تزلزل در پایههای استراتژی شرقی آمریکا
سه سال پس از وعدههای باراک اوباما برای تغییر در رفتار سیاسی واشنگتن در داخل و خارج و ترسیم چشم اندازی مقبول برای دیپلماسی جهانی آمریکا، اوضاع به سمتی پیش میرود که همین وعدهها میتواند مقبولیتی افزونتر برای نامزدهای انتخاباتی آمریکا به همراه داشته باشد. چرا که پایههای استراتژی جهانی آمریکا به ویژه در قلمرو شرقی به شدت متزلزل شده است. ناگفته پیداست که تمامی ناکامیها و نارسائیها ناشی از سیاستهای اوباما نبوده ولی انکار نمیتوان کرد که از هم گسیختگیها در دیپلماسی آمریکا در سالهای اخیر، بیش از پیش نمود عینی و ملموسی پیدا کرده است.
سیاستهای واشنگتن در قبال چین و کره شمالی ابعاد تحریک آمیزی به خود گرفته است. فروش جنگ افزارهای مدرن و فوق مدرن به تایوان در مقیاس 5/6 میلیارد دلار، دیدار با "دالائی لاما" رهبر جدائی طلبان تبت و برگزاری مانورهای نظامی متعدد در پشت مرزهای آبی چین، رهبران پکن را علیه سیاستهای واشنگتن، بیش از هر زمان دیگری بدگمان کرده و آنها از اهداف آشکار و نهان آمریکا به شدت خشمگین به نظر میرسند. حتی فشارهای فزاینده علیه کره شمالی و تحولات مشکوک در جهت ایجاد تعارضات نظامی بین 2 کره و مانورهای نظامی در دریای زرد و دریای چین، پیامدهای نامطلوبی را به همراه داشته است.
اوضاع درخصوص جهت گیری آمریکا به سوی هند و فاصله گرفتن تدریجی از پاکستان هم سیاست ناکارآمدی بوده که به همراه طیفی از اقدامات جنایتکارانه آمریکا در مناطق شمالی و قبائلی پاکستان و استفاده از حملات هواپیماهای بدون سرنشین در صفحات مرزی و شمالی، تحریک احساسات مردمی و حتی حکومتی علیه واشنگتن را به "نقطه انفجار" رسانیده است. چرخش سیاسی آمریکا، رهبران پاکستان را نسبت به اهداف واقعی واشنگتن دچار تردید و سردرگمی کرده و بدبینی را به اوج خود رسانیده است.
اوضاع در افغانستان به مراتب وخیمتر است. مقامات آمریکا اعم از سیاسی و نظامی مرتباً اهداف و برنامههای متفاوت و حتی متناقضی را اعلام کردهاند که هیچکدام برای یک دوره قابل ذکر، نشانگر دیدگاه رسمی واشنگتن تلقی نشده است. افزایش نیروها، کاهش تعداد نظامیان، خروج نیروهای ائتلاف از افغانستان، تلاش برای سرکوب طالبان، مذاکره با طالبان، طبقه بندی تروریستها به خوب و بد، تجلیل از کرزای، لجن مال کردن وی و تمامی دولتمردان کابل و متهم ساختن آنها به فساد مالی و دخالت در قاچاق مواد مخدر و... طیف وسیعی از سیاستهای متغیر و بیثبات واشنگتن در افغانستان را فهرست میکند.
دیپلماسی واشنگتن در قبال روسیه نیز دقیقاً از نوعی بلاتکلیفی و فرصت طلبی حکایت دارد. واشنگتن، رهبران کرملین را به همفکری و تعامل فرا میخواند اما به طور همزمان از استقرار سپر دفاع موشکی در پشت مرزهای روسیه سخن میگوید. از تعلیق چنین سیاستی حرف میزند ولی با لهستان و چک، قرارداد استقرار تجهیزات ناتو برای تحقق همین هدف را امضا میکند. خود را به پوتین و مدودف، نزدیک نشان میدهد اما با مخالفین آنها نیز نرد عشق میبازد. زمینههای امضای پیمان استارت 2 را فراهم میکند ولی با تدارک ضمنی برای انهدام ظرفیتهای استراتژیک روسیه، خشم ژنرالهای روس و رهبران کرملین را برمی انگیزد.
همین رفتارهای دوگانه و پرتناقض در قبال کشورهای عرب و مسلمان هم در مقیاس وسیعتری عیناً تکرار و مشابه سازی شده است. تقریباً بدون استثناء، هیچ یک از مواضع رسمی آمریکا در قبال حوادث مصر، تونس، عربستان، یمن، بحرین، لبنان، عراق، اردن و لیبی را نمیتوان یافت که دستکم در چند مورد نقض نشده باشد یا موضعی مخالف و مغایر با آن اعلام نشده باشد و یا در عمل، رفتار دیگری متفاوت با آن اعمال نشده باشد. آمریکا در یک موضع سالوسانه و عوامفریبانه مدعی است که از حرکت ملتهای عرب در جهت کسب آزادی و دستیابی به حقوقشان حمایت میکند ولی در لبنان با مقاومت اسلامی به عنوان "برآیند غالب" شدیداً در تضاد و تقابل است و برای نابودی مقاومت از هیچ جنایت و خیانتی، حتی به قیمت بدنامی روزافزون آمریکا هم ابائی ندارد.
واشنگتن هنوز هم علیرغم ادعای همراهی با ملتها، از پلیدترین رژیمهای دیکتاتور و موروثی عرب جانبداری و با آنها همراهی و همفکری میکند که مانع پیروزی قطعی ملتها در بهار عربی شود. اگر قرار باشد حقیقت امر بازگو شود، حتی هنوز هم آلترناتیو مطلوب آمریکا برای تمامی کشورهای عربی و اسلامی، همچنان رژیمهای خونخوار، دیکتاتور، موروثی و بدنامی هستند که همگی در کارنامه سیاه خود بدترین انواع رویاروئی با ملتها را با بیشرمی کامل ثبت کردهاند ولی هنوز هم واشنگتن در موضع گیری رسمی خود مدعی همراهی با ملتها است! البته ملتها بیدار شدهاند و چنین رفتارهای پرتناقضی را نمیپسندند و به آن تمکین نمیکنند. همین پدیده باعث تزلزل در پایههای استراتژی شرقی آمریکا شده است.
منبع: / روزنامه / جمهوری اسلامی ۱۳۹۰/۴/۲۷
نظر شما