تشکیل اتحاد جماهیر اسلامی خواسته امام(ره) بود
انقلاب اسلامی ملت ایران که با رهبری بنیانگذار جمهوری اسلامی و تقدیم شهدای عزیز و رشادتهای ملت شریف ایران به پیروزی رسید، برگی از تاریخ آزادی خواهی و سعادت طلبی بشر بود که ورق خورد؛ در این نهضت تئوری ولایت فقیه به عنوان جایگزین نظام سلطنتی و سایر نظامهای غربی و همچنین سنگ بنای نظام، جایگاه ویژه ای در جامعه اسلامی ایران یافته و بعد از 32 سال از گذشت انقلاب، این تئوری بومی اداره جامعه اسلامی، به خوبی امتحان خود را پس داده و از پس مدیریت و اداره امور جامعه اسلامی در فراز و نشیب های مختلف برآمده است؛ ضمن اینکه عدالت خواهی، ظلم ستیزی و بسیاری از مؤلفه های انسانی و اسلامی انقلاب و نظام اسلامی، از این اصل مهم و مترقی سرچشمه گرفته است؛ با هدف بررسی جامع تر ابعاد مختلف این اصل مهم قانون اساسی با حجة الاسلام و المسلمین «نجف لک زایی» گفتگو کردیم.
*اصولا تاسیس نظام سیاسی مبتنی بر نظریه ولایت فقیه چه ضرورتی دارد؟
** شاید مهمترین وجهی که برای ضرورت تبیین نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه مورد توجه قرار گرفته این است که صرف داشتن یک مجموعه حقوقی و قانونی برای به سعادت رساندن انسان کفایت نمی کند زیرا علاوه بر قانون الهی باید مجری الهی هم داشته باشیم.
این هم برمی گردد به نوع دین شناسی حضرت امام(ره) که یک دین شناسی جزیی و بخشی نیست، بلکه نظام مند و جامع است؛ در دین شناسی جزیی وبخشی که بسیاری از اسلام شناسان ما طبق آن مشی می کنند، گفته می شود که هر قدر به قانون اسلام عمل کنید، همانقدر سعادتمند می شوید؛ در حالی که در تبیین دین شناسی امام(ره) ما باید به اسلام به مثابه یک سیستم با توجه به همه ابعادش عمل کنیم. اگر ما بگوییم قرآن و قوانین داریم اما امام نداشته باشیم، این به اهداف اسلام ما را نمی رساند، همانطور که امام(ره) گفته، عقب ماندگی جوامع اسلامی ربطی به اسلام ندارد.
*پس همین عدم نگاه سیستمی باعث عقب ماندگی جهان اسلام شده است؟
**بله. جهان اسلام اصلا عامل به اسلام نیست وزمانی می تواند عامل باشد که به اسلام به مثابه یک مکتب جامع نگاه کرده و به آن عمل کند. درکشور خود ما هم از زمانی که این نگاه امام غالب و رایج شد، ما شاهد تحولات فکری، نظری و عینی، عملی هستیم که یکی از نتایجش تأسیس حکومت اسلامی، بیرون رفتن استعمار و استقلال سیاسی بود. پس از ورود این دیدگاه امام(ره) بود که هویت اسلامی رو به احیاء و بهبود رفت و خود باوری و اعتماد به نفس مسلمانان افزایش یافت؛ یک روزی آمریکا دستورات خود را به وسیله حکومتهای منطقه به صورت نیابتی انجام می داد اما امروز اگر خودش هم بیاید موفق نیست و شاهدیم که خودش مجبور به لشگرکشی به منطقه شده است؛ اگر بخواهیم به اسلام به صورت کامل عمل کنیم، بخشی از این هم مربوط می شود به حوزه سیاست و تشکیل حکومت.
*بحث مهم و در برخی مواقع مناقشه برانگیز در حوزه ساختار نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه، بحث مرزهای نظام سیاسی است؛ توضیحاتی دراین مورد بفرمایید.
**مساله مهمی که وجود دارد این است که در اسلام مرزها اعتقادی است، در حالی که ما امروز با مرزهای ملی و جغرافیایی روبه رو هستیم، بر اساس دیدگاه امام(ره)، مرزها همچنان اعتقادی است، یعنی جمهوری اسلامی بر اساس مبانی و اعتقادات خود از تمام دارالاسلام و امت اسلامی حفاظت می کند و بر این اساس ازملت فلسطین و سایر امتهای اسلامی همواره حمایت شده است.
اما مساله دیگری که به عنوان مساله ثانوی مطرح است اینکه، فعلا مرزهای ملی مطرح است وما مقدورات خاصی داریم که بر اساس آن عمل می کنیم و تا جایی که مقدورات به ما اجازه دهد از مرزهای اعتقادی و امت اسلامی حمایت می کنیم؛ لذا یک تعبیری حضرت امام(ره) در وصیت نامه خود دارند که از کشورهای جهان اسلام می خواهند به سمت تأسیس اتحاد جماهیر اسلامی متشکل از جمهوری های اسلامی مستقل و آزاد بروند؛ خوب مشابه آن در مورد کشورهای اروپایی در حال اتفاق افتادن است به مرور اینها واحد پول، پارلمان وسیاست خارجی مشترک را به دست آوردند؛ هر قدر بیداری امت اسلامی بیشتر شود، مرزهای اعتقادی فعال تر می شود و این یک چیزی نیست که یک طرفه بشود عمل کرد؛ و دیدگاه امام(ره) این بود که حکم اول مرزهای اعتقادی است ولی حکم ثانوی ما را در مرزهای ملی گرفتار کرده، باید سعی کنیم بین مقدورات و امکانات خود جمع کنیم.
*سوال بعدی در مورد شبکه قدرت در نظام مبتنی بر ولایت فقیه است و اینکه شبکه قدرت در این نظام چگونه شکل گرفته و آرایش می یابد؟
** از دیدگاه امام و رهبر معظم انقلاب و نظام جمهوری اسلامی اولا ورود به شبکه قدرت هیچ اختصاص و انحصار به روحانیت ندارد، بلکه اموری که توسط غیرروحانی انجام شود در اینجا ترجیح با غیر روحانی صالح است. اما برخی از مناصب است که بحث روحانی ویا صنف نیست، بلکه بحث آگاهی به موازین اسلامی است؛ مثلا اینکه می گوییم شش نفر از اعضای شورای نگهبان باید فقیه باشند اینجا بحث روحانی و غیر روحانی نیست، بلکه بحث تخصص و فقیه بودن مطرح است اما عموم مناصب شبکه قدرت این گونه نیست که حتما باید روحانی باشد.
*در مورد زنان، اقلیتهای غیر مسلمان و اهل سنت این حضور چگونه است؟
**حضور زنان در عرصه قدرت امر پذیرفته شده ای است که هم اکنون هم شاهد حضور آنان هستیم، حضور اقلیتهای غیر مسلمان هم در مناصب میانی شبکه قدرت مثل مجلس پذیرفته شده است و نسبت به اهل سنت هم که اساسا ملاحظه اقلیت درباره آنها نبوده و از اول این گونه پذیرفته شده که در مناصب قدرت غیر ازمنصب رهبری و ریاست جمهوری که در قانون اساسی مورد تایید رای عموم قرارگرفته، می توانند حضور داشته باشند.
* این نظریه و نظام های سیاسی، فکری امروز دنیا چه تفاوتهایی دارد؟
**در نظامهای سکولاریستی اساسا بحث سعادت، هدایت انسانی، کمال انسان و قرب الی ا... اصلا مطرح نیست، حتی در نظامهای لیبرال دموکراسی عکس اینها بررفتارهای غیر دینی مثل بحث عدم حجاب تأکید می شود؛ مرزها در تفکر غربی، همان مرزهای ملی مورد تأکید است که هر چند خودشان با اهداف خاص مدنظرشان از جمله تمرکز قدرتشان به سوی اتحاد حرکت می کنند در بعد عناصر بر اقتضایی بودن همه عناصر تاکید دارند و عنصر ثابتی را نمی پذیرند. در بعد شبکه قدرت متأسفانه اکثر این نظامها حضور کسانی را که به لحاظ دینی و فکری مغایر آنها باشند در قدرت نمی پذیرند، باوجود اینکه در بسیاری از کشورهای غربی مثل انگلیس و فرانسه جمعیت مسلمانان کثیر هستند اما اینها حضور قانونی و رسمی در شبکه قدرت ندارند در بحث زنان هم همینطور است و علیرغم تأکیدشان برحضور زنان در شبکه قدرت مناصب زنان بسیار اندک است و در مناصب کلیدی و مؤثر نیستند.
اما بحث عمده ما درآنجا بحث اسلام است؛ در ایران باوجود اینکه مسیحیان، کلیمیان و یهودیان بسیار اندک هستند اما درقانون اساسی ایران به شکل تعریف شده برایشان جایگاهی در شبکه قدرت تعریف شده و حضور رسمی و قانونی دارند.
منبع: روزنامه قدس ۱۳۸۹/۱۱/۱۷
گفت و گو شونده : نجف لک زایی
نظر شما