خردورزی و تجربه گرایی در تاریخ نگاری اسلامی ـ ایرانی
مکاتب تاریخ نگاری در عصر جدید به شدت بر روش های مبتنی بر تعقل و خرد ورزی در نگارش تاریخ تاکید ویژه ای دارند. اساسا امروزه تاریخ نگاری صرفا با اتکا بر وقایع نگاری صرف امری پسندیده و علمی محسوب نمی گردد. در تاریخ نگاری اسلامی و ایرانی هر چند بیشتر تواریخ گذشته بر واقع نگاری صرف اتکا داشتند اما در میان آنها نمونه هایی نیز یافت می شود که با روش هایی شبیه به آنچه اکنون در مکاتب جدید بر آن تاکید می شود به تاریخ نگریسته می شد. ابن فُندق یکی از مورخینی است که با چنین روشی از تاریخنگاری آشنا بوده است.
ابوالحسن علی ابن زید بیهقی مورخ قرن ششم به لحاظ نظری بحث مستقلی را در باب تعریف و ذکر فواید تاریخ در هفده صفحه ساخته و پرداخته و در مقدمه کتاب تاریخ بیهق آورده است. این اثر به لحاظ موضوعی در ردیف تواریخ محلی طبقه بندی می شود اما اطلاق قید محلیت به تاریخ وی به هیچ وجه به معنای کم اهمیتی این اثر ارزشمند نیست. بلکه از لحاظ مسائل نظری تاریخ، کتاب تاریخ بیهق اثری شایان توجه است.
ابن فندق در ابتدای مبحث مذکور، با نقل حدیثی از پیامبر اسلام(ص)علم را شامل دو بخش علم الابدان و علم الادیان می داند و با ذکر روایتی دیگر آن دو را زیر مجموعه علم تواریخ ذکر می کند: وی مینویسد: "تواریخ خزاین اسرار امور است و در آن عبرت و مواعظ و نصایح و نقد آن بر سکه تقدیر الهی بود و مردم را از حدت مضارب نوایب نگاه دارد و شهود آن عدول باشند و از جرح مصون، دلایل و امارات آن از شهد شیرین تر و از شهاب روشن تر، مدار افلاک آن بر قطب نقل بود."
ابن فندق در ابتدا جایگاه مستقلی را برای تاریخ تعریف می کند اما در ادامه بحث خود دچار انحطاطی در موضوع شناسی می شود و تاریخ را در سیکلی دورانی می بیند که در چرخش خود روی نقاطی تکرار می شود. وی مفید بودن تاریخ را در همین شباهت ها می یابد. درست مانند بیماری هایی که قبلاً رخ داده و اطباء آن را با روش خاصی معالجه کرده اند و علاقه مندان تاریخ می توانند با دقت نظر در آن شباهت ها جلوی بروز وقایع ناگوار را گرفته و در عین حال حوادث مفید را تکرار نمایند. البته این مشکل معرفت شناخت تنها مشکل ابن فندق نیست، بلکه کلیه مورخانی که مفید فایده بودن تاریخ را در شباهت های وقایع حال با حوادث گذشته جستجو می کنند به پاسخ این سئوال توجه نمی کنند که با فرض شباهت ظاهری وقایع در دوری تناوبی این حرکت را چه مقدار در عمق زمان می توان پیگیری و اساساً آیا می توان در سیر تاریخ به مرحلهای قائل شد که وقایع آن، شباهتی به وقایع ماقبل نداشته باشد؟ این نگاه دورانی و سیکلوار به تاریخ مورخان این اعصار را از توجه به تحول حرکت و تطور تاریخی و نگاه متحول علمی به تاریخ باز داشته است و با عث پدید آمدن نوعی رخوت و رکود معرفت تاریخی گشته است.
نویسنده کتاب تاریخ بیهق، مانند دیگر هم مسلکان و هم مکتبان خویش تاریخ را به حکمت عملی نزدیک تر می داند و مهمترین فایده آن را بهره مندی حکومتگران از این علم می داند و در این باره می نویسد: "و هیچ کس به این علم حاجتمند تر از ملوک و امرا نباشد، زیرا که مصالح کلی عالم تعلق به رأی و رایت ایشان دارد و هر چه در ممالک حادث شود و از خیر و شر و تمشیت و دفع آن ایشان را باید فرمود، و ایشان به معرفت حوادث و وقایع ملک و مکاید حروب و تدبیر ها که ملوک گذشته کرده باشند حاجتمند باشند ... و دیگر آنکه ملوک را رقبت افتد چون در تواریخ تأمل فرمایند یا به سمع ایشان می رسانند در محاسن اخلاق و عدل و رأفت و آنچه سبب بقای ملک باشد."
مکتبی که ابن فندق به آن تعلق داشت با وجود آنکه در فهم تاریخ، خردورزی، واقع گرایی و تجربه گرایی بیشتری نسبت به مورخان پیش از خود به به کار بردند اما در ابعاد فکری خاصی ادامه دهنده اندیشه پیشینیان باقی ماندند و حلقه هایی بر تداوم زنجیره فکری آنان افزودند.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۱۰
نویسنده : ساناز علیمحمدی
نظر شما