موضوع : پژوهش | مقاله

سفرنامة دوّم نجم الدوله به خوزستان[]تصویری گویا از ایران عهد ناصری

مجله  پژوهشگران  خرداد و تیر 1386 - شماره 12 و 13 

نویسنده : تهیه و تنظیم: ناصر ملکی
92
چکیده
عبدالغفارخان نجم الملک (نجم الدوله) (1326-1255 ه‍. ق) یکی از دانشوران و فرهیختگانِ طرازِ اوّل عصر قاجار است که حقی عظیم برگردنِ فرهنگ ایران زمین دارد. این بزرگمردِ دانشی، نه تنها در فراگیریِ علوم و معارفِ جدید و ارائه آنها به هموطنان خود پیشگام بوده بلکه در تصنیف و تصحیح و انتشارِ حدودِ پنجاه کتاب و رسالة علمی و نیز استخراجِ تقویمِ رسمی کشور و تطبیقِ سال های هجری قمری و میلادی و انجامِ بعضی پژوهش های اجتماعی و اجرایِ بعضی خدمات عمرانی نظیر سدسازی و همچنین، طراحی و اجرایِ نخستین سرشماریِ جمعیت تهران و ترسیمِ نقشة دقیق و جامعی از این شهر و بسیاری شهرهای دیگر و برخی زمینه های دیگر پیشگام بوده است (1) از این رو، جای شگفتی نیست که بعضی از تذکره نویسانِ عهدِ ناصری از وی، به عنوانِ «ذوالفنون» و نیز نیوتنِ عصر و ارشمیدسِ عهد (2) یاد کرده اند.

مقالة حاضر گزارش گونه ای است تحلیلی از کتاب «دومین سفرنامة نجم الدوله به خوزستان» که در شرحِ دومین مسافرت نامبرده به منطقة مزبور، به منظورِ مرمت و بازسازیِ سدِ اهواز، نگاشته شده است. این سفرنامه که اخیراً توسط انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی به زیور طبع آراسته شده است، نه تنها شاملِ انواعِ آگاهی های سودمند دربارة نقاط مسیرِ رفت و بازگشت و محلِ اقامتِ نجم الدوله است، بلکه به منزلة آئینة تمام نمایی است از اوضاع و احوالِ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و آداب و رسومِ مناطقِ طی شده که در جای جایِ آن انتقادهایی دلسوزانه از نابسامانی های موجود و رهنمودهایی سودمند و پیشنهادهایی کارساز در جهت اصلاح امور ارائه شده است.

چگونگی دستیابی به سفرنامه
در اواخر مهرماه سال گذشته، روزی به منظور یافتن اسناد و عکس هایی از عبدالغفارخان نجم الدوله، جهتِ چاپ در کتاب سه اثر از نجم الدوله(3) به کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران رفته بودم. ضمن جست وجو در فهرستِ آثارِ خطیِ مضبوط در رایانه، از حُسنِ اتفاق، چشمم بر عنوانِ سفرنامة دوّم نجم الدوله به خوزستان متوقف شد. در نخستین وهله، گمان بردم که این سفرنامه، همان سفرنامة معروفِ نجم الدوله به خوزستان است که سال ها پیش، استاد گرانقدر دکتر محمد دبیر سیاقی به تصحیح و انتشار آن همّت گمارده بودند؛ ولی پس از چند لحظه، متوجه عنوانِ نسخة خطی دیگری شدم که عنوانش سفرنامة نجم الدوله به عربستان2 بود و شمارة ثبتی متفاوت داشت. از کتابدار درخواست کردم که متونِ خطیِ هر دو سفرنامه را در اختیارم گذارد. با اندک تأملی، دریافتم که این دو سفرنامه کاملاً متفاوت اند: یکی شرحِ نخستین مسافرت نجم الدوله به خوزستان در سال 1299 ه‍.. ق یعنی همان متنی که استاد دبیر سیاقی تصحیح کرده و در سال 1341 به چاپ رسانده بودند و دیگری شرح دومین سفر نجم الدوله به خوزستان در هفت سال بعد (1306 ه‍.. ق).

برای مزید اطمینان، موضوع را با استاد دبیر سیاقی در میان گذاردم. اتفاقاً ایشان هم، از وجودِ سفرنامة دوّمِ نجم الدوله بی خبر بودند ولی از سرِ عنایت و بزرگواری، نگارنده را تشویق و تحریض کردند که در صورتِ دستیابی به سفرنامة مزبور، حتماً درصددِ تصحیح و انتشار آن برآیم.

ویژگی های سفرنامه
همان گونه که پیش از این اشاره شد، این سفرنامه شرح دومینِ مسافرت عبدالغفارخان نجم الملک (نجم الدوله) به خوزستان است که به دستورِ ناصرالدین شاه قاجار صورت گرفته و هدفِ اصلی آن بازسازیِ سد اهواز بوده است.(4) این سفر در ششم ربیع الثانی 1306 ه‍.. ق از تهران آغاز شده و از راه قم، اراک، بروجرد، خرم آباد و دزفول به خوزستان منتهی شده و سپس، در مسیر بازگشت، از طریق بوشهر، کازرون، شیراز، آباده، اصفهان، کاشان و قم، در هشتم شوالِ همان سال، در تهران پایان یافته است. بدین ترتیب، مسافرت دوّم 6 ماه و دو روز طول کشیده که در مقام مقایسه با مسافرتِ اوّل(5) که هشت ماه و بیست روز زمان گرفته، کوتاه تر بوده است.

از آنجا که مسیرهای رفت و برگشتِ نجم الدوله در این سفر، از نقاطِ کوهستانی و گردنه های سخت و صعب العبورِ زاگرس و کُتَل هایِ وحشتناک فاصلِ بین بوشهر و کازرون می گذشته و با توجه به نزول برف های سنگین و سرما و یخبندان بسیار شدید در بخشی از مسیر و نیز با ملاحظة وضع بسیار نامناسب راه ها و وسایل حمل و نقل و نبودِ تسهیلاتِ لازم در آن ایام، نجم الدوله، در خلالِ این سفر، ناگزیر، متحمل شدایدِ فراوان و مصایب و خطرات سهمگینی شده که شرحِ تفصیلی آنها در متن سفرنامه آمده است و در اینجا از دو مورد آنها یاد می شود:

..... چند روز علی الاتصال جمعی عملة پارو دار راه را [در حوالیِ زاغه از توابعِ خرم آباد] می رُفتند و می کوبیدند و گاو انداخته3. با وجود آن، ارتفاع برف از یک ذرع اِلی دو ذرع بود. قاطرهای باردار، هر دو قدم می افتادند و فرو می رفتند. مصیبتی گذشت .... مکرر در برف فرو رفتیم و افتادیم. هرکس می افتاد، احدی ملتفت نمی شد. نوکر به آقا اعتنا نداشت چرا که او خود گرفتار بود.... [خلاصه] قیامتی بود! امید نجات نداشتیم [مفادِ آیة] یومٌ یَفِرّالمرء مِن اَخیهِ [و اُمّه و اَبیه]4 محسوس و مجسم شد چشم ها و دست ها غالب معیوب شد. هزار مرتبه توسل جُستیم به ارواحِ اولیاء .... (نسخة خطی سفرنامه، صفحات 13-12)

و نیز:

.... خلاصه مدتِ دو ماه سفر ما طول کشید از طهران الی دزفول و اقسامِ صدمات دیدیم از یخ و برف و پرتگاه و خطر دزد و خطر غرق [در] آب و غیره و الحمدالله به سلامت گذشتیم... (همان، ص 30)

مشخصات نسخه خطی و شیوه تصحیح
به طوری که قبلاً یادآوری شد، نسخه ای که مبنایِ استنساخ سفرنامة حاضر قرار گرفته است، به کتابخانة مرکزی دانشگاه تهران تعلق دارد و کاتبِ آن، به موجبِ فهرستِ آثار خطی کتابخانة مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه تهران (جلد 17، ذیل شماره 9287 )، محمدعلیِ سدیدالسلطنة، متخلّص به نهانیِ کبابی است. این نسخه، بنابه تصریحِ کاتبِ آن در انتهایِ سفرنامه، از روی نسخه ای که «در دستگاه نظام السلطنة بوده» نگاشته شده و «تسوید»5 آن در هشتم محرمِ 1310 ه‍.. ق پایان پذیرفته است.

این سفرنامه، چنان که باید و می توان انتظار داشت، با شیوة نگارش و رسم الخطِ متداول در 120 سال پیش و به شکلِ گزارشِ وقایع و مشاهداتِ روزمره به زبانی ساده و غیررسمی نگاشته شده به طوری که بسیاری از عباراتِ آن فاقدِ فعل است. به علاوه، در آن، از علامت هایِ سجاوندی معمولِ امروز مطلقاً استفاده نشده است. مصحّح، هنگام نسخه برداری، حتی المقدور کوشیده است ساختارِ اصلی و سبک و سیاقِ سفرنامه را محفوظ و دست نخورده نگاه دارد ولی ناگزیر، برای تسهیلِ قرائتِ متن و درکِ مفادِ آن، تغییرات بسیار مختصری را که عمدتاً به علامت گذاری مربوط و محدود بوده، اعمال کرده است.

نظری به محتوایِ سفرنامه
سفرنامة دوّمِ نجم الدوله، همانندِ سفرنامة اوّلِ او، حاوی ابتکارها و نوآوری های شایان تحسینی است که در آثارِ مشابه کمتر به چشم می خورد. ذهنِ وقّاد و اندیشة پویایِ نجم الدوله، از نخستین لحظاتِ این مسافرت تا پایانِ آن، لحظه ای از تکاپو و تجسسِ عالمانه باز نایستاده و از کوچک ترین و جزئی ترین وقایع و مسائل صرف نظر نکرده است.

سفرنامة مزبور، نه تنها شاملِ انواع اطلاعاتِ سودمند دربارة شهرها، قصبه ها و روستاهای مسیر رفت و برگشتِ نجم الدوله در سفر یاد شده است بلکه به منزلة آیینة تمام نمایی است از اوضاع و احوالِ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و آداب و سنن و ارزش های فرهنگیِ مناطق طی شده در اواسطِ سلطنتِ ناصرالدین شاه قاجار.

در اینجا، فهرست گونه ای از موضوعاتِ مورد بررسی در این سفرنامه صرف نظر از موضوعِ اصلیِ آن که بازسازیِ سدِ اهواز است ارائه می شود.

فهرست مختصر مندرجات
شهرها، قصبات و روستاهای واقع در مسیرهای رفت و برگشت: مشخصاتِ جغرافیایی، وضعِ پستی و بلندی، شرایطِ اقلیمی، اوقاتِ شرعی، فواصل و مسافات، آثار باستانی و تاریخی و زیارتگاه ها، نوع و تعداد بناها، شمارِ اماکنِ عمومی (مساجد، حمام ها، دکان ها ...)، چاپارخانه ها، کاروانسراها، پل های دایر و مخروبه و هزینه های تعمیر آنها، شخصیت های برجستة محلی.

وضعیت راه ها و حمل و نقل: راه های مالرو، باراندازِ منزل ها، ناامنی، باجگیری و قطع طریق، حیوانات مرکوب و بارکش.

میزان جمعیت و تعداد خانوارها
عشایر مسیر راه: طوایف و تیره های آنها، سرکردگان و ریش سفیدان، مناطق ییلاق و قشلاق و میزان نفوس یا خانوار هر کدام.

وضع کشاورزی: وسعت اراضیِ زیرکشت یا قابلِ کشت، زراعت های معمول، فراورده های زراعی و دامی، نحوة آبیاری (اراضی فاریاب و دیمزار)، رودها، کاریز ها، چشمه ها، ضرورتِ ایجاد نهرها و کانال های فرعی، لزوم تشویق مردم به زراعت و نخل کاری با واگذاری زمین، جنگل ها و استفادة بی رویه از آنها برای تهیة سوخت و ذغال.

وضع تغذیه و بهداشت: نوع غذاها، آبِ مشروب، بیماری های بومی و مسری و انگل ها، ضعف بنیه و لاغری بسیاری از مردم، عدم رعایتِ نظافت و بهداشت، نبودِ آبریزگاه در بسیاری از نقاط روستایی و عشیره ای، جاری بودن فاضلاب ها و فضولات مبال ها در معابر عمومی، وجود فحشا در بعضی نقاط و تعدادِ روسبی ها.

اوضاع اقتصادی: مشاغل و حرفه های متداول، محصولات و مصنوعات محلی و بومی، صنایع دستی، نرخ ارزاق، بهای اراضی و خانه ها، صادرات و واردات و گمرک، تأکید برضرورت خریدِ کالاهای ساخت کشور.

فرهنگ عامه: آداب و رسوم، باورها و مراسم.

چگونگیِ رفتارِ دیوانیان و حاکمان با مردم: ظلم و تعدی حکام، سنگینیِ مالیات ها، فساد مالی، رشوه خواری، حیف ومیلِ بیت المال.

وضعیتِ قوای نظامی: بنیة ضعیفِ دفاعی، وضعِ نامطلوبِ نظامیان از نظر مواجب، لباس و اسلحه.

مداخله هایِ بیگانگان: به ویژه انگلیسی ها در شئون داخلی کشور.

با توجه به گستردگی و گوناگونیِ شگفت انگیزِ اطلاعات گردآمده در گزارشِ سفرِ دومِ نجم الدوله به خوزستان و حوصله و دقتِ نظر و وسواسِ کم نظیری که نویسنده در نقل دیده ها و شنیده های خود به کاربرده است، جای آن دارد که با تأسیِ به استاد دبیر سیاقی این سفرنامه را نیز نظیرِ سفرنامة اوّل با سفرنامة ناصر خسرو قابل قیاس بدانیم.

* * *

در لابلای اوراقِ این سفرنامة گرانقدر و کم بدیل، بارها به واقع نگری هایی محققانه، ملاحظاتی عالمانه و هشدارهایی دلسوزانه برمی خوریم که جملگی از وجدان بیدار، انسان دوستی و وطن خواهی بی شایبه و احساس مسئولیتِ شایان تحسینِ نویسندة آن حکایت می کند. در اینجا، مواردی از آنها را ذیلِ عنوان هایی چند می آوریم؛ تا خوانندگان ارجمند به ویژه آنان که فرصت و یا حوصلة مطالعة تمام سفرنامه را ندارند بتوانند بیشتر و بهتر، با اندیشه های والا و شخصیتِ استثنایی نویسندة آن که به راستی از مفاخرِ مسلّمِ علمی و ملّیِ ما است آشنا شوند و دریابند که گرامی سرزمینِ ما، در طول تاریخِ پرفراز و نشیبِ خود، چه رادمردان سُترگی را در دامن خود پرورده است.

اکنون این هم شما و این هم شواهدی از عواطفِ سرشارِ میهن دوستانة نجم الدوله و ابرازِ نگرانی هایِ به موردش از آشفتگی ها و نابسامانی های کشور و دغدغه هایی که به حق، دربارة حفظِ استقلال و تمامیتِ ارضی کشور، به دلیل دخالت های بیگانگان، احساس می کرده است.

1. میراث فرهنگیِ گرانقدرِ ایران و ضرورت حفاظتِ از آن6
دربارة عظمتِ تخت جمشید
«... در ساعت 5 به غروب [مانده] سوار شده رفتیم به تخت جمشید. عَجَب بنایی است! حقیر که خود را قابلِ توصیفِ آن نمی داند... آن قدر عرض می کند که چنین عالی بنایی امروز در هیچ مملکتی، از آثار قدیم، باقی نیست. سزاوار این است که از هر گونه جواهرِ گرانبها عزیزترش بداریم. [متأسفانه] حال بی صاحب و بدون مستحفظ سالیان دراز است افتاده و فرنگی ها می آیند و آنچه ممکن [باشد] و بتوانند، می کَنَند و می شکنند و می برند و آنچه نتوانند از [فرطِ] حسادت و خُبثِ ذات... دستی می شکنند و می ریزند؛ چنانچه بسیاری از مجسمه[هایِ] جمشید و سایر[ین] را شکسته [و یا] حک7 کرده اند...» (همان، صفحات 160-159)

معماریِ شگفت انگیزِ چهلستونِ اصفهان
«... امروز صبح... رفتیم... سقفِ شیروانیِ چهلستون را تماشا کنیم و در حقیقت تعلیم بگیریم. در طولِ 30 ذرع و عرضِ 20 ذرع شیروانی زده [و ستون های] حمال... به کار برده اند که انسان و هر مهندس مبهوت می شود. [راستی] چه مردم بزرگی داشته ایم! مهندسین و علمای فرنگی زیاد می آیند [و] به تماشایِ این سقف همه مبهوت می شوند. آثار صنعتِ قدیمِ ما از روی چنین ابنیه معلوم می شود...» (همان، ص 181)

بند امیر و خدماتِ عضدالدوله
«... حقیقتاً مرحومِ عضدالدولة دیلمی که از بزرگانِ روزگار بوده عجب مخارج گزافی نموده است برای سوار کردنِ آب به زمین های اطراف... 8 رشته سد ساخته اند هر کدام به فاصلة دو فرسخ از دیگری: اولی [دارایِ] 14 چشمه است و مابقی کوچک تر و اولی 22 طاحونه8 و 22 قریه را مشروب می کند و مجموع [آنها] 360 قریه را... برای بنایِ سدِ اول زیاد[ه] از یک صدهزار تومان مخارج شده! عَجَب همتی داشته! [چه] کارهای عجیب نموده که نمی توان در اینجا شرح داد...» (همان، ص 158)

2. مظالم و تعدیاتِ بی شمارِ حاکمان و دیوانیان
ظلم و ستمِ بی اندازة والیِ پشتکوه
«... دو نفر از طایفة قلاوند که والیِ پشتکوه غارت[شان] نموده و 23 نفر [از آنها را] اسیر برده، از آن جمع گریخته [و] آمده اند به دادخواهی... حکایت می کردند که والی موازیِ9 چهل هزار گوسفند و چهار هزار ماده گاو و سه هزار تومان نقد و شصت رأس مادیان و به قدرِ ده هزار تومان جل و پلاس از آنها غارت نموده...» (همان، ص 28)

ایجادِ پادگان برای وصولِ مالیات!
«... پنجاه نفر سرباز و یک عراده توپ آنجا ساخلو گذاشته اند برای وصولِ مالیات دشتستان از رعایای برهنه در وسط مملکت...» (همان، ص 135)

به بیگاری گرفتنِ مردم
«... چند نفر تفنگچی بی سر و پا 10 آنجا (= در میان کُتَل سر راهِ بوشهر به شیراز) دیدم که نان بلوط می خوردند. خیلی پریشان بودند [و] گریه می کردند از [شدتِ] ظلمِ بعضی مباشرین. می گفتند که ما سی نفر، ساکنِ قریه ای دراین نزدیکی هستیم. هر نفر مردی ده تومان سری11 می گیرند و از الاغ پنجهزار12 و ماهی هشت هزار13 مواجب داریم که از بابتِ سالی ده تومان موضوع14 می شود. تتمه را دستی می گیرند و تفنگچی گری مفت باید بکنیم! ...» (همان، صفحات 141-140)

از هستی ساقط کردنِ مالکان و زارعان
«... [در دالکی از توابع برازجان] نخیلات زیاد [است] که از رودخانة شور مشروب می شود. مالیات آنها ابتدا 1200 دینار بوده از قرار اصله [ای] ده شاهی، بعد افزوده شده [به] یک صاحب قران و بعد دو صاحب قران. آن وقت، رعیت، دیگر طاقتِ تحمل نداشته؛ تمام نخیلات آنها را تصرف کرده اند عُمّالِ دیوان و از قرارِ ممیزی اجاره می دهند به رعیت و گاه خودِ مالک اجاره می کند: یا جزیی نفعی عاید او می شود و یا باید [مبلغی] دستی هم بدهد و گاه رعیتِ دیگر اجاره می کند و صاحبِ اصلی اش به کلی بی بهره و محروم می ماند...» (همان، صفحات 135-134)

3. رشوه خواری و حیف و میل اموال عمومی
سوء استفاده و اخاذی در سربازخانه ها
«... امروز یکی از صاحب منصبانِ افواج، محرمانه... می گفت: غایب و متوفای سرباز چندان نقلی نیست15 عمدة مداخل راه های بی شمار دارد: اوّل تغییر و تبدیل و عوض گرفتن سرباز [که] هر نفری اقلاً چهل تومان تفاوتِ معامله است و تغییر صاحب منصب سیصد الی چهارصد تومان! و اذن دادن به سرباز به کاسبی هر ماه هر نفر دو تومان است [که] نقد می دهد به اضافة جیره و هکذا16....» (همان، ص 98)

چپاولِ بیت المال
«... حضرت قلی بیک نامی در حکومتِ حضرت ظل السلطان، مبلغ هشتاد هزار تومان از دیوان گرفته برای بنای قورخانه و سربازخانه و غیره در خارک و بوشهر. پیِ دیوار، چینه با چند اطاق ساخته در بوشهر و مبلغ 18 هزار تومان به خرج دولت آورده و علی الحساب سربازخانه دایر است.

مذکور بود17 که جناب سعد الملک این سربازخانه را از دیوان بخرند به مبلغ یک دو هزار تومان! دیگر هم18 دستی بگیرند و در کنارِ چهار برج سربازخانة تازه ای بسازند...» (همان، ص 107)

و نیز در همین خصوص:
«... دیگر، سربازخانة دولتی را [در بوشهر] دیدم که به مبلغ هیجده هزار تومان به خرج دیوان ساخته اند و تجار معتبر مثل حاج امین و حاجی علی اکبر گفتند که مثلِ آن را ما به دو هزار تومان توانیم ساخت...» (همان، ص 114)

4. در معرضِ فروش گذاردنِ سرزمینِ ایران
قصد فروشِ خرمشهر به ثَمَنِ بخس
«... مِلکِ محمره( 6)را شنیدم از جناب نظام السلطنه که دولت می خواستند به مبلغ یکصدهزارتومان بفروشند به حاجی آقا محمدمعین، نصف نقد و نصف نسیه! این مِلک را نظر به اینکه مفتاحِ19 ایران است نمی توان [برایش] قیمتی معین کرد؛ و با صرف نظر از این نکته اقلاً ده کرور20 قیمت دارد...» (همان، ص 48)

تلاشِ انگلیسی ها برای خریدِ جزیره محله
«... جزیرة الخضر یا جزیره محله....؛ هر کدام بشود یا هر دو، [را] انگلیسی ها بی اندازه طالبند و این دو جزیره مفتاح اصلی عربستان است. تا حال دو سه مرتبه اقدام نموده اند درخصوصِ جزیره محله. حقیر به حضور مبارک21 حاضر بود در باغِ دوشان تپه که تلگرامی در این خصوص از عربستان یا بوشهر رسید که به مبلغِ سی هزار (تومان یا روپیه) حاجی آقا محمد معین یا دیگری خریداری می کند. چاکر تفصیلِ 22 این جزیره را عوض نمود و خیالِ مبارک را بازداشت از فروش. سابق هم اشاره به این مطلب شده ممکن است به هزار لباس درآیند تا ببرند. باید ملتفت بود که از دست نرود!...» (همان، ص 65)

فروشِ رامهرمز
«... امروز فرمانی از طهران آمد برای فروش اراضی عربستان و درخصوصِ رامهرمز باز شنیده ام که می خواهند بخرند به قیمت نازلی....» (همان، ص 104)

5. مداخلاتِ آشکار و پنهان بیگانگان
مطامع انگلیس درخصوصِ خوزستان
«... امروز احمدخان، سرتیپِ جهاز23، آمده بود می گفت که کار عربستان از این نقل ها گذشته: صاحب منصبان انگلیس در جهاز صحبت می کنند که اهواز را چنین آباد می کنیم! چنین و چنان خواهیم کرد! اگر روس ها بیایند چنین جنگ می کنیم و به ما ایرانیان می گفتند که وقتی عربستان با ما باشد، برایِ شما بهتر می شود! و از این قبیل عبارات با کمالِ وجد و شور می گفتند بدونِ هیچ احتیاطی. در حقیقت، بعضی ما ایرانیان هم، آنها را مدد می کنیم...» (همان، ص 121)

و نیز:

«... آزاد کردنِ کارن24 برای عبورِ کشتی های خارجه باعث نفوذ انگلیس ها شده و عنقریب باید خانه را به این مهمان های محترمِ پر زور واگذار و عقب کشید!...» (همان، ص 48)

و نیز:

«... دولت انگلیس بدون اذن و اجازه از دولت تا حال سه مرتبه کشتی خود را از شاخة بهمنشیر گذرانیده و از وقتی که بنای اجازة دخول آنها [داده] شده در کارن تلگرام زدن از بصره را به سمت خود بوشهر و بمبئی من بابِ احتیاط موقوف کرده اند که مبادا مطالب مهمة پولیتیکیة آنها به خارج نشر کند... (همان، ص 54)

و نیز:

«... حضرات انگلیس ها، آن طور که چاکر فهمیده، منظورشان تجارت نیست. این کارها بهانه است. و با این مستمسک می خواهند عنقریب محمره25 و بلکه اهواز را متصرف شوند...» (همان، ص 81)

و:

«... در هر صورت، حضرات26 خیالات بلند دارند. بیچاره خفته ای که بیداری در پی او باشد!...» (همان، ص 73)

اقتدارِ بی حد و حصرِ مأموران سیاسی انگلیس
«... نمی دانم قونسول انگلیس چرا باید همیشه پنجاه نفر سرباز رشید افغان و سوار داشته باشد و البته مبلغی هم فشنگ ذخیره دارد. نمی دانم به اذن و اجازة دولت است؟...» (همان، ص 119)

و نیز:

«... در حقیقت، جلگة وسیعِ با صفایِ ریشهر27 را تبعة خارجه در تصرف دارند و دیناری هم از بابتِ مالیات به دیوان نمی دهند، بلکه زور هم می گویند و سفارت28 انگلیس، کرنل راس، در حقیقت حکومت دارد و حکومت ایران در جنبِ سفرا جرأتِ نفس کشیدن ندارد و با احدی جرأتِ جواب و سئوال ندارند که فوراً یک بستگی به سفارتی پیدا می کنند مثلاً پسرخالة همسایة سقّا یا رخت شور یا آب کش یا دایه یا آشپزِ فلان نوکرِ سفیر است!...» (همان، ص 108)

و نیز:

«... و غالب اهل بوشهر به اسم ماست فروش و بلم چی و سقا و غیره بستگی دارند به سفارتی حتی تجار و کسبه....» (ص 109)

اعمال نفوذِ انگلیسی ها از یک سو و اختلافاتِ ایرانی ها از سوی دیگر
«... کارِ عربستان دو اشکال بزرگ به هم رسانیده: از یک طرف نفوذ انگلیسی ها با آن استعداد که فرصت به ما نمی دهندو عرصه را بر ما تنگ نموده اند... و از یک طرف عدم وِفاقِ مامورین ایران، خواه حکومت کل، خواه اجزای او و خواه مامورین موقتی» (همان، صفحات 74-73)

رخنة انگلیسی ها در کشور به بهانة تلگراف
«... انگلیس ها، به بهانة تلگراف، عجب رخنه ای در ایران کرده اند و با رعایا و اراضی مربوط و مأنوس شده اند و حالا که بنایِ استخراج معادن شد، این قدر بریزند در ایران که یک وقت ملتفت شویم تعداد نفوس انگلیس های معتبر و متموّل و مسلح بیش از رعایایِ گرسنة ایران است...» (همان، ص 137)

و نیز در همین خصوص:

«... تمام مطالبی که [به وسیلة تلگراف] مابین طهران و اصفهان با بوشهر گفتگو می شود، انگلیس ها رموز را حل کرده اند و قبل از آنکه به صاحب کار برسد صورتِ آن به لندن تلگرام شده. این مطلب محقق است براولیای دولت. لازم است که علاجی برای این کار بکنند و الاّ چه تلگرامی و چه رمزی؟ (همان، ص 102)

تلاش برای تطمیع ایرانیان از راه رشوه
«... طیلر صاحب29 که .... به عنوان تجارت آمده است به محمره و اهواز در سه مجلس با حقیر ملاقات نموده... اظهار نمود که چون شما زحمت ما را متحمل شده اید من باید... [هدایایی! به شما] بدهم... تعارفاتِ او زیاد بود... حقیر همه را رد نمود و مراتب را... در حضورِ... جمعی به نظام السلطنة اظهار نمود و گفت مقصودی از این حرف ندارم جز آنکه ملتفت باشید... که منظور اینها بستنِ چشم و گوش ماست تا مقاصدِ خود را در عربستان صورت دهند و کمال خیانت به دولت و ملت است قبول کردنِ تعارف از اینها و بعد ناچار همراهی کردن با خیالاتشان...» (همان، ص 80)

6. تأسف از عقب ماندگی خرمشهر نسبت به بصره
«... حقیقت، بصره وضعش نسبت به سال 96 [12] و 99 [12] که حقیر دیده بود، خیلی ترقی نموده: نخلستان ها زیاد شده، برعددِ بیوتات30 و عمارات افزوده [شده]، کاروان سراها و بازارها زیاد شده. خرمای بصره عجب مال التجارة معتبری شده. ازینگی دنیا31 و فرنگستان تجار مخصوصاً می آیند برای خرید. حیف از محمره که با آن استعدادِ آب و خاک، خراب و ویران و لاینفع مانده!...» (همان،ص 68)

و نیز:

«... از قرارِ تحقیق حالا هر سال یک کرور تومان [فقط] قیمتِ فروشِ خرمایِ حلّاوی (حلّاوه) آنجا [= نخلستان ام الحفیف بصره]ست که برتمامِ خرماهای بصره ترجیح دارد... [و حال آنکه] فروش تمام خرماهای محمره را [فقط] سالی تا یکصدهزار تومان می گویند...» (همان، ص 71)

و نیز درخصوصِ عدم پیشرفتِ سواحلِ متعلق به ایران:

«... صبح شنبه 6 رجبِ [1306 ه‍.. ق] حرکت نمودیم در شط العرب به سمتِ دریا تا مقابلِ فو. ساحِلِ طرف عثمانی32 همه جا آباد و نخلستان بود جز به ندرت.... ولی در سمتِ جزیرةالخضر [متعلقِ به ایران] غالبِ سرحدات بایر بود...» (همان، ص 77)

7. جلایِ وطنِ ایرانیان به عراق و امکانِ بازگرداندن آنان
«... عمدة مطالبِ [کدخدایان و ریش سفیدانِ طایفة] بیرانوند [که به دیدنِ حقیر آمده بودند] ... اینکه: هزار خانوار آنها از بابتِ ظلم رفته اند خاکِ والی پشتکوه وخاکِ روم33...... و اصلِ مالیاتِ آنها دو سه هزار تومان بوده و مظفرالملک دوازده هزار تومان می گرفته و ضیاءالدوله سه هزار و پانصد تومان گرفته و معادل همین مبلغ عباسقلی خان و لطفعلی خان سر کردة آنها تعدی کرده و باعث فرار آنها شده....» (همان، ص 25)

و نیز:

«... امروز.... حاجی ملارضا، شهبندرِ34 قدیم بصره، به اتفاق 25 نفر از تجار عجم و معارفِ35 کسبه، از سادات و غیرسادات، آمدند از بصره به دیدنِ [حقیر] و از قرارِ مذکور، دو سه نفر از آنها، بیش، به رعیتیِ36 ایران باقی نیستند. مابقی از سوء سلوکِ شهبندرها به تدریج رعیتی عثمانی را اختیار نموده اند و از قرارِ مذکور حالا قریب یکهزار نفر فلاّحِ ایرانی در نخلستان های بصره هستند...» (همان، صفحات 91-90)

و نیز:

«... تمام تبعة ایرانی، از تجارِ سکنة بصره و غیره، حاضرند برای آمدنِ در محمره و ساختنِ عمارات و آبادی و تجارت و غیره ولی تأمین می خواهند...» (همان،ص 69)

8. تشویقِ مصرف کالاهای ساختِ وطن
«... [در کاشان انواع منسوجات] .... مثلِ رویِ فرشیِ مخمل، توشکِ مخمل، قالیچة مخمل، ..... و اقسام قناویز37و خاقانی38 و شمد و قدک39 و دستمال چنان خوب می سازند که هیچ نسبت به مالِ فرنگی ندارد. با وجودِ آنها بر ما ایرانیان حرامِ مطلق [است] استعمالِ متاعِ فرنگی....» (همان، ص 184)

* * *

سخن رفته رفته به درازا کشید و نقلِ اقوالِ نجم الدوله هم، هر چند که بسیار آموزنده و عبرت انگیز بود، مزید برعلت شد. ضمنِ عرضِ پوزش از خوانندگان ارجمند، رفع ملال و آنان را به قرائتِ متنِ کامل سفرنامه و ضمیمه آن(7) که مربوط به سفر اول نجم الدوله به خوزستان است، دعوت می کنیم.

یادداشت ها
1. استاد پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.

2. جای بسی تعجب و تأسف است که نجم الدوله، به تبعیت معمول آن زمان از تعبیر

نادرست «عربستان» به جای «خوزستان» استفاده کرده است.

3. با گاو لگد کوب می کردند.

4. روزی که مرد از برادرش و مادر و پدرش می گریزد(آیه 80 از سوره عبس، در

توصیف روزقیامت).

5. نوشتن، روی کاغذ آوردن.

6. عنوان ها از نگارنده است.

7. کنده کاری، خط کشی.

8. آسیاب.

9. معادل، برابر.

10. با سر و وضع محقر و لباس نامناسب.

11. مالیات سرانه.

12. منظور پنج هزار دینار معادل پنج ریال است.

13. منظور هشت هزار دینار معادل هشت ریال است.

14. کسر، تفریق.

15. درآمد آن چندان اهمیتی ندارد.

16. غیره.

17. گفته شد.

18. علاوه برآن.

19. کلید.

20. کرور: «...نزد ایرانیان معادل پانصدهزار است»(یادداشت های قزوینی 6-213 به نقل از

فرهنگ معین).

21. مراد ناصرالدین شاه قاجار است.

22. مشخصات مفصّل.

23. سرتیپ دریایی (جهاز= کشتی).

24. منظور رود کارون است.

25. خرمشهر.

26. مراد انگلیسی هاست.

27. محلی درنزدیکی بوشهر.

28. منظور کنسول است.

29. صاحب: «عنوانی که در ممالک اطراف ایران به انگلیسیان معنوّن و سپس به

خارجیان داده اند».(فرهنگ معین)

30. جمع منتهی المجموع بیت :خانه ها

31. ترکیبی ترکی عربی است به معنای دنیای جدید (آمریکا) که از طریق عثمانی

به کشور ما آمده است.(فرهنگ معین)

32. مراد عراق است که در آن زمان جزء مستملکات عثمانی بود.

33. مراد عثمانی عراق است.

34. رئیس التجار.

35. افراد مشهور، شخصیت های برجسته و شاخص.

36. تابعیت.

37. قسمی پارچه ساده ابریشمین که غالباً سرخ رنگ است. (فرهنگ معین)

38. معنای این لغت در فرهنگ معین و لغت نامه دهخدا ذکر نشده است ولی با توجه به

قراین موجود می توان احتمال داد که نوعی پارچه مرغوب باب دربار

خاقان بوده است.

39. جامه کرباس رنگین، پارچه غیر ابریشمی ملوّن (فرهنگ معین)

پی نوشت ها
1. برای کسب اطلاعات بیشتر دربارة احوال و آثارِ عبدالغفارخان نجم الدوله ناصر پاکدامن، میرزا عبدالغفار نجم الدوله و تشخیص نفوس دارالخلافة، فرهنگِ ایران زمین، جلد 20، چاپ دوّم، 1354، صفحات 329-324 و نیز سید محمد دبیر سیاقی، نجم الدوله، دانشمندی جامع علوم و فنون قدیم و جدید مندرج در، زندگی نامه و خدمات علمی و فرهنگی میرزا عبدالغفارخان نجم الملک، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، 1383 (و نیز سایر مقالات مندرج در این زندگی نامه) و نیز احمد کتابی، سه اثر از نجم الدوله، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1384 (بخش اوّل)

2. اعتماد السلطنه، محمدحسن بن علی، المآثر و الآثار، به کوششِ ایرج افشار، انتشارات اساطیر، 1363، به نقل از فرهنگ ایران زمین، جلد 20، پیشین، ص 95

3. این کتاب که حاویِ 3 اثر از عبدالغفارخان نجم الدوله: رسالة تطبیقیه، رسالة تشخیص نفوس دارالخلافة و سفرنامة حج است، به مناسبتِ یکصدمین سالگرد درگذشت نامبرده، به همتِ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در زمستان 1384 خورشیدی منتشر شد.

4. نجم الدوله، ضمن سفرنامة دوّم خود، انگیزة اصلی دو مسافرت خود به خوزستان را به شرح زیر بیان کرده است:

«... [حقیر] طبعاً مایل به هیچ شغل غیرعلمی نیستم و اینکه دو سفر با کمال رغبت به سمتِ عربستان رفتم جداست، چون سدِّ اهواز از بناهای قدیمِ بزرگِ عالَم بوده و امروز صحبتِ او در افواهِ تمامِ بزرگانِ دنیا پیچیده است. حقیر به ملاحظة خدمتِ به دولت و آبادانیِ مملکت و بقایِ نام نیکِ سال هایِ دراز در دنیا اقدام نمودم...» (ص 153 نسخة خطی)

5. نخستین مسافرت نجم الدوله به خوزستان در سال 1299 ه‍‍.. ق به فرمانِ ناصرالدین شاه قاجار مطابق دستورالعملِ چهارده اصلیِ صادره از طرفِ وی برای بازدیدِ سدِ قدیمی اهواز، برآوردِ هزینة تجدید بنا، و بررسی آثار و توالیِ مترتب براحیایِ آن صورت گرفته است. (برای آگاهی بیشتر محمد دبیر سیاقی، سفرنامة خوزستان، حاج عبدالغفار نجم الملک،

6. در شهریور 1314، به موجبِ تصویب نامة هیئت وزیران، نام محمره به خرمشهر تبدیل شد. (فرهنگ معین)

7. این ضمیمه که عنوان آن «سواد کتابچه دستورالعمل چاکرخانه زاد عبدالغفار برای مسافرت عربستان و تحقیقِ احوالِ سدّ اهواز و جوابِ فقرات آن به عنوان اصل و شرح» است شامل دستورالعمل (= فرمان) چهارده اصلی (بندی) ناصرالدین شاه قاجار خطاب به نجم الدوله در خصوص مأموریت وی در خوزستان است. نجم الدوله، در ذیل هریک از اصول آن، حاصل مطالعات و مشاهدات خود را همراه با پینهادهایی، تحت عنوان «شرح» به تفصیل ذکرکرده است.

این ضمیمه که حاوی 73 صفحه است از روی نسخه خطی موجود در کتابخانه و

موزه ملی ملک عکس برداری شده است.

*. تصحیح، تحشیه و تعلیقات: احمد کتابی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات

فرهنگی، 1386.

**. اعداد فاقد پرانتز علاومت ارجاع به یادداشت ها و اعداد داخل پرانتز نشانه ارجاع به

پی نوشت است.

نظر شما