ابطال و ابطالپذیری
منبع : لیزنا
حمید محسنی
بحث ابطال و ابطالپذیری را عمدتا به پوپر ارجاع میدهند اما توصیف کاروئانا از دیدگاههای پوپر در این زمینه به نظر میرسد حاوی نکات قابل درک و مفیدی است که مختصری از آن ارائه میشود:
برای فهم صحیح استقرا، درک رابطۀ میان گفتمان منطقی محض و کارهایی که مردم نوعا در وضعیتهای روزانۀ انجام میدهند مهم است. درک ابطال نیز به فهم همین رابطه نیاز دارد.
بهترین راه برای پرسش دربارۀ سرشت ابطال شاید این باشد که به یاد بیاوریم دانشمندان لزوما با برخی پیشفرضهای مشخص درگیر مشاهده – عمل میشوند. این پیشفرضها معمولا به صورت نوعی فرضیه در هم تنیده شدهاند که در واقع نخستین توصیف موقت از آن چیزی است که در حال بررسی آن هستند. پس میتوان گفت نقش دانشمند این است که فرضیه را در تضارب با مشاهدات محک بزند. به این شیوه میتوان بدون نیاز به روش استقرا روایتی از علم عرضه کرد. دانشمند به دنبال شکار مشاهداتی میرود که ممکن است با فرضیه در تقابل باشند تا این گونه فرضیه را بیازمایند. اگر چنین مشاهدهای یافت شود دانشمند آن فرضیه را کنار میگذارد و سراغ فرضیه بعدی در فهرستاش میرود. مبنای چنین روایتی از علم، ایدۀ بنیادین ابطال گمانههاست، قضیهای که کارل پوپر در این زمینه به میان آورد.
میزان پذیرش فرضیهها یا زیاد است یا کم. برای توصیف این جنبه، ایده مفید "قوت" را به کار میبندیم. نظریهای را پرقوت مینامیم که نهتنها به آسانی آزمونپذیر باشد بلکه چنان نیرومند باشد که از پس آزمونهای سخت برآید. نظریهای که ساده، گستاخ، و بسیار دقیق باشد، مثل این که بگوییم "همۀ الفها ب هستند" به آسانی ابطال میشود. نظریهای که به آسانی ابطالپذیر نباشد، مانند نظریههایی از نوع "برخی از الفها ب هستند" نمیتواند در قیاس با نظریههایی که به آسانی ابطال میشوند مورد پذیرش ما قرار گیرد. نظریه هر چه بیشتر از آزمونهای دشوار سربلند بیرون آید از نظر ما پذیرفتنیتر هستند. آزمونهایی دشوار آنهایی است که با پیامدهای شگفتانگیز نظریه سر و کار داشته باشد. به سخن دیگر، آزمون سخت معمولا با آن پیشبینیهایی از سوی نظریه درگیر است که بسیار نامحتمل هستند.
خمیدن نور نمونۀ بسیار خوبی است از یک پیشبینی بسیار نامحتمل از سوی نظریۀ نسبیت عام. سرفرازی نظریه در این آزمون، واقعیتی است که دربارۀ میزان قوت گرفتن این نظریه چیزهای زیادی به ما میگوید. یعنی میگوید از این لحظه به بعد باید به میزان زیادی آن را بپذیریم. نمونه آزمایش نور انشتین نشان میدهد قوت یا بیقوتی یک نظریه اساسا بستگی دارد به آزمونهایی که آن نظریه از سر گذرانده است.
بر اساس نظریه نسبیت عام، نور در خط مستقیم حرکت نمیکند. یعنی اگر نور در کنار یک جسم آسمانی سنگین عبور کند مسیرش انحنا پیدا خواهد کرد.
این آزمون نظریۀ انشتین را آرتور ادینگتون به هنگام گرفتگی کامل خورشید انجام داد. در این آزمایش نور ستارهای که انتظار میرفت بر اثر گرفتگی خورشید یکسره پنهان بماند پدیدار شد. به این دلیل که نور آن ستاره به هنگام عبور از کنار خورشید اندکی منحرف میشد. به عبارت دیگر نور ستاره، خورشید را دور میزد. بدین ترتیب نظریه انشتین اعتبار زیادی کسب کرد.
نظریه مانند دوندهای است که رکورد صد متر جهان را دارد. قهرمانی دونده فقط هنگامی مورد پذیرش قرار میگیرد که در یک مسابقه تعیینکننده رکورد پیشین را بشکند. قهرمانی او پیوسته مورد احترام است تا این که دوندۀ سریعتری از راه میرسد و قبلی را پشت سر میگذارد.
اگر برای نظریۀ خاصی آزمونی در میان نباشد دانشمندان مایلند فکر کنند آن نظریه اصلا قوتی ندارد. در این نوع داوری نظریه میخواهیم بسنجیم که آیا نظریۀ پیشنهادی شایستگی پذیرش دارد یا خیر و این تصمیم بستگی دارد به میزان قوت آن.
در چارچوب استقرا کار دانشمند این است که ثابت کند نظریۀ خاصی صادق است. نام چنین عملیاتی را اعتباربخشی میگویند. در نقطۀ مقابل، در چارچوب تصویر جدید، دانشمند کسی است که کارش رد کردن نظریههای جدید است. چنین عملیاتی را میتوان ابطال نامید. ... در چارچوب اعتباربخشی دانشمندان ترغیب میشوند خودشان را تا جایی که امکان دارد از هرگونه پیشفرضی برهانند تا بتوانند فارغ از هر نوع گرایش به مشاهده بپردازند. البته رهایی کامل از گرایشها بعید است اما نقش پیشفرضهای چارهناپذیر باید به حداقل ممکن برسد. در چارچوب ابطالی علم درست معکوس این امر روی میدهد. در این جا دانشمند تشویق میشود تا جایی که امکان دارد خیالپرداز و بیپروا باشد. از او خواسته میشود گمانههای تازه و جالبی به میان آورد که به شیوههایی هر چه پذیرفتنیتر، با مشاهدات جور درآیند. از این گذشته، با این روایت غیراستقرایی از علم میتوان پیشنهاد علمی اصیل را از پیشنهاد غیرعلمی تمیز داد. اگر علم طبیعی اساسا ابطال گمانههاست، پس هر گفتمانی که از اساس به کمک هیچ آزمون قابل تصوری ابطالپذیر نباشد هرگز نمیتواند موضوع پژوهش علم طبیعی قرار گیرد. بنابراین با پذیرش این روایت از علم، راهی برای تمییز میان گفتمان علم طبیعی و سایر انواع گفتمانها گشوده میشود. البته با کمک این تمایز چیزی دربارۀ درستی یا نادرستی یک پیشنهاد خاص نمیتوان گفت.
با روایت غیراستقرایی از علم یا همان ابطال آیا میتوانیم سخنی از صدق به میان آوریم؟ به نظر میرسد آنچه ما میتوانیم بگوییم محدود به دو چیز است: ما میتوانیم بگوییم آیا پیشنهادی علمی است یا نه/ دیگر این که میتوانیم بگوییم آیا یک پیشنهاد معین ابطال شده است یا نشده است. از این دیدگاه، به نظر میرسد داوری علمی دربارۀ این که جهان به راستی چگونه است نمیتواند ادعایی داشته باشد. علم به نظریهها علاقه دارد نه به جهان. (ص. ۹۱-۹۷)
ابطالپذیری با ابطال شدن متفاوت است. ابطالپذیری به نوعی صورتبندی گزارهها و نظریهها اشاره دارد که قابل آزمون باشد. بدیهی است در صورت سرفرازی در آزمونها تقویت میشود و در غیر این صورت، ابطال میشود. البته باید گفت در حد همان آزمونها تقویت یا تضعیف شده است: نه کاملا ثابت شده است و نه باطل.
برای تمرین
پیشنهاد میشود جمله، عبارت یا موضوعی را بنویسید و آن را به شیوۀ منطقی و با استفاده از استقرا یا قیاس شاخ و برگ دهید. مثلا:
قیاس: کتابخانههای کشور اوضاع خوبی ندارند: شواهد .....
استقرا: کتابخانه الف و ب و ج را مشاهده کردم و دیدم که چنین وضعیتی دارند، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که ...
ابطال: مسئولان میگویند اوضاع همۀ کتابخانههای کشور مساعد است. اما کم و کیف خدمات آنها و یا میزان رضایت کاربران حاکی از آن است که .....
از استقرا استفاده کنید و سپس از نتایج آن به شکل قیاسی به شواهد یا آزمون شواهد تازه بپردازید. (به عبارت دیگر، از استقرا به قیاس و برعکس حرکت کنید.)
نظر شما