موضوع : پژوهش | مقاله

کرخ در دوره ی آل بویه

مجله  تاریخ اسلام  نهم فروردین ماه سال 1382 شماره سیزدهم 

نویسنده : ساسان طهماسبی
کرخ پایگاه مهم تشیع در سراسر قلمرو خلافت عباسی بود. در ابتدای قرن چهارم، آل بویه ی شیعی مذهب، از ضعف قدرت عباسیان استفاده کرده و بر بغداد مسلط شدند. ورود آنها به بغداد موجب شعف و امیدواری شیعیان کرخ شد مخصوصاً این که آل بویه برای اولین بار مراسم عاشورا و غدیر خم را برگزار کردند. ولی این روند دوامی نداشت و آل بویه نتوانستند از شیعیان حمایت کنند. اهل سنت که از برگزاری این مراسم ناراضی بودند بارها به کمک دیوان سالاران سنّی آل بویه و سپاهیان ترک و عیاران به محلّه ی کرخ حمله برده و لطمات زیادی به آن جا وارد کردند. این عامل موجب نا امیدی شیعیان از آل بویه و استقبال آنان از سلجوقیان شد.

درآمد
بغداد شهر هزار و یک شب عباسیان را منصور عباسی در دو سوی شرق و غرب دجله بنا نهاد. از همان ابتدا قسمت غرب دجله را کرخ و قسمت شرق دجله را رصافه یا عسکر المهدی می گفتند.(1) قسمت شرق دجله 17 محله داشت(2) و محله های قسمت غرب نیز همین تعداد بودند.(3) هر محله ای به منزله شهری بود و برای خود مسجد جامع داشت و از لحاظ امور داخلی نیمه مستقل بود.(4) مهم ترین محله ی غرب دجله کرخ بود که گاه نام خود را به تمام غرب دجله تعمیم می داد و محله ی باب البصره رقیب همیشگی کرخ به حساب می آمد.(5)

از همان ابتدا شیعیان در محله ی کرخ (6) و اهل سنت در محله های غرب دجله و همین طور در محله های باب البصره، باب الشعیر و باب القلائین در غرب دجله ساکن شدند.(7)

در بدو امر غرب دجله مرکز سیاسی شهر بود، ولی به علت گسترش تشیع در آن جا، عباسیان به تدریج مرکز سیاسی شهر را به شرق دجله منتقل کردند. در این راستا، مکتفی، خلیفه ی عباسی، قصر تاج را در باب الشاطئیه در رصافه و مسجد جامعی در رحبه ایجاد کرد(8) و سایر خلفا نیز کار وی را ادامه دادند، ولی کرخ هم چنان محله ی مهمی بود و قاضی القضاة و سایر دستگاه قضایی شهر در آن جا بودند.(9)

کرخ بزرگ ترین و مهم ترین پایگاه تشیع در عراق و سراسر قلمرو خلافت عباسی بود و شیعیان اعتبار خاصی برای آن قایل بودند. آرامگاه امام موسی کاظم علیه السلام، که پیش از شهادت در آن جا زندانی بود،(10) و آرامگاه امام محمدبن علی موسی علیه السلام، امام نهم، در آن محله قرار داشت. مسجد براثا که به اعتقاد شیعیان، امام علی علیه السلام در آن جا نماز به جای آورده بود و شیعیان احترام زیادی برای آن قایل بودند نیز در آن محله بود.(11) همین عوامل و نزدیکی آن محله به سایر مقابر ائمه باعث تراکم شیعیان در آن محله می شد.

هر چه قدرت و جمعیت شیعیان بیش تر می شد، نزاع آنها با محله های اهل سنت زیادتر می شد. در اوایل قرن چهارم که دستگاه خلافت عباسی به نهایت ضعف خود رسیده بود، این نزاع ها اوج گرفت و بارها محله ی کرخ به آتش کشیده شد.

در سال 323 قمری به خاطر افراط کاری های حنبلیان رئیس آنها بربهاری توسط عمال خلیفه دستگیر شد؛ آنها نیز به بهانه ی انتقام این واقعه به محله ی کرخ حمله کردند و آن جا را به آتش کشیدند که در این واقعه دکان های زیادی سوخت.(12)

در سال 326 قمری دوباره حنبلیان به محله ی کرخ حمله بردند و مسجد براثا را خراب کردند.(13) این نزاع لطمه های زیادی به محله ی کرخ وارد می کرد. کرخ با این مشکلات دست و پنجه نرم می کرد که ناگهان به ظاهر گشایشی حاصل شد و آل بویه ی شیعی مذهب وارد بغداد شدند و مهار دستگاه خلافت عباسی را در دست گرفتند. در نگاه اول انتظار می رفت که کرخ در سایه ی یک دولت هم کیش روزگار آرام و پر رونقی را آغاز کند، ولی بر عکس، به دلایل متعدد که مهم ترین آنها مذهب بود، بیش ترین آتش سوزی ها در کرخ در این دوره رخ داد. دلایل مذهبی تشدید نزاع میان اهل سنت و شیعیان کرخ

آل بویه ی شیعی مذهب در ابتدا قصد داشتند بساط خلافت عباسی را برچینند و علویان را به قدرت برسانند، ولی از بیم شکست از این کار خودداری کردند.(14) با وجود این، آل بویه در بدو امر آزادی مذهبی را برای شیعیان به ارمغان آوردند. در اولین سال ورود آنها، شیعیان با آزادی تمام به زیارت قبر امام حسین علیه السلام رفتند و چادرهای زیادی در محله ی باب الطاق برافراشتند.(15)

اهل سنت این اقدام شیعیان را نمی توانستند تحمل کنند، ولی از ترس سلطان دست به هیچ کاری نمی زدند. اما چیزی نگذشت که جسارت یافتند و دوباره به نزاع با شیعیان پرداختند. سال 338 قمری آغاز این مرحله از نزاع ها بود. در این سال (16) و سپس در رمضان سال 340 قمری (17) و در سال 345 قمری محله ی کرخ مورد حمله ی سنیان متعصب قرار گرفت و به آتش کشیده شد(18) این نزاع ها همگی دلایل مذهبی داشتند.

نزاع های شیعه و سنی از سال 352 قمری به اوج رسید؛ زیرا در این سال مکتوبی بر در مسجد جامع کرخ نصب شده بود که در آن، معاویه، کسی که فدک را غصب کرد، کسی که مانع به خاک سپردن امام حسن علیه السلام در کنار قبر جدش شد و آن کس که ابوذر را تبعید کرد و آن کس که عباس را از شورا اخراج کرد لعنت شده بودند و همه، این عمل را کار معزالدوله می دانستند. شب بعد آن مکتوب را پاک کردند. معزالدوله می خواست دوباره آن را بر پای دارد، ولی مهلبی وزیر وی مانع شد و از او خواست تنها معاویه و کسانی که به خاندان پیامبر ستم کردند لعن شوند. مهم تر از آن، در این سال به فرمان معزالدوله برای اولین بار مراسم عید غدیر با شکوه تمام برگزار شد؛ و در سال بعد نیز برای اولین بار مراسم عاشورا بر پا شد. اهل سنت به شدت از این وضع ناراحت شده بودند ولی نمی توانستند کاری انجام دهند؛(19) اما این سکوت چندان طول نکشید.

در سال 353 قمری اهل سنت، که اکثراً از محله ی باب البصره بودند، به دسته های عزادار حمله و محله ی کرخ را غارت کردند.(20) این اولین اعتراض نسبت به برگزاری مراسم عاشورا بود و منجر به سلسله نزاع هایی شد که یک قرن ادامه داشت.

تا معزالدوله زنده بود این نزاع ها چندان گسترشی نداشت، ولی با مرگ او در سال 356قمری و به قدرت رسیدن فرزندش عزالدوله این نزاع ها صورت جدی به خود گرفت.

بعد از مرگ معزالدوله شیعیان هم چنان مراسم عاشورا را به پا می داشتند و تا سال 360 و 361 قمری با هیچ گونه مزاحمتی رو به رو نشدند؛(21) ولی در سال اخیر که مردم خود را برای جهاد با روم آماده کرده بودند وقتی به اندازه کافی احساسات مذهبی آنها تحریک شد با تحریکات سنّیان متعصب به محله ی کرخ حمله بردند و آن جا را به آتش کشیدند.(22)

در سال 363 قمری، چون عزالدوله از شهر خارج شده بود، سنّیان فرصت را غنیمت شمردند و به کرخ حمله بردند. در این حادثه، برای این که به این کار خود رنگ مذهبی بدهند، زنی را بر شتر سوار کردند و او را عایشه نام نهادند و تعدادی نیز خود را طلحه و زبیر نامیدند و شعار می دادند «با یاران علی می جنگیم».(23)

حساسیت اهل سنت به برگزاری مراسم روز عید غدیر و روز عاشورا باعث شد در سال 382 قمری اهالی محله ی کرخ از برگزاری این مراسم منع شوند؛(24) ولی این فرمان تأثیری نداشت؛ زیرا در سال 393 قمری دوباره بر اساس فرمان سلطان بویهی هم شیعیان از انجام مراسم عاشورا و هم اهل سنت از برگزاری مراسم روز مصعب بن زبیر، که در مقابل مراسم روز عاشورا به پا می داشتند، منع شدند. (25) پافشاری شیعیان برای برگزاری مراسم عاشورا ادامه یافت و حتی در سال 398 قمری، که روز عاشورا با روز عید مهرگان هم زمان شده بود، سلطان بویهی به احترام شیعیان برگزاری مراسم عید مهرگان را یک روز به عقب انداخت.(26)

در سال 402 قمری فخرالملک، وزیر سلطان بهاءالدوله، برای رعایت حال شیعیان، دوباره برگزاری مراسم عاشورا را آزاد اعلام کرد و برای جلوگیری از وقوع فتنه تدابیری اندیشید؛(27) ولی ترس از وقوع فتنه باعث شد که خود وی در سال 406 قمری برگزاری مراسم عاشورا را منع کند که اصرار شیعیان به برگزاری آن باعث نزاع آنها با ساکنان محله ی باب الشعیر شد و تعداد زیادی در این نزاع کشته شدند.(28)

هر چه حکومت آل بویه به پایان عمر خود نزدیک می شد، ضعف آن بیش تر و به طبع نزاع میان شیعه و سنی نیز افزون تر می شد، و سلاطین آل بویه می کوشیدند به هر نحو ممکن، برگزاری مراسم عاشورا و عید غدیر را، که خود بانی و باعث آن بودند، ملغی کنند.

در سال 442 قمری سلطان جلال الدوله اهل کرخ را از برگزاری مراسم عاشورا منع کرد، ولی آنها بهایی به فرمان سلطان ندادند و مراسم را بر پا داشتند که منجر به فتنه ای بزرگ و کشته شدن تعداد زیادی شد و کار به جایی رسید که تعدادی از ساکنان کرخ آن جا را ترک کردند و به رصافه در شرق دجله رفتند.(29)

علاوه بر برگزاری مراسم عاشورا و عید غدیر، گاه بهانه های دیگری نیز عامل نزاع شیعیان و سنیان بود؛ به عنوان نمونه در سال 443 قمری اهالی کرخ بر دیوار باب المساکین جمله ای با مضمون « محمد و علی خیرالبشر» نوشتند، حنبلیان متعصب برآشفتند و به کرخ حمله کردند و مقابر امام محمد باقر علیه السلام و امام موسی کاظم علیه السلام را در این نزاع ویران کردند، شیعیان نیز به کوی فقهای حنفی حمله بردند و آن جا را به آتش کشیدند.(30)

در سال 398 قمری اهل سنت، اباعبداللَّه محمدبن نعمان، معروف به ابن معلم فقیه شیعی را متهم کردند که مصحفی از قرآن منسوب به ابن مسعود دارد و او را مورد تعرض قرار دادند و شیعیان نیز به قضات سنی محله ی کرخ حمله کردند. در این زمان، خلیفه از ضعف آل بویه استفاده و از سنیان حمایت کرد و سپاهی به سرکوب شیعیان فرستاد.(31)

علاوه بر عوامل مذهبی، نزاع میان شیعیان کرخ و سنیان دلایل اقتصادی نیز داشت. دلایل اقتصادی نزاع میان اهل سنت و شیعیان کرخ

در قرن چهارم شهر بغداد در بدترین شرایط اقتصادی به سر می برد و مدام دچار قحطی می شد. در سال 324 قمری قحطی شدیدی در بغداد رخ داد.(32) در سال 329 قمری نیز شهر دچار قحطی شد و عدّه ی زیادی از گرسنگی مردند، به طوری که تعداد زیادی را بدون غسل و کفن دفن کردند.(33) بعد از ورود آل بویه به بغداد، این روند شدت یافت و بدترین قحطی ها در طی سال های 373، 378، 410 و 416 قمری رخ داد.(34) این عوامل باعث انحطاط اقتصادی شهر و پراکنده شدن جمعیت آن شد.(35)

در این زمان کرخ آبادترین محله ی بغداد بود و بازرگانان توانگر در آن جا ساکن بودند.(36) اصولاً از زمان منصور کرخ محل زندگی بازرگانان بود؛ زیرا وی به دلایل امنیتی ترجیح داد بازارها در قسمت غرب شهر متمرکز شوند و از محل اسکان وی دور باشند.(37)

موقعیت مناسب کرخ نیز به رشد آن کمک کرد؛ زیرا نهر عظیم عیسی، که از فرات جدا می شد و به دجله می ریخت، تا کرخ پیش می آمد و از طریق آن کشتی های بزرگ که از رقه می رسیدند انواع کالا از شام و مصر برای بازرگانان کرخ که بازارهای خود را در دهانه ی این نهر برپا کرده بودند می آوردند.(38)

گذشته از اهمیت تجاری از زمین های حاصل خیز کرخ بر دهانه ی دجله هر ساله میزان زیادی غله تولید می شد.(39)

با این اوصاف ثروت رشک برانگیز کرخ باعث می شد محله های سنی نشین، که از نظر اقتصادی ضعیف تر بودند، مدام در فکر ضربه زدن به اقتصاد کرخ باشند و گروهی از بی چیزان نیز با استفاده از این فضا دست به غارت می زدند. در کل انگیزه های اقتصادی حمله ی اهل سنت به محله ی کرخ، کم تر از انگیزه های مذهبی نبود. انگیزه اصلی عیاران نیز در این حملات بیش تر انگیزه ی اقتصادی داشتند. نقش عیاران در به آشوب کشیدن محله ی کرخ

عیاران همیشه در دوران آشوب و ضعف حکومت ها عامل بسیار تأثیرگذار و مخربی در حیات جوامع شهری بودند. شهر بغداد همواره یکی از کانون های اصلی اجتماع عیاران بود و دوره ی آل بویه را می توان دوره ی اوج قدرت عیاران و هرج و مرج های ناشی از آن در این شهر دانست که معلول ضعف این سلسله و دستگاه خلافت عباسی بود. این جریان با مرگ معزالدوله و جانشینی عزالدوله ی بی کفایت شروع شد و، به جز دوران عضدالدوله ی قدرتمند، در سراسر دوران حکومت آل بویه ادامه داشت.

دسته های عیاری در دوران عزالدوله پدید آمدند و هر یک بر قسمتی از شهر مسلط شدند و برای خود مالیات می گرفتند و به محله های دیگر حمله می کردند.(40)

معروف ترین رهبران عیاران در این زمان، که داستان های زیادی در مورد آنها روایت شده است، ابوالذباب، اسودالزبده، ابن کبرویه و ابوالعلا بودند که پی درپی به کرخ حمله می کردند و حتی یک بار آب را بر روی آن محله قطع کردند.(41)

این پدیده در تمام دوران آل بویه ادامه داشت و اوج آن در دوره ی بهاءالدوله بود (379 - 403 ق)(42). در سال 381 قمری بهاالدوله عراق را برای نبرد با فخرالدوله ترک کرد؛ در این هنگام عیاران فرصت را غنیمت شمردند و مدام به محله های شهر، مخصوصاً کرخ ثروتمند حمله می کردند. این روند تا بازگشت او ادامه داشت و با سرکوب و قتل تعدادی از آنها این فتنه موقتاً فرو نشست.(43) در دوران دیگر سلاطین ضعیف آل بویه، بغداد بارها شاهد این حوادث بود. در سال 410 قمری عیاران به کرخ حمله کردند و خانه ی شریف مرتضی، یکی از بزرگان شیعی کرخ را به آتش کشیدند.(44)

کار عیاران ایجاد نزاع میان محله ها به بهانه های مذهبی و بهره برداری از آن برای غارت بود و هرگاه میان محله ها نزاعی ایجاد نمی شد، دست به غارت محله های خودشان می زدند. در سال 413 قمری که نزاعی میان شیعه و سنی در نگرفت، عیارانِ محله ی کرخ دست به غارت خانه های تجار بزرگ آن محله زدند؛ مردم که از دست آنها به ستوه آمده بودند، با کمک سلطان، به آنان حمله کردند؛ (45) ولی بار دیگر در سال 416 قمری عیاران به کرخ حمله و آن جا را غارت کردند(46) و دوباره مردم کرخ در سال 424 قمری بر آنها شوریدند که به قتل آنان و غارت تعداد زیادی از خانه هایشان منجر شد.(47)

هجوم عیاران به کرخ در مجموع زیان های زیادی به آن محله وارد آورد. انگیزه ی عیاران در این حملات در واقع غارت بود که در پوشش مذهب جلوه می کرد؛ همان انگیزه هایی که سپاهیان ترک را به این کار وا می داشت. نقش سپاهیان ترک در حمله به محله ی کرخ

سپاهیان ترک از مدت ها پیش مهار دستگاه خلافت را به دست گرفته بودند. زمانی که آل بویه وارد بغداد شدند ترک ها باز هم موقعیت خود را حفظ کردند و در کنار دیلمیان ستون فقرات ارتش آل بویه را تشکیل می دادند و مدام با همدیگر به رقابت می پرداختند و چون دیلمیان و مردم کرخ دارای مذهب مشترکی بودند، ترک ها هرگاه به نزاع با دیلمیان می پرداختند کرخ را هم مورد تعرض قرار می دادند. دوران حکومت عزالدوله آغاز این جریانات بود.

در سال 362 قمری خمار دیلمی، رئیس شرطه ی بغداد را کشتند و سپس به کرخ حمله و آن جا را غارت کردند.(48) در سال 363 قمری عزالدوله که با مشکل مالی زیادی رو به رو بود، دست به مصادره ی اموال ترکان زد. سبکتگین، سرکرده ی ترک ها، دست به عصیان علیه این کار زد. ترکان خانه ی عزالدوله را محاصره و خانه های دیلمیان را غارت و سپس به کرخ حمله کردند و آن جا را هم به آتش کشیدند.(49)

مشکلات دولت آل بویه و ناتوانی آنها در پرداخت حقوق ترکان منجر به شورش های پی درپی آنها شد. در سال 416 قمری بر ابوعلی بن ماکولا، وزیر سلطان بهاالدوله شوریدند.(50) سال 417 قمری سال تسلط کامل ترکان بر امور سلطنت بود. در آن سال آنها خودسرانه دست به مصادره ی اموال مردم زدند و بر کرخ یکصدهزار دینار مالیات تحمیل کردند و چون مردم اعتراض کردند، ترک ها دست به غارت خانه های آنها زدند و بازار را به آتش کشیدند.(51) بار دیگر در همان سال به بهانه ی سرکوب عیاران به کرخ هجوم بردند و خانه های زیادی را به بهانه اسکان عیاران در آنها غارت کردند و دوباره مردم کرخ را به اتهام عصیان مبلغ کلانی جریمه کردند؛(52) این تحمیلات کرخ را دچار فقر و فاقه کرد.

این روند تا سال های پایانی حکومت آل بویه ادامه داشت. در سال 445 قمری میان اهالی کرخ و سنی ها آشوب عظیمی برپا شد؛ ترک ها فرصت را غنیمت شمردند و به نفع سنیان در آن شرکت و کرخ را مانند همیشه غارت کردند و، چون سلطان الملک الرحیم نمی توانست کاری بکند، خلیفه دخالت کرد و ترک ها را آرام ساخت.(53)

در سال 447 قمری ترکان که از دریافت نکردن دستمزدشان ناراضی بودند، به دیوان خانه حمله بردند و، چون نتیجه ای عایدشان نشد، سرای خلافت را محاصره کردند. وزیر از ترس آنها گریخت و ترک ها به بهانه ی یافتن او بسیاری از خانه های مردم را که بیش تر آنها در کرخ بودند غارت کردند.(54) غیر از ترکان، دیوان سالاران سنی نیز از طراحان و عاملان حمله به محله ی کرخ بودند. نقش دیوانسالاران سنی در حمله به کرخ

هر چند آل بویه شیعی مذهب بودند، ولی برای رعایت حال اکثریت سنی مذهب، بسیاری از امور حکومت را به دیوان سالاران سنی مذهب واگذار کرده بودند. ابی الفضل شیرازی یکی از این دیوان سالاران بود که دشمنِ شیعیان و بسیار متعصب بود. وی در سال 352 قمری بدون نام وزارت، وزارت معزالدوله را با اشتراک ابا الفرج بن فسانجس شیرازی (55) و در سال 357قمری رسماً وزارت عزالدوله را بر عهده گرفت.(56) او در حمله ی سال 361 قمری به کرخ دست داشت؛ به همین سبب میان او و ابو احمد موسوی، نقیب علویان، نزاع شد.(57)

در سال 362 قمری که ترکان، خمار، رئیس پلیس شهر را کشتند و به کرخ هجوم بردند، وزیر از فرصت استفاده کرد و حاجب خود را به کرخ فرستاد. او نقش عمده ای در این هجوم داشت که در نتیجه ی آن 300 دکان، 33 مسجد و 17 هزار انسان از بین رفتند؛ و چون ابو احمد نقیب به او اعتراض کرد، وزیر او را عزل کرد.(58)

البته بعضی از کارگزاران آل بویه از شیعیان حمایت می کردند، مانند ابونصر سابوربن اردشیر که خانه ای به نام دارالعلم در کرخ بنا نهاد و کتاب های زیادی به آن جا برد و آن را برای علمای آن محله وقف کرد.(59) سیاست های وی در جهت حمایت از شیعیان باعث خشم ترک ها شد و آنان در سال 391قمری بر او شوریدند و از عراق اخراجش کردند.(60) حسن بن فضل بن سهلان ابومحمد، وزیر سلطان الدوله نیز، از بزرگان شیعه بود که دیواری بر مشهد امام حسین علیه السلام نهاد.(61)

در مجموع، کرخ در این دوره روزگار پرآشوبی را پشت سر گذاشت و با این همه، تعدادی از بزرگان شیعه را در خود پروراند که در تحکیم پایه های این مذهب نقش زیادی داشتند؛ مانند شریف رضی که نقابت شیعیان را در این دوره بر عهده داشت و شریف مرتضی که جانشین وی بود.(62) هر دوی آنها علاوه بر رهبر دینی، از شعرای بزرگ زمان خود بودند و شعرهای زیادی در مدح اهل بیت و سب دشمنانشان سرودند؛(63) علاوه بر آنها مهیار دیلمی، که شعر را از شریف رضی آموخته بود،(64) در محله ی کرخ ساکن بود و در سب دشمنان اهل بیت شعر می سرود.(65)

الحسن بن محمدبن اشناس نیز از بزرگان شیعی بود که همیشه مجلسی در کرخ برپا می داشت و به مدح اهل بیت و سب دشمنان آنها می پرداخت.(66) ابن سلامی از معروف ترین شعرای عراق، یکی دیگر از بزرگان شیعی کرخ در این زمان بود که به مدح صاحب بن عباد و عضدالدوله می پرداخت.(67)

با گذشت زمان ضعف آل بویه بیش تر می شد، تا این که در سال 447 قمری سلطان طغرل سلجوقی بدون مواجه شدن با هیچ گونه مقاومتی وارد بغداد شد و کنترل مهار خلافت را در دست گرفت. شیعیان کرخ ناامید از دولت شیعی هم کیش خود، اکنون خود را با یک حاکم سنّی متعصب مواجه می دیدند. عدم اعتماد و ناامیدی از دولتِ هم کیش باعث شد نه تنها هیچ گونه مخالفتی با طغرل نکنند، بلکه زمانی که اکثر مردم بغداد به رهبری ملک الرحیم بر سپاهیان طغرل شوریدند و تعداد زیادی از آنها را کشتند، اهالی کرخ برای نزدیک کردنِ خود به طغرل از او حمایت کردند و سپاهیان او را در محله ی خود جای دادند و از آنها محافظت کردند. طغرل پس از سرکوب شورشیان از اهالی کرخ سپاس گزاری کرد و تعدادی از سپاهیان خود را برای حمایت از آن محله در برابر هجوم احتمالی سنّیان به آن جا اعزام کرد.(68)

یکی دیگر از اقدامات طغرل که به مذاق شیعیان کرخ بسیار خوشایند بود، مصادره ی اموال ترکان، دشمنان خونی شیعیان بود؛(69) ولی این خوشایندی چندان دوام نیافت و اهالی کرخ به زودی متوجه شدند که طغرل متعصب تر از آن است که تصور می کردند؛ زیرا وی در همان سال دستور داد که شیعیان در نماز صبح جمله ی «الصلوة خیر من النوم» را اضافه و جمله ی «حی علی خیر العمل» را حذف کنند.(70) این سخت گیری ها باعث شد اهالی کرخ از بساسیری حمایت کنند و در زمان سلطه ی وی دوباره در نماز «حی علی خیر العمل» بگویند.(71)

با ورود دوباره ی طغرل به بغداد شورش بساسیری سرکوب شد و کرخ، تحت سلطه ی سلاجقه ی سنی مذهب، دوران تازه ای از حیات پر ماجرای خود را آغاز کرد. نتیجه

کرخ پایگاه مهم تشیع در سراسر قلمرو خلافت عباسی بود. آل بویه که در ابتدای قدرت خود تعصب بیش تری نسبت به مذهب شیعه داشتند، سعی کردند با حمایت از ساکنان آن محله و برگزاری مراسم عید غدیر خم و عاشورا،که پایه های مذهب شیعه هستند، به ترویج و تقویت آن مذهب کمک کنند، تا بدین وسیله پایه های دینی دستگاه خلافت سنی را متزلزل سازند؛ ولی به دلایل ضعف اقتصادی، اختلافات خانوادگی و مقاومت اهل سنت، نه تنها به اهداف خود نرسیدند، بلکه با دامن زدن بیش تر به اختلافات مذهبی، که منجر به شیوع هرج و مرج و درگیری در بغداد شد، زمینه های سقوط خود را فراهم آوردند.

هر چند آل بویه در رسیدن به اهداف خود ناکام ماندند، ولی برگزاری علنی مراسم دینی توسط شیعیان کرخ در این دوره و ظهور تعدادی از بزرگان و علمای شیعه در آن محله، که خود محصول این فضا بودند، به تقویت پایه های فکری مذهب تشیع کمک زیادی کرد و مراکز مهم تشیع در قرون بعد در عراق، مانند حله، تا اندازه ی زیادی وارث دستاوردهای محله ی کرخ بودند. $$

پی نوشت ها:

*) دانشجوی دکتری تاریخ - دانشگاه اصفهان.

جیهانی، اشکال العالم، ص 98؛ یعقوبی، البلدان، ص 27.
ابن جبیر، رحله، ص 201.
ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ص 241.
ابن جبیر، همان، ص 201.
یعقوبی، البلدان، ص 13.
الخطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج 1، ص 81.
یاقوت الحموی، معجم البلدان، ج 4، ص 255.
ابن طقطقی، تاریخ الفخری، ص 353؛ الخطیب بغدادی، همان، ص 99.
مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص 368.
ابن طقطقی، همان، ص 269.
یاقوت الحموی، همان، ج 3، ص 533.
الهمدانی، تکملة تاریخ الطبری، ج 1؛ الصولی، اخبار الراضی و المتقی باللَّه، ص 68.
الصولی، همان، ص 198.
ابن خلدون، العبر، ج 2، ص 652 - 653.
الهمدانی، همان، ص 159.
ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 11، ص 250.
ابن الجوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ج 14، ص 84.
ابی علی المحسن بن علی التنوخی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، ج 2، ص 50.
ابن خلدون، همان، ص 658.
ابن الجوزی، همان، ص 126.
ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک القاهرة، ج 3، ص 57 و 62.
ابن کثیر، همان، ص 307.
عزالدین علی ابن اثیر، تاریخ الکامل، ج 15، ص 43 - 44.
ابن الجوزی، همان، ص 361.
همان، ج 15، ص 37.
ابن تغری بردی، همان، ص 218.
ابن الجوزی، همان، ص 82.
همان، ص 125.
ابن اثیر، همان، ج 16، ص 265؛ ابن خلدون، همان، ص 693.
ابن اثیر، همان، ص 280 - 281.
ابن الجوزی، همان، ص 58 - 59.
الصولی، همان، ص 83.
الهمدانی، همان، ص 120.
الحنبلی، شذرات الذهب فی اخبار ذهب، ج 3، ص 80 و 91؛ ابن الجوزی، همان، ص 171؛ ابن اثیر، همان، ص 65.
مقدسی، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ج 1، ص 166.
اصطخری، المسالک و الممالک، ص 85؛ توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج 2، ص 171؛ جیهانی، همان، ص 99.
یاقوت الحموی، همان، ج 4، ص 254؛ الخطیب بغدادی، همان، ص 79؛ ابن خلدون، همان، ص 308.
یعقوبی، همان، ص 22.
الصابی، الوزراء، ص 281.
مسکویه رازی، تجارب الامم، ج 6، ص 8 و 367.
توحیدی، الامتاع و المؤانسة، ج 3، ص 160.
ابن الجوزی، همان، ص 133.
الروذراوری، ذیل تجارب الامم، ص 189 و 199.
همان، ص 171.
همان، ص 222 - 223.
ابن اثیر، همان، ص 65.
ابن تغری بردی، همان، ص 278.
مسکویه رازی، همان، ص 8 - 367.
ابن خلدون، همان، ص 662؛ ابن اثیر، همان، ص 48 - 49.
خواندمیر، دستورالوزرا، ص 123.
ابن اثیر، همان، ص 67 - 68.
ابن کثیر، همان، ج 12، ص 25.
ابن خلدون، همان، ص 707؛ ابن اثیر، همان، ص 296.
ابن خلدون، همان، ص 707 - 708.
ابن کثیر، همان، ج 11، ص 187؛ مسکویه رازی، همان، ص 259.
الهمدانی، همان، ص 199.
ابن اثیر، همان، ج 15، ص 30؛ ابن کثیر، همان، ص 307.
الهمدانی، همان، ص 212؛ ابن اثیر، همان، ص 40 - 41؛ ابن کثیر، همان، ص 301.
ابن تغری بردی، همان، ص 164.
ابن خلدون، همان، ص 682.
ابن تغری بردی، همان، ص 259.
ابن کثیر، همان، ص 66؛ ابن تغری بردی، همان، ص 301.
حنا الفاخوری، تاریخ الادب العربی، ص 667.
همان، ص 177.
ابن کثیر، همان، ص 52.
الخطیب بغدادی، همان، ج 7، ص 426.
توحیدی، همان، ج 1، ص 134.
ابن اثیر، همان، ج 16، ص 314؛ ابن خلدون، همان، ص 717.
ابن خلدون، همان، ص 72؛ ابن اثیر، همان، ص 316.
ابن اثیر، همان ص 335 و 317.
ابن کثیر، همان، ص 96.
$$منابع: - ابن اثیر، عزالدین علی، تاریخ الکامل، ترجمه ی دکتر علی هاشمی حائری، (تهران، شرکت سهامی چاپ و انتشارات کتب ایران، 1351). - ابن بطوطه، رحله، ترجمه ی دکتر محمدعلی موحد، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1348). - ابن تغری بردی، جمال الدین ابی المحاسن، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، (بی جا،وزارة الثقافة و الارشاد القومی، بی تا). - ابن جبیر، رحله، (بیروت، دارالصادر، بی تا). - ابن الجوزی، ابی الفرج عبداللَّه، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، دراسة و تحقیق محمد عبدالقادر عطاء و مصطفی عبدالقادر عطاء، راجع و صححه نعیم زرزور، (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1992). - ابن خلدون، العبر، ترجمه ی عبدالحمید آیتی، (موسسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1364). - ابن طقطقی، محمدبن علی بن طباطبا، تاریخ الفخری، ترجمه ی محمد وحید گلپایگانی، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360). - ابن کثیر، البدایة و النهایة، تحقیق مکتب تحقیق التراث، (بیروت، بی نا). - اصطخری، ابواسحق ابراهیم، المسالک و الممالک، به اهتمام ایرج افشار، چاپ 3، (انتشارات علمی و فرهنگی، 1368). - التنوخی، ابی علی المحسن بن علی، نشوار المحاضرة و اخبار المذاکرة، تحقیق عبوالشالجی المحامی، (بیروت، دار الصادر، 1995). - توحیدی، ابوحیان، الامتاع و المؤانسة، صححه احمدامین و احمد زین، (مصر، مطبعة السعادة بجوار محافظة، 1931). - جیهانی، ابوالقاسم بن احمد، اشکال العالم، ترجمه ی علی بن عبدالسلام کاتب، (مشهد، نشر به نشر، 1368). - الخطیب بغدادی، حافظ ابی بکر احمدبن علی، تاریخ بغداد، (مصر، مکتبة الخانجی بالقاهره و المکتبة العربیة ببغداد و مطبعة السعادة بجوار المحافظة، 1931). - خواند میر، غیاث الدین محمد، دستور الوزرا، به تصحیح سعید نفیسی، چاپ 2، (انتشارات اقبال، 1355). - الحنبلی، ابن العماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، (بیروت، دارالاحیاء و التراث العربی، بی تا). - الروذراوری، ظهیر الدین، ذیل تجارب الامم، (شرکت تمدن الصناعیة، مصر المحمیة، 1916). - الصابی، ابی الحسن الهلال بن محسن، الوزراء، تحقیق عبدالشار احمد فراج، (دارالاحیاء الکتب العربیة، 1958). - الصولی، ابی بکر محمدبن یحیی، اخبار الراضی و متقی باللَّه، عنی بنشره ج، هیورت، دن، (مصر، مطبعة الصاری، 1935). - الفاخوری، حنا، تاریخ الادب العربی، چاپ 2، (تهران، انتشارات توس، 1380). - مسعودی، ابوالحسن علی بن حسن، التنبیه و الاشراف، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1345). - مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، ترجمه ی علینقی منزوی، (تهران، انتشارات توس، 1376). - مقدسی، ابوعبداللَّه محمدبن احمد، احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم، ترجمه علینقی منزوی، (تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1361). - الهمدانی، محمدبن عبدالملک، تکملة تاریخ الطبری، تحقیق البرت یوسف کنعان، (بیروت، المطبعة الکاتولیکیة، 1961). - یاقوت الحموی، شهاب الدین، معجم البلدان، (تهران، انتشارات اسدی، 1965). - یعقوبی، ابن واضح، البلدان، ترجمه ی محمد ابراهیم آیتی، (تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1347).

نظر شما