جنبش شکاکیت و شکاکان آکادمی
جنبش شکّاکیت در سال 300 ق. م با نظریات و رویکردهای پورهون الیسی آغاز گردید. شکّاکیت در اصطلاح فلسفی به مکتب و دیدگاهی گفته می شود که حد و مرز خاصی برای امکان معرفت قائل است. از عصر پورهون تا عصر ما، شکّاکیت با فراز و نشیب و تغییرات و تکامل خاصی در اصول و مبانی اولیه خود، به روند طبیعی خود در طول تاریخ ادامه داده و همواره دیدگاه فلسفی، اندیشمندان و فیلسوفان بوده است. اما اوج این دیدگاه و تنوع نظریات آن را در مکاتب فلسفی شکّاکانه دوره یونان می توان دید.
نگرش شکّاکانه در سراسر دوران تاریخ فلسفه اهمیت خاصی داشته است، از این رو آگاهی از آرا و استدلال های شکّاکان و نقد آن خالی از فایده نخواهد بود. شکّاکیت پورهون برای ردّ جزمیت فلسفه های رواقی و اپیکوری و در زی فلسفه دیگری، که مدعی خوشبختی و سعادت بشری بود، پا به میدان فلسفه نهاد. پورهون فلسفه را وسیله و هدفی برای رفع نیازهای انسان و رسیدن به آرامش و سکون خاطر می دانست و سعی در تبلیغ و گسترش این هدف داشت. شرایط روزگار و جو جامعه نیز برای داشتن چنین هدفی از فلسفه مساعد بود، اما وجود کشمکش و رقابت بین مکاتب فلسفی گوناگون، از جمله دو فلسفه رواقی و اپیکوری مانعی بر سر راه بود. از این رو پورهون به این نتیجه رسید که جستجوی حقیقت و نیل به آن کاری بی حاصل و ناممکن است.
او می گفت برای تشخیص ادراک های حسی درست از نادرست و تصمیم گرفتن درباره اینکه از آرای هم ستیز، حق با کدام است، و باز جستن آن با هدفی که فلسفه در راهش می کوشد، یعنی رسیدن به فراغ بال و آسودگی خیال، منافات دارد. پس باید از جستجوی حقیقت و معرفت دست کشید و زیستن در حالتی را آموخت که داوری ها معلق باشد. از این روست که نظریه معرفت شناختی در فلسفه پورهون(نظریه ای که می گوید نمی توان به حقیقت پی برد) به نظریه ای اخلاقی (که می گوید نباید در پی حقیقت بود) راه برده است.
بزرگ ترین شکّاک از شکّاکان آکادمی، کارنئادس کورنه ای بود که هفت سال پیش از مرگ خروسیپوس، که به نظر عده ای نظام فلسفی به دست کارنئادس یکسره ویران شده است، به دنیا آمد. اگر کسی استدلال های کارنئادس را بپذیرد، چیزی که در فلسفه رواقی معتبر باشد، بر جای نمی ماند. کارنئادس می گفت ملاکی که کسی را توانا سازد ادراک های حسی نادرست را از درست تمییز دهد، در خود احساس نیست. دلیلی که از ادراک های حسی ناشی شود، به سبب نامطمئن بودن ادراک های حسی، باطل است. به عقیده او لازمه مسئولیت اخلاقی، اختیار است.شکوفایی شکّاکیت از سده یکم ق. م به بعد بیشتر بیرون از حوزه آکادمی بود. اندیشمندان شکّاکی چون آنه سیدموس و آگریپا به مرتبه والایی از فن و ویرانگری نظریه های جزمی از راه بحث و جدل دست یافتند. در خلال سده سوم میلادی جنبش شکّاکیت فرو خفت، اما اگر چه این دیدگاه از صحنه فلسفه باستان ناپدید شد، به عنوان عادتی اساسی در فلسفه های تحلیلی باقی ماند و اکنون نیز به اندازه گذشته زنده است.نظریه اخلاقی پورهون سست بنیاد است، زیرا نتوانسته است برای عمل مثبت راه و روشی پیشنهاد کند. نظریه اخلاقی پورهون به منزله یورشی به نظریه های جزمی معرفت است. جنبش شکّاکانه بیشترین تأثیر را در نسل پس از پورهون بر جای گذاشت. این جنبش به آکادمی افلاطون سرایت کرد و جانشینان بسیار توانا و فیلسوفانی به معنای جدید کلمه به بار آورد، فیلسوفانی که توجه اصلی آنها حمله به فلسفه های جزمی به طور عام و جزمیت رواقی به طور خاص بود.شکّاکان آکادمی برای پیش بردن آرای شکّاکانه روشی پدید آورند که از نظر تاریخی دارای اهمیت است. این روش عبارت است از آوردن استدلالی که در اثبات یا انکار موضوع به یک نسبت موجه باشد. کانت هنگامی که خواست ناممکن بودن مابعدالطبیعه تکوینی را ثابت کند، این روش را به کار برد. در حالی که حقیقت و تشخیص آن امری است که انسان با استفاده از معیارها و ملاک های منطقی و ژرف نگری در فلسفه هستی می تواند به آن دست یافته و در زندگی خویش آن را به کار بندد.
منابع:
1-سیر اندیشه فلسفی در غرب، دکتر فاطمه زیباکلام، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، چاپ دوم 1385.
2-تاریخ فلسفه سیاسی غرب (از آغاز تا پایان سده های میانه)، دکتر عبدالرحمن عالم، تهران: وزارت امور خارجه، موسسه چاپ و انتشارات، چاپ دوم 1378.
3-تاریخ فلسفه اخلاق غرب، لارنس سی. بکر، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، 1378
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۵
نویسنده : امیر عظیم زاده
نظر شما