موضوع : پژوهش | مقاله

اندیشه به ریشه‌های اصلی درد


این روزها بحث افزایش کرایه‌های وسایط نقلیه در تهران، انعکاس فراوانی در مطبوعات و رسانه‌ها و حتی در صدا و سیما داشت و کار تا ‌آنجا بالا گرفت که در مجلس هم بحث آن پیش آمد و دولت و فرمانداری هم به همراه شورای شهر وارد گود شدند و خلاصه همه به نوعی از این بحران سخن به میان آوردند.
البته شکی نیست که باید نسبت به افزایش کرایه به‌ویژه افزایش غیر منطقی برخی کرایه‌های تاکسی و مسافربرهای شخصی و آژانس‌ها نظارت دقیقتری صورت گیرد تا به مردم اجحاف نشود اما در این میان عده‌ای هم بحث افزایش قیمت بلیط اتوبوس‌ها و مترو را پیش کشیده و به شدت با آن به مخالفت پرداختند. از طرف دیگر شورای شهر و شهرداری تهران نیز اعلام کرده‌اند که اگر یارانه دولت به بخش اتوبوسرانی و مترو پرداخت نشود، چاره‌ای جز افزایش قیمت نیست.
در این بین از همه جالب‌تر اعتراض‌هایی بود که بر سر افزایش صدتومانی قیمت بلیط اتوبوس صورت گرفت و عده‌ای آن را برای جامعه شهروندی یک فاجعه خواندند. به نظر این عزیزان کرایه بلیط اتوبوسی که از تجریش تا میدان راه‌آهن در مسیر خط ویژه مسافران را جابجا می‌کند نباید اضافه می‌شد و باید همان صدتومان باقی می‌ماند و افزایش صد تومانی قیمت بلیت منصفانه نیست و ظاهراً هم فشار وارد آمده دارد منجر به نتایجی می‌شود از جمله پرداخت یارانه دولت و برگشت به همان بهای قبلی صدتومانی و...
با عذرخواهی از خوانندگانی که ممکن است از حرف من خوششان نیاید عرض می‌کنم که افزایش صدتومانی بهای بلیت اتوبوس با توجه به خصوصی‌‌سازی شرکت اتوبوسرانی اصلاً نگران کننده و غیرمنصفانه نیست بلکه غیرمنصفانه آن است که دولت بخواهد از بودجه عمومی همواره در ابرشهرها یارانه بپردازد. حالا اگر اجازه دهید استدلال خود را با ذکر یک حکایت مطرح می‌کنم:
اخیراً گزارش تکان‌دهنده‌ای در سایت تابناک خواندم که بد نیست خلاصه‌ای از آن را برایتان بازگو کنم:
9 سال پیش درست در چنین روزهایی (یعنی اوایل تیرماه 81) دختر 15 ساله‌ای به نام هاجر نویدی در یکی از روستاهای کهکیلویه و بویراحمد وقتی از سر زمین کشاورزی به همراه مادرش به خانه برمی‌گردد، مرتب گریه کرده و از درد شکم می‌نالد. هیچ وسیله نقلیه‌ای برای اینکه او را به خانه بهداشتی در روستای بزرگتر برساند پیدا نمی‌شود تا اینکه با یک تراکتور او را به خانه بهداشت روستای دیگری می‌رسانند در آنجا دکتر کشیک برایش سرم و آمپول می‌نویسد که در درمانگاه نبود و آمبولانس هم برای اینکه او را به شهر (دهدشت) برساند 6500 تومان پول می‌خواست که او نداشت به ناچار او به خانه بر می‌گردد و تا اذان صبح از درد می‌نالد تا جان می‌دهد. گرچه پس از آن امکاناتی به روستا می‌دهند و حتی خانه بهداشت در آنجا درست می‌کنند اما هاجر دیگر زنده نمی‌شود...
این ماجرا مربوط به 9 سال پیش است اما گمان نکنید که در حال حاضر در همه روستاها امکانات درمانی مناسب وجود دارد. اوضاع خیلی بهتر شده اما هنوز هم شما در بسیاری از روستاها اگر بخواهید فززند بیمارتان را به نزدیکترین مرکز درمانی مناسب بخش یا شهر ببرید، و اگر خودتان وسیله نقلیه نداشته باشید برای مسافتی نزدیک به نصف مسافت تجریش تا راه‌آهن مجبورید چندین برابر این 200 تومان هزینه بپردازید.
هنوز هم بسیاری از روستاهای ما از امکانات مناسب برای حمل و نقل به شهر برخوردار نیستند و باید هزینه‌های به‌مراتب بیشتری را برای رفت و آمد بپردازند. اما صدایشان را کسی نمی‌شنود. آنها اگر مشکلات درمانی و دارویی داشته باشند نمی‌توانند صدایشان را به گوش مجلس و دولت و رسانه‌ها برسانند اما در شهرهای بزرگ صدا، بسیار پژواک بلندتری دارد.
گذشته از آنچه که عرض شد، مسئله مهم، اولویت سرمایه‌گذاری و توزیع ثروت در جغرافیای کشور است و اگر این چرخه معیوب تمرکز سرمایه و ثروت و سرمایه‌گذاری در شهرهای بزرگ اصلاح نشود، هدف تمرکززدایی و ایجاد مهاجرت معکوس در کلان‌شهرها همچنان یک رؤیا باقی می‌ماند. مترو تهران با سرمایه‌گذاری عظیم دولت و خود شهرداری ساخته شد قطعاً هزینه استفاده از آن دیگر نباید توسط دولت تأمین شود و پرداخت یارانه به آن از بودجه عمومی دولت توجیه روشنی ندارد و اگر کمکی هست باید به طُرق دیگری باشد مثلاً حق برداشت از صندوق ذخیره ارزی که تصویب شد اما اجرا نشد. آنهم باید به صورتی باشد که در درازمدت این قرض بازپس داده شود.
حالا اجازه بدهید مثال دیگری بزنم.
شما در حال حاضر از شیر و مرغ و تخم‌مرغ گرفته تا گوشت و لوازم خانگی و مواد مصرفی و میوه و خوراکی و... را به قیمت جهانی می‌خرید. اگر تمام این کالاها قیمتی بالاتر از قیمت جهانی نداشته باشند قطعاً کمتر هم ندارند. همین طور اتومبیل را بیشتر از قیمت جهانی تهیه می‌کنید. کرایه یک آپارتمان کوچک در همین تهران از بسیاری از پایتخت‌های دنیا بالاتر است اما در کدام کشور اروپایی سراغ دارید که قیمت بلیط مترو و یا اتوبوس کمتر از یک «یورو» باشد؟ بگذارید مثال دیگری بزنم.
در حالی که با ساخت مسکن مهر در بسیاری از مناطق کشور تهیه و حتی خرید منزل مسکونی ساده‌تر شده و قیمت‌ها شکسته است این روزها مستأجران آسیب‌پذیر تهرانی با معضلی به نام افزایش کرایه خانه روبرو شده‌اند! چرا باید یک کارگر یا کارمند در این ابرشهر به نسبت سال گذشته، نزدیک به 200 هزار تومان کرایه بیشتری بدهد تا خانه‌ای حتی در برخی مناطق کوچکتر از قبل گیرش بیاید؟ آیا علت اصلی آن این نیست که ما از ایجاد فرصت‌های شغلی مناسب، ایجاد زیرساخت‌های لازم، فراهم آوردن امکانات شایسته و سرمایه‌گذاری عقلایی و عالمانه در جغرافیای وسیع کشور برای جلوگیری از مهاجرت‌پذیری کلانشهرها و به‌ویژه تهران دریغ کرده‌ایم و با وجود همه اصرارها و مصوبه‌ها و دستورالعمل‌ها در شهرهای دیگر کشور آنقدر جاذبه ایجاد نکرده‌ایم تا ساکنان مناطق دیگر انگیزه‌ای برای مهاجرت نداشته باشند و برعکس ساکنان تهران و شهرهای بزرگ تشویق شوند تا به آن مناطق بروند؟ گذشته از اینها چرا نباید اجازه دهیم زمینه‌های سرمایه‌گذاری بخش خصوصی بیشتر شود و قصد داریم با دخالت‌های ناروا زمینه‌های حضور بخش خصوصی در اقتصاد را بیش از گذشته از بین ببریم؟ باور کنید درد تهران و کشور، اضافه شدن 100 تومان به کرایه اتوبوس‌ها نیست. آنها با فشارها و تنگناها و دردهای عمیق‌تری به عنوان یک شهروند که باید رفاه و آرامش داشته باشد و از زندگی لذت ببرد، روبرویند. همین حال مشکل بیکاری و تورم و گرانی (با حجمی بسیار بیش از این 100 تومان‌ها) در کنارشان است که برای چاره‌ آن راهکار می‌جویند. چه قدر خوب است به ریشه‌های اصلی درد اندیشه کنیم. سخن البته در این باب بسیار گسترده است که جای طرح آن در این مقال مجمل بسی‌ تنگ است و می‌ماند برای فرصت‌های بعد.

 

منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۹۰/۴/۱۳
نویسنده : فتح‌الله آملی

نظر شما