موضوع : نمایه مطبوعات | همشهری

برابری فرصت ها لازمه احساس مسئولیت اجتماعی است

روزنامه همشهری دوشنبه 8 مرداد ,1375 29 جولای ,1996 سال چهارم , شماره 1029

مشارکت اجتماعی در گفت وگو با دکتر عزت الله سام آرام
مشارکت و احترام ارتباط تنگاتنگی دارند, مردم یک منطقه یا روستا
زمانی احساس احترام می کنند که زمینه مشارکت واقعی آنها در مسایل
اصلی فراهم شود, در غیراین صورت و برنامه ریزی از بالا به پایین مردم
با طرحها احساس بیگانگی خواهند کرد
معمولا روستایی در فرایند کار و تصمیم گیری در مورد اینکه امکانات
رفاهی به روستایش برود, چندان مشارکت و دخالت نداشته به همین دلیل
نیز او خود راکنار کشیده و احساس می کند طرحها نتیجه مطلوبی برای
زندگی او ندارد

اشاره مسئله مشارکت در برنامه های توسعه اجتماعی, یکی از
مهمترین موضوعات درکشورهای درحال توسعه است. برنامه ریزی از بالا و
بومی نشدن برنامه های توسعه ,اغلب به دلیل منطبق نبودن با نیازها و
مسائل روستائیان منجر به مهاجرت بیشتر از روستا به شهر, تخلیه روستا
و گسترش حاشیه نشینی در شهرها می شود.
برای پرهیز از چنین پیامدهایی, توجه مسئله مشارکت روستایی ضروری
است ,این موضوع در گفت وگویی توسط فروزان آصف نخعی با دکتر عزت الله
سام آرام استاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی مطرح شده
است که ازنظرتان می گذرد.
مشارکت روستائیان در طرحهای توسعه اجتماعی چگونه امکان پذیر است هر نظامی در محدوده فرصت های مشارکتی که برای مردم به وجود می آورد, نظمی را هم برقرار می کند. میزان مشارکت مردم در فعالیت های مختلف ازجمله مناطق روستایی (که موضوع تحقیق من است) وقتی که چند جانبه باشد یعنی از ابعاد سیاسی, اجتماعی, فرهنگی برخوردار باشد این باور را در تک تک افراد رشد می دهد که در یک نظام دارای نقش های اساسی هستند و می توانند برای دیگران مفید واقع بشوند, در کارها شرکت می کنند, مورد مشورت واقع می شوند, نظر آنها پذیرفته و اجرا می شود و با این مکانیسم مورد احترام واقع می شوند. چنین فضایی عمران ازجمله عمران روستایی می تواند پایدار باشد زیرا خود روستایی ها برقرارکننده نظم هستند, ولی به میزانی که روستایی به حساب آورده نشود به این معنا که در مسایل فرعی و جنبی مشارکت او را تامین کنیم ولی در مسایل اصلی کنارش بگذاریم, به طور طبیعی نظمی برقرار می شود که مربوطبه دخالت دیگران برای سامان دادن به انتظام اجتماعی روستا است. در اینجا مشارکت و احترام ارتباط تنگاتنگی دارند. مردم یک منطقه یا روستا زمانی احساس احترام می کنند که زمینه مشارکت واقعی آنان در مسایل اصلی فراهم شود, در غیراین صورت آنان تمام طرح های عمرانی را که صرفا از بالا به پایین آمده, با عدم استفاده بهینه و مفید از آنها عقیم خواهند گذاشت.
نظم در روستا در چه قالب هایی شکل می گیرد و چگونه به توسعه تبدیل
می شود
در روستا, نظم توسط نهادها وهنجارهای سنتی به وجود می آید ولی در
جامعه شهری و صنعتی یک سری تصاویر, نشانه هایا سمبل ها که توسط
رسانه ها بین مردم توزیع می شود عمدتابه وجودآورنده یا نگاهدارنده
نظم هستند. وقتی که ما یک نظم جدید را وارد روستا می کنیم تا توسعه
به مفهوم جامعه شناسی ایجاد شود (یعنی جامعه از حالی به حالی بشود,
یا از وضعیت قدیم به وضعیت جدید برسد) به این معنا است که همه
پذیرفته ایم بدون مشارکت فعالانه اجتماعی و سیاسی جامعه, توسعه
امکان پذیر نیست. البته ممکن است ظواهری از توسعه همانند ماشین آلات و
ابزار به روستا وارد شود, ولی توسعه انسانی شکل نگیرد. آنجایی که
انسان ها فرصت های مشارکت برابر پیدا کنند (فارغ از اینکه انسان فقیر
یا غنی است, باسواد است یا بی سواد) احساس مسئولیت و به عبارت دیگر
وجدان جمعی مردم برای دخالت در امور و قبول تغییر در خود برای تداوم
توسعه اتفاق می افتد. ما تاکنون در روستاها از این ویژگی برخوردار
نبوده ایم, حداکثر مشارکت روستایی مثلا در امر برق کشی و کندن چاله های
تیرک چراغ برق بود, ما جامعه شناسان این موضوع را مشارکت نمی دانیم ,
زیرا باتوجه به بافت زندگی در روستا, از روستایی سوال نشده که اصلا
تو به برق نیاز داری یا نداری, یا اگر داری برای چه می خواهی و یا
روستایی از این آمادگی برخوردار نشده که مورد استفاده برق چیست
همچنین این روستایی نبوده که تصمیم بگیرد به روستا آب لوله کشی و
جاده کشیده بشود و یا در آن حمام و مدرسه احداث شود, اگر هم تقاضایی
داشته, به این دلیل بوده که شاید در یک روستای دیگر دیده و احتمالا
علاقه مند شده است. ولی اینکه روستایی براساس نیازها و باورهایش در
فرایند کار, چقدر تصمیم گرفته تا چنین امکاناتی به روستایش برود
چنین چیزی مطرح نبوده است. بر این اساس یا روستایی وسط کار خود را
کنار کشیده است یا حتی پس از پایان کار, نتیجه مطلوبی برای روستایی
نداشته و منجربه تخلیه روستا شده, چون با فرهنگ روستایی عجین نبوده
است. به همین دلیل من از بین دهها تعریف از مشارکت که توسط دانشمندان
انجام شده, دو مورد را حائز اهمیت می دانم که مورد توجه سازمان ملل
نیز بوده است, مهمترین شاخص های تعریف شامل احساس مسئولیت, دخالت
مردم درتصمیم گیری ها, برنامه ریزی ها و ارزیابی های نهایی جهت اجرای
پروژه های عمرانی و در نهایت دخالت در پی گیری امر است.
از صحبت های شما این طور برداشت می کنم که برای تحقق مشارکت پویا, به
شیوه های برخورد پویا در روستا نیاز داریم, دراین زمینه چه تجاربی
دارید
استادان به ما می گفتند و ما نیز به دانشجویان در درس جامعه شناسی
روستایی می گوییم که این مهم نیست ما ظرف دو ماه لوله کشی آب مجانی به
روستا بکشیم, مهم این است که مردم چه هزینه ای را برای آن می پردازند,
پرداختن این هزینه به میزانی که براساس خواست درونی و انتخاب آنان
باشد, مشارکت و در نتیجه توسعه معنای عمیق تری می یابد به عنوان نمونه
ما به روستای عبدآباد شهریار, در سال 1347 می توانستیم دو ماهه آب
لوله کشی برسانیم, ولی مطالعات کارشناسان به ما نشان داد که وقتی ما
باید دست به اقدام بزنیم که مردم خودشان دست به اقدام بزنند. این
امرنیز تحقق یافت, با آنکه پس از یک سال و نیم این طرح اجراشد,
ولی پس از آن مردم حمام ساختند, چاه آب زدند و سپس روستا مانند یک
موتور در جهت آبادانی خودش به کار افتاد وچون روستاییان به حساب
آورده شدند, هر هفته یک شب سرمهمترین مسائل روستا, نظر آنان را
جویا می شدیم , سپس کارگروهی را رایج کردیم . همین تجارب در سال 53
در 10 روستای چهارمحال بختیاری , سال 54 در ارومیه , سبزوار و. . .
انجام شد, ثمره چنین تجاربی نشان داد که مشارکت مردمی اتفاقا
نیاز به تخصیص بودجه آنچنانی ندارد, زیرانظام مشارکتی سنتی با
کمی تحول, در همانجا پیاده شد. آن روستاها هنوز بدون دخالت دولت
در حال رشد هستند و خالی هم نشده اند. البته دولت باید در بخش هایی که
روستاییان فاقد توانایی برای سرمایه گذاری اند, مانند سرمایه گذاری در
زمینه های زیرسازی مثل نظام آبیاری, تولید آب (که دولت در این زمینه
خوب کار می کند) وجاده سازی, اقدامات لازم راانجام بدهد ولی در
بخش های دیگر به عنوان مثال بنیاد مسکن عنوان می کند که برای
روستاییان خانه بسازیم, اصلا چنین کاری درست نیست, ساختمانهایی که
بنیاد در بخش های جنگزده احداث کرد, دچار اشکال شدند, در حالی که
بررسی های دانشگاه ما که در سال های 64 و 65 در مناطق جنگزده به دعوت
وزارت کشور انجام شده, نشان می دهد که چنین روندی به تخریب روستا
می انجامد. آگاه سازی و تواناسازی چه نقشی بر مشارکت بیشترروستاییان دارد در اینجا مراحل مختلفی دنبال می شود. اصل اساسی در روستا بر ترویج نهاده شده است. ترویج نوعی آموزش است ولی زمینه های آن در خود مردم یافت می شود. ما بر اساس 3 عامل اول ظرفیت مردم , دوم انگیزه مردم و سوم موقعیتی که در روستا وجود دارد به توسعه روستا می پردازیم. من در کتاب مددکاری اجتماعی, کار با جامعه گفته ام که اگر می خواهید یک روستا یا محله شهری را رشد بدهیم, ولی به مراحل گذار از سنتی به صنعتی که با شناخت 3 عامل فوق میسرمی شود, توجه نکنیم, فجایع غیرقابل جبرانی در انتظارمان خواهد بود. ما با این سه ویژگی جامعه را ارزیابی می کنیم وسپس وارد روستا یا شهر می شویم. اگر قبل از اینکه کاری می خواهد آغاز بشود. سه ویژگی فوق به وسیله دانشگاهها مورد مطالعه قرار بگیرد, مشکل در برنامه ریزی به وجود نخواهد آمد و برنامه مشارکت به صورت بهتری تنظیم خواهد شد. البته از لحاظ زمانی این نوع از کارها طول می کشد ولی پس از راه اندازی تداوم خواهد داشت. 
تواناسازی و آگاه سازی مردم در این شرایط نیز با توجه به این ویژگی ها و شناخت حاصل از آن ارائه می شود. آگاه سازی روستاییان چه نقشی در استقلال ملی ایفا می کند مشارکت روستایی در امور خودش, یک بحث کلان ملی را نیز به دنبال خواهد داشت. درک روستایی از نقش خود برای توسعه, هویت آنان را در پرتو برنامه های کلان ترسیم می کند, امروزه همانطور که می دانید بحران غذا در جهان جدی است و روستا به عنوان تولیدکننده غذا می تواند مجوز قدرتمندی برای استقلال کشور و راه اندازی صنایع تبدیلی و کوچک باشد. درک این مقوله نیز وابسته به میزان مشارکت اهالی روستا یا به عبارتی مالکین زمین های زراعی است موضوع فوق با توجه به اینکه در آینده نه چندان دوری نفت ما تمام خواهد شد از اهمیت شایانی برخوردار است مطمئنا هرچه زودتر باید درصدد برنامه ریزی برای تامین غذا آنهم جمعیت 100 میلیونی سال 1400 توسط منابع داخلی باشیم البته روستا الزاما قطب کشاورزی نیست, همچنانکه شهر نیز لزوما قطب صنعت نیست. این اشتباه است که عده ای روستا را برای کشاورزی و شهر را برای صنعت تعیین می کنند. شهرهایی که وارد کشاورزی شده اند, در این امر موفق تر بوده اند. و روستاها نیز در صنایع تبدیلی موفق بوده اند. بنابراین ما روستا شهرهایی را در نظر داریم که باید بوجود بیاید و اگر اینکار را نکنیم همیشه با کمبود شغل در روستا مواجه می شویم و از روستا به شهر مهاجرت وجود خواهد داشت علاوه بر این ابزارها و نهادهای جامعه مدنی را نیز باید به روستا برد. مثلا تا چندی پیش تصور بر این بود که تلفن مربوط به شهر است در حالی که اکنون 11 هزار روستای ما دارای تلفن می باشند, براساس تحقیقات انجام شده این تلفن ها در توسعه روستایی و بالا بردن سطح مشارکت روستایی و حفظ مردم در روستا تاثیر به سزایی داشته است زیرا روستایی دیگر مجبورنیست برای هر کار جزیی وارد شهر شود, بر این اساس لذا علاوه بر مخابرات باید نهادهای دیگر به داخل روستاها بروند.
چرا دادگستری فقط باید توی شهرها باشد و روستایی برای یک شکایت دائما به شهر مراجعت کند چرا برای یک شناسنامه روستایی باید به شهر بیاید بانک ها فقط در شهرها هستند, ولی آیا می توان نهادهای اداری و حقوقی را به گونه ای سامان داد که در روستاها نیز نهادهای اداری مستقر شوند اگر قرار است روستایی به حساب بیاید باید تمامی نهادهای اجتماعی در روستا نیز مستقر شوند.
براساس تحقیقی که انجام داده ام در روستاها بالای 60 درصد باسواد داریم , اما چرا روزنامه خوان نیست , براساس این تحقیق از 750 نشریه در ایران تنها 18 عنوان در روستاها یافت شده است آنهم به ندرت . سوال های فوق به مسایلی می پردازد که اگر جوابش داده شود هم طرح مشارکت اجتماعی و هم نظم اجتماعی از آن بیرون خواهد آمد. مشارکت در این سطح, به ابعاد دیگری نیز نیاز دارد که موجب تشدید و تعمیق مشارکت می شود که شاید توزیع عادلانه ثروت از این دست باشد بله, همینطور است, ببینید هم شناسنامه روستایی و هم شهری در زمان انتخابات مهر زده می شود, ولی در مورد توزیع امکانات روستایی دارای یک مشارکت غیرفعال و شهر, دارای یک مشارکت فعال است. آن چیزی که من بر آن تاکید دارم مشارکت ملی در تمامی سطوح است. این بدان معنی است که اگر ما امر آگاه سازی و تواناسازی را در روستا دنبال می کنیم, اگر ابزارهای متناسب با توسعه را در اختیار روستایی قرار ندهیم, مهاجرت حتمی است, به این معنی حتی تبلیغات یک پروژه روستایی نیز در این سطح قرار می گیرد. مثلا اگر در شهر حرکت سازندگی آغاز می شود, روزنامه ها و رادیو و تلویزیون در مورد معایب و محاسن طرح سخن می گویند ولی سازندگی در روستای حسن آباد نه تنها انعکاسی در خارج ندارد بلکه در داخل روستا نیز خبری نیست. در اینجا سخن گفتن وتبلیغ کردن درباره ضرورت های یک پروژه و نتایجی که در بردارد, از یک سو توجه به کارآیی طرح ها را به اندیشه روستایی می برد و از سوی دیگر فرهنگ روستایی را دچار تحول عقلانی می کند. یعنی روستایی از این پس بطور آگاهانه با هر طرحی که مربوط به روستا, منطقه و یا کشورش است برخورد می کند. چه موانعی باعث کند شدن روند توسعه روستایی و مشارکت روستاییان در توسعه می شود
دو مانع اساسی یکی مربوط به مجریان طرح های توسعه روستایی و دیگری مربوط به ساخت فرهنگی و اقتصادی روستا است که اگر برطرف شود, راه مشارکت هموار خواهد شد. مثلا برای کشیدن لوله کشی آب به روستاها, برخی مطرح می کنند که اگر روستای شما حاضر باشد اینقدر پول بدهد, ما به روستای همسایه آب نمی دهیم و به شما آب می دهیم. همین امر اختلافات میان اهالی دو روستا را شعله ور می سازد. همانطور که می دانید یکی از مسایلی که موجب تداوم اختلاف های تاریخی میان دو قوم یا حتی دو روستا در ایران می شده, با توجه به شرایط خشک آب و هوایی ایران, آب بوده است. البته در حال حاضر نیازها متنوع شده, و مسایل دیگری نیز می توانند در تشدید اختلافات موثر باشند, ولی به کارگیری چنین سیاستی بطور کلی با وحدت کلی یک کشور در تضاد است. روستایی باید احساس کند که نفعش در نفع (و نه ضرر) همسایه اش نهفته است, نکته دیگر مربوط به احساس ناامنی روستاییان است.
البته در حال حاضر امنیتی که در روستاهای ایران حاکم است, در طول تاریخ نبوده است, ولی روستایی قرن ها احساس ناامنی داشته و هنوزهم در تداوم آن فرهنگ, چنین باور چند صد ساله ای را با خود یدک می کشد, لذا هنوز فکر می کند که زمین 500 متری یا یک هکتاری اش را باید حفظ بکند, اینجاست که اراضی قطعه قعطه و پراکنده می شود. متوسط وسعت زمین های کشاورزی ما 6,2 است , در زمین 500 متری نیز توسعه شکل نمی گیرد مگر اینکه با کار فرهنگی بر روی روستاییان, روی یکپارچه سازی زمین های کوچک کار شود.
 

نظر شما