لیبی از بحران تا قتلعام مردم
تا قبل از قیام مردم لیبی در جامعه بینالمللی این کشور را به دو اعتبار میشناختند، سرهنگ قذافی و نفت، قذافی لیبی را چنان اداره و مدیریت میکرد که کمتر دیکتاتوری چنان کرد. لیبی دارای قانون اساسی نیست، هیچ حزبی و تشکل رسمی مدنی و یا سیاسی در این کشور وجود ندارد. سران قبایل در بیعت با سرهنگ قذافی تابع اوامر او بودند. قذافی تمام درآمدهای نفتی را از آن خود کرده است و به هرگونه که تمایل پیدا کند این درآمد عظیم و بیپایان را مصرف میکند. بسته نگهداشتن لیبی از تحولات منطقهای و جهانی فصل دیگری از مدیریت لیبی توسط سرهنگ قذافی و پسرش سیفالاسلام است که او را وارث خویش و حاکم بعد از خود انتخاب و معرفی کرده است. قذافی در هر کنفرانس عربی یا بینالمللی نمایشی از یک رهبر انقلابی را اجرا میکرد که با منافع غرب و بخصوص آمریکا در ستیز است، اما در عمل بزرگترین شرکتهای نفتی غرب و بخصوص شرکت نفتی بریتیش پترولیوم و شرکتهای نفتی از کشورهای ایتالیا و بلژیک بر منابع نفتی لیبی چنگ انداختهاند و تنها با راضی نگهداشتن قذافی سرمایه نفتی این کشور را غارت میکنند.
قذافی درحالیکه خود را مبارزی علیه صهیونیستها میخواند اما در بسیاری از ترورهای این رژیم نقش ارتباط امنیتی با رژیم صهیونیستی را داشته، از شهید کردن امام موسی صدر تا مخالفت با حزبالله و کمک مالی به مخالفان آنها در لبنان مسیری است که قذافی طی کرده است.
در سالهای اخیر که از جامعه عرب منزوی شد یکباره در سخنرانی گفت، لیبی و من اگرچه عربخوانده میشویم اما “آفریقایی» هستیم و دیگر از این تاریخ نه در محدوده خاورمیانه عربی محاسبه میگردیم و نه به کشورها و جامعه عرب کاری دارم. سمت و سوی من بسوی آفریقا و مشکلات آن است. از آن تاریخ نمایش جدید او در مجامع کشورهای آفریقایی ظاهر شد اگرچه دولتهای آفریقایی از هدایای دلاری او استقبال کردند اما قذافی با همه تلاش نتوانست خود را به عنوان یک رهبر بانفوذ آفریقایی تثبیت کند.
جامعه لیبی در فقر مادی و فرهنگی و در دیکتاتوری قذافی سالهای سال رنج بسیار برده است و غربیها که امروز شعار دمکراسی در لیبی میدهند، همواره از قذافی برای بازگذاشتن منابع نفتی این کشور برای آنها حمایت کردهاند. کارنامه حکومت قذافی منحنی طولانی را دربردارد که از کودتای سرهنگها در این کشور و در سودان از دوران جمال عبدالناصر آغاز گردیده است. ناصر دو سرهنگ جوان، معمر قذافی در لیبی و جعفر نمیری در سودان را کاشت و درآن دوران که اوج ناسیونالیسم عربی بود از کودتا این دو سرهنگ بعنوان انقلاب در لیبی و سودان یاد شد، هر دو سرهنگ، قذافی و نمیری در مسیر حذف قدرت مطلقه به ورطه دیکتاتوری درغلطیدند که سرهنگ نمیری از سودان فرار کرد و به عربستان پناهنده شد و در این کشور فوت کرد و از خود کارنامهای از سرکوب مخالفان و فقرزدگی در سودان بجای گذاشت. قذافی اما در هر مرحله از سرنگونی جان سالم بدر برده است و در مسیر بیش از چهل سال حاکمیت در لیبی، این کشور را در دایرهای مسدود با جهان خارج و به صورت عشیرهای و تمکین سران قبایل در لیبی مدیریت کرده است.
اما اکنون مردم لیبی با ورود جوانان این کشور به صحنه خیابانها، قیام کردهاند و حداقل در این مرحله دیوارهای آهنین و مسدود شده از سوی سرهنگ قذافی بر لیبی را شکسته و فرو ریختهاند و فریاد مظلومیت خود را به جهانیان رسانیدهاند.
قذافی و پسرش سیفالاسلام بسوی مردم آتش گلوله گشودند و همزمان همه سیستمهای مخابراتی و ارسال خبر از لیبی را تا آنجا که میتوانستند بستند. تا دو روز قبل، براساس اعلام مجامع بینالمللی و ناظران حقوق بشر دستکم 230 نفر از مردم لیبی جان باختند از این تعداد 60 نفر در شهر بنغازی دومین شهر لیبی و مرکز اصلی درگیری ها کشته شدهاند. اما امروز سازمان دیدهبان حقوق بشر گزارش داده است که از پنجشنبه گذشته تاکنون دستکم 332 نفر در اعتراضات لیبی جان خود را از دست دادهاند. خبرها از پیوستن بخشهایی از نیروهای نظامی و ارتش به مردم حکایت دارد، اما درگیریهای خونین از طرابلس مرکز لیبی تا تمامی شهرها ادامه دارد و آمار کشته شدگان و مجروحین همچنان بالا میرود. سقوط قذافی و پایان دوران حاکمیت او، محاکمه او و خانوادهاش درخواست عمومی مردم و سران قبایل در لیبی شده است.
پسر قذافی در تلویزیون ظاهر شد و خطاب به مردم لیبی با تهدید هشدار داد که تا آخرین مرحله برای خاموش سازی تظاهرات از اسلحه و گلوله استفاده خواهد شد. همزمان تلاش کرد تا جمعی را بصورت هواداران قذافی ظاهر سازد که این تاکتیک جواب نداد. خشم مردم لیبی در اوج خود است و جهان با اندک ارتباطی که با این کشور دارد از عواقب مقابله با مردم و کشتار آنها نگران است. دولتها از غرب تا شرق و حتی دولتهای عربی از جمله کویت و عربستان کشتار مردم لیبی را بطور رسمی محکوم کردهاند. دبیرکل اتحادیه عرب (عمروموسی) با انتشار بیانیهای، مطالبات مردم عرب برای اصلاحات، توسعه و تغییر را مشروع و قانونی دانسته و نوشته است “همه جهان عرب در این برهه مهم و محوری در تاریخ عرب، این مطالبات را دارند.” او از سرکوب معترضان در لیبی ابراز نگرانی کرده است و خواستار پایان هرگونه اقدام خشونتآمیز در این کشور شده است.
کارکنان لیبایی شرکتهای نفتی اعتصاب کردهاند و کارکنان اغلب شرکتهای نفتی از جمله انگلیسی، بلژیکی و ایتالیایی کشور لیبی را ترک میکنند.
اتحادیه اروپا در اطلاعیه کشتارها را در لیبی محکوم کرده است و دولتهای چند کشور اروپایی از جمله آلمان و انگلیس اتباع خود را از این کشور خارج میسازند.
فرودگاه لیبی اکنون همچون قاهره محل تجمع اتباع خارجی شده است که میخواهند هرچه سریعتر از این کشور خارج شوند.
آمریکاییها در آخرین بیانیه رسمی خود گفتهاند که دارای منافع استراتژیکی در لیبی نیستند. کشتارها را محکوم میکنند و خواهان تمکین دولت قذافی به خواستهای ملت لیبی هستند. در نوشتههای تحلیلگران غربی آمده است که دوران بعد از قذافی نامعلوم است زیرا در لیبی حزبی مخالف و یا اساساً حزبی وجود ندارد. همه شخصیتها مخالف قذافی یا توسط او ترور و کشته شدهاند و یا سالهای سال است از کشور لیبی گریختهاند. در لیبی نه مطبوعات آزادی وجود دارد و نه حتی کوچکترین تشکل مدنی. دیکتاتوری قذافی ریشه هر حرکت مدنی در این کشور را خشکانیده است. آینده لیبی چگونه خواهد بود؟ در ورای این تحلیلها آنچه که واقعیت امروز لیبی است، کشتار فاجعهآمیز مردم از درون بحرانی است که با قیام سراسری مردم این کشور و همه قبایل ادامه دارد. مردم لیبی سدشکنی کردهاند و دیوارهای دیکتاتوری قذافی را شکستهاند. هرچه پیشآید دیگر دیکتاتوری امنیتی و حاکمیت موروثی در لیبی همچون در مصر قابل دوام و ادامه نیست. لیبی یک نمونه دیگر است از سیستم حاکمیت در جوامع عربی که اینک مردم در سراسر کشورهای عربی برضد دیکتاتوری امنیتی و طرد حاکمیتهای موروثی قیام کردهاند. بسیاری از اخبار درباره لیبی شمارش معکوس برای فرار قذافی و پایان دوران حاکمیت دیکتاتوری را گزارش میدهند.
منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۸۹/۱۲/۳
نویسنده : ابوالقاسم قاسم زاده
نظر شما