یاد آر زشمع محفل، یاد آر
آنان که هم فضای حاکم بر مدارس طلبگی و حجره های طلاب و هم جبهه های حق علیه باطل را درک کرده اند، به درستی تصدیق خواهند کرد که معنویت و صفای مدارس کمتر از صفای جبهه ها نبود و حس برادری و صداقت جبهه ها در درون حجره ها و مدارس حوزه هم ساری و جاری بود. شاید همین تشابه فضا و جو حاکم بود که جبهه خانه دوم بسیاری از طلاب به شمار می رفت و آمار شهدای روحانی هم در مقایسه با سایر اقشار بیشتر از آنان است. یادآوری حال و هوای شهدای طلبه در مدرسه، درس زندگی برای ما از سوی آن شهیدان است که به تعبیر شهید مطهری «شمع محفل بشریتند».
شهید فاضل؛ شوخ طبع مودب
شهید احمد فاضل، طلبه ای شوخ طبع بود که همواره ادب و نزاکت را رعایت می کرد. با او سال ها هم حجره و هم درس و هم مباحثه بودم. چه در زمانی که در مدرسه حضرت حجت(عج) درس می خواندیم و چه زمانی که در مدرسه سلیمانیه بودیم. انسانی خوش اخلاق، مردم دار و متواضع بود. با این که از بازماندگان زلزله طبس بود و بستگان بسیاری را در این زلزله هولناک از دست داده بود، روحیه شادی داشت و دل زنده بود. خوش محضر و منعطف بود و با سلایق مختلف می جوشید. احترام بزرگ ترها را پاس می داشت و با هم سن و سالان خود بسیار رفیق بود. یادم می آید وقتی که در مدرسه سلیمانیه بودیم، شب های جمعه برای زیارت و شرکت در دعای کمیل به حرم مطهر امام رضا(ع) مشرف می شدیم. دعا که تمام می شد، فلکه حضرت را طواف گونه قدم می زدیم و پس از سیراب شدن از معنویت حرم و آرامش شب بیتوته آن شب را به پایان می رساندیم. شهید فاضل در بسیج حضوری فعال داشت و در همان ماه های آغازین جنگ پس از گذراندن یک دوره آموزشی به جبهه جنوب اعزام شد و در نیروهای نامنظم شهید چمران، به دفاع از میهن اسلامی پرداخت. آن شهید سرانجام چند سال بعد در حالی که به عنوان روحانی به جبهه اعزام شده بود، بر اثر ترکش خمپاره به فیض شهادت نایل آمد.
شهیدآماده ؛ «فهمیده» مدرسه
شهید «محمود آماده» دیگر عزیزی بود که سال ها افتخار همراهی با او نصیبم شده بود. این شهید که از اقوام و بستگان ما بود، جوانی مومن، مودب، فهمیده، مهربان و درس خوان بود. از روستای اسفندیار شهرستان طبس به حوزه علمیه مشهد آمد و تحصیل خود را در مدرسه حضرت حجت(عج) آغاز کرد. در آن زمان حال و هوای جنگ و شور انقلابی بر جامعه حاکم بود به ویژه آن ها که آسمانی تر بودند، دلتنگی و شوق حضور در جبهه را بیشتر در سر داشتند. شهید آماده هم از این دسته افراد بود. او با این که در سن نوجوانی قرار داشت به هر طریقی بود برای حضور در جبهه ثبت نام کرد و به مناطق عملیاتی اعزام شد و سرانجام هم در عملیات کربلای ۵ در کربلای ایران «شلمچه» شربت شهادت نوشید.
شهید مشتاقی، او یک فرشته بود
شهید «مشتاقی» جوانی از خطه محولات تربت حیدریه بود که درس منطق را با هم مباحثه می کردیم. او به حق در صفا و معنویت و تهجد کم نظیر بود. با این که مدرسه حضرت حجت(عج) فاصله نسبتا زیادی با حرم مطهر رضوی(ع) داشت، اما سعی می کرد نماز خود را سر وقت در حرم اقامه کند. شهید مشتاقی چنان با عشق و اخلاص به زیارت می رفت که هیچ گاه در رفتار و گفتارش ذره ای خودنمایی و ریا دیده نمی شد. شوریدگی در قلب و جانش موج می زد و عطش معنویت تمام سرزمین وجودش را فرا گرفته بود. او یک تکه نور و فرشته ای بود در میان ما زمینی ها.
شهید احمدقاسم پور، همدرس و همرزم
شهید احمد قاسم پور که با هم درس اصول فقه می رفتیم، در سال ۶۲ با اندک فاصله ای به جبهه اعزام شدیم. یادم می آید چند وقتی از استقرار در پایگاه روستای «مأمن» شهرستان کامیاران نگذشته بود که روزی به کامیاران آمدم. در شهرکی که گردان جندا... مستقر بود، شهید قاسم پور را دیدم. با شهید در مدرسه سلیمانیه آشنا شده بودم و از آن جا او را می شناختم. از دیدن یک هم مدرسه ای بسیار خوشحال شدم. از او پرسیدم کجا مستقر است؟ گفت: قرار است به عنوان بی سیم چی به روستایی در کنار پایگاه ما اعزام شود. نمی دانم همان روز یا روز بعد بود که با ماشین پایگاه ما به «مأمن» آمد و از آن جا پیاده به محل مأموریت خود رفت. هنوز چند شبی نگذشته بود که اشرار کومله و دموکرات با استفاده از تاریکی شب، به محل استقرار آنان که در کنار روستا قرار داشت حمله کردند و تمامی ۲۱ رزمنده خراسانی آن را به شهادت رساندند.
شهید محمدی، سخت کوش و پرانرژی
شهید «محمد محمدی» طلبه ای سخت کوش، دلیر، رزمنده و فعال و پرانرژی بود. از همان زمانی که بسیج تشکیل شد، در بسیج ثبت نام و در کلاس های آموزش نظامی آن شرکت کرد و فنون دفاع شخصی و کار با اسلحه را به خوبی فرا گرفت. او چنان پرشور و فعال در مسائل نظامی وارد شد که خود نیز اسلحه ای را طراحی کرد و ساخت. شهید محمدی چند ماه پس از آغاز جنگ به جبهه اعزام شد و همراه با نیروهای نامنظم شهید چمران به دفاع از دین و میهن پرداخت و سرانجام در جبهه جنوب به شهادت رسید.
منبع: / روزنامه / خراسان ۱۳۹۰/۰۹/۵
هاکاریکاتوریست : محمد علی ندائی
نظر شما