موضوع : پژوهش | مقاله

بلاط الشهداء

مجله  تاریخ اسلام  هفتم مهر ماه سال 1382 شماره پانزدهم 

نویسنده : زهرا قنبری
«بلاط الشهداء» نام جنگی است که در سال 114 قمری / 732 میلادی در نزدیکی کوه های پیرنه، میان دو شهر تور و پواتیه بین مسلمانان، به رهبری عبدالرحمن غافقی، و مسیحیان، به رهبری شارل مارتل، رخ داده است که سرانجام این جنگ به کشته شدن عبدالرحمن غافقی انجامید. بعد از این شکست هرگونه لشکرکشی مسلمانان به غرب با شکست مواجه شد و وحدت مسلمانان در اندلس خدشه دار گردید و حاکمیت مسلمانان در اندلس روبه ضعف نهاد.

مقدمه
جنگ «بلاط الشهداء» با وجود اهمیت ویژه اش در تاریخ جنگ های مسلمانان، تا به امروز گمنام باقی مانده است. شاید یکی از دلایل عدم توجه به این امر مهم، کمبود منابع بوده باشد. منابع بلاط الشهداء را می توان به سه دسته ی منابع عربی، منابع اروپایی غیر اسپانیایی و منابع اسپانیایی تقسیم کرد، ولی ضعف اطلاعات هم چنان باقی است؛ زیرا مورخان عرب به دلیل دوری از محل وقوع جنگ (اندلس) و عدم موفقیت مسلمانان در نبرد بلاط الشهداء سکوت اختیار نموده اند و منابع اروپایی غیر اسپانیایی نیز به دلیل موفقیت به دست آمده در این جنگ، مملو از غرض ورزی و غلو است، اما در منابع اسپانیایی، به لحاظ حضور مورخان اسپانیایی در منطقه (اندلس)، اطلاعات ارائه شده در جنبه های مختلف (چون آمار، شرح جنگ و...) از صحّت بیشتری نسبت به سایر منابع برخوردارند. قدیمی ترین منبعی که از بلاط الشهداء یاد می کند، نفخ الطیب است و عنوان «بلاط الشهدا» نیز برای اولین بار توسط مورخان اسپانیایی در قرن پنجم هجری بر این جنگ نهاده شده است 1 و پس از آن نیز مورخان عرب نفخ الطیب را الگوی خود قرار داده و در آثار خود از آن سود جسته اند.

بلاط یا بلت، معرّب واژه ی لاتینی - پلاسیوم به معنای کاخ و واژه ی یونانی «پلاتیا» به معنای جاده ی سنگ فرش است.2 علاوه بر معنای فوق، برای بلاط معنای دیگری نیز بیان شده است. ابن منظور، در اثر معروف خود، از واژه ی بلاط به معنای زمین سنگ فرش شده یاد کرده 3 و الزبیری، صاحب کتاب تاج العروس، بلاط را به معنای دشت صاف و زمین نرم و هموار آورده 4 و در معجم البلدان هم، بدون اشاره به معنای آن، به عنوان منطقه ای قدیمی در مرعش و انطاکیه یاد شده است 5 که در محدوده ی جغرافیایی اندلس نمی گنجد. به نظر می رسد که معنای واقعی آن، زمین و جاده ی سنگ فرش شده باشد که به دلیل سهولت در ارتباطات این جاده، به صورت سنگ فرش شده درآمده باشد.

از این نبرد، در منابع متعدد، با عناوین مختلفی چون: تور، پواتیه، تمروة البلاط6 و غزوة الشهداء یاد شده است.7 عنوان تور و پواتیه را مورخان اروپایی - و نه مورخان عرب - به دلیل وقوع این جنگ در شمال شرقی کوه های پیرنه و در حوالی دو شاخه ی دورلوار و کلنت و دلین، در بین دو شهر تور و پواتیه، به کار برده اند8 و عنوان بلاط الشهداء را نیز مورخان اندلسی در قرن پنجم هجری به کار برده اند.9

فرماندهی سپاه مسلمانان در این نبرد، بر عهده ی عبدالرحمن غافقی بود. چهره ی عبدالرحمن، این سردار بزرگ جنگ بلاط الشهداء، در پرده ای از ابهام قرار دارد و از اصل و نسب او هیچ اطلاعی در دست نیست؛ همین قدر می دانیم که از غافقیان قحطانی و از تابعین بوده است.10 عبدالرحمن بن عبداللَّه غافقی، از جمله امرایی است که حکومت وقت - امویان - در سال 110،11 یا 112 قمری 12 او را به حکومت اندلس منصوب کرد. عبدالرحمن دو بار به حکومت اندلس منصوب شد.

اولین بار در زمان خلافت یزید بن عبدالملک، پس از موسی بن نصیر به مدت 4 سال به حکومت اندلس منصوب شد و بار دوم، در زمان هشام امور اندلس را در دست گرفت.13 به نقل ابن فرضی، سال کشته شدن وی سال 110 قمری بوده است؛ بنابراین، پیش از آن به امارت اندلس منصوب شده بود.14

در منابع از عبدالرحمن غافقی با عنوان حاکم صالح، نیکو خصال، عادل و... یاد شده است؛ حتی در باب عدالت وی سخن ها رانده اند.15 مورّخان درباره ی سالِ شهادتِ وی نیز اختلاف نظر دارند. سال شهادت وی در منابع، به ترتیب، سال 110 قمری / 728 میلادی،16 113 قمری / 730 میلادی، 114 قمری / 732 میلادی 17 و سال 115 قمری / 733 میلادی 18 ذکر شده است؛ البته ابن اثیر سال 114 قمری را درست تر می داند.

شارل مارتل رهبری سپاه مسیحیان را به عهده داشت؛ وی در سال 715 میلادی به دنیا آمد و در سال 741 میلادی از دنیا رفت. او مدام در ماورای رود رن با اقوام ژرمن مبارزه می کرد و مدافع و فدایی مسیح بود. پاپ پیر از او علیه لمباردها کمک خواست و بدین ترتیب رابطه اش با پاپ برقرار شد. شارل عنوان وزیر دربار (عالی ترین مقام در عهد سلطنت سلسله مرونژین) را دارا بود و مارتل - که بعد از جنگ با عبدالرحمن، این لقب را به او دادند - به معنای مطرقه (چکش) است و شارل مارتل مانند چکشی بود که مانع از پیشروی مسلمانان شد.19

مسلمانان به سوی شمال اسپانیا پیش روی می کردند، اما کم کم فرانک ها احساس ترس کردند. از جمله قبایلی که فتوحات مسلمانان را تهدیدی برای خود به حساب می آوردند، قبایل ژرمن در اوسترایا و نوستریا بودند که سعی کردند از مرزهای جغرافیایی خود دفاع کنند. این قبایل نزد شارل مارتل رفتند و او را از اوضاع جهان اسلام باخبر ساختند و نکته ای که روی آن تأکید بسیار داشتند این بود که تعداد سپاهیان اسلام و تجهیزات نظامی آنان کم است، با این حال به پیشروی خود به سمت شمال ادامه می دهند، حتی زره ای بر تن ندارند و بین سران سپاه بر سر منصب فرماندهی اختلاف و درگیری به وجود آمده است؛ این تفاسیر شارل مارتل را در غلبه بر سپاه اسلام مصمم ساخت.20

عبدالرحمن به پیشروی خود ادامه می داد، در مسیر خود شهرهایی را تصرف می کرد و سپاهیانش به غارت این شهرها می پرداختند. ابتدا شهر آرل تصرف شد.

سپس عبدالرحمن به منطقه ی تور رسید و در آن منطقه اردو زد.21

لشکر کشی اصلی در سال 732 میلادی / 114 قمری بود. اکثر مورخان بر این تاریخ اتفاق نظر دارند؛ اما در برخی از منابع، مخصوصاً منابع عربی، سال 113 قمری ذکر شده است. در همین سال نیز عبدالرحمن با دوک اودو برخورد نظامی پیدا می کند. برخی از منابع بر این باورند که خود دوک اودو عبدالرحمن را به این منطقه کشانده بود تا با شارل مارتل روبه رو شود؛ اما در مسیر راه با سپاهیان دوک اودو نیز وارد نبرد شد و آنها را شکست داد؛ پس این مطلب نمی تواند صحت داشته باشد.

حال طبق روایاتی که بر جای مانده است به بررسی ترکیب و تعداد و ساختار سپاهیان مسلمان می پردازیم. برخی از مورخان بر این باورند که تعداد این سپاهیان به هفتاد تا هشتاد هزار نفر می رسید، و برخی دیگر حتی تعداد آنان را چهارصد هزار نفر به همراه تجهیزات فراوان ذکر کرده اند؛ اما - همان طور که قبلاً اشاره شد - این تعداد سپاه و همراه داشتن تجهیزات فراوان نمی تواند صحت داشته باشد. شاید علت زیاد اعلام کردن تعداد سپاهیان، بزرگ شمردن پیروزی از سوی مورخان اروپایی باشد؛ اما درباره ی ساختار، احتمالاً مورخان اروپایی این روایت را در منابع وارد کرده اند تا پیروزی خود را بزرگ جلوه دهند. شاعری انگلیسی به نام «سوزی» در شعری تنوع قومی این سپاهیان را چنین بیان می کند:

از شامیان و بربر و عرب و رومیان عصیانگر و ایرانیان و قبطیان و تاتارها همه هم گروه.22

یکی دیگر از دلایل شکست سپاهیان اسلام، مسئله ی تقسیم غنایم بود. مسلمانان در هنگام تقسیم غنایم دچار مشکل می شدند و عبدالرحمن علی رغم این مشکلات توانست در مقام یک فرمانده، هم چنان سپاهیان خود را متحد نگاه دارد و به پیش روی خود ادامه دهد. سپاهیان شارل مارتل مرکب از پیاده نظام و سواره نظام بودند که موهایشان را حصیری بافته و بدنشان را با پوست روباه پوشانده بودند.

از جمله اهداف عبدالرحمن این بود که اروپا را به صورت یک ولایت، تابع دمشق کند؛ و هم چنین اندلس را، که تحت حاکمیت آفریقا بود، مستقیماً زیر نظارت دمشق دربیاورد؛ زیرا حاکم اسپانیا از طرف دمشق فرستاده می شد.23

سپاهیان عبدالرحمن پس از شهر تور به ساحل چپ رود لوار رسیدند. در آن جا عبدالرحمن سپاهیان خود را میان دو شاخه ی رود لوار جای داد. جنگ در روز دوازدهم، و به روایتی، سیزدهم اکتبر (اواخر شعبان) آغاز شد. هفت الی هشت روز لشکریان فقط به جنگ های محلی می پرداختند، اما نبرد اصلی روز نهم بود که تا شب ادامه داشت. سپاهیان عبدالرحمن در طی تصرفات و غارت ها غنایم بسیاری به دست آورده بودند. این غنایم جلوی حرکت سریع آنها را گرفته بود و سپاهیان تصمیم گرفتند برگردند و غنایم را تقسیم کنند. پس اختلافاتی بروز کرد و عبدالرحمن موفق نشد سپاهیانش را آرام کند، ولی دیگر هیچ اصراری نکرد تا باعث درگیری نشود.24 منشأ این درگیری ها بربرهایی بودند که هر کدام می خواستند سهم خود را از غنایم بردارند و از میدان نبرد فرار کنند.

یکی دیگر از عواملی که منجر به شکست مسلمانان شد، طولانی شدن جنگ بود. فرانک ها قصد داشتند خطوط عرب ها را باز کنند اما توفیقی به دست نمی آوردند در روزهای آخر که به نظر می رسید پیروزی از آنِ مسلمانان است فرانک ها توانستند خطوط دفاعی عرب ها را باز کنند و خود را به غنایم برسانند. به دنبال آن، مسلمانان جبهه ی نبرد را ترک کردند و خود را به غنایم رسانیدند.25 عبدالرحمن که سعی در متوجه کردن سپاهیانش داشت، در حالی که بر اسب سوار بود تیری به او اصابت کرد و مرد. بعد از مرگ عبدالرحمن تنها عاملی که مسلمانان را از شکست قطعی نجات داد فرارسیدن شب بود.

وقتی فرماندهان به چادرها برگشتند، بین سرداران و فرماندهان اختلاف افتاد و با هم به نزاع پرداختند و موضوع جنگ با فرانک ها را فراموش و اقدام به عقب نشینی کردند. آنها نتوانستند مجروحین را با خود ببرند و آنان را در چادرها باقی گذاشتند26 و لشکریان را به طرف ستامانیا حرکت دادند. (از این ماجرا به بعد منابع عربی سکوت اختیار کرده اند). در هنگام عقب نشینی شهر لیلوژ را تصرف کرده، کلیسای سولیناک را از بین بردند.27 روز بعد که سپاهیان شارل مارتل خواستند حمله را شروع کنند، متوجه شدند که مسلمانان گریخته اند. سپاهیان فکر کردند که مسلمانان در جایی کمین کرده اند، اما زمانی که با مجروحین روبه رو شدند موضوع را فهمیدند و نیروهایی را که عقب افتاده بودند به اسارت گرفتند. آنان مجروحین را سر بریدند و غنایمی را که مسلمانان هنگام فرار جا گذاشته بودند برداشتند و بین خودشان تقسیم کردند. برخی از منابع تعداد کشتگان را سیصد و هفتاد و پنج هزار نفر (یعنی چند برابر سپاهیان اصلی که قبلاً به آن اشاره شد) و برخی هزار و پانصد نفر ذکر کرده اند. منشأ این ادعا نامه ای است که دوک اودو به پاپ گریگوری دوم نوشته است که دور از عقل است؛ زیرا تمام افراد در همان روز کشته نشدند، به این دلیل که شارل مارتل و سپاهیانش زمانی که به چادرها رسیدند ترسیدند سپاهیان اسلام در جایی در کمین آنها باشند، پس تعداد آنها بیش از این چیزی بوده که آنها ذکر کرده اند.28

سِر ادوارد کریزی معتقد است که این پیروزی در سال 732 میلادی / 114 قمری، سدی بر سر راه فتوحات عرب در غرب اروپا و باعث رها شدن مسیحیان از دست مسلمانان شد و برتری ملت هند و اروپایی را بر ملت سامی به اثبات رساند. البته تا اندازه ای می توان این سخن را درست دانست، چون بعد از این سال مسلمانان دیگر در سمت شمال اسپانیا پیش روی نکردند و همان جا متوقف شدند. برخی از اروپائیان از جمله سمونده و مشیله آن قدر این پیروزی را بزرگ می بینند که معتقدند این پیروزی نجات اروپا از زیر یوغ و وابستگی عرب بوده است و هم چنین بر این باورند که شارل مارتل نقشه های سلیمان و ولید را که قصد فتح قسطنطنیه را داشتند خنثی کرد. پیامدهای بلاط الشهداء

اولین پیامد این جنگ این است که مسلمانان از آن زمان به بعد نه تنها به پیش روی شایانی دست نیافتند بلکه هرگونه لشکرکشی مسلمانان به غرب با شکست مواجه شد.
عبدالرحمن غافقی با سجایای اخلاقی فراوان توانسته بود در اندلس آرامش و وحدت را بین مسلمانان به وجود آورد. پس از شهادت وی علی رغم فرستادن حاکم به منطقه دائماً شاهد اغتشاشات منطقه ای هستیم. با از دست رفتن وحدت مسلمانان در منطقه و به وجود آمدن اختلافات و اغتشاشات درونی، به تدریج اندلس از دنیای اسلام جدا شد و با پیشینه ی درخشان اسلامی در اختیار مسیحیان قرار گرفت. $$
منابع:

- ابن اثیر، الکامل فی التاریخ (بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ چهارم، 1414).

- ابن عبدالحکم، تاریخ فتح الاندلس، به تحقیق الحجیری (بیروت، دارالفکر، 1378).

- ابن فرضی، تاریخ علماء الاندلس، به تحقیق روحیه عبدالرحمن السویفی (بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1417).

- ابن قوطیه القرطبی؛ تاریخ افتتاح الاندلس، به تحقیق دکتر عمر فاروق الطباع (بیروت، مؤسسه المعارف، چاپ اول، 1415).

- ابن منظور، لسان العرب (بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1419).

- الازدی، ابی محمد بن ابی نصر فتوح عبداللَّه؛ جزوة المقتبس فی ذکر ولاة اندلس، به تحقیق عبدالرحمن السویفی، چاپ اول (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1417ق).

- حموی، یاقوت؛ معجم البلدان (بیروت، داربیروت، 1418ق).

- دورانت، ویل؛ تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب طارمی (تهران، انتشارات خوارزمی، 1368).

- الزبیری؛ تاج العروس فی جواهر القاموس (بیروت، شذرات مکتبة الحیاة، بی تا).

- سورول، پری و میداندا. ه؛ دانشنامه جهان اسلام، چاپ دوم (تهران، بنیاد دایرة المعارف اسلامی، 1378).

- علی، امیر، تاریخ عرب و اسلام، ترجمه فخر داعی گیلانی (تهران، گنجینه، 1366).

- کحّاله، محمدرضا؛ معجم قبایل العرب القدیمیة و الحدیثه (بیروت، مؤسسه الرساله).

- گیبون، ادوارد؛ انحطاط و سقوط امپراطوری روم، ترجمه ی ابوالقاسم طاهری (انتشارات فرانکلین، 1347).

- ماله، آلبر و ایزاک، ژول؛ تاریخ قرون وسطی، ترجمه ی عبدالحسین هژیر (تهران، ابن سینا، 1345).

- المقری التلمسانی، احمد بن محمد؛ نفخ الطیب، به تصحیح مریم قاسم طویل و یوسف علی طویل (بیروت، دارالکتب العلمیة، 1415).

- مؤنس، حسین؛ سپیده دم اندلس، ترجمه محمدرضا شفیعی (مشهد، آستان قدس رضوی، 1377).

- عنان، محمدعبداللَّه؛ تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالحمید آیتی، چاپ اول (تهران، انتشارات کیهان، 1366).

- Encyclopaedia of Islam, ]Balat - shuhada[, leiden. E.J. Brill, 6891. Volume1. $$پی نوشت ها: 1. ]Balatal shuheday, Ensyclopaedia of Islam, leiden, E,JBrill, 6891, Vol 1, p.889. 2. پری سورول و ه میداندا، دانشنامه جهان اسلام، واژه بلاط، ج 3، ص 711. 3. ابن منظور، لسان العرب، ج 1، ص 484. 4. محمدمرتضی الزبیری، تاج العروس من جواهر القاموس، ج 5، ص 11. 5. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج 1، ص 477. 6. Encyclopaedia of-Islam, Vol. 1.p.889. 7. دانشنامه ی جهان اسلام، ج 3، ص 716. 8. محمد عبداللَّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالحمید آیتی، ج 1، ص 180-181. 9. Encyclopaedi of Islam, Vol, 1.P.889. 10. محمدرضا کحّاله، معجم قبایل العرب القدیمیة و الحدیثه، ج 3، ص 875. 11. ابی محمد بن ابی نصر فتوح بن عبداللَّه الازدی، جزوة المقتبس فی ذکر ولاة اندلس، به تحقیق عبدالرحمن السویفی، ص 242. 12. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 328. 13. ابن قوطیه القرطبی، تاریخ افتتاح الاندلس، به تحقیق دکتر عمرفاروق الطباع، ص 180 - 181. 14. ابن فرضی، تاریخ علماء الاندلس، به تحقیق روحیه عبدالرحمن السویفی، ص 210. 15. ابن اثیر، همان، ج 3، ص 328 - 329؛ الازدی، همان، ص 242 - 243. 16. ابن فرضی، همان، ص 210. 17. ابن اثیر، همان، ج 3، ص 338 - 339. 18. الازدی، همان، ص 242. 19. آلبرماله و ژول ایزاک، تاریخ قرون وسطی، ترجمه عبدالحسین هژیر، ص 104 - 105. 20. احمد بن محمد المقری التلمسانی، نفخ الطیب، به تصحیح مریم قاسم طویل و یوسف علی طویل، ج 1، ص 129. 21. محمد عبداللَّه عنان، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ج 1، ص 92. 22. ابن عبدالحکم، تاریخ فتح اندلس، به تحقیق الحجیری، ج 1، ص 91. 23. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه ابوطالب طارمی، ج 1، ص 272. 24. امیر علی، تاریخ عرب و اسلام، ترجمه فخر داعی گیلانی، ص 155. 25. حسین مؤنس، سپیده دم اندلس، ترجمه حمیدرضا شفیعی، ص 279. 26. امیرعلی، همان، ص 157. 27. حسین مؤنس، همان، ص 277. 28. ادوارد گیبون، انحطاط و سقوط امپراتوری روم، ترجمه ابوالقاسم طاهری، ص 112.

 

نظر شما