موضوع : پژوهش | مقاله

درباره تحول معنایی واژه از فارسی میانه تا فارسی جدید

مجله  پژوهشگران  مرداد و شهریور - مهر و آبان 1385، شماره 8 و 9 

نویسنده : دکتر کتایون مزداپور
1
زبان های ایرانی را به سه دوران باستانی، میانه و جدید، از نظرگاه تاریخی، و به دو گروه اصلی غربی و شرقی، از نظرگاه جغرافیایی، تقسیم می کنند. زبان های ایرانی غربی، خود، به دو گروه شمالی و جنوبی تقسیم می شود. زبان فارسی از شاخه جنوبی و غربی زبان های ایرانی است و از نظر تاریخی، به دوران جدید تعلق دارد. از لحاظ خصایص زبانی و از دیدگاه زبان شناسی تاریخی، فارسی جدید دنباله فارسی میانه است.

از زبان فارسی میانه اسناد و مدارک بالنسبه فراوان تری برجای مانده است. این اسناد به سه گروه آثار زرتشتی، مانوی و مسیحی تقسیم می شود. بخش مسیحی آن محدود است و نوشته های فارسی میانه مانوی، بیشتر به منطقه تورفان و کشفیات مربوط به آن باز می گردد. نوشتگان فارسی میانه زرتشتی همان است که آنها را پهلوی می نامند. آثار پهلوی را به دو بخش، یکی پهلوی کتابی و دیگر، کتیبه ها و مُهرها و سکه ها تقسیم می کنند. همه این گونه های زبانی فارسی میانه اختلافات و تمایزات گویشی مختصری نیز در خود دارند.

نکته مهم درباره زبان فارسی این است که این زبان در سه دوره باستانی، میانه و جدید، زبان رسمی ایران و زبان میانگان (lingua franca) و ابزار ارتباطی میان اقوام و گروه های مختلف ایرانی و غیرایرانی بوده است که در کنار یکدیگر در امپراتوری ایران می زیسته اند. زبان رسمی بودن ملازم آن است که افزون بر رواج بسیارش در گفتگوی شفاهی، در مجامع رسمی و در بازار و سپاه متداول گردد و اغلب نوشته های فراوان به آن فراهم آید و زبان مکتوب دیوانی و سپس علمی، ادبی و دینی باشد. این اخیر حکم درباره زبان فارسی در دوران میانه و جدید آن صادق است.

زبان ایرانیِ کتیبه های هخامنشیان، که از دوران باستانی برجای مانده اند، مشهور به زبان فارسی باستان است. فارسی باستانْ زبان ایرانی کتیبه های هخامنشی و سکه ها و مُهرهای آن دوران است. از فارسی میانه، که آن هم زبان رسمی دوره ساسانیان بوده است، نوشتگان و آثار بیشتری به جای مانده است و در دوران جدید، ادب فارسی یکی از غنی ترین گنجینه های فرهنگ بشری است.

درباره تحول آوایی و پیوند فارسی میانه و فارسی دری و سپس فارسی معاصر، بررسی ها و کاوش های بسیاری انجام شده و به اثبات رسیده است که فارسی دری، از نظرگاه آوایی و واژگانی، فرزند فارسی میانه است. اما نسبت روشن تر و صریح تری که میان صورت های واژه و واج های آن در دوران های مختلف تاریخی دیده می شود، چون به جستار درباره معنای واژه می رسیم و بویژه هنگام کاررفت آن در متن، پیچیدگی و ابعاد گوناگون بیشتری می یابد. در این باره، برخلاف تحول آوایی و واجی دو دوران زبانی مورد بحث، بررسی و پژوهش مستقلی نشده است.

فهرست بلندی از واژه های فارسی را می توان برشمرد که در دوران جدید و میانه (البته به آن صورتی که در اسناد مانوی ضبط شده است) اختلافات واجی ندارند و با آن که بدرستی نمی دانیم در آن روزگار خصایص آوایی آنها دقیقا چگونه بوده است و چگونه به تلفظ درمی آمده اند، اسناد بازمانده گواهی می دهند که صورت واجی آنها در طول زمان ثابت مانده است. در نخستین نگاه چنین به نظر می رسد که بخشی از واژه های همین فهرست، حتی معنای خود را حفظ کرده اند، مانند «ماه» و «آب» و «سنگ». اما سؤال این است که آیا این معانی تماما ثابت مانده اند و آیا نسبتی با معانی دیگر واژه ها دارند.

بررسی معنی زبان با ابزار زبان شناسی همگانی به ما می آموزد که واژه را در هر لحظه و زمان می باید در ساخت همزمانی (synchronic) آن و در ارتباط با دیگر واحدهای زبانی، بازبینی و توصیف کرد. به بیان دیگر، برای توصیف و شناخت معنای واژه، در دو دوران زبانی میانه و جدید فارسی، باید ناگزیر به بررسی و بحث درباره تقابل معنایی واژه ها و همپوشی آنها و نیز گفتگو درباره حوزه های معنایی زبان و تغییرات آن پرداخت. در این هنگام لازم می آید که معنای هر واژه در کل واژگان (vocabulary) زبان درنظر گرفته شود. پس، شمار و تعداد واژه ها در صورت بندی معنای هر واژه نقشمند خواهد بود و پرداختن به تغییرات آن برای توصیف چگونگی تحول معنایی واژه در طی تاریخ زبان ضرورت خواهد یافت.

از این روی است که در مقدمه بررسی تحول معنایی واژه از فارسی میانه به فارسی جدید، ناچارمی باید به بررسی شمارشی مشتقات و مرکبات زبان و نیز میزان بهره برداری از قواعد ساخت واژه در دو دوران پرداخت. چنین است که بازبینی چگونگی تحول در ساخت واژه و نیز شیوه بهره برداری از امکانات ساختاری زبان و اختلاف شمارشی تولید واژه در طی تاریخ آن، بخشی است از این بررسی. آنگاه این تحول و دگرگونی، از یک سو، با ساخت واژه و شمار واژگان زبان و نحو آن پیوند دارد و از سوی دیگر، به فرهنگ جامعه و مفاهیم فرهنگی و اجتماعی رایج در آن باز می گردد.

در این مورد می توان مثالی از ارتباط زبانی واژه ها با یکدیگر در مورد «آب» و «سنگ» آورد. آب و سنگ چیزهایی طبیعی اند و در طی تاریخ دوهزارساله مورد نظر ما ثابت مانده اند. اما در دوران میانه، زبان فارسی از واژه «آب» مشتقاتی مانند (فارسی: آبمند) و (فارسی: آبین) و نیز دو واژه مرکب ساخته که کاررفت آن نیز ضبط شده است، اما امروزه دیگر رایج نیست: یکی از این دو، واژه مرکب به معنای «آب رُو، راهِ آب» است و دیگری aEuml;b-zan به معنای «آبزن، حمام». در دوران میانه sang (سنگ) صورت آوایی sag را هم داشته است. نیز زبان از همین صورت آوایی با پسوند -izag واژه مشتق sagizag را ساخته بوده است: اگر بخواهیم معادل امروزی برای sagizag بسازیم، می شود «سنگیزک» و «سنگیزه» که معنای امروزی آن «سنگریزه» است. این وند امروزه در فارسی زایا نیست.

ملاحظه می فرمایید که گرچه آب و سنگ خود تغییری نیافته اند و واژه هایی که بر آنها دلالت می کنند نیز در دوران های زبانی میانه و جدید فارسی تقریبا یکسان اند، با وجود این، واژه های مشتق و مرکبی که از آنها ساخته شده است، در طی تاریخ زبان، یکسان نمانده است. در این چارچوب است که تقابل معنایی واژه و روابط آنها با یکدیگر تغییر می کند و بررسی معنای واژه مستلزم بازبینی دیگر واژه های زبان نیز می شود.

در مثال های فوق الذکر، دیگرگونی روابط واژه ها با یکدیگر، در درون واژگان، یعنی مجموعه واژه های زبان مشاهده می گردد. امروزه نه تنها واژه مرکب azuml;b-tazan دیگر به کار نمی رود، بلکه جزءِ دوم آن از ماده مضارع فعلی مشتق شده است که صورت بسیط مصدر آن taxtan و مصدر جعلی آن tazatildeIcirc;dandبه معنای «روان بودن» است و همه اینها خود دستخوش فراموشی گشته اند. همچنین واژه aEuml;b-zan در آن دوران تقریبا به معنایی مترادف با «گرمابه» می آمده است، حال آن که اینک کلمه دخیل «حمام» کاربرد بیشتری دارد. به بیان دقیق تر، نخست واژه aEuml;b-zan، که به صورت «آبزن» در متون قدیمی ضبط شده، از رواج افتاده و دیگر در برابر «گرمابه» به کار نمی رفته است و سپس، در طی تاریخ اجتماعی و زبانی، «گرمابه» نیز کاربردی خاص یافته و اینک واژه عربی «حمام» جانشین آن گشته است. در این تغییرات، جایگاه واژه در برابر واژه های دیگر تحول یافته است و دیگر نمی توان آنها را اکنون به شکل قدیمی خود به کار برد.

در این دگرگونی، مسائل فرهنگی نیز نقشی بنیادین دارد. مثال آن را در استعمال واژه «گرمابه» می شود دید که امروزه فقط بر نوع خاصی از حمام، یعنی حمام عمومی، اطلاق می گردد. از این بابت، مثال دیگری را در واژه «ماه» می توان آورد. بنابر باورهای مانویان، ماهِ آسمان نقشی اساطیری داشته است. آنان هلال ماه را زورقی می پنداشته اند که ارواح گزیدگان و پاکان متوفی بر آن جای می گرفته و با فروغ خود آن را به بدر تبدیل می کرده اند. پس از کامل شدن بدر، مسافران آسمانی از راه کهکشان جاده شیری به بهشت نور می پیوسته اند و از آن جاده به مأمن ازلی و ابدی خویش می رسیده اند. بنابراین، ماه و خورشید و دیگر اجرام سماوی نام ها و فهرستی از اصطلاحات را به خود اختصاص داده بوده اند که به جهان شناسی و باورهای اساطیری آن زمان بازمی گشته است و اینک دیگر کاربردی ندارند و نیز آن شیوه کاربرد و حوزه های معنایی مربوط به آن همه یکسره بی معنی و بیهوده و مبهم به نظر می رسد.

زبان فارسی، به موجب آن که زبان میانگان بوده است، هم بیش از دیگر گویش های ایرانی دستخوش تحول شده و هم قابلیتی وافر یافته است که واژه های بیگانه و مفاهیم متعلق به فرهنگ های دیگر را جذب کند. در فارسی میانه، واژه های بیگانه سومری، اکدی و آرامی فراوان است و لغاتی مانند «کبریت» و «کباب» و «شنبلیله» از بین النهرین به ایران آمده است و واژه هایی چون «دبیر» و «دبستان» و نیز نام بسیاری از اوزان و مقادیر ریشه به آنجا می برد. سپس واژه های عربی و بعدا ترکی با فارسی درآمیختند و در واژگان و فرهنگ ما جایی متمایز یافتند. این دیگرگونی امروزه باز موجی تازه پدید آورده است و نه تنها واژه، بلکه نحو زبان در برابر تازه های فرنگی دچار تزلزل و تغییری بیمارگون و ناهنجار شده است. حال آن که زبان می تواند، با تکیه بر گنجینه های غنی و گذشته پرتوان خود، از واژه و حتی ساخت زبانی بیگانه هم وام بگیرد، اما در برابر هجوم عناصر غریبه پشت خم نکند.

نتایج پژوهش انجام شده در کتابی با چهار فصل تنظیم شده است.

در فصل یکم، سیر تاریخی زبان فارسی، به عنوان زبان میانگان و رسمی کشور از روزگاران قدیم و تکوین فارسی دری مورد بحث است. فصل دوم به شیوه کاررفت واژه در متن و سنجش آن در دو دوران زبانی میانه و جدید فارسی می پردازد. در فصل سوم، نتایج گفتگو در فصل های پیشین و توجیه تحول معنایی واژه ها به صورت رده بندی آنها عرضه خواهد شد و در آخرین بخش کتاب، از رویکرد جدید زبان فارسی به بهره برداری از امکانات قدیمی و نیز گونه های مختلف خود و همچنین گنجینه ادب کهن و گویش های زنده ایرانی سخن می رود.

در تنظیم و نگارش کوشش شده است تا کتاب بویژه برای فارسی زبانان سودمند باشد. فرض بر این است که به دست دادن نمایی از نوشتگان دیرینه سال و نگریستن بر دستاورد پژوهش های گوناگون در این زمینه از زاویه هایی تازه می تواند برای پژوهندگان ادب و زبان فارسی راهگشا باشد. فزونتر آن که احتمال سودهای بیشتری نیز هست؛ مثلاً این امکان هست که همین واژه «آبزن» یا «آبدن» قدیمی، که چیزی نظیر «وان حمام» امروزی است، بتواند در واژه سازی و حتی برای کاررفت تجاری سودمند افتد و به کار آید.

نظر شما