قم از نگاه بیگانگان(4)
مجله فرهنگ کوثر مرداد 1376، شماره 5
نویسنده : محمد جواد صاحبی
26
مقدمه
فرانسه از قدرتهای استعماری قرن هفدهم بود، این کشور در عرصه فعالیتهای سیاسی و فرهنگی از رقبای خویش نظیر پرتغال و انگلیس و هلند پیشی گرفته بود اما در زمینه تجارت بویژه در مشرق نتوانست، توفیق چندانی بدست آورد.
به همین جهت دولتمردان آن کشور بر این باور بودند که برای اثبات قدرت و تامین نیازهای خود بایستی در ماورای بحار، دنبال کسب منافع تجاری و سیاسی باشند. دولت فرانسه علی القاعده می بایست هندوستان را هدف اصلی خود قرار دهد ولی چون آن سرزمین دور افتاده بشمار می آمد به علاوه انگلیس آن را قبلا گرفته بود. لازم بود که جای پایی تهیه شود و ایران برای این منظور مناسب تر از هر جای دیگر بود، از اینرو نمایندگانی به ایران گسیل داشت که برخی از آنها مانند آقای لوئی دهای louis deshayes به دلیل کارشکنی ها و رقابتها و ممانعتهای دولت عثمانی نتوانستند پا به ایران بگذارند.
به همین جهت، سیاست بهره گیری از هیاتهای مذهبی برای اهداف سیاسی اقتصادی پیگیری شد در نتیجه در سال 1628 «پرپاسیفیک دوپروونس - pacifique provins pere » یکی از راهبان فرقه کاپوشن را به همراه نامه هایی از سوی لوئی چهاردهم برای شاه عباس، عازم ایران کرد. این راهب به آسانی توانست وارد ایران شود و مورد استقبال شاه و دربار قرار گیرد و از سوی شاه ایران اجازه یابد که در اصفهان و بغداد مراکز تبلیغی مسیحی را مفتوح سازد همزمان به عنوان سفیر پادشاه فرانسه، باب روابط سیاسی و تجاری بازنماید.
البته پس از او راهبان دیگری راه وی را ادامه دادند که «پیر رافائل دومان » نامدارترین و متنفذترین راهبان فرقه کاپوشن از زمره آنان بود. پیر رافائل به همراه تاورنیه سیاح معروف فرانسوی به ایران سفر کرد و در اصفهان به فرقه کاپوشن پیوست و بعدها به ریاست آن فرقه نایل آمد.
پیر رافائل از آنجا که ریاضی دانی ماهر بود در دربار ایران به گرمی پذیرفته شد و شاه عباس دوم و بعدا شاه سلیمان وی را مورد اعزاز فراوان قرار دادند. او علاوه بر امور مذهبی و آموزش زبان فارسی، سمت مترجم شاه را نیز بر عهده داشت. پیر رافائل در مدت اقامت خود در ایران به خاورشناسان و جهانگردانی که در خدمت استعمار فرانسه بودند بی دریغ کمک کرد. خود او با جمع آوری آگاهی های پرارجی از اوضاع ایران، کتابی را سازمان داد که می توانست راهنمای خوبی برای دولت متبوعش قرار گیرد.
البته نمایندگان مذهبی دیگری رسالت واسطه گری میان فرانسه و ایران را به عهده داشتند. ولی هیچکدام به پای شخص یاد شده نمی رسیدند. رویدادها و حوادثی سبب شد که این روابط خیلی مستحکم نشود و دولت فرانسه به پیروزیهای چشمگیری دست نیابد.
تا بالاخره لوئی چهاردهم تصمیم می گیرد هیاتی به سرپرستی ژان پاتیست فابر که در سیاست و تجارت زیرک و باتجربه بود به ایران اعزام دارد.
در جمع این هیئت زنی به نام «ماری کلود پوتی » نیز رخنه می کند که با شگردهایی سرپرستی این گروه را عهده دار می شود و سرنوشت هیات را خود به تنهایی رقم می زند.
زنی ماجراجو
«ماری کلودپوتی » معروف به «لابرولاندیز زیبا» از زنان ماجراجو و اسرار آمیز تاریخ فرانسه، در دوران لوئی چهاردهم است.
این زن افسونگر و افسانه ساز، در پاریس قمارخانه پرآوازه ای داشت که محل تجمع و تفریح رجال و اشخاص سرشناس آن روز فرانسه بود. او نخستین زن پر جرات اروپایی است که با شنیدن وصف زیباییهای افسانه آمیز مشرق زمین به دیدنیهای شگفت انگیز ایران دوران صفوی، ناگهان تصمیم می گیرد یا ماموریت می یابد که از کار خود دست بکشد و دارایی خود را بفروشد و به همراه هیاتی مرکب از: لوئی روبن، ژاک روسو، ژاک فابر و چند نفر دیگر جهت انجام یک ماموریت به ظاهر تجاری عازم ایران شود.
این هیات که در پی عقد قرارداد بازرگانی با شاه سلطان حسین صفوی برآمده به جهت وجود مشکلاتی از قبیل کارشکنی دولت عثمانی رقیب نیرومند همجوار ایران، به آسانی نتوانست به اهداف خود برسد.
به هر حال شرح رویدادهای این ایرانگردان فرانسوی گر چه نخست توسط «لوئی روبن » که خود از اعضای هیات بود به قلم آمده بود، اما دیری نپایید که نوشته او مفقود شد و از دسترس دور گردید.
پیر رافائل در مدت اقامت خود در ایران به خاورشناسان و جهانگردانی که در خدمت استعمار فرانسه بودندبی دریغ کمک کرد.
حدود دو سال بعد «ایرن گرس » نویسنده یونانی الاصل و معاصر فرانسوی با بهره گیری از اسناد معتبر، این نقیصه را جبران کرد و با کندوکاو در اسناد و منابع معتبر، شرحی از این سفر بویژه مشاهدات «خانم ماری کلودیونی » ارائه کرد.
البته باید توجه داشت گم شدن کتاب به احتمال زیاد گم شدن سیاسی است و طبعا بسیاری از حرفهای این سفرنامه دقیق نیست.
این کتاب که بخش عمده آن مربوط به ایران می شود گر چه با استناد به مدارک موجود در آرشیو وزارت امور خارجه دولت فرانسه یا بایگانیها و موزه ها و نوشته های جهانگردان دیگر تهیه و تنظیم شده است و حاوی آگاهی های جغرافیایی و تاریخی ارجمندی است، اما برای ایجاد کشش بیشتر و شیرینی سخن، گاه آمیخته به مبالغه شده است و به همین جهت نیز مؤلف از جابجا کردن رویدادها و افزودن شاخ و برگها پرهیزی نداشته است.
مروری بر سفرنامه سفیری زیبا
مؤلف کتاب، نخست تصویری کمرنگ از تمدن و فرهنگ ایران ارائه می کند و می نویسد:
«ایران »، این امپراتوری اعجاب انگیز، که بنیاد آن به دست کورش کبیر گذاشته شده، همواره در طول تاریخ با مردم کشورهای خارج ارتباط داشته است. مارکوپولو، در قرن هشتم، صراحتا اقرار کرده که او نخستین کسی نبود که قدم در این سرزمین پهناور گذاشت. تقریبا یک قرن قبل، ونیزیها، جنواییها، پرتغالیها و انگلیسیها این جهانگردان بزرگ، و حتی هم میهنان ما، فرانسویها هم که در آن روزگار به گوشه نشینی و انزوا طلبی شهرت داشتند، در این سرزمین کم و بیش، پیدا می شدند. اما زبان ما را در وهله اول، فرستادگان مذهبی، با صبر و حوصله خاصی میان مردم ایران که از هر لحاظ آمادگی یاد گرفتن آن را نداشتند اشاعه دادند و دیری نگذشت که زبان فرانسه به نحوی زبان سیاسی کشور گردید!
ایران سرزمینی است متشکل از مجموعه منظره های متنوع و بسیار متباین کوهستانهایی با سیلگاه هایی دل انگیز، و در کنار آن دشتهای آفتابگیر و پر حاصل، و کمی آن طرف تر، بیابانهای خشک و لم یزرع، شهرها دراین کشور عظمت و احتشام خاصی دارند که این خصوصیت هم مرهون اصالت ساکنان آن و هم به خاطر زیبایی و شکوه تعدادی از ساختمانهای آنهاست.
در دوران سلطنت لویی چهاردهم اصفهان، پایتخت آنروزی ایران، با پلهای کم نظیر، مسجدهای فیروزه ای و پهناور در نهایت تناسب و ظرافت وبا خانه های مجلل و کاخهای شاهانه اش که در بنای این ساختمانها، نبوغ و دست اعجاز آفرین هنرمندان ایرانی، سنگ تمام گذاشته بود، چشم مسافران خارجی را خیره می ساخت.
آنگاه نویسنده با قلمی رمانتیک اما مستند به شرح زندگی «ماری پوتی » قهرمان کتاب می پردازد و آشکار می سازد که این زن طناز قمارباز چگونه توانسته است عده ای از اعیان پاریس را به داخل قمارخانه خود جذب نماید بگونه ای که خانه او محل عیاشی و پاتوق اشراف و رجال سیاسی و دولتی گردد.
یکی از افرادی که به خانه او راه می یابد «ژان باتیست فابر»از اهالی مارسی است.
این مرد پنجاه ساله که به تازگی از قسطنطنیه آمده در سفارتخانه آن شهر، پست مهمی داشته است. آنطور که می گفتند منتظر امضاء شدن فرمانش از طرف شاه بود، تا در راس هیاتی عازم ایران گردد.
البته نویسنده در معرفی چهره واقعی فابر نیز سنگ تمام گذاشته است. یکی از شبها فابر صراحتا اطلاع داد که از سوی پادشاه ماموریت یافته است به ایران برود، آنگاه با خوش بیانی و حرافی مسیر سفر خود را به دقت برای حاضران تشریح کرد و با سخنان شیرین و داستان پردازی مشرق زمین را چنان توصیف کرد که دل از «ماری پوتی » ربود.
او مسیر و هدف از این مسافرت را به ماری پوتی چنین گزارش کرد: عزیمت از راه آسیای صغیر، ورود به ایران، شرفیابی به حضور شاهنشاه برای به امضاء رساندن قرارداد تجاری کلبر Colbert علاوه بر اینها مذاکره و قرارداد درباره گیاهان طبی چون «فاگون Fagon » گیاه شناس معروف که طبیب مخصوص شاه و ملکه و ولیعهد و فرزندان پادشاه فرانسه و سرپرست باغ فلاحت، توانسته بود لوئی چهاردهم را متقاعد سازد که برای پیدا کردن و آوردن نباتات نادر به فرانسه عده ای به چهار گوشه جهان اعزام شوند.
پیش از «فابر» بازرگان دیگری به نام «تاورنیه » از سال 1632 تا1663، شش بار به ایران سفر کرده بود. و حاصل این آمد و رفتها غارت سنگهای قیمتی فراوان و پارچه های زیبا بود که از این رهگذر سودی سرشار نصیبش شد بگونه ای که تنها لوئی چهاردهم سه میلیون [لیره؟]از او الماس خریده بود.
از این گونه بازرگانان خارجی که در پی غارت منابع و معادن کانی بودند کم نبودند زیرا در همان سالها یعنی در سال 1648 تنها یک جهانگرد به نام «لابوله لوگوز Laboullayelegouz » توانسته بود با نه نفر فرانسوی ملاقات کند که سه نفر از آنان نمایندگان مذهبی و ساکن اصفهان بودند.
شوالیه شاردن جهانگرد دیگر فرانسوی که سفرنامه اش درباره ایران به ژرفایی و گستردگی معروف است بیشتر به انگیزه تجارت الماس به این سرزمین پا گذاشته بود.
اما آقای فابر در کنار اهدافی که شرح آن گذشت موظف بو که «راههای حمل کالا به ایران را نیز مطالعه و نسبت به رفع موانعی که ممکن بود در این زمینه بر سر راه باشد اقدام نماید.»
به هر حال فابر به همراه «ماری کلودپوتی » که مؤلف سفرنامه اش از او با عنوان «لابرولاندیز زیبا» نام می برد عزم سفر به ایران می کند.
ماری پوتی ناگزیر تمام ثروت و سرمایه اش را یکجا می فروشد و همه پول آن را در ازای اخذ رسید به عنوان وام به فابر می سپارد تا در مقصد یعنی اصفهان به او مسترد نماید.
این زوج دلباخته به همراه پنجاه نفر دیگر که عبارت بودند از عده ای افراد مسلح، چند بازرگان، چند روحانی.، لویی روبن جراح، و خویشاوندان فابر، سوار کشتی بزرگ «تولوز Toulouse » پاریس را به قصد ایران ترک کردند.
روز 8 آوریل 1705 سرانجام کشتی آنان در بندر الکساندرت (اسکندرون) عثمانی پهلو گرفت. متاسفانه مؤلف کتاب آقای «ایرن گرس » که این سفرنامه را جمع آوری و به رشته تحریر کشیده است، نتوانسته بر بی طرفی و انصاف در تحقیق باقی بماند، لذا جابجا از مزایای آزادی زنان و اختلاف آنان با مردان و معرفی فرهنگ اروپا سخن به میان آورد و بی پروا فرهنگ دینی شرقیان را تحقیر می نماید، بگونه ای که گاه این بی پروایی، به جسارت و کنایه های نیشدار به ساحت پیامبر اسلام و باورهای مسلمانان نیز می انجامد. البته این گونه برخورد با مقدسات اسلامی، پیوسته بسیاری از وابستگان فرهنگی و مزدوران سیاسی دنیای غرب است.
اشتباه دیگر مؤلف کتاب و سایر مستشرقان اروپایی در این است که آداب و رسوم رایج میان مسلمانان را منبعث از آموزه های دینی دانسته اند، در حالی که این برداشت همه جا مقرون به صواب نیست، زیرا رفتار حکام و فرمانروایان و افراد ناآگاه و فاسد هر چند رنگ مذهبی داشته باشد به آموزه های دینی نسبتی ندارد. بنابراین واقعیات تلخ و زشت دوره حاکمیت پاشاها در عثمانی نباید به پای اسلام نوشته شود. برخی رفتارها و آداب و عادات نیز تحت تاثیر آموزه های دینی بگونه فرهنگ مشترک درآمده است که برای پژوهشگر مغرض غربی قابل هضم نیست، به همین جهت مؤلف کتاب یاد شده نیز گاه در واکنشی تعصب آمیز و نامعقول، با به کار بردن تعابیر و تفاسیری زشت، به خرده گیری از رفتارهای فردی و اجتماعی مسلمانان می پردازد و جابه جا می کوشد تا بهانه ای برای عقده های نهفته در طبیعت نویسندگان کینه توز غرب پیدا نماید. مؤلف کتاب با بهره گیری از گزارشهای جهانگردان اروپایی به ترسیم تصویری از شهرهای تحت قیمومت عثمانی که در مسیر هیات اعزامی قرار داشت پرداخته و چون به ایران می رسد به همان گونه شهرهای تبریز و کاشان و اصفهان و قم را توصیف می کند او در باره قم می نویسد:
مقبره فاطمه معصومه(س)
شهر قم در کنار رود «ناربار» و در مجاورت کوهستان «قهرود» در ارتفاع 1064 متری از سطح دریا واقع است این شهر در سال 203 میلادی بنا شده و جسد فاطمه معصومه در خاک آن مدفون است. این مقبره زیارتگاه عموم شیعیان، یعنی پیروان حضرت علی، همسرش حضرت فاطمه است.
«لابرولاندیز» در قم، تماشای این مرقد مقدس را که گنبد آن با پوشش طلایی سر به فلک افراشته بود و در زیر تابش آفتاب، در متن آسمانی آبی، تلالوی خیره کننده ای داشت، از دست نداد.
جلوخان این بارگاه را چند ستون ظریف، استوار نگه می دارد. مناره ای اطراف آن فوق العاده تماشایی است. این گنبد و بارگاه علاوه بر جنبه تقدس، از دور راهنمای خوبی برای مسافران است و هر کس می تواند از فاصله بیست فرسنگی آن را ببیند.
مرکز تجمع و ملاقات بازرگانان
ماری از شهر قم خوشش آمد و در کوچه های پر پیچ و خرم و در بازار پر از رفت و آمد آن گردشی کرد و با آدمهای عجیب و غریب که لباسهای گوناگونی داشتند، و بعضی خوش لباس و عده ای ژنده پوش بودند مواجه گردید. لباس بعضی از آنان تنها بالاپوش کهنه یا پوستین پاره ای بود. اما در عوض بعضیها هم لباسهای فاخری پوشیده بودند که حتی به طلا و مروارید هم آراسته بود.
قم در آن زمان مرکز تجارتی مهمی به شمار می رفت و بازرگانانی از سرتاسر آسیا در این شهر با هم ملاقات و معامله می کردند، به این خاطر انواع و اقسام آدمها از چهار گوشه جهان; تازیانی که «برنس » به خود پیچیده بودند، هندیهایی که رنگ مسی و چینیهایی را که چشمهای گربه ای داشتند، و همچنین از مردم قسمتهای شمالی، روسها، ترکها، رومیها و ... را در این شهر می شد دید. خلاصه قم مرکز تجمع مخلوطی از نژادها و قومهایی که هر کدام به زبان خاص خود صحبت می کردند و کسی زبان آنها را نمی فهمید، مگر آنکه سخن در باره چانه زدن بر سر قیمت کالائی بوده باشد.
از اشتباهات مؤلف کتاب این است که مطالب غلط جهانگردان دیگر را جایگزین مشاهدات «ماری کلود پوتی » کرده است، از این رو همانند یکی از جهانگردان پیشین، حضرت فاطمه معصومه(س) را همسر علی(ع) و دخت پیامبر خاتم(ص) خوانده است و نتوانسته است او را از حضرت فاطمه زهرا(س) بازشناسد. در باره اسماعیلیه و حسن صباح نیز همان سخنان سست و بی پایه مستشرقان را تکرار می کند. اما در کنار این نادرستیها، واقعیاتی تلخ از بی بند و باری و فساد اخلاقی امیران و کارگزاران دوره صفوی دقیقا به تصویر کشیده آشکار ساخته است که چگونه ضعیف النفس در برابر جاذبه های ظاهری یک زن خارجی زانو بر زمین می زده اند و تسلیم خواسته های او می شده اند.
و گر چه فرستاده دیگری از جانب دولت فرانسه بنام «میشل » به سختی توانست «ماری پوتی » را به کنترل درآورد و به رسواییهای او پایان دهد و وی را به پاریس برگرداند و پشت میز محاکمه بکشاند و خود سرنوشت این هیات را به دست گیرد تا منافع دولت متبوع خویش را منظور دارد، اما «ماری پوتی » هم چندان دست خالی از این سفر به وطن مراجعت نکرد، او علاوه بر ده ها و صدها قطعه از جواهرات و هدایایی که در ازای تسلیم بدن خود از فرمانروایان هوسباز ایران دریافت کرده بود، قراردادی را نیز با امضای مقامات دولت ایران به ارمغان می برد که مفاد آن حاکی از حماقت زمامداران آن روزگاران این سرزمین بود، به موجب قراردادی که ماری کلود پوتی با دولت ایران منعقد کرد:
بازرگانان فرانسوی از تسهیلات و مساعدتهای لازم برخوردار و برای عبور از سرزمین ایران از پرداخت مالیات و عوارض گمرکی معاف می شدند. ضمنا حق محاکمه اتباع فرانسوی بر عهده کنسولان محول شد.
«سفیران، کنسولان، مدیران و عاملان فرانسوی بر سایر همتایان خود که از ملتهای دیگر بودند، برتری پیدا می کردند. شاهنشاه خانه های مناسب در اختیار بازرگانان فرانسوی می گذاشت. و آنان از بابت این خانه ها اجاره ای نمی پرداختند. و به کسی هدیه ای نمی دادند. بازرگانان فرانسوی می توانستند بر بالای خانه ای که ساکن بودند پرچم فرانسه را برافرازند. در مقابل این امتیازات، از تمامی خارجیان، تنها ایرانیان مجاز شده بودند که در اسکله های بندر مارسی، روی کشتیهای فرانسوی به داد و ستد مشروع بپردازند و از پرداخت بیست درصد قیمت معامله معاف باشند.»
برای اینکه به این قرارداد در اسرع وقت ارزش و اعتبار عملی داده شود، مقدمات اجرای آن به سرعت فراهم گردید. یک کنسول ایرانی به نام «اگوپ ژان ؟» از اهالی در ژان ؟ derjan به هزینه «اتاق تجارت » مارسی در آن بندر مستقر شد و در سال 1726 درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد.
نظر شما