پارادوکسی دیگر از تحول
توسعه جوامع، منوط به انسانهای توسعه یافته بویژه در سطح مدیریت آنهاست و توسعه انسانها، محصول درگیری انسان در فرایندهای توسعه است و در تعامل با آن فرایند، بلوغ می یابد. انسانها با توسعه ذهن و تواناییهای پردازشی و نیز کسب مهارتهای مفهومی و فنی و درگیرشدن با مسائل از ساده تا پیچیده، قابلیت خود را برای توسعه سیستم های پیچیده تر توسعه می دهند. البته درگیرشدن با سیستم هایی که انسان (ها) در ساختار و کارکرد آنها نقش پیدا می کنند و ورود به حوزه سیستم های اجتماعی که معمولاً حضور و دخالت انسانها در آنها بر پیچیدگی سیستم می افزاید، مستلزم مهارتهای انسانی (ایجاد ارتباط موثر , همکاری و همفکری،...) نیز می باشد.
دانش و خرد فردی و جمعی، شاخصه اصلی توسعه یافتگی انسانها و عنصر اساسی و حیاتی توسعه سیستم های اجتماعی است. مدارس و دانشگاهها و حتی موسسات آموزش فنی و حرفه ای گرچه نقشی اساسی در گسترش ساختارمند عنصر دانش دارند و پایه های خرد و فرزانگی را پی می ریزند، قادرند عهده دار توسعه بخشی از دانش که ساختارمند و قابل تبیین و تدوین است گردند. حال آنکه این وجه از دانش هرچه گسترده تر و عمیق تر کفایت لازم را برای درک و فهم و بویژه روابط میان عناصر مادی و غیرمادی سیستم های اجتماعی حائز نبوده، بلکه برای پذیرش و ایفای نقشهــای درون سیستمی ضرورت دارند. انسانها در مواجهه با این نقشها و تعمق در آنها، وجه اساسی دانش خود را که فاقد ساخت یافتگی و قابلیت تبیین و تدوین است به تدریج رشد می دهند. بدیهی است هوش آنها و عمق و گستره بخش ساختارمند دانش آنها در سرعت و شتاب توسعه بخش اخیر، بسیار تعیین کننده است
از سوی دیگر بسیار شایان توجه است که با دخالت انسان و ابتکار عمل های او بر پیچیدگی استاتیک (تعداد عوامل در ساختار سیستم و تعدد تنوع روابط میان آنها) و نیز پیچیدگی دینامیک (تغییرات در نقش عوامل، کیفیت روابط و اهمیت آنها در کارکرد) سیستم ها افزوده می شود و از این رو کارکرد موثر و کارای انسانها در آن، مستلزم توانایی درک کارکردها و مناسبات دیگر عوامل است. درنتیجه دانش در یک بعد تخصصی برای آن کافی نخواهدبود، بویژه آنکه ضرورت تعامل روزافزون عناصر انسانی - چه در سطح عملیات و چه در سطح مدیریت سیستم - ضمن افزودن بر چند جانبه بودن دانش تک تک افراد، مهــــارتهای ارتباطی و تیمی آنها را هم می طلبد که تحقق آنها به نوبه خود وجه دیگری از لوازم راهبری و عملیات سیستم؛ یعنی خرد جمعی را توسعه می دهد و درنهایت این خردجمعی است که ظرفیت توسعه سیستم را تعیین می کند.
با اندکی دقت نظر در توضیحات یادشده مشخص می شود که نظام آموزش رسمی و فنی و حرفه ای کشور با چالشهایی مواجه است از جمله:
1 - توسعه چندرشته ای ها؛
2 - گسترش دروسی که توسعه خلاقیت و تجرید ذهنی را فراهم می آورد؛
3 - توسعه نگرش و مهارتهای درک پیچیدگیهای استاتیک و دینامیک باتوجه به
رشته هایی چون علوم سیستم ها؛ 4 - ارتقای ارزش کار تیمی در آموزشهای نظری بویژه در کارهای عملی و به موازات آن از میان بردن زمینه های رقابت شخصی و تخصصی؛
5 - توجه (دانشگاههای فنی و مهندسی) به آموزش دروس مدیریت، اقتصاد، مالی، تجارت و کارآفرینی و حقوق بین الملل؛
6 - ایجاد مراکز پژوهشی و پژوهشگاهها (با حمایت بخشهای مختلف صنعت) و تمهیدات و تدابیر تشویقی برای انجام پژوهشهای تیمی و به موازات آن حذف عوامل تشویق ارتباطهای فردی و غیرشفاف میان دانشگاهیان و صنعت؛
7 - تجهیـــــز دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و موسسات فنی و حرفه ای برای تحقق آموزش مادام العمر و بازآموزی های مستمر دست اندرکاران فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی.
شایسته توجه است که تحقق مورداخیر ضمن آنکه شکاف میان دانشگاه و صنعت را پر می کند، نظام آموزشی کشور را با روند گسترش آموزش بزرگسالان در دانشگاههای معتبر دنیا همراستا کرده و درعین حال، به زمینه سازی برای مواجهه با چالشهای قبلی نیزکمک مــــی نماید. علاوه براین می تواند مسائل مالی دانشگاهها را که به حد بحرانی رسیده است،تا حدود زیادی مرتفع کند.
با این همه لازم است به این نکته اساسی توجه شود که بدون تحول در نگرش مدیران دستگاههای اجرایی و صنعت و نیز بازنگری در رویکردها، مشکل بتوان با چالشهای مزبور با موفقیت دست و پنجه نرم کرد.
تاریخ انتشار در سایت: ۱۵ آذر
منبع: ماهنامه تدبیر / 1382 / شماره 139، آذر ۱۳۸۲/۰۹/۱۵
نظر شما