موضوع : پژوهش | مقاله

طلوع شهر خدا


بی شک انقلاب اسلامی پدیده ای است که بسیاری از تحولات پیرامونی ما را به وجود آورده و شاید درک این نکته چندان کار دشواری نباشد، اما اینکه ماهیت انقلاب اسلامی چیست و چه جایگاهی در تاریخ امروز و فردای ما دارد، نیازمند تأمل و تدبر فراوان است و برای درک این موضوع، باید اندیشمندان از زوایای مختلف به آن بپردازند. یکی از اندیشمندانی که سال ها، وجهه نظر خود را متوجه انقلاب اسلامی و مسائل مربوط به آن نموده، استاد اصغر طاهرزاده است که آنچه در ادامه می آید تقریری است از اندیشه ایشان پیرامون انقلاب اسلامی.

چیستی انقلاب اسلامی
1. اولین و مهم ترین مسئله ای که استاد اصغر طاهرزاده مطرح می کنند مسئله ذات داشتن انقلاب اسلامی است. به عبارت بهتر، ایشان انقلاب اسلامی را یک حادثه، همچون حوادثی که منجر به تغییر در وضع حکومت ها می شود نمی دانند، بلکه آن را پدیده ای می دانند که ریشه در عالم غیب دارد و امری اعتباری نیست.
انقلاب اسلامی آمده است تا با ولایت فقیه، حاکمیت حکم معصوم که همان حکم خداست بر بشریت حاکم شود و مناسبات فردی و اجتماعی انسان ها در سایه حکم خدا تعیین شود. این همان امری است که فرهنگ امامت نامیده می شود.
لذا گفته می شود که انقلاب اسلامی صورتی از حقیقت غدیر است و افق خود را ظهور حضرت بقیه الله (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تعریف کرده. از طرف دیگر غدیر و ظهور، اموری حقیقی و وجودی هستند و اموری اعتباری نیستند. از این جهت است که گفته می شود انقلاب اسلامی ذات دارد (جهت تبیین بیشتر به کتاب «انقلاب اسلامی، بازگشت به عهد قدسی» رجوع کنید). از طرف دیگر باطن این انقلاب چون رجوع به غدیر دارد و غدیر و ظهور، مظهر اسم الله هستند، این انقلاب نیز به نحو نازل تر مظهر الله است.
2. هر امر حقیقی، وقت خاص خود را دارد. مانند نماز که باید شرایطی در عالم طبیعت اتفاق بیفتد تا وقت نماز فرا برسد به خلاف امور اعتباری که وقت مخصوص ندارد، مانند ساخته شدن ساختمان یا دست به دست شدن قدرت.
از این رو انقلاب اسلامی نیز وقت مخصوص خودش را دارد؛ زیرا هر زمانی، زمان ظهورالله نیست و تا این زمان نرسد، الله ظهور نمی کند. همان گونه که کربلا وقت مخصوص به خود را دارد یا ظهور حضرت بقیه الله وقت مخصوص به خود را دارد (این نکته در کتاب «جایگاه تاریخی حادثه ها و هنر اصحاب کربلا در فهم آن» تبیین شده است).
ازآنجاکه بخل به ساحت خداوند متعال راه ندارد، این تمنای انسان هاست که تعیین کننده وقت ظهور اسم جامع الله است که شدت و ضعف این ظهور، بستگی به میزان رفع موانع دارد؛ لذا انقلاب اسلامی در زمانی می توانسته به ظهور برسد که تمنای آن در میان انسان ها وجود داشته باشد.
سرخوردگی بشر جدید که تمام توان خود را صرف ساختن تمدنی کرد که در آن با حاکمیت انسان و بریدن از عالم غیب همه نیازمندی های خود را تامین کند، زمینه ای شد تا بشر جدید در نهاد خود، تمنای خدایی داشته باشد که همه مناسبات زندگی خود را به دست او بسپارد؛ زیرا با تمام وجود، متوجه شده که با همه توانایی که در تسخیر زمین به دست آورده است، اما گویی همه عالم با او سر جنگ دارد و ذره ای آرامش به دست نیاورده. از این منظر است که گفته می شود این انقلاب نمی توانسته دویست سال پیش اتفاق بیفتد. انقلاب اسلامی در زمانی به وقوع پیوست که فرهنگ اومانیستی غرب به تمامیت خود رسیده بود بدین معنا که هر آنچه در توان داشت عرضه نمود و در این زمان بود که بشر متوجه اشتباه اساسی خود در بریدن از عالم قدس شد. انقلاب اسلامی در متن فضای تمامیت خواه و همه گیر فرهنگ مدرنیته فرهنگ دیگری را مطرح کرد تا انسان فرومانده از عالم قدس و معنویت، بتواند دوباره با خدا آشتی کند (تبیین بیشتر این نکته در کتاب «جایگاه اشراقی انقلاب اسلامی در فضای مدرنیسم» آمده است).
3. اما درک این وقت، نیازمند آمادگی های خاصی است که نصیب هر انسانی نخواهد شد. هرکسی متوجه نخواهد شد که مدرنیته چه بلایی بر سر انسان می آورد و هرکسی متوجه سرخوردگی بشر مدرن نخواهد شد. انسانی زمان شناس نیاز است تا این تاریخ را درک نماید. در طول تاریخ غیبت، این زعمای دین بوده اند که این وقت شناسی را داشته اند و با دریافت اشراقات الهی، مسیر حرکت جامعه را از افراط و تفریط به تعادل می رسانده اند. در دوران معاصر حضرت امام خمینی(ره)، به‎عنوان انسانی که سال ها قلب خود را آماده اشراقات الهی کرده و از طرف دیگر غم از دست رفتن انسانیت، جان او را فراگرفته است، منور به اشراق نور انقلاب اسلامی شد و اولین کسی بود که نسبت به تاریخ جدید، آگاه و خودآگاه و دل آگاه شد و حرکت او منجر به افتتاح تاریخ جدید گردید (تبیین این نکته در کتاب امام خمینی(ره) و خودآگاهی تاریخی آمده است).
4. نکته دیگری که باید توجه داشت این است که ظهور حقایق در عالم، تشکیکی است بدین معنا که دارای شدت و ضعف است. این شدت و ضعف بستگی به حجاب ها و موانع ظهور دارد. هرچقدر این حجاب ها و موانع کمتر باشند، ظهور آن حقیقت شدیدتر است و انقلاب اسلامی نیز به همین معنا، شدت و ضعفی در ظهور خود دارد. بزرگ ترین حجاب انقلاب اسلامی، تمدن غرب است که هرچقدر غرب بتواند ضعف های خود را بپوشاند و بشریت را در فریب نگه دارد، ظهور انقلاب اسلامی ضعیف تر خواهد بود؛ لذا یکی از مسائل مهم توجه به تقابل ذاتی انقلاب اسلامی با فرهنگ غربی است و باید مواظب باشیم که با نگاه غربی به انقلاب اسلامی نگاه نکنیم و ارزیابی های ما براساس تفکر غربی نباشد؛ چراکه انقلاب اسلامی در ذات خود با غرب تقابل دارد و نگاه کردن به انقلاب اسلامی از منظر تفکر غربی، آن را به حجاب خواهد برد. باید راز رویش ها و ریزش ها را در این نکته دنبال کرد که عده ای نمی توانند متوجه تقابل ذاتی انقلاب اسلامی با غرب شوند و ناخودآگاه با انقلاب اسلامی که آمده است تا راه عبور از غرب را به ما نشان دهد درگیر می شوند و از طرف دیگر عده ای که از درون خود، متوجه ضعف های اساسی تمدن غرب شده اند به انقلاب اسلامی می پیوندند (تبیین این نکته در کتاب «انقلاب اسلامی، راه برون رفت از عالم غربی» آمده است).
البته باید توجه داشت که انقلاب اسلامی آمده است تا راه عبور از فرهنگ غربی را به ما نشان دهد و راه عبور غیر از راه حذف است. عده ای به پوچی تمدن غرب رسیده اند، اما به جای آنکه راهی برای عبور داشته باشند با حذف کردن مظاهر تمدن غربی، می خواهند از سرنوشت شوم تمدن غربی ر‎هایی یابند غافل از آنکه این عده خود را از تمدن حذف نموده اند. لذا یکی از اساسی ترین مسائلی که باید به آن پرداخته شود، تبیین عبور از فرهنگ غرب است که این امر، همان تفصیل انقلاب اسلامی است و کسی می تواند انقلاب اسلامی را که یک حقیقت اشراقی است تفصیل دهد که اجمال آن را بشناسد تا انقلاب را با تفکر غربی تفصیل ندهد که در این صورت انقلاب اسلامی به حجاب مدرنیته گرفتار خواهد شد.
5. ازآنجاکه فتح تاریخ جدید توسط حضرت امام خمینی(ره) انجام شد، اجمال انقلاب اسلامی را باید در ایشان جستجو نمود و این امر نیازمند یک دستگاه فکری است تا بتوان ذیل شخصیت امام خمینی(ره) قرار گرفت و منور به آن حقیقت اجمالی شد و در پرتو این اجمال است که انقلاب اسلامی تفصیل می یابد.

تفصیل انقلاب
شاید بتوان گفت که دغدغه اصلی استاد طاهرزاده تدوین یک نظام فکری برای سلوک، ذیل شخصیت امام خمینی(ره) است تا شایستگی تفصیل انقلاب اسلامی حاصل شود که به صورت مختصر می توان به آن اشاره کرد و تبیین بیشتر آن در کتاب «سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(ره)» آمده است.
اولین نکته در این هندسه فکری توجه به اشراقی بودن شخصیت امام خمینی(ره) است؛ بدین معنا که هرکس با شناخت زمانه، این سوالات برایش مطرح باشد که اولا چه دارد بر سر ما می آید؟ ثانیا هم اکنون چه باید کرد؟ ثالثا کجا هستیم؟ رابعا با توجه به موقعیت خودمان چه کار می توانیم بکنیم و از طرف دیگر، آماده نوری از جانب خداوند متعال باشیم تا خداوند راه را بر ما بنمایاند.
همین که متوجه شدیم موضوع مورد توجه ما اشراقی است باید فراموش نکنیم که آن موضوع، از طریق ارتباط ملکوتی شخصی مثل امام(ره) با حقایق بالاتر ظهور کرده. بدین معنا که حضرت امام(ره) با بنیه ملکوتی شان به جنبه ملکوتی اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) رجوع کردند و جان خود را جهت تجلی انوار قدسی خاص آماده نمودند.
ساختار شخصیت امام(ره) این طور نیست که برای رجوع به اسلام بخواهند یک عالم و دانشمند بشوند، هرچند کسی منکر این نیست که ایشان یک عالم اسلامی اند، ولی آن چیزی که امام را از بقیه جدا می کند و در کتاب ها و کلمات و حرکاتشان به خوبی پیداست، این است که سعی دارند با جنبه ملکوتی شان به اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) رجوع کنند و در نتیجه اسلام و انوار مقدس اهل بیت (علیهم السلام) بر حضرت امام تجلی کرده و یک نحوه یگانگی با آن انوار برای ایشان ایجاد شده است.
از این رو ما نیز برای برخورد صحیح با شخصیت اشراقی حضرت امام(ره) باید با جنبه ملکوتی خود به ایشان رجوع کنیم و چنانچه رجوع ما به ایشان همانند رجوع به یک عالم یا معلم باشد، نمی توانیم شایسته تفصیل شخصیت ایشان باشیم.
رجوع ما به شخصیت اشراقی حضرت امام خمینی(ره)، مبادی مناسب تفکر را به ما می دهد؛ زیرا اساسی ترین مسئله در تفکر، داشتن مبادی است و مبادی، امری است فوق تفکر که با تفکر به دست نمی آید. ریشه پریشان حالی ما در تفکر پریشان ما نهفته است و تفکر پریشان ما به جهت نداشتن مبادی مناسب تفکر است. غربیان پریشان حال نیستند؛ چراکه مبادی مناسب خود را برای تفکر دارند؛ اگرچه تفکرشان ناتوان از تحلیل بسیاری امور است و لذا دچار توهم معرفتی نسبت به عالم هستند.
دلایل و شواهد نشان می دهند که حضرت امام(ره)، صاحب اشراقی همه جانبه هستند؛ لذا رجوع به شخصیت اشراقی ایشان، مبادی همه جانبه برای تفکر را در اختیار ما قرار خواهد داد و این مبادی، بدون حذف کردن تمدن غربی، راه عبور از تمدن را به ما نشان می دهد.
دومین نکته در این هندسه فکری رجوع به اندیشه حضرت امام(ره)، در راستای رجوع به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و از این منظر است که بحث تفصیل پیش می آید.
حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) واسطه فیض هستند و واسطه فیض، یک حقیقت وجودی است و لذا برای رجوع به ایشان باید آمادگی خاصی در خود ایجاد کرد و به عبارت بهتر، باید رجوع ما به ایشان، رجوع وجودی باشد. جهت تحقق این رجوع وجودی، نیازمند سه امر مهم هستیم:

خودشناسی
نفس انسان، اولین مرتبه وجود است که انسان به صورت حضوری آن را درک می نماید و نیازی به استدلال برای آن ندارد؛ لذا با معرفت نفس، درک وجود برای انسان محقق می شود و انسان راه ارتباط با وجود را می یابد و لذا می تواند به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به عنوان یک حقیقت وجودی رجوع نماید.

غرب شناسی
روح فرهنگ غرب همان سوبژکتیویته است که رجوع به مجاز و مفهوم دارد؛ لذا با حاکمیت این فرهنگ، روح انسان ها رجوع به وجود ندارد و فرهنگ رجوع به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به حجاب می رود و از این منظر، شناخت غرب به ما کمک خواهد نمود تا حجاب رجوع وجودی را بشناسیم و خود را از آن ر‎ها کنیم.

انقلاب اسلامی
شناخت و رجوع انقلاب اسلامی، ما را از حاکمیت فرهنگ غرب نجات خواهد داد و زمینه ساز رجوع وجودی به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) خواهد شد.
استاد طاهرزاده مباحث خود را براساس این هندسه فکری عرضه نموده اند؛ زیرا معتقدند حرکت به سوی اهداف متعالی تشیع و سلوک همه جانبه به سوی آن اهداف متعالی پیش از آنکه نیاز به صاحب منصب داشته باشد، نیاز به انسان هایی دارد که احیاگر روحیه ای باشند که حضرت امام خمینی(ره) در کالبد ملت دمیدند و ملت را احیا نمودند. در این راستا باید پای در میان گذاشت و تاریخ را با همان شیوه جلو برد تا طعم عبور از لایه های باقیمانده از عهد غربی و عهد شاهنشاهی، کام ملت را شیرین کند و روحیه خدمت گزاری به ملت را که قسمتی از سلوک الی الله است، به میان آورد

منبع: / هفته نامه / پنجره شماره ۱۸۶
نویسنده : امیر نجات بخش

نظر شما