علل گرایش ایرانیان به اسلام ( از آغاز تا سال 40 هـ ق )
نویسنده:نوروز اکبری زادگان
چکیده مقاله :
در این مقاله سعی شده تا به تعامل و روابط فرهنگی – اجتماعی متقابل ایرانیان و اعراب مسلمان و نیز ورود و گسترش اسلام در ایران تا سال 40 هجری پرداخته شود . میزان سابقه روابط ایرانیان با اسلام آن چنان که از اطلاعات برخی منابع تاریخی بر می آید خیلی گسترده به نظر نمی رسید. آغاز این روابط با مسلمانان یمن بوده است به طوری که سربازان ایرانی مقیم یمن در سرکوبی « اسود عنسی» پیامبر دروغین به یاری سرداران اسلام شتافتند و سپس فرزندان این نو مسلمانان بنام « ابناء یا پسران» در اوایل دوره اسلامی تا مدتی گروهی متمایز باقی ماندند. پس از آن در جنگهای اعراب مسلمان و ایرانیان جلوه های روشنی از برخوردهای فرهنگی متقابل بین آنان مشاهده گردید که تأثیرات عمیق فرهنگی و بالنسبه خوبی را بر تسریع گرایش به اسلام برجای نهاد بطوری که ایرانیان ناراضی از نظام ناعادلانه ساسانی ، مقاومت چندانی در مقابل مسلمانان نکردند بلکه در عوض، پذیرای فرهنگ مهاجمین نیز شدند . ایرانیان اولاً از ستم طبقات حاکمه رها می شدند و ثانیا آزادی مذهبی می یافتند و این که اعراب پس از جنگها عمدتاً در رفتار خویش اعتدال بیشتری بخرج می دادند ، موجب می شد تا به تدریج به اسلام گرایش پیدا کنند .
-مسأله مهاجرت اعراب و پیوستن آنها با ایرانیان در نقاط مختلف ایران منجمله در خراسان ، تأثیر بسزایی در گرایش به اسلام داشت . عامل اخذ جزیه و خراج از نو مسلمانان ایرانی که موجب آزادی آنان در انجام مراسم مذهبی خود می شد و رفتار متعادل فاتحین ، نگرفتن اسیر و نکشتن اسراء ، نیز به نوبه خود فضای اجتماعی مسالمت آمیز و گشاده ای را فراروی ایرانیان پدید می آورد که در گرایش به اسلام اثرات نسبتاً پایداری داشت.
- تشابه دینی بین دین اسلام و دین ایرانیان را برخی محققان از عوامل گسترش اسلام در ایران می دانند و اگر چه مبانی دین زردشت با مبانی توحیدی اسلام کاملاً انطباق ندارد اما وجود مشترکاتی در آیین مزدیسنی و دین اسلام ، آمادگی ذهنی مناسبی را برای ایرانیان در پذیرش اسلام فراهم می نمود.
در پایان مهمترین نتایج فرهنگی اجتماعی ، فتوحات اسلامی در ایران مورد بررسی قرار گرفته که می توان از انتشار تدریجی اسلام در ایران ، توقف نشر مسیحیت در ایران و پیدایش موالی نام برد. قابل توجه است که موالی ایران و اسکان آنها بویژه در بصره و کوفه و آمیزش متقابل علمی و فرهنگی خاصه در دوره های بعدی بین دو عنصر عرب و ایرانی ، زمینه های مناسبی را برای ایجاد یک فرهنگ مشترک اسلامی فراهم آورد .
فهرست مطالب
1. سابقه روابط ایرانیان با اسلام و اسلام در یمن
2. برخوردهای فرهنگی متقابل اعراب مسلمان و ایرانیان در جنگ قادسیه
3. پیوستن متقابل اعراب و ایرانیان به یکدیگر
4. مسأله جزیه و خراج و تأثیر آن در گرایش به اسلام
5. مشابهت دینی
6. مواردی از برخورد امام علی علیه السلام با ایرانیان و تأثیر آن بر گسترش اسلام
* برخی نتایج مهم فتوحات اعراب مسلمان در ایران:
1. انتقاد تدریجی اسلام در ایران
2. توقف نشر مسیحیت در ایران
3. پیدایش « موالی »
1-سابقه روابط ایرانیان با اسلام و اسلام در یمن :
در مورد روابط ایرانیان یا مسلمانها اطلاعات زیادی در دست نیست و در منابع تاریخی تنها به فرازهایی از آنها اشاره شده است . همان طور که منابع گفته اند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) عبدالله بن حُذافَه السَهمی را به دربار خسرو شاهنشاه ایران فرستاد وی به دربار خسرو آمد و نامه حضرت را برای او خواند ، جالب توجه است که نحوه ی ورود خدافه به دربار شاه و بی پروائی و بی اعتنایی به آن همه شکوه و جلال شاه و درباریان ، موجب تعجب ایرانیان اطراف او شد ، خسرو نامه را پاره کرد و بدور انداخت. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) چون این سخن را بشنید فرمود: ای خدا کشورش را پاره پاره کن . سپس خسرو به باذان حاکم ایرانی یمن که دست نشانده پادشاه ایران بود ، نوشت و گفت که دو نفر مرد دلیر را بفرست و محمد(صلی الله علیه و آله و سلم ) را دست گیر کن و نزد من بفرست ( نکته مهم در این رابطه آن که گویا تا آن زمان ایرانیان و بخصوص شاه و دربار از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اطلاعی نداشتند و گرنه چنین تصمیم ساده لوحانه ای از سوی خسرو گرفته نمی شد)، آن دو نفر نزد پیامبر آمدند و محمد صلی الله علیه و آله و سلم تبسمّی کرد و آنها را به اسلام دعوت کرد و به آنان فرمود بروید و فردا نزد من بیایید تا نظرم را بگویم . آنها فردا آمدند و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«مهتر خود را بگویید که در این شب ساعت 7 بود که خداوندگار من ، خسرو خداوندگار او را به قتل رسانید و خدا بدست پسرش شیرویه ، او را بکشت و این در سه شنبه دهم جمادی الاول سال هفتم بود.» (1)
فرستادگان بازان گشتند و سخنان حضرت را به او گفتند ؛ و سپس بازان و سایر ایرانیانی که در یمن بودند اسلام آوردند . پس از هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) به مدینه با « بازان» توافقاتی حاصل شد و پس از درگذشت او و یا به روایتی کشته شدن او در جنگ با « اسود عنسی» ، با پسرش به توافقهایی رسیدند . « کارگزارانِ کوچ نشین و سربازان ایرانی مقیم یمن که پس از فاجعه پیروزیهای در عراق از امید دریافت کمک از ایران دست شُسته بودند ظاهراً به آیین تازه اسلام درآمدند و در سرکوبی شورش اسود ، پیامبر علی به یاری سراداران اسلام شتافتند ، این ایرانیان احتمالاً تا اندازه ای جذب محیط عربی خود شده بودند ، اما فرزندانشان که « ابناء یا پسران » خوانده می شدند و در اوایل دوره اسلامی تا مدتی گروهی متمایز باقی ماندند .» (2)
این میزان سابقه ی روابط ایرانیان با اسلام ، گر چه با توجه به امپراتوری عظیم ایران آن روزگار ، آن چنان که برخی منابع گفته اند ، خیلی گسترده به نظر نمی رسید ولی با عنایت به فرسودگی نظام ساسانی و نارضایتی مردم از آن ، می توانست حداقل به عنوان روزنه ی جدیدی به سوی رهایی از ظلم و ستم آن نظام تلقی گردد.
2-خوردهای فرهنگی متقابل و ایرانیان در جنگ قادسیه :
همان طور که بلاذری در « فتوح البلدان » گفته است ، در جنگ قادسیه به سال 14 هـ .ق دو لشکر متخاصم بمدت بیش از 4 ماه در مقابل هم بودند و هر دو از شروع به نبرد خودداری می کردند . در خلال این مدت از دو طرف ریال فرستادگانی بطور مرتب در رفت و آمد بودند . رفتار ساده اعراب و بی اعتنایی آنان و گفتار صریح و گستاخانه این اعراب مسلمان در طی مذاکرات برای ایرانیها همواره مایه اعجاب می نمود زیرا اختلاف و تضادی را که بین احوال و اطوار دو قوم ایرانی و عرب بود ، بخوبی جلوه گر می ساخت . بقول « ابن اثیر» حرکت رستم از مدائن تا قادسیه 4 ماه طول کشید و در هر منزل با احتیاط کامل براه می افتادند. و هنگامی که دو لشکر بهم رسیدند رستم عده ای را به خدمت « زهره» فرستادو تمایل به صلح کرد ، ولی زهره گفت: ما فعلاً چنین منظورهایی نداریم . زیرا بطلب دنیا نیامده ایم بلکه خواست ما آخرت است ... و پس از آن که توضیحی درباره بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می دهد ، اظهار داشت که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بندگان خدای را از پرستش بندگان رهایی داد ، زیرا همه فرزندان آدم و حوا و از یک پدر و مادرند.
در نوبتی دیگر « سعد» سردار سپاه اسلام ، « ربعی بن عامر » را نزد رستم فرستاد ، در حالی که رستم لباس کامل پوشیده بود و بر تختی از طلا نشسته بود و پرده ها وقالیهای زربفت گسترده بود ... او(رستم) در برابر فرشهای زربفت از اسب پایین آمد .در آغال رستم توسط مترجمش از او پرسید : چه مشکلی برای شما پیش آمده ؛ گفت: خداوند ما را مأمور نمود که بر هر کس که او بخواهد خروج کنیم و از تنگی معیشت درآمده از دنیای بزرگ خداوند بهره بریم و از ستمهای ادیان دیگر به عدل و داد اسلام پناه ببریم و مردم را بدین او بخوانیم ... هر کس پذیرفت مورد احترام ماست و هر کس نپذیرفت با او به جنگ می پردازیم ، تا این که یا ما به بهشت می رویم و یا پیروز می شویم . رستم فرصت مطالعه خواست ، سپس با فرماندهان خود در خلوت و مشورت کرد و گفت : آیا شما امروز کلامی به این استحکام و روش دیده بودید ؛ گفتند : خیر ، ولی محال است که دین این سگان را بپذیریم . بلاذری نیز این روایت را با کمی تغییرذکر کرده که رستم به مغیره گفت: می دانم که چیزی جز- تنگی معاش شما را بر این کاروا نداشته ، ما چیزهایی به شما خواهیم داد که کاملاً سیر شوید. مغیره گفت: خداوند پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را به سوی ما فرستاد و مار ا سعادت پیروی از او را داد و بفرمود تا با هر کس که مخالف دین ماست جهاد کنیم ، « حتی یعطوا الجزیه عن یدٍ و هم صاعَرونَ» ( اشاره به آیه 29 سوره توبه ). رستم از خشم فریادی زد و گفت فردا غروب نشده همه شما را به قتل می رسانیم . در رابطه با اهمیت برخوردهای نسبتاً فرهنگی و تأثیرات مسایلی که از آن اجمالاً یاد شد و برای روشن تر شدن این ادعا ذکر دو نکته ضروری و قابل توجه است ؛ یکی آن که تعداد شرکت کنندگان در جنگ آن چنان که طبری گفته سی و چند هزار نفر بوده اند که از این میان سه تا 4 هزار نفر آن مسلمانان بوده اند و غنایم آن قدر بوده که به حدود 30 هزار نفر سهم رسیده است. نکته دوم آن که ایرانیها مقاومت چندانی در مقابل مسلمانان نکردند .(3)
3- پیوستن متقابل اعراب و ایرانیان به یکدیگر
از آن جا که ایرانیان اولاً به سبب تسلط عربها از سپاهیگری و ظلم و ستم طبقات حاکمه رها می شدند و ثانیاً آزادی دینی و مذهبی می یافتند بطوری که می توانستند با پرداخت جزیه ، مراسم دینی خود را با خیال نسبتاً راحتی انجام دهند ، و ثالثاً به دلیل ضعف و فتوری که در نظام ساسانی و به ویژه دستگاه رهبران مذهبی بوجود آمده بود ، . رابعاً به جهت رفتار اعراب که عمدتاً پس از جنگها از اعتدال بیشتری برخوردار بود ، به اسلام می گرویدند. نمونه ای از پیوستن ایرانیان به اعراب آن است که در جنگ قادسیه ، چهار هزار نفر از سپاهیان رستم به لشکر مسلمانان پیوستند ، آنان امان خواسته بودند به شرطی که آزادانه به هر کجا که خواهند حلیف ( هم سوگند) شوند ، مانعی برایشان وجود نداشته باشد و از عطایا نیز به آنان داده شود لذا اعراب پذیرفتند و حلیفِ « زهرة بن حُوَیّة سعدی » از قوم بنی تمیم شدند و آنان بزرگی داشتند که دیلم نامش بود و به همین مناسبت آنان را حَمراء دیلم ( سرخ پوستان که در اصل سفیدپوستان منظور بود در برابر اَسود یا سیاهان ) می گفتند . (4) هم چنین می گویند که این تعداد پس از کشته شدن رستم در قادسیه و فرار ایرانیان از سپاهیان کناره گرفتند و خواستار پیوستن به اعراب شدند ، « مغیرة بن شعبه» ماجرا را به سعد اطلاع داد و سعد به آنها امان داد و همه اسلام آوردند و در جنگ مدائن و جلولاء سعد را یاری کردند و چون بازگشتند با مسلمانان در کوفه ساکن شدند که بدان ها اَحامره نیز می گفتند.(5) درحالی که گروهی بزرگ از اسواران یا اساوره نیز که احامره هم از آنان بودند ، در بصره جای گرفتند . عامل مهم دیگری که در رابطه با پیوستن متقابل اعراب و ایرانیان می توان از آن یاد کرد ، عبارتست از سکونت و آمیزش اعراب با مللی است که بر آنها غلبه می یافتند ، ( بویژه ایرانیان) و این روند به طور تدریجی نیز صورت می پذیرفت ، باعث رشد فرهنگی و علمی مسلمین شد زیرا عمدتاً ملل مغلوب آنها از فرهنگ و تمدن درخشانی برخوردار بودند . مسأله مهاجرت اعراب و پیوستن و آمیزش آنها با ایرانیان در همه نقاط به یک شکل نبوده و دارای شدت و ضعف بوده است و در بعضی نقاط از ثبات آن چنانی برخوردار نبوده و در نقاط دیگری چون « خراسان » حتی نتایج پایدارتری را نیر به همراه خود داشته که ملاحظه « دنت» در این مورد قابل توجه می باشد ، به نظر او گروهی انبوه از قبایل عرب که به خراسان مهاجرت کرده بودند به دو علت این جریان در خراسان دامنه دارتر از مصر بود و موجب انتشار سریع اسلام در میان ایرانیان بود: اول آن که عربها در همه نقاط امپراتوری عظیم ایران پراکنده شدند که این نزدیکی دو عنصر عرب و عجم موجب گسترش سریع اسلام در بین خراسان بنیان شد و دوم آن که : عربها در خراسان با مخالفتهای سازمان یافته ای مواجه نشدند و یهودیان و مسیحیان و زردشتیان به علل نا مناسب بودن موقعیت جغرافیایی و اوضاع و احوال خاص آن جا نتوانستند در مقابل مسلمانان مقاومت نمایند .(6)
4- مسأله جزیه و خراج :
جزیه: این لغت که در اصل از «گزیت» پارسی است در واقع نوعی مالیات سرانه و سالانه ای بود که فقط از مردهای مسیحی و یهودی و مجوس و صائبی ( یا اهل ذمّه) گرفته می شد و زن و کودک از پرداخت آن معاف بودند ، اساس این مطلب از آیه ی 29 توبه است که می فرماید: ... " قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و بالیوم الآخر و لا یحرمون ما حرم الله و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اوتو الکتاب حتی یعطوا الجزیة عن یدٍ و هم صاغرون ." یعنی با کسانی از اهل کتاب که به خداوند و به روز رستاخیز ایمان نیاورده اند بجنگید تا خود به خواری جزیه بپردازند. مبلغ جزیه نخست یک دینار طلا بود تا آنکه حداکثر به چهار دینار رسید که از ثروت مندان و مالداران گرفته می شد و گاهی به صورت نقدی و گاه به صورت جنسی دریافت می کردند و مُتمردین از پرداخت آن ، زندانی می شدند . از بت پرستان و مرتدین جزیه پذیرفته نمی شد و جنگ با آنها از وظایف مسلمانان به شمار می رفت . محققین که در مورد جزیه و خراج به بحث پرداخته اند ، اظهارات متفاوتی ابراز کرده اند برخی معتقدند که جزیه و خراج یکی بوده است مثل دلهاوزن و بکر و کاتیانی ، اما دنت هم چون فقهای اسلام بین آنها تفاوت قایل است و فقهای قرون بعدی نیز معتقدند که این دو واژه به معنی خاص خود استعمال می شده است . هم چنین در منابع تاریخی آمده است که عربها آمده است که عربها بعد از فتح نهاوند ، دینور و ری و اصفهان ، قم و کاشان متوجه آذربایجان شدند و پس از جنگهای سخن و پی در پی بالاخره با شروطی که علاقه مسلمانان را به غنایم نشان می داد ، آن جا فتح شد و بطوری که بلاذری گفته است مرزبان آنجا از طرف اهالی با « حذیفة بن یمان» که از جانب « مغیرة بن شعبه » والی کوفه ، برای فتح آذربایجان مأمور شده بود ، صلح کرد و مقرر شد که مرزبان 800 هزار درهم بپردازد به شرطی که حذیفه کسی را نکشد و اسیر نگیرد و آتش کده ها را ویران نسازد و مردم در انجام مراسم مذهبی خود آزاد بوده و برای رقص و پای کوبی در روزهای عید بخصوص اهل شیر ، از آزادی کامل برخوردار باشند.(7) در نمونه دیگری که در فتح شیراز است گفته شده که در اواخر عُمر خلیفه دوم توسط ابوموسی اشعری و الی بصره و عثمان بن ابی العاص ، کازرون و شیراز فتح شد . در شیراز شرط کردند که هر کس می خواهد می تواند بجایی دیگر کوچ کند و هر کس بماند بعنوان ذمّی می شود و باید جزیه بپردازد و آنها نیز متعهد شدندکه کسانی را نکشند و به اسارت و بردگی نگیرند.
خراج:
گذشته از جزیه ، مبالغی به نام مالیات بر زمین و محصولات از مالکان سرزمینهای فتح شده که زمینهایشان به آنان واگذار شده بود ، دریافت می شد . در منابع تاریخی تصریح شده است که در جنگها و فتوحات مسلمین ، ملل مغلوب بویژه ایرانیان بین سه امر یعنی جنگ یا پرداخت جزیه و پذیرش اسلام مخیّر می شدند که غالباً جزیه را می پذیرفتند . بلاذری که عمدتاً از « ابویوسف» نقل می کند در مورد خراج زمینها جمع بندی خوبی کرده است که مختصراً به آن اشاره می گردد :
1. در صورتی که کافری زمینش با جنگ فتح شود و اسلام بیاورد ؛ زمین از آن او بوده و فقط باید خراج بپردازد.
2. اگر کسی بیهوده و بدون دلیل زمینش را رها کرده باشد از او می خواهند که اراضی خود را کشت کند و خراج آن را بدهد و یا زمین را به دیگری بسپارد تا زراعت کند.
3. اگر کسی زمین را 2 سال گذاشت و پس از آن کشت کرد و به محصول رسید بنا به روایتی یک سال و به روایت دیگری باید خراج 2 سال متروک شده را نیز بپردازد.
4. چون زمین حاصل خیزی را آب ببرد یا با سیلابی مورد تعرض و نابودی قرار گیرد و یا دچار آفتی شود ، از صاحب او خراج نگیرند.
5. اگر در زمینهای فتح شده ، کسی زمین مَواتی را آباد کند ، آن زمین متعلق به اوست .(8)
- قابل توجه است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) در مورد گرفتن خراج از اراضی خیبر نیز اقدام کرده بود .(9)
خلیفه دوم نیز در نامه ای پس از فتح سوادایران توسط « سعد بن ابی وقاص» از سعد خواست که از غنایمی را که جنگ جویان بدست آورده اند از آنان بگیر و بقیه را هر چه ماند میان آنها تقسیم کن و زمینها را به کشاورزان آن جا برگردان ، چون اگر زمینها را میان فاتحان تقسیم کنی ، برای آنهایی که در این نواحی زندگی می کنند چیزی باقی نخواهد ماند . هم چنین وقتی که دهاقیی معروفی چون دهقان فلالیج و نهرین ، بابل و عال و نهر الملک و ... اسلام آوردند خلیفه دوم اعتراض به آنها نکرد ، زمینهای آب را نگرفت و بار جزیه را از گردنشان برداشت.(10)
- طبقات بالای جامعه ایرانی که حاکمان شهرها و قلاع نظامی نیز بودند ابتدا به شرط پرداخت خراج سر به اطاعت فرو می آوردند مثل بعضی از دهاقین اصفهان . امّا چون بعدها از التزام به مالیات سرانه و خراج احساس شرم و حقارت می کردند ، اسلام می پذیرفتند . قابل ذکر است که طبقات عالی جامعه ساسانی از پرداخت مالیات سرانه معاف بودند و پرداختن آن را همواره نوعی حقارت اجتماعی تلقی می کردند . و غالباً دیده شده است که فتح نواحی داخلی ایران بجز قسمتهایی که نفوذ اشراف و طبقات ممتاز ( مثل طبرستان و ...) بیشتر از نقاط دیگر بود ، به سرعت پیش می رفت.(11)
عشر: نوع دیگری از مالیات ارضی بود که متعلق به مسلمین بود و عبارت از محصولات اراضی آنها بود ، و بدین صورت بوده که زمینهایی را که به صلح فتح شده بود ، چنان چه در اختیار فردی مسلمان گذاشته می شد ، مشمول پرداخت عشر می گردید و بتدریج اغلب زمینها بدلیل خرید و فروش و یا در اثر اسلام آوردن صاحبان آنها در زمره زمینهای عشر می شد . نرخ عشر هم در همه جاها به طور یک سان نبوده است و اگر چه عشر مخصوص مسلمانان بود ولی گاهی اوقات غیر مسلمانان نیز به جای خراج ، عشر می پرداختند .
5- مشابهت دینی:
تشابه دینی بین دین ایرانیان و دین اسلام را محققان یکی دیگر از عوامل گسترش اسلام در میان ایرانیان تلقی می کنند و این نظر عمدتاً به گونه ای مطرح شده است که صاحب نظران مزبور اطلاعات دقیقی از عقاید اسلامی نداشته اند و سعی کرده اند که مبانی دین زردشت را کاملاً با مبانی توحیدی اسلام منطبق نمایند در حالی که مثلاً در عقاید اسلامی هرگز اهورمزد و اهریمن که در دین زرتشت هر دو خالق جهان هستند ( یکی خیر و دیگری شر) همان الله و ابلیس یا شیطان نیست زیرا از نظر عقاید اسلامی شیطان نقشی در آفرینش و خلقت اشیاء و جهان ندارد و هرگز معادل اهریمن و دیو نیست بلکه معادل همان ابلیس عربی است . ولی به هرحال وجود مشترکاتی در آیین مزدیستی مثل اهورمزدا ، آفرینش جهان در 6 روز و وجود ملائکه و شیاطین و ... هم چنان روایات اسلامی درباره فتح ایران آمادگی ذهنی ای به اعراب داده بود که در فتوحشان نقش مهمی داشت ، وجود این گونه مشترکات نیز به ایرانیان آمادگی ذهنی برخورد با عقاید اسلامی را می داد و سپس زمینه های تعمیق آن را فراهم می ساخت. زیرا آن چنان که بر می آید آیین زردشتی اساساً آیینی توحیدی بود چنان که « شهرستانی » تیتر در « الملل و النحل » زردشت را موحد خوانده است . و « چون غیر توحیدی بودن آیینی زردشتی به حسب اصل و ریشه مسلم نیست ، اگر موازین فقهی ایجاب کند هیچ مانعی نیست که این آیین توحیدی تلقی شود ... و همه شرک ها چه از ناحیه ثنویت و چه از ناحیه آتش پرستی و غیره ، بدعتهایی که بعدها الحاق شده اند تلقی شود.» (12)
6- مواردی از برخورد امام علی علیه السلام با ایرانیان و تأثیر آن بر گسترش اسلام:
در این رابطه باید اذعان داشت که منابع تاریخی اطلاعات دقیق و روشنی ارایه نداده اند بلکه می توان از خلال این موارد برداشت رسد و فهمید که شیوه اصلاح و عدالت خواهی آن حضرت ، آن چنان که منابع تاریخی صراحتاً نمی گویند در گسترش اسلام چندان هم بی تأثیر نبوده است . علی علیه السلام در دوره خلافتش مرتباً با عاملان خود در بلاد مختلف ارتباط داشت و از وضع آنان آگاهی کامل کسب می نمود و در همه ی نامه هایی که برای آنان می فرستاد آنها را به خیر و صلاح دعوت می نمود و آنان را از دامهای شیطانی و اسیر هوی نفس شدن و بدرفتاری با مردم – بر حذر می داشت مثل نامه هایی که او برای « علی بن قیس» عامل آذربایجان و لغمان بن عَجلان » ، علی بن یزید قیس ، «مصقلة بن هبیره» فرماندار اردشیر خوره و ... ارسال کرده بود.(13) نمونه دیگر برخوردها برخوردی بود که با مسأله قتل هرمزان کرد و او را از چنگال خلیفه دوم نجات داد.
-علی علیه السلام مردم را در عطا برابر نهاد و کسی را بر کسی برتری نداد و موالی را هم چون اعراب اصلی عطا می داد. که در این باب به او اعتراض کردند ، پس در حالی که چوبی از زمین برداشت و آن را میان دو انگشت خود نهاد ، فرمود: « تمام قرآن را تلاوت کردم و برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق به اندازه ی این چوب برتری نیافتم .»(14)
- در موردی دیگر علی علیه السلام ، پس از آن که متوجه شد که طلحه به زبانه قتل قاتل عمر ، عده ای از ایرانیان را کشته است ، گفت که آیا اگر یک ایرانی مرتکب قتل نفسی شد نباید سایر ایرانیان را به قتل رسانید! در خاتمه این مبحث ، گر چه منابع تاریخی درباره برخورد متقابل ایرانیان و علی (علیه السلام ) آن چنان که باید نظر دقیقی ابراز نداشته اند و مضافاً به این که اصولاً باید دید با فرصت زمانی که برای آن حضرت فراهم آمد و با توجه به این مطلب که تعمیق مسایل فرهنگی اساساً نیاز به ظرف زمان طولانی تری دارد ، می توان برداشت کرد ، همان مختصر برخوردهایی که غالباً وجهه فرهنگی داشته است ، می توانست بعدها ایرانیان را در گرایش به اسلام و به ویژه تشیع ترغیب نمایند. در این دوره در حقیقت اسلامی که به ایرانیان عرضه می شود ، سوای برخوردهایی که از صحابی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم چون عمار یاسر و سلمان و ... در باب فتوحات اسلامی بویژه با ایرانیان وجود دارد ، اسلامی است که از جهت تئوریک و عمل با آن چه را که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) درصدد گسترش و تثبیت آن بود ، فاصله هایی اساسی داشت و همین زوایای بظاهر کوچک بود که در دوره های بعدی بویژه روی کار آمدن امویان و عباسیان به انحرافات عمیق و شگرفی در آن چه که اسلام در پی آن بود ، منجر شد . زیرا انحرافاتی که در اصل اسلام بوقوع پیوسته بود آن چنان گسترده شده بود که دیگر حتّی مساعی امیرالمؤمنین و سایر ائمه (علیهم السلام) هم نتوانست آنها را به نقطه مورد نظر اسلام و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بازگرداند. نکته دیگری که ذکر آن در ایده ها نباید مورد غفلت قرار گیرد این است که اسلامی که در این دوره به ملل مغلوب و خصوصاً ایرانیان عرضه می شود در همان قالب اهل سنّت است و کوشش هایی که برخی مورخین معاصر دارند تا این که پیدایش تشیع را در این دوره در بین ایرانیان توجیه نمایند ، عمدتاً غیر تاریخی به نظر می رسد ، چرا که با توجه به پوسیدگی نظام ساسانی و نارضایتی مردم از آن و سرعت ورود اسلام به ایران با همه ضعفها و نواقص و فرصت زمانی بسیار کمی که ایرانیان برای شناخت اسلام واقعی با اسلام مهاجمین داشتند ، عملاً این کار را به دوره های طولانی تری واگذار می کرد .
برخی نتایج مهم فتوحات اعراب مسلمان در ایران
1- انتشار تدریجی اسلام در ایران :
انتشار اسلام در ایران نتایج و عواقب نسبتاً مثبت و منفی هایی به دنبال داشت که از مهمترین نتایج این فتوحات در ایران ، گسترش تدریجی دین اسلام در ایران بود . و از آن جا که پذیرش این آیین جدید به برخورداری ایرانیان از سابقه ی فرهنگ و تمدنی درخشان مایع می گرفت و خصوصیات فرهنگی فی الواقع ایرانیان به جذب و گسترش این دین در نواحی مختلف این سرزمین کمک های بی شایبه ای نمود و متقابلاً اختلاط و آمیزش فرهنگی بین اعراب و ایرانیان آن چنان که در دوره های بعدی تاریخ مشاهده شده است موجب عظمت یافتن ایران و اسلام گردید . در حالی که تا این زمان تمامی اقوام مهاجمی که ایران را مورد تعدی همه جانبه سیاسی نظامی فرهنگی و اجتماعی قرار داده بودند ( مثل یونانیان) بدلیل برتری فرهنگی ایرانیان عاقبت موجب مستهلک شدن آنان در فرهنگ این مرز و بوم ، شده بودند . بالاخره این هجوم گسترده در همه زمینه های سیاسی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و آداب و رسوم و مذهب ایرانیان تأثیرات عمیقی بر جای نهاد که تا امروز نیز شاهد آن هستیم و مسأله به گونه ای تداوم یافت که در قرون و اعصار بعدی و حتی تا به امروز ، اساساً مطرح کردن اسلام و عقاید اسلامی بدون عنصر ایرانی که دانشمندان و فلاسفه بزرگی را شامل می شود ، بعنوان تاریخ نضج و گسترش اسلام ، پوچ و بی معنی به نظر می رسد ، مضافاً بر این که برخی مناسبات و ملاحظات اساسی تاریخ ایران قبل از اسلام مانند اصول و تشکیلات اداری و حکومتی و ... به همراه وجود وزراء و دبیران ایرانی بویژه در دوره اسلامی موجب عظمت یافتن حکومتهای اسلامی شده است .
2- توقف نشر مسیحیت در ایران:
از نتایج دیگر این فتوحات در ایران مراد اندیشه ، اندیشه مسیحی بعنوانی اندیشه ای فعال و حیاتبخش برای جامعه ایرانی بود ولی این هرگز بدان معنی نبود که به طور کلی مسیحیت از ایران منسوخ گردد بلکه آنان می توانستند با پرداخت جزیه در انجام مراسم عبادی خود آزاد باشند . به بیان دیگر نشر اسلام در ایران موجب توقف نشرمسیحیت در ایران شد . مسیحیان در شمال بین النهرین قدرت زیادی داشتند چنان که این مطلب از تعدد دیرها و صومعه های ایشان نمایان است ولی دیرنشینی در ایران مانند مناطق شمالی بین النهرین که در حقیقت با مراکز غربی مسیحیت در ارتباط بودند ، رواج نداشت لذا با انجام فتوحات اسلامی ارتباط این مراکز تا حد زیادی گسسته شد . (15)
3-پیدایش موالی :
به طور کلی موالی عرب به مسلمانان غیر عربی گفته می شد که با مسلمین جنگ نکرده و اسیر نشده بودند . آن چه بدیهی است این مطلب است که چنان چه کسی اسلام می آورد می بایستی علی القاعده مانند سایر مسلمانان با آنان رفتار شود و از حقوق کسانی برخوردار می شدند ؛ ولی بافت بسته و تفکر و منجمد عربیّت بر خلاف آن چه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دستورات قرآن کریم بر آن صراحت داشت ، و اعتقاد اسلامی نیز همین است که انسانهای متقی در پیشگاه خدا برتر از دیگرانند و هیچ مِلاکی جز تقوی وجود ندارد که معیار امتیاز کسی بر دیگری باشد ، لذا برخوردهای غیر اصولی و اسلامی اعراب موجب آن می شد که موالی ( به معنی ولی یا پیوستن به کسی بود) خود را به یکی از قبایل عرب منسوب کنند که این رسم تا مدتهای زیادی در بین اعراب باقی ماند و اثرات منفی و غرب را نیز در پی داشت.
در منابع تاریخی غالباً موالی به گروه های زیر گفته می شد:
الف- مسلمانان غیر عرب که با مسلمین جنگ نکرده بودند .
ب- اسیران جنگی که اسلام می آوردند و آزاد می شدند .
ج- در صورتی که اهل ذمّه اسلام می آوردند نیز در شمار موالی عرب به حساب می آمدند.
د- کسانی که با عقد موالات به یکی از قبایل عرب منسوب می شدند .
موالی که در حقیقت پست تر از اعراب قبیله ای بودند ، می باید در جنگهای قبیله ای وارد عمل می شدند ولی با وجود این بدلیل لیاقتهای ذاتی و غیر قابل انکاری که داشتند حتی به مقامات عالیه ای بویژه در دیوانها و ادارات مالی می رسیدند زیرا عربها فاقد هرگونه تجربه ای در این رابطه بودند . به هرحال ورود و مهاجرت اهراب به ایران و اسکان آنها در اردوگاههای نظامی ( کوفه ، بصره و ...) که رفته رفته به صورت مراکز شهری درآمد و آمیزش متقابل علمی و فرهنگی بویژه در دوره های بعدی بین دو عنصر عرب و ایرانی ، زمینه ای را برای ایجاد یک فرهنگ مشترک اسلامی فراهم آورد .
پی نوشت ها :
1. جا حظ ، ابوعثمان عمر بن بحر : التاج ، به کوشش استاد احمد زکی پاشا ، ترجمه حبیب الله نوبخت ، نشر تابان ، ص 19- 15 و نیز : نولدکه ، طبری ، ص385
2. بویل ، جی ، آ : تاریخ ایران ( کمبریج) ، ترجمه حسن آنوشه ، امیرکبیر ، 1368 ، چ اول ، ج سوم قسمت اول ، ص720 به تقل از نولدکه : طبری ، صص264و 349 و 351.
3. بلاذری: فتوح البلدان ، ترجمه دکتر محمد توکل ، نشر نقره ، 1367 ، صص 364و 366 و نیز : ابن اثیر : اخبار ایران ، ترجمه دکتر باستانی پاریزی ، تهران ، دنیای کتاب ، 1365 ، چ دوم ، صص179 و 180 و دینوری: اخبار الطوال ، ترجمه مهدوی دامغانی ، نشر نی ، 1368 ، صص 152و 153 و هم چنین ، طبری : تاریخ الرسل و الملوک ، ترجمه پاینده ، نشر اساطیر ، 1362، چ دوم ، ج4 ، ص1639
4. بلاذری : فتوح البلدان ( بخش مربوط به ایران ) ، به تصحیح استاد علامه فروزان ، ترجمه آذرتاش آذرنوش ، تهران ، نشر سروش ، 1364 ، چ دوم ، ص41.
5. همان منبع: ص41- * اسواران جزء طبقات درباری ساسانی بودند و به معنی اشراف و نجبا و شاهزادگان درجه اول بوده اند و یا از دودمان ایرانی بودند که در بصره مقیم شدند در مقابل « احامره» که در کوفه ساکن شدند . مراجعه سؤدبه : التاج ، جاخط، ترجمه نوبخت ، تهران ، 1308 ، نشر تابان ، صص30 و 31
6. دنت ، دانیل : مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام ، ترجمه محمد علی موحد ، تهران ، انتشارات خوارزمی ، چ سوم ، ص170
7. بلاذری : فتوح البلدان ، ترجمه آذرنوش ، ... ، ص84
8. همان منبع : صص142و 143
9. واقدی ، محمد بن عمر : مغازی ، ترجمه دکتر مهدوی دامغانی ، تهران ، مرکز نشر دانشگاهی ، 1362 ، ج2 ، صص526و 527 ، به نقل واقدی: پس از فتح خیبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) طبق قراردادی مقرر کردند که اراضی را کشت کنند و نیم محصول را به حضرت دهند ولی بعد شکایت کردند که مسلمانان به ما تعدی می کنند لذا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم ) در مسجد فرمود: «... به ایشان در مورد خونها و اموالشان امان داده ایم و شما نمی توانید اموال کسانی که با آنها پیمان داریم ، تصرف کنید مگر در مقابل حق ...»
10. بلاذری : فتوح البلدان ، ترجمه آذرنوش ، ... ، صص27و28
11. همان منبع : ص72 به بعد
12. مطهری ، استاد شهید مرتضی : خدمات متقابل اسلام و ایران ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1362 ، چ دوم ، صص204-202
13. یعقوبی ، ابن واضح : تاریخ یعقوبی ، ترجمه آیتی ، تهران انتشارات علمی و فرهنگی ، 1362 ، چ دوم ، ج دوم ، ص82 به بعد
14. همان منبع : ص82 به بعد
15. فرای ، ریچاردن : عصر زرین فرهنگ ایران ، ترجمه مسعود رجب نیا ، انتشارات سروش ، 1358 ، ص153
فهرست منابع مورد استفاده
1. این اثیر : اخبار ایران ، ترجمه محمد ابراهیم باستانی پاریزی ، تهران ، دنیای کتاب ، 1352 ، چاپ دوم
2. بلاذری : فتوح البلدان ، ترجمه دکتر محمد توکل ، نشر نقره ، 1367
3. بلاذری : فتوح البلدان ( بخش مربوط به ایران ) تا به تصحیح استاد علامه فروزان ، ترجمه آذرتاش آذرنوش ، تهران ، نشر سروش ، 1364 ، چاپ دوم
4. بویل ، جی ، آ. : تاریخ ایران کمبریج ، ترجمه حسن آنوشه ، امیر کبیر ، 1368 ، چاپ اول ، جلد سوم قسمت اول
5. جاحظ ، ابوعثمان عمر بن بحر : التاج ، به کوشش استاد احمد زکی پاشا ، ترجمه حبیب الله نوبخت ، نشر تابان [ بی تاریخ]
6. دنت ، دانیل : مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام ، ترجمه محمد علی موحد ، تهران ، انتشارات خوارزمی ، چاپ سوم
7. دینوری : اخبار الطوال ، ترجمه مهدوی دامغانی ، نشر نی ، 1368 ، چ سوم
8. طبری ، محمد بن جریر : تاریخ الرسل و الملوک ، ترجمه ابوالقاسم پاینده ، نشر اساطیر ، 1362 ، چاپ دوم ، جلد چهارم
9. فرای ، ریچاردن : عصر زرین فرهنگ ایران ، ترجمه مسعود رجب نیا ، انتشارات سروش ، 1358
10. مطهری ، استاد شهید مرتضی : خدمات متقابل اسلام و ایران ، قم ، دفتر انتشارات اسلامی ، 1362 ، چاپ دوم
11. واقدی ، محمد بن عمر: مغازی ، ترجمه دکتر مهدوی دامغانی ، تهران ، مرکر نشر دانشگاهی ، 1362، چاپ دوم
12. یعقوبی: تاریخ یعقوبی ، ترجمه آیتی ، تهران ، انتشارات علیم و فرهنگی ، 1362 ، چاپ دوم
نظر شما