موضوع : پژوهش | مقاله

آیا ترتیب تولد در شخصیت افراد موثر است؟


آیا فکر می کنید اینکه فرزند چندم خانواده باشید، می تواند بر شکل گیری شخصیت شما تاثیر گذار باشد؟ این مقاله را با ما دنبال کنید تا به همه چیز در این رابطه ‌پی ببرید! تک فرزندان: نقاط مثبت: این افراد همان ها هستند که دنیا را متحول می کنند. افرادی تکلیف‌گرا، مرتب و منظم، با وجدان و وظیفه شناس و بسیار قابل اطمینان می باشند. ‌آنها عاشق واقعیت، افکار و اندیشه ها و جزئیات هستند و از قبول مسئولیت های مختلف واهمه ای ندارند. ‌نقاط منفی: یکی از خصیصه های منفی این افراد، سرسختی و خشونت شدید آنهاست. کمی کینه ای و پرتوقع هستند و معمولاً از قبول اشتباهاتشان سر باز می‌زنند. ‌به هیچ وجه انتقادپذیر نیستند. در برابر دیگران افرادی بسیار حساس و نفوذ پذیرند که احساساتشان خیلی زود جریحه دار می شود. فرزندان اول خانواده: نقاط مثبت: آنها ذاتاً فرمانده به دنیا آمده اند. احتمالاً رئیس جمهورها، فضانوردان و مدیرعاملا‌ن، همه، فرزندان اول خانواده هستند. فکر می کنند که همیشه حق و ‌اولویت در هر کاری با آنهاست. فرزندان اول به دو دسته تقسیم می شوند؛ پرورش دهندگان افراد مطیع یا متحول کنندگانی سلطه جو. هر دو یکسان هستند فقط از ‌متدهای مختلفی استفاده می کنند. معمولاً فرزندان اول خانواده، افرادی ایرادگیر، مشکل پسند و دقیق می‌باشند و عاشق توجه به جزئیات مسائلند. افرادی وقت ‌شناس، منظم و با کفایتند که دوست دارند همه چیز به بهترین نحو انجام شود. از مسائل غافلگیر کننده نیز به هیچ وجه خوششان نمی آید. ‌نقاط منفی: معمولاً این افراد کمی بداخلاق، ترشرو و بی احساس به نظر می آیند. گاهی به خاطر زورگویی و فشاری که بر سایرین می آورند، تهدید کننده و رعب ‌آور هستند. چون فکرمی کنند که همیشه حق با آنهاست و فقط خودشان همه چیز را می دانند و به دیگران اطمینان کمی دارند. ریاست ما~ب، ایرادگیر و نسبت به ‌اشتباهات حساس و نکته سنج هستند. فرزندان وسط خانواده‌: نقاط مثبت: فرزندان وسطی، افرادی خانواده دوست هستند که دیگران از بودن با آنها لذت می برند. مهمترین نیاز آنها، آرام نگاه داشتن اقیانوس پرتلاطم زندگی ‌است و شعار آنها "آرامش به هر قیمتی" است. اینها افرادی بسیار آرام و بی سر و صدا، شیرین و دوست داشتنی هستند و شنوندگان خوبی به شمار می روند. ‌مهارت زیادی در حل مشکلات دارند چون همیشه هر دو جنبه یک مشکل را بررسی می کنند و دوست دارند همه را خوشحال کنند. همین مسئله باعث می شود ‌که مشاوران و میانجی‌گران خوبی باشند. ‌نقاط منفی: نسبت به فرزندان اول خانواده، احساس سلطه گری کمتری دارند، اما دوست دارند همه آنها را ستایش کرده و دوست بدارند یا حداقل با آنها احساس ‌شادی و خوشبختی کنند. از آنجا که سعی در راضی نگاه داشتن همه دارند، ممکن است به افرادی وابسته تبدیل شوند. نمی توانند خوب تصمیم بگیرند تا جایی که ‌باعث رنجاندن دیگران می شوند. همچنین برای شکست و اشتباهات دیگران، خود را سرزنش می کنند. ‌فرزندان آخر خانواده‌: نقاط مثبت: افرادی شاد و سرزنده اند که این شادی و سرخوشی را با خود همه جا می برند و دیگران را نیز از آن بهره مند می کنند. مهارت های مردمی آنها ‌بسیار قوی است و عاشق این هستند که دیگران را با حرف ها و کارهایشان سرگرم کنند. هیچ کس برای آنها غریبه نیست و به سرعت با همه صمیمی می شوند. ‌افرادی برون‌گرا هستند که از وجود دیگران انرژی می گیرند و از ریسک کردن واهمه ای ندارند. نقاط منفی: خیلی زود خسته می شوند. از طرد شدن واهمه داشته و افق توجهاتشان کوتاه است. افرادی خود گرا هستند. معمولاً به خاطر توقعات غیر واقعی‌شان از ‌رابطه که تصور می کنند در همه رابطه ها باید همیشه خوشی و خنده برقرار باشد، رابطه های زیادی را به فنا می دهند، اما نمی دانند که عمر چنین رابطه ‌هایی بسیار کوتاه است. ‌

ارتباط فرزندان با یکدیگر درخانواده
در یک خانواده، فرزندان باید احساس کنند پدر و مادر، آنها را به یک اندازه دوست دارند. ولی گاهی برخورد ‌والدین با فرزندان به گونه‌ای است که منجر به تحریک حس حسادت و ایجاد احساس حقارت نسبت به دیگری در ‌کودک می‌گردد و روابط فرزندان را مغشوش می‌کند. ‌‌"کودک خردسال مخصوصاً از سنین یک تا پنج سالگی، چون به آن درجه ازمنطق و تکامل فکری نرسیده که ‌متوجه شود نوزاد تازه متولد شده به دلیل رفع نیازهایش به مراقبت بیشتری نیاز دارد، تصور می‌کند که این نوزاد رقیبی است ‌که مهر و محبت والدین را تصاحب کرده و دیگر چیزی برای او نمانده، برای همین نسبت به او حسادت می‌کند. ‌اگر والدین مراقب رفتار خود نباشند و این حسد در کودک باقی بماند، تا بزرگسالی و گاه تا پایان عمر به شکل‌های ‌مختلف ظاهر می‌شود. "‌به منظور ایجاد همکاری و دوستی بین فرزندان توصیه‌هایی می‌شود که از قبل از تولد نوزاد جدید تا زمان کودکی ‌را شامل می‌شود:
‌1-‌ قبل از تولد نوزاد جدید: ‌سن کودک هر اندازه باشد، دنیایش با آمدن کودک جدید زیر و رو می‌شود. پس تا حد ممکن او را در پذیرفتن نوزاد ‌جدید شرکت دهید. بگذارید صدای ضربان قلب نوزاد را بشنود، در خرید لباس او شرکت کند، اتاق نوزاد و ‌وسایل او را تزئین کند.
‌2‌- بعد از تولد نوزاد: ‌بعضی از کارهای نوزاد را که کودک دوست دارد انجام دهد، به او واگذار کنیم و هر طور که انجام داد به یاد ‌داشته باشیم که او یک کودک است و از او ایراد نگیریم. فقط او را تحسین کنیم. به خاطر نوزاد هرگز او را دعوا ‌نکنیم. او را به خدمتکار نوزاد تبدیل نکنیم. به او بگوییم: "چون کودک بزرگتر و قوی‌تری هستی همیشه این ‌نوزاد به تو نیاز دارد." حس همکاری او را جـــلــــــب کـــنـــیــــــم. زمــــــانــــــی را فـــقــــــط بــــــه کــــــودک بــــــزرگـــتــــــر اخـــتـــصــــــاص دهـــیــــــم.
‌3- کودکان بزرگتر: ‌کودک را با خواهر و برادرانش مقایسه نکنیم چون فقط باعث تحریک حس حسادت می‌شود. بگذارید با یکدیگر ‌احساس راحتی کرده و به همدیگر افتخار کنند. به خاطر داشته باشیم آنها دو فرد جدا و دو شخصیت متفاوتند. ‌محاسن هر کدام را تشویق کنید تا منجر به پیشرفت‌شان گردد. ‌‌"دچار این اشتباه نشوید که هر قانون و امتیازی برای بچه کوچکتر است، برای بزرگتر هم همان است. به ‌فرزندان بفهمانید که قوانین و امتیازها براساس سن، جنس و کارهایی که انجام می‌‌دهند تعیین می‌شود. به منظور ‌جلوگیری از برخی ابهامات در ذهن بچه‌ها نیازهای متفاوت آنها را، در یک زمان تهیه کنید. ‌اگر فرزندان، یک جنس هستند اصرار نکنید که بچه کوچکتر از بزرگتر تبعیت کند. اجازه دهید هر کدام برنامه ‌خودشان را داشته باشند. به بدگویی‌های آنها از یکدیگر توجه نکنید و وارد درگیری‌های آنها نشوید. به آنها یاد دهید چه طور به حل و رفع ‌اختلاف‌هایشان بپردازند و آنها را برای دوستی و همکاری با هم تحسین کنید. ‌

منبع: / روزنامه / آفتاب یزد ۱۳۸۸/۰۱/۱۸

نظر شما