گزارش نشست چشم اندازهای برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان در ایران و راهکارهای توسعه
مجله پژوهشگران آذر و دی- بهمن و اسفند 1385، شماره 10 و 11
نویسنده : سعید ناجی
68
همزمان با روز جهانی فلسفه، نشست «چشم اندازهای برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان در ایران و راهکارهای توسعه این برنامه» روز پنج شنبه مورخ 25/8/85 با حضور استادان زیر و همچنین جمعی از علاقه مندان و دانشجویان، در سالن اجتماعات پژوهشگاه تشکیل شد. این نشست از ساعت 30/9 صبح پس از تلاوت آیاتی از قرآن کریم و اعلام برنامه، شروع شد، و سپس با ایراد سخنرانی توسط استادان حاضر ادامه یافت. در پایان نیز میزگردی با حضور استادان شرکت کننده برگزار شد.
استادان و محققان حاضر در جلسه: دکتر جعفر آقایانی چاوشی، دکتر مرتضی خسرونژاد، دکتر منصور مرعشی، دکتر مسعود صفائی مقدم، دکتر یحیی قائدی، دکتر ثریا مکنون، دکتر الهامه مفتاح، دکتر محسن خلیجی، سعید ناجی، حمیده بحرینی، بودند.
خلاصه نشست، به شرح زیر است:
دکتر الهامه مفتاح: پژوهشگاه در گروه علم و دین، محققانی ساعی داشت که در اندک زمانی توانستند گروه را ساماندهی کنند و گروه های جدیدی را در دل آن جای دهند. یکی از بهترین استادانی که ما در پژوهشگاه با ایشان همکاری داریم، آقای ناجی هستند که علاقه ایشان به فعالیت هایی در زمینه های علم و دین، فلسفه علم، و در نهایت، فلسفه برای کودکان و نوجوانان، مسبوق به سابقه قبلی هم هست. ایشان در واقع مؤسس گروه فلسفه برای کودکان و نوجوانان در این پژوهشگاه اند که در نوع خود، اولین گروه پژوهشی تحت پوشش وزارت علوم، تحقیقات و فناوری است. برای پژوهشگاه، مایه خوشحالی است که توانست با کمک ایشان این گروه را در پژوهشگاه دایر کند. این گروه، محتاج کسانی است که به کودکان و نوجوانان عشق بورزند و آینده این کشور را در وجود آنان ببینند. آینده هر جامعه ای در دست کودکان و نوجوانان آن است و اگر این کودکان و نوجوانان درست تربیت شوند و توانایی ها و استعدادهای بالقوه شان، بالفعل شود، آینده آن کشور تأمین خواهد بود. خوشبختانه امروز به مناسبت روز فلسفه و یک روز بعد از پایان هفته کتاب و کتاب خوانی، گردهم جمع شدیم تا ان شاءالله از سخنرانی ها و بحث هایی که در این نشست انجام می شود، استفاده کنیم و راهکارهای جدیدی را برای پیشبرد این برنامه پیدا کنیم.
خانم بحرینی ــ مربی فلسفه و همکار گروه فبک در زمینه ترجمه داستان ــ گزارشی از داستان لیزا ارائه داد و بخش هایی از آن را که مربوط به برخی مباحث اخلاقی برای کودکان بود، مورد بررسی قرار داد؛ کتاب لیزا که برای پایه ششم برنامه درسی لیپمن نوشته شده است، بیشتر به اخلاق کاربردی و مسائل روزمره اختصاص دارد. این کتاب، ابزار مناسبی برای فکر کردن است و می تواند چگونه فکرکردن را به کودک بیاموزد.
این کتاب، اخلاق را با رویکرد کاربردی به کودک می آموزد و مسئولیت و ملاک های سنجش را در شرایط مختلف به او یاد می دهد.
دکتر ثریا مکنون: با اشاره به نحوه نگرش به برنامه فلسفه برای کودکان و نوجوانان، و تازه بودن این برنامه و عدم آشنایی جامعه دانشگاهی با این رشته جدید، برنامه فلسفه برای کودکان، برنامه ای میان رشته ای است و تحقیقاتی که در زمینه آن صورت می گیرد باید به رشته های مربوط به آن ارتباط داشته باشد.
ایشان همچنین از فعالان این عرصه خواست تا به مبنای علمی که در آن فعالیت می کنند، بیشتر توجه کنند و نسبت به آن ذهن تحلیلی داشته باشند: «زیرا ما باید به کودکان بیاموزیم برای هر امری، یک علتی وجود دارد و باید کودکان بیاموزند که صرفا چرایی امور اهمیتی ندارد و باید به چگونگی آن نیز توجه کرد. این نوع نگرش و تفکر می تواند در برنامه های آموزشی جایگاهی داشته باشد».
سعید ناجی به عنوان یکی از ناظران نشست، در توضیحی درباره سخنان خانم دکتر مکنون یادآوری کرد: «چنان که خود لیپمن در یکی از کتاب هایش نوشته است اگر ما بخواهیم شهروندانمان ما در زمان لازم قضاوت های خوبی ارائه دهند و درست را به خوبی از نادرست و سره را از ناسره تشخیص دهند، باید در آموزش های مان به آنها اجازه و فرصت ارائه نظر و قضاوت بدهیم حتی اگر برخی از نظرات و قضاوت های آنها اشتباه باشد. به عبارت دیگر، ما باید به آنها فرصت اشتباه کردن را در کلاس بدهیم تا در زندگی واقعی اشتباهاتشان کم شود. اگر از اول به آنها گفته شود درست این است و نادرست آن و به جهت ترس از تعدد نظرات، به آنها فرصت ارائه نظر ندهیم، آنها اصلاًیاد نخواهند گرفت قضاوت کنند و درست و نادرست را از هم تشخیص دهند. لذا این نگرانی که به کودکان اجازه ارائه نظر ندهیم که مبادا در کلاس تعدد آرا پیش بیاید، خود می تواند موجبات بدبختی کودکان را در آینده فراهم آورد و آنگاه لازم می آید همیشه یک بزرگتر پیش این فرد باشد که درست و نادرست را به او دیکته کند و این دقیقا دادن عقل افراد به دست رسانه های جهانی است.
دکتر یحیی قائدی: ایشان با سخنرانی در زمینه «فلسفه برای کودکان و نوجوانان، چرا اکنون؟»، گفت: «باید آموزش فلسفه برای کودک و ریشه های آن را به عنوان یک برنامه میان رشته ای درک کنیم؛ چرا که این برنامه در اولین مرحله، روشن سازی مفاهیم را مدنظر قرار می دهد تا عمل به آن مفاهیم تسهیل شود. اگر برنامه فلسفه برای کودکان به معنای حقیقی درک شود، این امر مانع از گرفتاری ما در دام فلسفه رشته ای خواهد شد و می توانیم در پاسخ به «پیاژه» بگوییم که فلسفه صرفا مفاهیم انتزاعی نیست».
دکتر قائدی اختلافات فرهنگی در داستان های غربی را متذکر شد و گفت: «داستان های بسیاری در فرهنگ فارسی وجود دارد که برای کودکان نیز ملموس و قابل درک است».
دکتر محسن خلیجی: «فبک به عنوان موضوعی جدید، یک مسئله فنی محض است که نباید با فلسفه اشتباه گرفته شود. این رشته، نیروی انسانی با کیفیت، تحویل جامعه می دهد.»
ایشان با اشاره به اینکه امروزه در دنیا، داشتن منابع زیرزمینی همچون نفت و... دیگر از ردیف سرمایه های ملی خارج شده است، از نیروی انسانی باکیفیت، به عنوان سرمایه ملی نام بردند: «امروزه عقب ماندگی، پیشرفت، غنی و فقیر بودن جوامع براساس کیفیت نیروی انسانی سنجیده می شود و کیفیت آن باید مبنی بر خودشکوفایی باشد. بالاترین نیاز انسان، نیاز به خودشکوفایی است که دسته پنجم از دسته بندی نیازها است. بنا به نظر فلاسفه اسلامی، انسان ها، علوم را در درون خود دارند؛ کافی است بستر مناسب برای شکوفایی این علوم فراهم شود و موانعی که در سر راه جوشش و خودشکوفایی انسان ها قرار دارد، برداشته شود تا همیشه جوامع دارای حیات و محصول باشند. فلسفه برای کودکان و نوجوانان رشته بسیار مهمی است و می تواند در این زمینه، بسیار مؤثر باشد گرچه ممکن است سوءِاستفاده هایی نیز از آن بشود. امیدواریم این رشته در کشور ما جایگاه مناسبی پیدا کند و مورد بهره برداری مفید واقع شود».
دکتر جعفر آقایانی چاوشی: در زمینه «پیشینه آموزش برای نوجوانان در سنت اسلامی» به پرسش هایی چون هدف اصلی آموزش فلسفه، سابقه این رشته در ایران و علت نیاز به چنین آموزشی سخن گفت. ایشان بیان داشتند که: «آموزش فلسفه به کودکان با پارادایم هایی همراه است که کودک بتواند طی آن مفاهیم فلسفی را براساس تجربیات زندگی کشف کند».
آقای دکتر چاوشی سابقه آموزش به کودکان را در ایران به ابوریحان بیرونی نسبت داد و افزود که وی از این روش در هزار و اندی سال پیش برای آموزش هندسه به کودکان استفاده کرد. اما متأسفانه روش ابوریحان ادامه نیافت و آموزش حافظه محور، جای آن را گرفت. چنین آموزشی، اندیشه را در نطفه خفه می کند و حالت انفعالی به وجود آورد.
دکتر مرتضی خسرونژاد: ایشان با ارائه گزارشی از فعالیت های انجام شده در حوزه کودکان و نوجوانان در دانشگاه شیراز، به پایان نامه هایی اشاره کرد که در این عرصه شکل گرفته اند. یکی از این محققان، حتی دو فصل تألیفی خود را به عنوان نمونه ای که در کتاب درسی می تواند تفکر را در مخاطب برانگیزد، و همچنین در رساله تحقیقاتی خود ارائه کرده است.
ایشان ضمن ابراز امیدواری و اشاره به اینکه این تحقیقات در فکرورزی و فکرپروری جامعه مؤثر واقع شود، به مجموعه داستان های آموزشی اشاره کرد که در بخش آموزش ابتدایی و پیش دبستانی انجام شده است. این مجموعه، شامل 10 جلد کتاب آموزشی ـ تصویری است که با هدف تولید و برانگیختن توانایی تفکر فلسفی تألیف شده است. سه ویژگی عمده این کتاب ها عبارت اند از: پرورش توانایی های تمرکززدایی کودکان، بهره گیری از فرهنگ بومی، اتکا بر تصویر. البته زیرساخت این مجموعه، متکی بر تصویر است و دارای ظرافت های شگفت انگیز داستان ها و افسانه های فارسی و به عبارتی، برگرفته از فرهنگ بومی ایرانی است.
دکتر مسعود صفائی مقدم: ایشان با اشاره به وجود مشکلات، موانع و نیز کیفیت کار در زمینه اجرای آموزش فلسفه به کودکان، گفتند: «ورود افراد غیرحرفه ای ممکن است به این برنامه آسیب جدی وارد کند. مباحث تئوریک این برنامه، هنوز جای بسیار زیادی برای بحث دارد. اولین مسئله این است که چرا به این برنامه توجه می کنیم. چه مشکلی پیدا کرده ایم که می خواهیم از این برنامه، برای حل آن کمک بگیریم. آیا این اقبال، ناشی از وجود مشکلی در جامعه است که ما به دنبال رفع آن هستیم یا اینکه صرفا این برنامه برای ما زیبا جلوه داده شده است. آیا این مشکل مربوط به جامعه کودکان است یا بزرگسالان و آیا رفع این مشکل نیز برای کودکان است یا بزرگسالان. به هر کدام از اینها پرداخته شود، برحسب رویکرد، شیوه های کار متفاوت است. یکی از انگیزه های حضور این بحث در جامعه ما، احساس مشکل در بزرگسالان است، چرا که در دوران کودکی باید برخی آموزش ها به کودکان داده می شد که نشد و این اکنون بزرگسالان را دچار مشکل کرده است. ان شاءالله با آموزش های لازم به کودکان، در نسل آینده، این مشکلات رفع شود، زیرا با برخی از مهارت های یادگرفته شده، برخی از این مشکلات نیز رفع می شود. کودکان حق دارند مهارت های زندگی را یاد بگیرند و ما نیز مکلف به یاددادن مهارت ها به آنها هستیم.
یکی از تفاوت های جامعه ما با جامعه غربی این است که ما از کانال اعاده حقوق کودک وارد نشده ایم. شاید توجه مان بیشتر به رفع مشکلات جامعه بزرگسالان است. درحالی که باید به کودکان نیز مهارت های لازم آموزش داده شود تا کودکان ما در آینده، مشکلات بزرگسالان فعلی را نداشته باشند. آموزش فلسفه در ایران و خارج از ایران با هم فرق دارد. اصولاً، هم انگیزه ما با غرب فرق دارد و هم، ما موانع و مشکلاتی داریم که در غرب وجود ندارد و از طرفی ما فرصت ها و امکاناتی داریم، که آنها ندارند. P4Cبرنامه ای روشی است تا محتوایی. در این برنامه مهارت های فکر آموزش داده می شود نه محتوای فکر. نمی توان به پیش فرض های ارزشی جامعه توجه نداشت. فلسفه برای کودکان در ایران، یعنی، فلسفه برای کودکان و نوجوانان ایرانی.
سؤال دیگر این است که چه کسانی باید مجری این برنامه باشند. هم اکنون در جامعه ما، محققان این نظریه، خودشان نیز مجری هستند. این وضع، در آینده موجب بروز مشکلاتی می شود. طراحان برنامهP4C ، خودشان نباید مجری باشند، تا بتوانند به عنوان یک طراح و متفکر، فرهنگ سازی کنند. وقتی این فرهنگ در کشور ساخته شد، تبدیل به خواست عمومی می شود و وقتی هم، خواست عمومی شد، مجریان کشور، مجبور به اجرای آن می شوند و متفکران و طراحان به عنوان ناظر، نتایج اجرایی را می بینند و داده ها را اصلاح می کنند.
دانشجویان لیسانس رشته علوم تربیتی از برنامهP4C هیچ اطلاعی ندارند. پرورش دانشجوی کارشناسی ارشد یا دکترا در این زمینه، فایده ای ندارد، مگر اینکه بخواهیم محققانی در این زمینه پرورش داده شود.
پیشنهاد می شود درس هایی در این زمینه تدوین شود تا در دانشگاه ها، دانشجویان رشته علوم تربیتی اطلاعاتی در این زمینه کسب کنند، که البته در دانشگاه اهواز این کار انجام شده است. مشکلاتی که در کشور ما برای اجرای این برنامه وجود دارد، مشکلات بومی است. در حال حاضر که درصدد تدوین این برنامه هستیم، موانع و مشکلات نیز پیش بینی بشود. و نتیجه اینکه، این برنامه ها در اختیار مجریان قرار داده شود نه نظریه پردازان این برنامه».
آقای ناجی در پایان سخنرانی دکتر صفایی به عنوان ناظر جلسه یادآوری کرد: «البته به طور نظری می توان بین مجریان و محققان تمایز ایجاد کرد ولی اگر مجریان خودشان افراد بی سواد یا سودجویی باشند، آن وقت است که اصلاً تحقیق محقق به درد نخواهد خورد. اگر ما مجموعه ای از مطالب بسیار دقیق را تهیه کنیم ولی مجری حوصله خواندن آن را نداشته باشد، کار محقق به جایی نخواهد رسید. لذا خود مجری هم باید قبلاً توسط محققان آموزش دیده باشد و این است که لزوم ایجاد یک میان رشته در این زمینه حس می شود. اگر معلمان به عنوان مجریان این برنامه آموزش کافی و آکادمیک ببینند می توان روی آنها حساب کرد والا با چند نفر علاقه مند که خودشان رفته اند و این مهارت ها را با تمرین و خودآموزی یاد گرفته اند نمی توان طرحی به این بزرگی را اجرا کرد و خطر بیراهه روی و حتی سوءِاستفاده مقطعی از این برنامه به وجود می آید.
دوم این که اکثر طراحان این برنامه به عنوان محقق به مدارس رفته اند و برای تکمیل کار خود به اجرای مقطعی این برنامه پرداخته اند. لیپمن، هم استاد دانشگاه بوده هم داستان نویس و هم در مدارس برای کودکان تدریس کرده است. لذا محقق نباید کارهای اجرایی را دون شأن خود بداند و زمانی که لازم است باید آستین ها را بالا زند و به کار اجرا بپردازد؛ البته در کنار کار تحقیق و برای پیشبرد آن و گاهی هم برای درست انجام شدن آن».
دکتر منصور مرعشی: «چندسالی است که در کشور ما بحث توسعه در عناوین مختلف مطرح می شود. غالبا الگوهای توسعه در کشور ما از الگوهای بیرونی گرفته شده و بومی نبوده، و علت این که به نتیجه نرسیدیم هم شاید در همین زمینه بوده است.
اولین تحول در اروپا، تحول فرهنگی بود، بعد از تحول فرهنگی، تحول صنعتی آنها شکل گرفت، و مبانی این تحول فرهنگی هم تحول فکری بود. در بحث توسعه دو اصطلاح مطرح می شود: «جامعه سالم» و «جامعه بیمار». اگر بپذیریم جامعه ما سالم است، پس امکان تحقق این توسعه در کشور ما فراهم است. با توجه به این که هدف P4C ایجاد تحول در جامعه است، باید ببینیم که آیا بستر و زمینه در کشور ما فراهم است یا خیر.
از نشانه های جامعه سالم، تحول فکری است. نشانه دیگر، قدرت تحمل کردن و مسئولیت پذیری است. این هر دو، قابل آموختن و جزءِ برنامه هایP4C است. پس باید زمینه اجرای این برنامه در جامعه فراهم شود»
نظر شما