدالوهاب. بی تا. طبقات الشافعیة الکبری. قاهره: داراحیاء الکتب العربیه.

سمهودی، علی. 1415ه‍. ق. وف‍اء ال‍وف‍ا ب‍اخ‍ب‍ار دار ال‍م‍ص‍طفی. بیروت: دارالکتب العلمیه.

شهید اول، محمد بن مکی عاملی. بی تا. الدروس الشرعیة فی فقه الامامیة. بی جا: مؤسسة النشر الاسلامی.

صفّار، محمد بن حسن، 1362. بصائر الدرجات الکبری. تحقیق: میرزامحسن کوچه باغی، طهران: مؤسسة الاعلمی.

طبرانی، سلیمان بن احمد، بی تا. المعجم الاوسط، تحقیق: ابراهیم الحسینی، دارالحرمین.

بی تا. المعجم الصغیر. بیروت: دارالکتب العلمیه.

طبسی، محمدمحسن. 1388. حدیث سلسلة الذهب از دیدگاه اهل سنت، قم: دلیل ما.

عطایی، محمدرضا. 1388. امام رضا علیه السلام در آثار دانشمندان اهل سنت. مشهد: آستان قدس رضوی.

کلاویخو، گونزالس. 1366. سفرنامه کلاویخو. ترجمه: مسعود رجب نیا. تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.

کلینی، محمد بن یعقوب. 1367ه‍. ق. الکافی. تحقیق: علی اکبر غفاری. دارالکتب الاسلامیة.

قطب الدین راوندی، سعید بن هبة الله. الخرائج و الجرائح، مؤسسة الامام المهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف.

مجلسی، محمد باقر. 1403ه‍. ق/ 1983م. بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار. بیروت: مؤسسة الوفاء.

محسنی، محمد آصف. 1387. تقریب مذاهب از نظر تا عمل. قم: نشر ادیان.

مدرّس تبریزی، محمد علی، 1374. ریحانة الادب در شرح احوال و آثار علماء، عرفا، فقها، فلاسفة، شعرا و خطاطین. تهران: خیام.

مقدسی، محمد بن احمد. 1361. احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه: علینقی منزوی. شرکت مؤلفان و مترجمان ایران.

منزوی، علینقی. 1374. «احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم»، دائرة المعارف بزرگ اسلامی (جلد3). تهران.

میرخواند، محمد بن خاوند شاه بن محمود. 1380. تاریخ روضة الصفا فی سیرة الأنبیاء و الملوک و الخلفاء. تصحیح: جمشید کیان فر. تهران: اساطیر.

ناجی، محمدرضا. 1387. امام رضا علیه السلام، تهران: دفتر پژوهش های فرهنگی.

، 1378. تاریخ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان. بی جا: مجمع علمی تمدن. تاریخ و فرهنگ سامانیان.

واعظ زاده خراسانی، محمد. 1382. «راه های تقریب مذاهب و وحدت مسلمانان». مطالعات اسلامی. شماره 60.

. 1379/ 1421ه‍. ق. زندگی آیت الله العظمی بروجردی و مکتب فقهی، اصولی، حدیثی و رجال وی، مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی. تهران.

هاشمی شافعی، سید محمد طاهر. 1378. مناقب اهل بیت علیهم السلام از دیدگاه اهل سنت، به اهتمام: سید ناصر حسینی میبدی، بنیاد پژوهش های اسلامی. مشهد: آستان قدس رضوی.

همایی، جلال الدین، 1342. غزالی نامه، تهران: کتابفروشی فروغی. تهران.

پی نوشت ها:

[1] برای هر [دین و مذهب و گروهی] از شما آیین و روشی مقرر کردیم و اگر خدا می خواست شما را امتی واحد ‍[پیرو یک دین و مذهب و آیین] قرار می داد، ولی می خواهد در آنچه به شما داده است، شما را بیازماید. از این رو، در [انجام دادن و به دست آوردن] نیکی ها [بر یکدیگر] سبقت بگیرید؛ بازگشت همه شما به پیشگاه خداست و شما را از علل و موارد اختلافتان آگاه می سازد ‍(مائده: 48؛ نیز نک: شورا: 8؛ نحل: 93؛ هود: 118).

[2] از منظر خلافت و جانشینی رسول خدا(ص) و دیدگاه مسلمانان نسبت به چهار خلیفه اول (خلفای راشدین)، مسلمانان به سه گروه «اهل سنت و جماعت»، «شیعیان» و «خوارج» تقسیم شده اند که هر یک از آنها از نظر فقهی چند شاخه اند؛ اهل سنت و جماعت از نظر فقهی به چهار مذهب: حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی تفکیک می شوند. شیعیان نیز به سه دسته امامیه (دوازده امامی)، زیدیه و اسماعیلیه تقسیم شده اند. اَزارقه و اِباضیه نیز دو گروه خوارجند که اکنون مذهب اباضی در عمان و شمال افریقا پیروانی دارد. (برای مطالعه بیشتر نک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ذیل همین عناوین مراجعه کنید).

[3] از جمله محمد بن اسلم طوسی (242 ق) (حاکم نیشابوری، 208)، یاسین بن نصر، احمد بن حرب، یحیی بن یحیی(ابونعیم اصفهانی، 1934، ج1: 138)؛ محمد بن رافع و احمد بن حارث (ابن بابویه، 1372: ج2: 296).

[4] سرآمد دوستان و یاران خدا.

[5] دلیل پارسایان و حجّت حافظان حدود الهی.

[6] جایگاه فرود و دریافت اسرار پروردگار عالمیان.

[7] دوست و یاور خدا؛ به خدا پیوسته.

[8] برگزیده خدا: کسی که زندگی اش خالص برای خدا بود.

[9] جگر گوشه و پاره تن رسول خدا.

[10] فریادرس و پناهگاه مردم و اندوه زدای دلتنگی ها.

[11] ابراهیم بن سعدالدین محمد جوینی خراسانی یا حموئی، شیخ الاسلام، حافظ و محدث اهل سنت است که از بزرگان شیعه امامیه مانند محقق اول، ابن طاووس، خواجه نصیر طوسی و شیخ یوسف بن مطهر پدر علامه حلی نیز روایت کرده است. مدرس تبریزی می نویسد: «گویا به همین جهت و یا به استناد پاره ای احادیث مرویه در کتاب اوست که صاحب ریاض العلما و بعضی دیگر به شیعه بودنش معتقد بوده اند... شیخ ابراهیم، تألیف سودمند بسیاری دارد که بین الفریقین مشهور و اشهر همه کتاب فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین والائمة من ذریتهم است... او در سال 722 ق در هفتاد و هشت سالگی در عراق درگذشت». (مدرّس تبریزی، 1374: ج 2: 76)

[12] متکلّم و فقیه شافعی. وی احتمالاً در فاصله سال های 850 تا 862 ق در شیراز متولد شده و پس از تحصیل مقدماتی در زادگاهش، چند سال در مدینه نزد استادان بنامی، چون امام محمد سخاوی و علی بن ابی عبد الله فرجی تحصیل کرده است. وی در جمادی الثانی سال 909 ق در شهر کاشان، کتاب ابطال نهج الباطل و اهمال کشف العاطل را در ردّ بر کتاب نهج الحق و کشف الصدق علامه حلی (726 ق) نگاشت و در رجب همان سال، وسیله الخادم الی المخدوم در شرح صلوات چهارده معصوم را تألیف کرد. قاضی نورالله شوشتری (1019 ق) احقاق الحق و ازهاق الباطل و علاّمه محمد حسن مظفّر (1376 ق)، دلائل الصدق را در ردّ ابطال نهج الباطل ابن روزبهان نوشته اند. (نک: ابن روزبهان، 1372: 7 - 45).

[13] اشاره این به حدیث نبوی است: «سَتُدْفَنُ بَضْعَةٌ مِنِّی بِخُرَاسَانَ مَا زَارَهَا مَکرُوبٌ إِلَّا نَفَّسَ اللَّهُ کرْبَتَهُ وَ لَا مُذْنِبٌ إِلَّا غَفَرَ اللَّهُ ذُنُوبَه » (ابن بابویه، ج 2: 635؛ جوینی خراسانی، ج 2: 190).

[14] محمد بن اسحاق سُلَمی، ملقب به امام الائمه، محدث و فقیه نیشابوری. وی در زادگاه خود از ابن راهویه (238 ق) درس آموخت و برای کسب دانش حدیث و فقه به مرو، ری، بغداد، کوفه، بصره، عبادان (آبادان)، شام، قاهره، اسکندریه و حجاز سفر کرد. عده ای از مشایخ روایی صاحبان صحاح ستّه (صحیح بخاری، صحیح مسلم، سنن ابوداوود، سنن ترمذی، سنن نسائی، سنن ابن ماجه) از مشایخ روایی او نیز بوده، و حتی بخاری و مسلم از وی روایت کرده اند. از شاگردان و راویان ابن خزیمه می توان از ابن حبّان بستی، ابوعلی نیشابوری، ابوحامد بن شرقی، ابوبکر احمد بن مهران مقری نیشابوری و علی بن حسین بن بابویه قمی یاد کرد. وی فقیهی مجتهد بوده که بر اساس کتاب و سنت و دیگر ادله حکم می کرده است. فقه او قرابت بسیار به فقه شافعی دارد، ولی در موارد متعددی بر خلاف امام شافعی و حتی اتفاق فقهای اربعه (ابو حنفیه، مالک، شافعی و احمد بن حنبل) فتوا داده است. او با فقه امامیه و خارجی (خوارج) نیز آشنایی داشته است. (ابن خزیمه، ج 3: 416)

[15] محمد بن عبد الوهاب، محدث، متکلم، عارف و فقیه شافعی، وی در بغداد، ری و نیشابور به تحصیل حدیث پرداخت و در مسائل کلامی با استاد خود ابن خزیمه هم رأی نبود و برخی مسائل کلامی را بر خلاف عقاید رایج مردم بیان می کرد و همین امر باعث شد تا در پایان عمر خانه نشین و متحمل سختی های فراوان شود. مجلس وعظ او گیرا بود که آن را ناشی از سحر خیزی و خلوت شبانه او می دانستند. جنازه وی پس از تشییع باشکوهی در 328 ق، در نیشابور به خاک سپرده شد. (جهان بین، 1384: 93).

[16] ابوحاتم محمد بن حبّان در بُست (شهری قدیمی در جنوب شرقی افغانستان کنونی) مقدمات علوم را فرا گرفت. در سال 300 ق به نیشابور رفت و برای جست و جو و تکمیل دانش حدیث به بسیاری از شهرهای خراسان، ماوراءالنهر، عراق، حجاز، شام و مصر سفر کرد. مشایخ او به گفته خودش بیش از دو هزار تن بوده اند. وی پس از سفری طولانی در 334 ق به نیشابور بازگشت و جمع بسیاری از او نقل حدیث کردند. (رفیعی، 1374: ج 3: 303)

[17] شمس الدین ابوعبد الله محمد بن احمد مقدسی، جغرافیدان و سیاح مسلمان و صاحب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم که تألیف آن را با موضوع جغرافیای کشورهای اسلامی، در 375 ق به پایان برده است. وی به فلسطین، شام، جزیرة العرب عراق و ایران سفر کرده است. او در این اثر به جغرافیای طبیعی، اقتصادی، اجتماعی، انسان شناسی و اعتقادات مردم پرداخته است. (منزوی، ج 6: 668)

[18] سپهسالار مشهور خراسان در دوره سامانی و حاکم طوس، در سال 346 ق، به فرمان او وزیرش ابومنصور معمری مأمور گردآوری اخبار و روایات باستانی ایران شد. به این ترتیب، شاه نامه ابومنصوری به نثر تدوین شد که اینک تنها مقدمه آن بر جای مانده است. دقیقی به نظم آن پرداخت، ولی ناتمام ماند و همان مهم ترین منبعی شد که فردوسی بر اساس آن شاه نامه اش را پدید آورد. (خطیبی، 1373: ج 6: 290 - 293)

[19] ظاهراً همین واقعه سبب شهرت لقب «ضامن آهو» برای امام رضا(ع) شده است. البته ممکن است این لقب از آنچه برای پیامبر اکرم(ص) نیز روایت کرده اند، سرچشمه گرفته باشد. طبرانی (360 ق) به نقل از انس بن مالک (193 ق)، صحابی کثیرالحدیث آورده است: «روزی رسول خدا(ص) آهویی در بند را نزد گروهی دیدند. آهو به رسول خدا گفت: به تازگی دو بچه آهو به دنیا آورده ام. از این گروه برای من اجازه بگیرید تا بروم بچه هایم را شیر دهم، سپس به سوی آنان برخواهم گشت. رسول خدا(ص) به آن افراد فرمودند: آهو را آزاد کنید تا برود بچه های خود را شیر دهد. گفتند: در قبال چه چیزی آن را آزاد کنیم؟ آن حضرت فرمودند: من. پس آهو را آزاد کردند. آهو رفت و پس از شیر دادن بچه هایش برگشت. آهو را دوباره به بند کشیدند. رسول خدا(ص) از آنان خرید آهو را درخواست کردند. گفتند: آهو از آنِ شما. رسول خدا آهو را آزاد کردند». (طبرانی، ج 5: 358. این گزارش با اندکی تفاوت به نقل از امّ سلمه امّ المؤمنین، جابر بن عبداللّه و ابوسعید خدری نیز روایت شده است. نک: همان، ج 23: 331؛ بیهقی، ج 6: 34- 35؛ قطب الدین راوندی، ج 2: 523). برای امام سجاد(ع) (صفّار، 1362: 370 - 373؛ دلائل الامامه، 1383: 202 و 206) و امام صادق(ع) نیز شبیه این داستان ذکر شده است. (بحرانی، 1414، ج 6: 60).

[20] سلطان ملکشاه سلجوقی (حکومت: 465 - 485 ق) و وزیرش نظام الملک جوینی به زیارت امام رضا(ع) مشرّف شده اند. (حسینی، 1404: 74)

[21] در مقابل معتکف، کسی که زیارت او کوتاه و گذر است.

[22] در متن تصحیح شده به اهتمام آقای منوچهر ستوده (1384ش، ص 342) «صمت» آمده که با سیاق کلام ناهماهنگ است.

[23] «قزل امام؛ امام طلایی ترکمن ها»، http://www.shomalnews.com/view/34643، 27/7/1389.

[24] ضابط، 57 - 63.

نظر شما