موضوع : پژوهش | مقاله

فریادهای ساختگی بان کی مون


بان کی مون این روزها سعی دارد خود را مدافع حقوق بشر نشان دهد و جمهوری اسلامی ایران را بابت نقض حقوق بشر متهم کند. این در حالی است که بان کی مون خود از اصلی ترین بانیان و عاملان نقض حقوق بشر در جهان محسوب می شود. به راستی چرا بان کی مون در خصوص مواردی مانند نقض علنی حقوق بشر در غرب سخنی به میان نمی آورد؟ چرا دبیر کل سازمان ملل متحد در برابر رفتارهای وحشیانه واشنگتن در وال استریت مهره سکوت بر لب نواخته است ؟ آیا بان کی مون که به قول خود روحیه ای لطیف دارد! این موارد را نقض علنی حقوق بشر در غرب نمی داند؟ البته بارها عنوان شده است که نباید از بان کی مون انتظار خاصی داشت. فردی که در دوران وزارت امور خارجه اش در کره جنوبی از همراهان بوش پسر در جنگ عراق بود و در نهایت نیز با سفارش بوش و بلر سمت دبیر کلی سازمان ملل متحد را بر عهده گرفت.
در این خصوص بان کی مون دبیر کل سازمان ملل متحد گزارشهایی را علیه تهران منتشر کرده است. این در حالی است که محمد جواد لاریجانی دبیرستاد حقوق بشر قوه قضائیه در واکنش به این گزارشها تاکید کرده است که خود ایالات متحده اصلی ترین مولد و حامی تروریسم در دنیاست و نمی تواند دیگر کشورها را نسبت به نقض حقوق بشر متهم کند. سازمان ملل متحد برای بیش از هزارمین بار طی دهه های اخیر نشان داده است که با جریان سلطه قرابت خاصی دارد. اگرچه کلیت این گزارشها محکوم بوده و به هیچ عنوان مورد پذیرش جمهوری اسلامی ایران نیست، اما عقب نشینی واشنگتن و کشورهای غربی و رژیم صهیونیستی از مواضع تند و خشونت آمیز اولیه خود علیه ایران به خوبی نشان می دهد که نمایش قدرت ایران منجر به ایستایی و سکون دشمنان نظام جمهوری اسلامی شده است. شکست حصار های تبلیغاتی و سیاسی غرب علیه ایران به خوبی نشان می دهد که واشنگتن و دشمنان ایران چاره ای جز به رسمیت شناختن ایران قدرتمند و تعامل با آن را نداشته و نخواهند داشت. این تنها راه پیش روی دشمنان ایران در نظام بین الملل محسوب می شود. قبلا نیز افرادی مانند جیمی کارتر، مادلین آلبرایت و زبگنیو برژینسکی تاکید کرده بودند که تنها راه پیش روی ایالات متحده شناسایی ایران قدرتمند و تعامل با آن است. این قاعده در برهه فعلی بیشتر صدق می کند زیرا غرب به واسطه بحران اقتصادی، آنچه در وال استریت رخ می دهد و همچنین بحرانهای ناشی از شکست در افغانستان، عراق و... در اوج ضعف و جمهوری اسلامی ایران به واسطه پیروزی و گسترش گفتمان انقلاب اسلامی در خاورمیانه و عدم تسلیم پذیری در برابر قدرتهای بزرگ در نقطه اوج خود به سر می برد.
می توان با بررسی موردی عملکرد سازمان ملل متحد در مواردی مانند جنگ عراق، جنگ افغانستان، جنگ بالکان، جنگ 33 روزه، مقاومت 22 روزه، تحولات سودان و.... ناکامی این سازمان در مواجهه با تحولات بین المللی را به تصویر کشید. بنابر این در وهله اول باید ناکارآمدی سازمان ملل متحد برای افکار عمومی دنیا ترسیم شود. این مسئله با استناد به ضعف عملکرد سازمان ملل طی سالها و دهه های اخیر کاملاقابل تصور می باشد. در مرحله بعدی تئوریسینها و استراتژیستهای مستقل نظام بین الملل باید وضعیت مطلوب را ترسیم نموده و ساختار جایگزین را برای بشریت تشریح نمایند. تشریح این ساختار وضعیت مطلوب را برای ما مشخص می کند و گذار از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب را امکان پذیر می سازد. در هر صورت وضعیت فعلی سازمان ملل متحد نشان دهنده ظلمی است که قدرتهای بزرگ دارند به نظام بین الملل می کنند. در این میان دبیر کل سازمان ملل متحد نیز نقش مهره ای را دارد که سعی دارد به طور غیر مستقیم اهداف نظام سلطه را برآورده سازد. البته در خصوص بان کی مون مسئله فرق می کند!دبیر کل فعلی سازمان ملل متحد همواره به سود لابی صهیونیسم و ایالات متحده وارد معادله شده است. بان کی مون خود را موظف به حمایت از جنایات رژیم صهیونیستی می داند و در این خصوص تابع محض ایالات متحده آمریکاست. در ماجرای اخیر اتهام زنی ایالات متحده به جمهوری اسلامی ایران نیز دبیر کل سازمان ملل متحد به جای دفاع از جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از اعضای سازمان ملل، در زمین واشنگتن بازی می کند!
به راستی غرب در شرایطی که اصلی ترین نماد تروریسم و نقض حقوق بشر در جهان است چگونه به خود جرات می دهد تا دیگر کشورهای دنیا را نسبت به نقض حقوق بشر متهم کند. تا کنون در سخنان و اظهارات رسمی و غیر رسمی بان کی مون اشاره نشده است که چگونه میلیونها انسان بی گناه در کشورهایی مانند افغانستان و عراق به علت حمله ایالات متحده و کشورهای متحد کاخ سفید به این کشورها کشته، زخمی و آواره شده اند. در هر صورت بهتر است خاطر مقامات غربی را بابت این واقعیات تلخی که در کشورهایشان رخ می دهد مکدر نکرد!شاید صرفا یک دقیقه سکوت جمعی در آمریکا و اروپا برای این همه قربانی جنایات خانوادگی در غرب کافی باشد! بان کی مون و سازمان ملل متحد هر دو در وضعیت به وجود آمده مقصر هستند.
سانسور خبری رسانه های وابسته به غرب در خصوص خشونت و کشتار در جوامع غربی با سکوت سازمان ملل متحد همراه می شود. بان کی مون مسئول رهبری این سکوت وقیحانه و آزار دهنده محسوب می شود.
به عنوان مثال بان کی مون وسازمان ملل متحد هیچ گاه از ایالات متحده نپرسیدند که چرا جهت کشتن بن لادن به پاکستان حمله کردند؟ حتی در عوض بان کی مون و شورای امنیت سازمان ملل متحد از این اقدام ایالات متحده که مصداق بارز حمله به کشوری دیگر بدون مجو. ز نهادهای بین المللی می باشد استقبال کردند!

 

منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۹۰/۹/۱
نویسنده : حسین یاری

نظر شما