موضوع : پژوهش | مقاله

بن‌بست ظلمانی



کتاب "بن‌بست ظلمانی" که بررسی ریشه‌های تاریخی، سیاسی و مبانی فکری بهائیت می‌باشد، انتشارات ندا زیتون با حمایت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در 320 صفحه منتشر کرده است. بخشی از این کتاب تالیف حسین رهنمایی و حسام سیروس می‌باشد و بخش دیگر آن رساله‌ای است از ملاحبیب‌الله کاشانی به نام رجوم الشیاطین فی رد الملاعین. در صفحاتی از کتاب مذکور چنین می‌خوانیم:
مسلک بهائیت از چند نقطه ضعف اساسی رنج می‌برد به گونه‌ای که هر تحلیل‌گر منصفی اگر به این نقاط ضعف، اندک توجهی نماید از بی‌پایگی سایر اعتقادات و پوشالی بودن اساس این مرام، مطلع خواهد شد.
1. بزرگ‌ترین اشکالی که متوجه مسلک بهائیت می‌باشد، وابستگی آن به بابیت است. بهائیت از دل یک مرام جعلی و دروغین و پوشالی سربرآورده. بنابراین هر اشکالی بر بابیت باشد برای بهائیت نیز نقطه ضعف محسوب می‌شود. در واقع بهائیت دیوار کجی است که بر خشت کج بابیت استوار است. گرچه بزرگان بهائی از این نکته زیاد شادمان نیستند و پیوسته تلاش بر مستقل نمایاندن خود هستند اما هیچ کس نمی‌تواند منکر این موضوع تاریخی شود. ادعای نسخ بابیت توسط مسلک بهائیت بهانه‌ای بیش نیست تا تحت پوشش آن بهاءالله بتواند از آب گل‌آلودی که توسط سیدعلی محمدباب ایجاد شده بود، ماهی بگیرد بدون آن که دچار مشکلات بابیت شود.
2. بهائیت مرامی است که معنویت را از پیرو خود می‌گیرد. در این مرام، تمام تلاش بر تقدیس چهره بهاء و عبدالبهاء متمرکز شده است و چندان توجهی به خداوند به عنوان مبدا هستی نمی‌شود. با حذف معاد به معنای روز واپسین اعتقادات بهائیان، راه برای تهی شدن آنان از معنویت آسانتر شده است. اندک دقتی در سیر طرح مباحث اعتقادی، در ادیان ابراهیمی نشان می‌دهد که به موازات تاریخ، رنگ و لعاب معاد در متون دینی ابراهیمی بیشتر می‌شود، اما بهائیت علی‌رغم آن که خود را ادامه دهنده رسالت ادیان ابراهیمی می‌داند با تاویل معاد به معنی ظهور سید باب و پس از آن بهاء این مساله را به معنایی واژگون، برای پیروان خود تبیین نموده است.
3. از جمله مغالطه‌هایی که به شدت برای باب و بهاء کارساز بود،‌ استفاده از الفاظی است که در اسلام استعمال می‌شود منتها با معنای انحرافی که مدنظر خودشان است. برای نمونه واژه نزول در ادبیات اسلام به معنای آن است که "از عالم ملکوت، وحی الهی و یا نعمتی الهی بر شخص خاصی فرودآمده باشد". این واژه در ادبیات بهائی به معنای "نگارش"، تغبیر معنا داده است. در آثار بهائی هر گاه سخن از نگارش مطلبی توسط باب یا بهاء به میان است با عبارت نزول از آن یاد می‌شود. با توجه به پس‌زمینه ذهنی مخاطبین باب و بهاء که نوعا مسلمان بوده‌اند، تاثیر این عبارت برای ناآشنایان را می‌توان حدس زد.
4. بزرگ‌ترین ایراد کلامی بهائیت (در کنار سایر ایرادات تاریخی، سیاسی و...) و قبل از آن بابیت، استفاده بی‌حد و حصر از تاویل در متون دینی، بدون رعایت ضوابط و شرایط آن است. اولین مشکلی که باب و بهاء برای جمع کردن مسلمین به گرد خویش در مقابل خود دیدند، ده‌ها و صدها آیه و روایتی بود که خبر از ظهور منجی آخرالزمان می‌داد، منجی‌ای که باب و بهاء، هیچ شباهتی با او نداشتند. در این میان دو راه فراروی مدعیان مهدویت و نبوت قرار داشت، یکی این که منکر تمام اخبار و آیات شوند که این مقدور نبود، زیرا رد آن همه آیه و روایات یاد شده،‌ آنها را آن گونه که به مقصودشان منجر شود،‌ معنا نمایند تا بدین‌وسیله دامنه اعتراض و مخالفت متشرعین مسلمان را کم کرده و با توان بیشتری در جا زدن خود به عنوان موعود اسلام و ادیان سابق قدم به پیش گذارند. از این روست که استفاده از تاویل به شدت در آثار باب و بهاء مشاهده می‌شود.
تاویل به برداشتی از متن اطلاق می‌شود که در بدو امر با معنای ظاهری متن متفاوت باشد. شرط صحت تاویل آن است که با مراد اصلی نویسنده اولیه متن ناسازگار نباشد و به همین دلیل تنها کسانی حق تاویل متون دینی اصلی اسلام (آیات وسوره‌های قرآن) را دارند که به عمق محتوای سخن الهی آشنا باشند و به اصطلاح قرآن،‌ از راسخین در علم محسوب شوند و اگر غیر از این باشد، آن چنان تشتتی در میان متشرعین و وفاداران به متن دینی حاکم خواهد شد که در آن سنگ روی سنگ بند نخواهد شد. راسخین در علم، مطابق نص روایات شیعی ائمه معصومین(علیهم السلام) می‌باشند و سایرین در تاویل آیات الهی بایستی در چارچوبی که آن بزرگواران تعیین نموده‌اند‌، عمل نمایند. همچنین تاویل و تفسیر یک آیه نباید به گونه‌ای باشد که با سایر آیات الهی در تضاد باشد. انبوه آیات و روایاتی که در قرآن و متون روایی اسلامی اعم از شیعه و سنی درباره قیامت و حوادث آن آمده است و نیز رفتار پیامبر خدا(ص) و ائمه اطهار(ع) در هنگام ذکر قیامت، عذاب، قبر، حساب و کتاب و نظایر آن به گونه‌ای است که هیچ اندیشه منصفی تاویل قیامت به ظهور باب و یا بهاء را برنمی‌تابد.
برای نمونه، بهاء تیره شدن آفتاب که در قرآن از علائم و مقدمات قیامت دانسته شده است را به بی‌رونق شدن و منسوخ شدن ادیان سابق و قیامت را به ظهور دین جدید و دگرگونی زمین را به تبدیل شدن زمین قلوب انسان‌ها به زمین معرفت و حکمت معنا می‌کند. تعبیر فرا گرفته شدن زمین و زمینیان توسط دود را به اختلافات و نسخ و هدم رسومات عادیه و انعدام اعلام محدوده تعبیر می‌کند و سئوال می‌کند کدام دخان است اعظم از این دخان که فرو گرفته همه ناس را؟! از این قبیل تاویلات بی‌سر ته در نوشته‌های این قوم بسیار مشاهده می‌شود.
بدین‌ترتیب، ملاحظه می‌شود که سران این فرقه، قیامت را به ظهور باب و در پی آن بهاء تاویل می‌نمایند. با این حساب با ده‌‌ها آیه مختلف قرآن که به بیان حوادث قیامت و مجازات گناهکاران ووضعیت بهشت و جهنم است را یک‌باره کنار گذاشت. این مطلب با تایید ظاهری بهائیان بر حقانیت اسلام و قرآن به شدت ناسازگار است. اگر تاویلات عجیب و غریب بهائیان را بپذیریم، ناچار باید بسیاری از ادعیه قرآنی و مناجات ائمه معصومین(ع)، نظیر دعای کمیل، مناجات شعبانیه و صدها مثل آن را کنار بگذاریم، زیرا از این ادعیه به روشنی، اعتقاد به جهانی دیگر که در آن با حوادثی دهشتناک به قضاوت اعمال بندگان پرداخته خواهد شد، برمی‌آید. بهائیان و بابیان اگر بخواهند از سر انصاف وارد شوند باید بین تصدیق و تایید حجیت قرآن و معارف دین اسلام از یک سو و وفاداری خود به فرقه بهائیت و بابیت از سوی دیگر یکی را انتخاب نمایند. تاویلات بی‌سر و ته آنها در مقابل حجم عظیم آیات و روایات مختلف در موضوعات متعدد که فقط به یکی، دو مورد آن پرداخته شد، توانایی پوشش گذاشتن بر فریب کاری و دروغ‌سازی سران این فرقه‌ها را ندارد.
5 - سران بهائیت از مدیریت تشکیلاتی موفقی نیز برخوردار نبودند، انشعاب‌های متعدد در این مرام، گواه محکمی بر این ادعاست و با توجه به درهم تنیدگی مدیریت اداری این مرام با نظام عقیدتی‌اش، این ضعف تاکید چند باره‌ای است بر کذب ادعای ارتباط آسمانی رهبران اولیه بهائی. همان‌طور که قبلا آمد، مطابق اظهارات بهاء از آنجا که بهائیت، کامل‌تر از ادیان سابق است! برخلاف ادیان سابق که بعد از پیامبرشان 12 وصی داشتند، بهائیت 24 وصی باید داشته باشد. علی‌رغم این نظریه و فتوای بهاء، اجاق کوری و انقطاع نسل جانشین دوم بهاء، یعنی شوقی افندی باعث شد تا تئوری اوصیای بیست وچهارگانه در همان قدم‌های اولیه به بن‌بست برسد و تعداد ائمه و اوصیای بهائی از دو نفر تجاوز نکند.
6 - از جمله اشکالات کلامی مرام بهائیت، عدم ارائه تبیین واحد از مقام سران خود است. ایرادی که بر بابیت نیز وارد بود. حسینعلی نوری در ابتدا از مسلمین به شمار می‌رفت چندان که در کتاب اشراقات خود، بر پیامبراسلام(ص) به عنوان خاتم نبوت و رسالت درود می‌فرستد. با ظهور فتنه باب به او گروید و جزو مومنین به باب قلمداد گشت. و بعد مطابق ادعای خودش عنوان جانشین باطنی باب را به یدک کشید (در مقابل برادرش میرزا یحیی صبح ازل که وصی ظاهری باب شناخته شده بود). پس از مدتی با ادعای نسخ دین‌یابی، خود را پیام آور دین جدید با آیات بینات معرفی نمود و در نهایت، در آثار خویش سخنانی مطرح کرد که بوی الوهیت و حلول خدا می‌داد. برای مثال در جایی خود را نازل کننده بیان بر علی محمد باب می‌خواند و در جای دیگر وجود خود را ظهور معبود عالمیان می‌‌خواند و دعوای "لااله الااناالمسجون الفرید" می‌زند، و زمانی دیگر روز تولد خود را روز تولد کسی می‌داند که نه زاده شده و نه می‌زاید و بدین‌سان بر خدایی خود، تاکید می‌نماید.
عباس افندی، فرزند میرزاحسینعلی فوق‌الذکر که رهبر دوم بهائیان محسوب می‌شود و خود را عبدالبهاء یعنی بنده بهاء نام گذاشت نیز در کتاب مفاوضات خویش، پدرش را در کنار ابراهیم (علیه‌السلام)، موسی(علیه‌السلام)، مسیح (علیه‌السلام)، محمد (صلی‌الله علیه و آله) و سیدعلی محمد باب به عنوان پیامبران متبوع و مستقل یاد می‌کند. پیامبرانی که دارای شریعت و کتاب مستقل بودند و در مقابل، پیامبران تابع یا غیرمستقل نظیر سلیمان، داود و... را نام می‌برد.
7. تلقی عمومی بر این است که پیامبران، علم الهی و لذتی دارند و لذا سابقه‌ی علم‌آموزی نزد غیر پیامبران در کارنامه‌ی زندگی‌شان نباید باشد. با این حال علی‌رغم ادعای بهاء در نامه خود به ناصرالدین شاه قاجار مبنی بر این که نزد کسی درس نخوانده است، خوش خطی وی و استادی پدرش در خوشنویسی (که شاگردان زیادی نیز از بین رجال دربار و غیردربار داشت)شبهه‌ی تلمذ وی در نزد پدرش را تقویت می‌نماید. این نکته ایرادی است که بدون شک در مورد سیدعلی محمدباب وارد بود.
8. کتاب ایقان از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین کتاب‌های بهائیان محسوب می‌شود. بهاءالله در این کتاب خود را خادم فانی و عبد فانی و برادر خود را "مصدر امر" و "کلمه‌ی مستور" نام می‌نهد. این طرز تعبیر،حاکی از احترام و مقامی است که وی نسبت به برادر خود میرزا یحیی صبح ازل قائل بوده است و به عبارت دیگر معلوم می‌کند که نگارش کتاب در دوره‌ای بوده است که بهاء، خود را از مؤمنین به برادر خود می‌دانسته است گویا خودش نیز خبر نداشت که چندی بعد برادرش را به لعن و تکفیر خود دچار و خویشتن را به عنوان جانشین باب معرفی خواهد کرد.
بهائیان معتقدند که این کتاب در پاسخ به سئوالات دائی باب "سیدمحمدتاجر شیرازی" نگاشته شده است اما شواهد تاریخی حاکی از آن است که این کتاب که تالی و مکمل بیان و به عنوان کتاب مقدس و معجزه دانسته شده، حتی دائی‌باب را نیز نتوانست به ایمان‌آوری به دین جدید ترغیب کند. شاهد این سخن وصیت سیدمحمد به دفن در آستانه‌ی شاهچراغ است.مطابق با پیش‌بینی باب، کتاب بیان باید مشتمل بر 19 واحد و 361 باب، به نگارش در آید اما خود نیز نمی‌دانست که عمرش به تکمیل این کتاب وفا نخواهد کرد و در نهایت فقط 162 باب آن نگاشته شد. به گفته شوقی افندی، ایقان نوشته شد تا نقص بیان جبران شود اما گویا او نیز دقت نکرد که ایقان صرفا شامل دو باب است و تا عدد 361 هنوز راهی طولانی در مقابل آنان مانده است. از سوی دیگر شوقی افندی زمان نگارش ایقان را، 1278 و مدت نگارش آن را دو شبانه روز دانسته است. خود بهاء نیز در ایقان می‌نویسد"هجده سنه می‌گذرد که بلایا از جمیع جهات مثل باران بر آنها باریده است" که اضافه کردن 18 به 1260(سال اعدام باب) تاریخ مذکور تطبیق دارد. اما او دقت نکرده بود که خود میرزا حسینعلی در جای دیگری می‌نویسد"باری هزار دویست و هشتاد سنه از ظهور نقطه‌‌ی فرقان گذشت". بدین ترتیب معلوم می‌شود نگارش ایقان حدود دو سال به درازا کشیده شده بود. و بدین ترتیب سخن رهبر بزرگ بهائیان در مورد این کتاب مورد تردید قرار گرفت و این که این کتاب به طرز معجزه‌واری در طول دو شبانه روز به رشته‌ی تحریر در‌آمد، محل تردید جدی واقع می‌شود و اگر از این هم بگذریم و علت تناقص را خطای تاریخ‌نویسی و یا اشتباه در شمارش تعداد سال‌ها عنوان کنند،مشکلی دیگر فراروی آنها مطرح می‌شود و آن عدم احاطه‌ی پیامبر خود خوانده‌ی بهائیان بر مسأله ساده‌ای همچون تاریخ و یا شمارش سال‌ها است که با مقام بلند خدای گونه‌ای که برای او قائل هستند سازگار نیست.
9. علاوه بر اشتباهات و نواقص مفهومی که در "کتاب ایقان" قابل بررسی است، سراسر این کتاب مملو از غلط‌های ادبی و انشایی است که این کتاب رااز ساحت یک کتاب آسمانی تا حد یک کتاب معمولی تنزل می‌دهد.
10. در آیین‌ بهائیت، تببین دقیقی درباره‌ی خدا ارائه نشده است، چندان که گاه متون، حکایت‌گر خدایی شخص بهاء است و او را همان داند که در طور با موسی تکلم کرد، گاه او را رجعت عیسی می‌دانند و زمانی هم بنده‌ی خداست و در جای دیگر اعتراف دارند که همان خدای ادیان عهده‌دار منصب خدایی است و گاه به طور تناقض‌آمیزی، منصب خدایی بین آن دو به اشتراک گذاشته می‌شود. مثلا در جایی می‌خوانیم که: شهدالله انه لا اله الا هو، له الامر و الخلق قد اظهر مشرق‌الظهور و مکلم‌الطور"در اینجا اگر فاعل فعل "اظهر" خدا باشد این مشکل پیش می‌آید که چگونه در ادامه‌ی جمله خدا را ظاهر کننده مکلم طور - که خود خداست - می‌داند به عبارت دیگر خدایی که بهاء را ظاهر می‌سازد خدای موسی را هم ظاهر می‌سازد. این گونه توصیف کردن خدا جز تناقص‌گویی‌های کفرآمیز چه می‌تواند باشد.
11. از جمله نکاتی که مبلغین بهائی بر آن تأکید می‌کنند، پیش‌گویی‌های بهاء در مورد شکست ناپلئون است که قبل از شکست وی طی نامه‌ای توسط تاجری به نام قیصر به وی ابلاغ شده است. اما شواهد امر حاکی از آن است که بر خلاف آنچه ایشان تبلیغ می‌کنند، بهاء دوبار برای ناپلئون اقدام به نامه‌نگاری کرده است، بار اول نامه‌ای است که قبل از شکست از ناپلئون نگاشته شده و در آن از او درخواست کرده تا تبعیت خود و پیروانش را بپذیرد. در بخشی از آن آمده است:
"خواهش این عبادان که نظر رحمتی فرمایند تا جمیع در ظل حمایت سلطان ساکن و مستریح شوند."
در این نامه که نسخه‌ای از آن نزد مرحوم آواره موجود بوده است و اصلا به دست ناپلئون نرسید، هیچ‌گونه پیش‌گویی درباره‌ی شکست فرانسه به چشم نمی‌خورد. پس از شکست ناپلئون دستگاه رهبری بهائیان با سانسور نامه‌ی اول و بایکوت کردن تاجر مزبور، متنی دیگر در بین بهائیان منتشر ساخت که متضمن اخطار به ناپلئون و پیش‌گویی شکست وی است. بعدها همین نامه‌ی دوم حجتی شد به دست مبلغین بهایی که به وسیله‌ی آن علم غیب بهاء را ثابت نمایند. ملاحظه می‌شود که چگونه یک امر جعلی و غیر واقعی مستمسکی می‌شود برای اثبات حقانیت یک اعتقاد جعلی دیگر. بد نیست بدانیم که از این گونه نامه‌های پناه‌جویی در مکاتبات بهاء باز مشاهده شده است از جمله‌ی آنها نامه‌ی طولانی وی به شخص ناصرالدین‌شاه است.
علاوه بر پیش‌گویی مذکور که در واقع یک پس‌گویی! تبلیغی بیش نبوده است، در کارنامه‌ی بهاء پیش‌گویی دیگری نیز به چشم می‌خورد که آن نیز برگ بزرگ دیگری بر کتاب افتضاحات پیامبر خود خوانده بهائیان افزود. ماجرا از این قرار است که پس از حمایت‌های مختلفی که دولت روس تزاری از باب و از بهائیان به خرج داد، میرزاحسینعلی بهاء طی نامه‌ای تزار روس را به جهانگیر شدن دولتش مژده داد اما این معجزه وی نیز بسان معجزه مسیلمه کذاب بر عکس نتیجه داد و اندکی بعد،وی به همراه خانواده‌اش توسط انقلابیون بلشویک همگی اعدام شدند. بعدها عبدالبهاء این افتضاح را این گونه توجیه کرد که:"چون در قضیه اصفهان و یزد که احباب را می‌کشتند ما به امپراطور روس تلگراف تظلم کردیم و او جواب نداد و اقدامی نکرد، لهذا در وعده‌ی الهی بداء شد."
این در حالی است که تلگراف مذکور حدود 20 سال قبل از مرگ تزار فرستاده شد و در طول آن 20 سال بشارت مذکور چندین بار توسط عبدالبهاء تکرار و تاکید شد. زهی بی‌شرمی و فریب‌کاری که برای اغوای مردمان ساده دل به کار بسته شد.
12. ادعای خدایی و یا پیامبری بهاء در حالی است که تا آخر عمر در عکا خود را به ظواهر شریعت اسلام مقید نشان می‌داد و نزد اهالی محل اجازه هیچ تظاهر و تبلیغی برای آیین جدید خود را نمی‌داد. فرزند وی عبدالبهاء نیز همین سیره را ادامه داد. هر دوی آنها بر شرکت بهائیان در صف جماعت اهل سنت منطقه و تقید بر گرفتن روزه‌ی ماه رمضان تأکید داشتند. این نیز از جمله عجایب این آیین است که از سویی دین خود را ناسخ اسلام می‌دانستند و از سوی دیگر جرأت اظهار آن را در مقابل مسلمین نداشتند. رفتار ایشان را مقایسه نمایید با رفتار پیامبران بزرگ الهی نظیر ابراهیم (علیه‌السلام)، موسی(علیه‌السلام)، عیسی (علیه‌السلام) و رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله)و بقیه انبیاء واقعی که شجاعانه در مقابل بت‌پرستان به اظهار ادعای خود مبادرت ورزیدند و برای دفاع از آئین خود رنج زندان و جنگ و محاصره اقتصادی و شهادت را پذیرفتند.

 


منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۹۰/۰۷/۱۰

نظر شما