موضوع : پژوهش | مقاله

کتیبه های صحن عتیق حضرت معصومه(س)

مجله  فرهنگ کوثر  دی 1376، شماره 10 

نویسنده : سید جعفر موسوی
60
هنر دینی
کتیبه نویسی براماکن مقدس و تاریخی از مهمترین هنرهای اسلامی است که قبل از هر چیز دیگر توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کند. هر دیدارکننده ای به هر یک از عتبات عالیات یاروضه و سرای هر امام زاده ای یا هر مسجد و مدرسه و حسینیه ای بلکه کاروانسرا وآب انباری برود قبل از هر چیز چشمش به کتیبه ای می افتد که بر آن آیه یا سوره ای ازقرآن کریم یا احادیثی از پیامبر یا اهل بیت آن حضرت (علیهم السلام) یا اشعاری برگزیده از شعرا و سخنوران در باره آن بنا آن حک شده است.

در بین کتیبه هایی که تا کنون بنده دیده ام از آیات قرآن و احادیث پیامبر واهل بیت آن حضرت (سلام الله علیهم اجمعین) که بگذریم، نیکوتر و عجیب تر از کتیبه ای که بر حاشیه فوقانی صحن عتیق حضرت معصومه (سلام الله علیها) «صحن ایوان طلا»نوشته شده است ندیده ام در آنجا بر کاشیها با خطی خوش و زیبا و در هم فرو رفته 29 بیت از قصیده ای نوشته شده است که از شگفت ترین قصائد سروده شده در تاریخ علم و ادب و هنر بشمار می رود شاعر توانا و سخنور دانا مرحوم میرزا محمد صادق پروانه کاشی متخلص به «ناطق » اصفهانی توانسته است این افتخار را برای خود ثبت کند که قصیده ای بسراید و نام و یاد خود را در تاریخ علم و ادب و هنر جاودانه سازد، اگربخواهیم طی چند سطر و بنحو اجمال شرحی از زندگی این شاعر توانا و دوستدار اهل بیت (علیهم السلام) و قصیده ای که سروده است بیاوریم باید بگوییم:

وی از نامدارترین شعرای قرن سیزدهم قمری بوده است که در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار می زیسته و در برخی از اشعار و قصائدش به مدح وی نیز پرداخته و گاهی کتابی نیز نوشته و به او تقدیم کرده است. وی نه فقط شاعری دانا و توانا بوده است بلکه شهرت او بیشتر بدلیل قدرت عجیبی است که در گفتن ماده تاریخ داشته بنحوی که در این فن، گوی سبقت را از دیگران ربوده و این هنرش جدا قابل ستایش است.

اگر چه در تاریخ علم و ادب شاعرانی همچون مرحوم محتشم کاشانی و وحشی بافقی وراغب قمی و میرزا امین نصرآبادی و میرزا محمد طاهر نصرآبادی و ... بوده اند که در گفتن ماده تاریخ دستی قوی و ذوقی توانا داشته اند حتی در برخی از جهات شگفتی کار آنها کمتر از کار مرحوم ناطق نیست بلکه بیشتر هم هست و جا دارد که هر کدام جداگانه مورد شناسایی و تقدیر قرار گیرند ولی تا آنجا که من اطلاع دارم هیچکدام همچون مرحوم «ناطق » قصیده ای طولانی نسروده اند که علاوه بر آنکه در فن شعر وسخن سرایی بدون ایراد است شیوا و نغز هم هست و در آن تشبیهات زیبا و استعارات جالب فراوان است و عدد ابجدی هر مصراع از آن قصیده طولانی موافق عدد مورد نظراست.

شاعر قوی دست و ماهر توانا و دانا یعنی مرحوم «ناطق » در این قصیده به تعدادابیات آن عنایت داشته و در شصت و دو بیت آنرا سروده است که قهرا یکصد و بیست وچهار مصراع می شود و گویا سرودن آن را معجزه دانسته و آن را قصیده معجزیه نامیده است و در این جملات که برای معرفی قصیده است.

عدد مورد نظر یعنی 1218 را گنجانیده است وی قصیده اش را اینچنین معرفی می کند:

«بسم الله الرحمن الرحیم باسم موجود کریم » 1218 «این قصیده مسما بقصیده معجزیه است » 1218 «شصت و دو بیت » 1218 «یکصد و بیست و چهار مصراع »1218 و این خود نشان و دلیل دیگری برای مهارت و ذوق مرحوم ناطق در گفتن ماده تاریخ است.

آنچه لازم بنظر می رسد که حتما در باره این قصیده گفته شود این است که بنا به تصریح خود شاعر این قصیده فقط شصت و دو بیت دارد زیرا خودش در آخر قصیده بمناسبت سرودن آن گفته است:

ز طبع من جوشد نظم این قصیده که هر بیتش دو در شاهوار است بود «شصت و دوبیت » ابیاتش اما «مصارع یکصدو بیست و چهار» است از آن تاریخ ابیاتش هویداست ازاین تاریخ مصراع آشکار است

بگفته ریحانه الادب کمتر شعری بوده که بسراید و درآن ماده تاریخی نگنجاند. از آن جمله قصیده ای است در نوزده بیت که به مناسبت اتمام تعمیرات مدرسه فیضیه سروده است.

در هر جا که این قصیده نقل شده بود و بنده به آن دسترسی پیدا کردم مثل ریحانه الادب، تاریخ قم، گنجینه آثار قم و حرم مطهر حضرت معصومه(س) این کتابهاتقریبا بنحو کامل این قصیده را ثبت کرده اند و کتابهای دیگری همچون گنجینه دانشمندان و لغت نامه دهخدا ماده «ناطق » و کاشیهای اطراف صحن عتیق حضرت معصومه سلام الله علیها که هر کدام بخشی از این قصیده را نقل کرده اند، تعداد ابیات آن کمتر از شصت و دو بیت بود.

امسال که سال 1418 قمری است و دقیقا دویست سال از زمانی که مرحوم ناطق این قصیده را در قم بمناسبت اتمام تذهیب و طلاکاری گنبد مطهر و قبر منور حضرت فاطمه معصومه(س) سروده و به دست فتحعلی شاه قاجار انجام گرفته می گذرد مجموع این قصیده را تا آنجا که به دست آوردیم یکجا نوشتیم و نسخه بدلها را نیز آوردیم تا ازمجموع آن چیزی کاسته نشود و این اثر عجیب و ذی قیمت در تاریخ علم و ادب و هنربماند و نسخه بدل های ناصواب و توضیحات دیگری را نیز بعنوان ضمیمه به آن اضافه کردیم تا این مجموعه کامل تر و پرفایده تر گردد.

مرحوم ناطق علاوه بر قصیده فوق قصائد دیگری نیز سروده است ولی متاسفانه مجموعه آثار او بنحو کامل در دسترس نیست ولی بگفته ریحانه الادب کمتر شعری بوده که بسراید و در آن ماده تاریخی نگنجاند. از آن جمله قصیده ای است در نوزده بیت که به مناسبت اتمام تعمیرات مدرسه فیضیه سروده که آن نیز در سال 1217 به اهتمام فتحعلی شاه قاجار بوقوع پیوسته است عدد ابجدی هر مصراع از این قصیده نیز موافق عدد مورد نظر یعنی 1217 می باشد که سال تمام شدن تعمیر مدرسه است این قصیده رانیز صاحب «ریحانه الادب » در ج 6 ص 11921 آورده است.

بنا به گفته «ریحانه الادب » مرحوم ناطق در سال 1230 قمری و بنا به گفته دیگران در سال 1235 چشم از این جهان فرو بست و به جهان آخرت پر کشید. روحش شادو یادش گرامی باد.

و این است قصیده معجزیه او بسم الله الرحمن الرحیم باسم موجود کریم 1218این قصیده مسما بقصیده معجزیه است 1218 شصت و دو بیت 1218 یکصد و بیست وچهار مصراع 1218

این قبه گلبنی است بزیور بر آمده یا پاک گوهریست پر از زیورآمده این دوحه ایست کامده از جنت العلایا کوکبی است سعد و منور برآمده این زیب عرش یا که بود کوی آفتاب یا نور حق که بر همه اشیا در آمده این قبه راست اوج بجایی که پیش وی صدر فلک بچشم ملک احقر آمده وین قبه راست جای بجایی که پایه اش ازاوج مهر و ماه و زحل برتر آمده وین قبه رفیع بدانجا رسانده قدر کز قدر با سپهربرین همسر آمده وین قبه و زمین ز همین رفعت و جلال عرشی بدهر با فلکی دیگر آمده وین قبه مطهر و این قصر با شکوه هر یک بلطف الطف و نیکوتر آمد وین صحن به ز صحن جنانست بهر آنک آبش به ازبقا و به از کوثر آمده از دل سؤال کردم و گفتم مرابگو کین صحن از چه رو ز جنان بهتر آمده دل در جواب گفت که اینک در این سؤال عقل طویل قاصر و فهم اقصر آمده بهتر بود بحسن و علو از جنان در آن مسکن که بنت موسی بن جعفر آمده زهرا عفاف، فاطمه، بنت موسی آنک بر وی شرف ز فاطمه و حیدر آمده معصومه که در ره ایوان اقدسش از قدر و صدق حور و پری چاکر آمده شهزاده که هر دوسرا جدش از عطا با طالبان مذهب حق یاور آمده مخدومه مکرمه آن نجم اوج دین کز مهرو ماه رای نکوش انور آمده از اوج علم و فضل و ادب کوکب جمیل و ز درج حلم و مجد وشرف گوهر آمده جد آمده رسول حق و جده اش بتول با یمن عصمت از پدر و مادر آمده یک جد او نبی شرف کل کاینات کز جود حق ز جمله رسل مهتر آمده جبریل را کمال ز منزلگه نبی است که از منزلت بکل ملک سرور آمده یک جد او علیست که از عون کردگار در روزجنگ صفدر و نام آور آمده جد دگر حسین علی دان که از سخا مولای عاصیان و شه محشرآمده جد دگر علی حسین است که از کرم دین داور و رحیم و رهی پرور آمده یک جد اومحمد باقر ملاحتش کز بام نیلگون ملک برتر آمده یک جد اواست جفعر صادق لسان وحی کائین حر جعفر از آن سرور آمده موسی کاظم آمده باب وی و وزان احسان و عدل وجود و سخا بی مر آمده باشد علی برادر وی آنکه نور ماه عکسی ز نور اوست بدنیی برآمده نه به ز جده اش بجهان فطرتی نکو نه مثل جد عالی آن صفدر آمده در گیتی ازنسب نه ازو به نه شبه وی در دهر از حسب نه از او بهتر آمده بر مسلمین ز مجد وهمم کرد رهبری بر زایرین بجود و کرم رهبر آمده روی جهان ز درگه او یافت آبرو پشت فلک بسجده او چنبر آمده روی امید جمله عالم باین در است حاجت هر آنچه بوده ازاین در برآمده فوج ملک ز شوق دمادم گشوده پر از عرشه بر زمین پی یکدیگر آمده یکجا ز بهر چاکری زایران اوست یکجا ز بهر خادمی این در آمده کردم بدل خطاب که این قبه چنین قدر از که یافت از که بزیب و فر آمده با حب و ابتهاج مرا دل جواب گفت کی در بیان ز زهره دلت ازهر آمده گفتا بعون ایزد و سلطان عصر آن کو را ز لطف فتح علی یاور آمده سلطان عهد فتحعلی شاه آن کز او بستان فلک و گلبن جان را برآمده آن پادشاه کز اثر عدل و داد او شهباز و کبک همپر و همشهپر آمده آن خسروزمین که باوج قدوم او او رنگ و ملک را بفلک سر برآمده جم بارگه که بیدق نصر من اللهیش اندر سپهر وقر و عطا محور آمده کشورگشای عالم و زین ملوک آن کز او کمال وقدر بهر کشور آمده فرماندهی که نزد کمین بنده سراش هر شاه بوده بنده و فرمانبرآمده عبد و مطیع و بنده و فرمانبرش ز جان کسرای ورای و سنجر و اسکندر آمده خاقان برای بندگی او ز ملک چین از طرف روم زایر او قیصر آمده از بهر سود بر در دربارعدل وی نو شیروان ز وجد روان از سر آمده وی را هزار بنده بود کز شکوه و شان هربنده صد ملکشه و صد سنجر آمده هم آن بداوران ز سخا آمده کفیل هم آن بسروران زعطا سرور آمده تا امن شاه آمده دادار ملک و دین تا عدل شاه صاحب بوم و بر آمده تیهو جلیس و مونس باز جوی شده آهو انیس و حارس شیر نر آمده از عالمش برون صف میدان حربگاه از انجمش فزون سپه و لشکر آمده رمح و حسام آن شه دوران بگاه حرب بیضا بجنگ گاهی و گاه اژ در آمده انجم سپاه ماه رکاب و فلک خیام مهر از برای شاه همی افسر آمده شمشیر و طبل و مجلس عالی و بزم وی ز اوصاف هر یک از دگری اشهرآمده این یک چو جنت آمده و آن یک چو بوستان و آن یک چو برق آمده وین تندر آمده از مهر او ببزم ولی آمده ضیا از کین او بحلق عدو خنجر آمده هر روز بهر چاکر آن داور زمین خنگ فلک بطوع به زین زر آمده وز بحر جود و برج عطا حلم و بیدقش آن آمده است لنگر و آن محور آمده دوران مجال و مجلس وی را چو دید گفت مهری ز اوج جود سوی خاور آمده نه به ز وی بزیر فلک بوده است شاه نه مثل او بروی زمین داور آمده این قبه زیب زین شه والا تبار دید کز بر و قدر داور بحر و بر آمده چون قبه زیب و یمن بزر داد دهر گفت این قبه قدر و زینت و اوج زر آمده گفتم ز جود شاه بعالم قصیده ای کز آن دهان فکر پر از شکر آمده کردم رقم ز یمن اله این قصیده را کز یمن آن بدفتر من جوهر آمده ابیات این قصیده هر آن یک بدلبری مانند حسن روی بتان دلبرآمده گفتم قصیده ای که چنان لعل پر بها مقبول طبع قابل هر اشعر آمده هر مصرعی ازین چو یکی حور لاله رو هر بیت آن دو ماه پری پیکر آمده مصراع این قصیده باتمامی بنا هر یک عیان چو ماه باین دفتر آمده «ناطق » بگو دعا که بمرآت طبع وعقل پیدا دعای شاه عطا گستر آمده تا اسم نرگس آمده و لاله در زبان تا نام اصفرآمده و احمر آمده چهر موالی شه و روی عدوی شاه از شوق احمر و ز عنا اصفر آمده

تمام شد بلطف و عنایت خداوند متعال صبح پنجشنبه 10/7/1376 «دویستمین سالگردتذهیب گنبد و سروده شدن این قصیده موافق 29 / جمادی الاولی / 1418»

نظر شما