هرى پاتر و جام آتش به روایت بازیگران، تهیه کننده و کارگردان نگران نباشید ، ادامه مى دهیم
موضوع : فرهنگ | سینما و تئاتر

هرى پاتر و جام آتش به روایت بازیگران، تهیه کننده و کارگردان نگران نباشید ، ادامه مى دهیم

ترجمه: ساسان گلفر
• تهیه کننده و کارگردان
روزنامه شرق، یکشنبه ۱۱ دى ۱۳۸۴ - - ۱ ژانویه ۲۰۰۶

«این یک فیلم دلهره آور جذاب، هوشمندانه و سرگرم کننده است.» این جمله را «دیوید هایمن» تهیه کننده «هرى پاتر و جام آتش» در کنفرانسى مطبوعاتى در لندن حدود یک ماه پیش از اکران فیلم به زبان آورد. «دنیاى فیلم وسیع تر شده و ما دو مدرسه تازه وارد آن کرده ایم. اولین تعاملات با جنس مخالف را مطرح مى کنیم. از هر دو وجه خوب و آزاردهنده آن که در ۱۴-۱۳سالگى آغاز مى شود و هیچ گاه دست از سر آدم برنمى دارد.»
«به نظرم کتاب هاى هرى پاتر کتاب هاى کودکانه اى نیستند. شاید براى بچه ها در هر سنى جذاب باشند، اما این کتاب ها براى هر سن و سالى جذاب هستند. علت اینکه هر کتاب از کتاب قبلى پخته تر مى شود، این نیز هست که با یک سن متفاوت با سالى دیگر از زندگى هرى سروکار دارد. در این کتاب هرى چهارده ساله است. بنابراین مقوله هاى متفاوتى مطرح است و پیچیدگى بیشترى که واقعاً فکر مى کنم در فیلم به چشم مى خورد. فیلم به روح کتاب وفادار است.»
کارگردان فیلم نیز در این کنفرانس حضور دارد: «مایک نیوئل» استاد همه فن حریفى که سکان فیلم هایى ناهمگون از «چهار عروسى و یک تشییع جنازه» تا «دنى براسکو» را در دست گرفته است. جام آتش فرصتى در اختیار نیوئل گذاشته تا به مخاطرات پیش روى هرى پاتر در سن بلوغ بپردازد که نقش او را بار دیگر دانیل رادکلیف بازى مى کند. نیوئل مى گوید: «در فیلم هاى قبلى شخصیت محورى با چالش هایى روبه رو مى شد که مقیاس محدودى داشتند. به یک اژدها برمى خورد، این مشکل را داشت، آن مشکل را داشت، اما هرگز با خودش وارد چالش نمى شد.»
«مجبور نبود چیزى را تحمل کند و دم برنیاورد. همیشه گروهى را داشت که به آن متکى باشد. حالا در این یکى سنش بالا رفته است. آگاه تر شده است و بیش از پیش مى داند که چه بر سرش مى آید. هنگامى که والدمورت در قبرستان به او مى گوید: «بیرون بیا، بیا اینجا. چه مى خواهى؟ پشت سرت باشد یا روبه رویت؟ به هر صورت آن را دریافت مى کنى.» هرى پاسخ مى دهد: «بسیار خب، نشانت مى دهم و بیرون مى آید و آماده نبرد است. مى داند این نبردى تا سرحد مرگ است و شجاعت اخلاقى لازم براى این مبارزه را دارد. نکات جالب و تازه زیادى در فیلم است. مانند شوخى ها، بزرگ شدن، دخترها و واى خدا، چطورى برقصیم؟ و بسیارى از این چیزها. اما تفاوت مهم فیلم با فیلم هاى قبلى در آن است که چالش از نوع اخلاقى است و شاید هرى نتواند از آن جان سالم به در ببرد.»
دوستان هرى، هرمایونى گرینجر (اِما واتسون) و ران ویزلى (روپرت گرینت) نیز باید با بزرگ شدن و مسائل مربوط به خودشان در فیلم کنار بیایند. نیوئل مى گوید: «اِما دخترى است که دارد به دوران جوانى پا مى گذارد و من شخصاً به او افتخار مى کنم. به نظرم مى رسید که اگر به خودش اجازه بدهد که آسیب پذیر به نظر برسد، عالى مى شود. مى توانست خیلى راحت بگوید «خب من هرمایونى هستم و قرار است این طور و آن طور باشم؛ اما او به خودش اجازه داد که شکننده باشد و به نظر نرسد که همه چیز را مى داند و همیشه بر خودش مسلط است. خیلى خوشحالم که توانستیم به این حالت برسیم.»
به اعتقاد هایمن تجربه عاملى است که موجب شد تا نیوئل بتواند بازى هاى بهترى از بازیگران نوجوانش بگیرد. «ساده بگویم، بچه ها بزرگ شده اند و تجربه دو فیلم با کریس [کلمبوس] و یک فیلم با آلفونسو [کوآرون] به نفع بازیگران و مایک تمام شده است. یکى از دلایل بسیارى که مایک را بالاى سر این کار آوردیم، کار عالى این کارگردان با بازیگران است. بچه ها در میدان مبارزه قرار گرفته اند. مایک نمى توانست به آنها یک دقیقه استراحت بدهد تا احساس آرامش کنند. او آنها را به جلو هل داد و هل داد و هل داد و بازى هایشان هم این را نشان مى دهد.»
در همان حال که شخصیت این سه پروتاگونیست باید در هر دنباله بیشتر و بیشتر پرورش یابند، کارگردان هاى این مجموعه فیلم ها از بازیگران نقش هاى مکمل نیز غافل نیستند. این بازیگران از میان بااستعدادترین و برجسته ترین هنرپیشه هاى بریتانیا دست چین شده اند و به ایفاى نقش هایى کوچک اما درخشان اکتفا کرده اند. (مثلاً آلن ریکمن در نقش سوروس اسنیپ در جام آتش فقط چند خط دیالوگ دارد.) «مگى [اسمیت] تثبیت شده است، آلن ثابت است، مایک گمبون هاگرید. همه این افراد جایگاه تثبیت شده اى دارند. بنابراین جاى کندوکاو زیادى در شخصیت آنها براى تماشاگر باقى نمى ماند.» نیوئل به این نکته اذعان دارد. «در واقع آنها نباید تغییر کنند و در نتیجه تنها کارى که مى توان کرد، یافتن راه هاى موجزى براى استفاده از تکه هاى کوچک است که بخش هایى از این شخصیت ها را نشان تان دهد که قبلاً دیده نشده است. قبلاً هرگز هاگرید را عاشق ندیده اید. این هم خیلى جالب است.»
یک شخصیت مکمل بزرگسال که این دفعه نقش بیشترى دارد، مدیر مدرسه هاگوارتز، آلبوس دامبلدور (مایکل گمبون) است. «ببینید که مخصوصاً دامبلدور واقعاً چقدر تغییر کرده است. این اولین بار است که متوجه مى شویم رشته امور جداً از دست او به در رفته است و روى هم رفته چندان راحت نیست.»
نیوئل اضافه مى کند: «مایکل واقعاً کارش را با جسارت انجام داد. فکر مى کنم واقعاً نمى خواست همان جلوه اى را داشته باشد که ریچارد هریس داشت. تصویرى از یک اقتدار مهیب المپى ... مى خواست متفاوت باشد، به همین دلیل ساده که او ریچارد هریس نیست. آنچه او در فیلم پیدا کرد، این است که دامبلدور نیز جایزالخطا است و نه یک قدرقدرت.
واقعاً از جریان امور عقب مى ماند. در اکثر کارهایى که انجام مى دهد بى کفایت است. به جاى آنکه یک ابرمرد باکفایت باشد که البته بازى کردن در چنین نقشى خیلى جالب تر است.»
هایمن با گفتن این جمله فاش مى کند که جام آتش اولین هرى پاترى نبوده که نیوئل با آن سروکار داشته است: «فکر مى کنم مایک اولین کسى بود که من براى کارگردانى فیلم اول به او پیشنهاد دادم. از همان اول او را مى خواستم.» هنگامى که هایمن براى جام آتش دوباره به سراغ نیوئل رفت، او کارهاى مقدماتى را پیشاپیش انجام داده بود. نیوئل مى گوید: «همه فیلم ها را دیده بودم. قبل از اینکه به من پیشنهاد شود یکى از کتاب ها را داشتم، کتاب اول را و فیلم ها را دیده بودم. امیدوار بودم که به من پیشنهاد بشود و به همین خاطر قبل از آن به اندازه کافى بررسى و مطالعه کرده بودم. البته وقتى که شروع کردم، فیلم ها را با دقت و وسواس دیدم. هنوز هم آنالیز و تحلیل متن کتاب هاى اول و دوم و سوم به خوابم مى آید.» هایمن اصرار داشت که نیوئل اجازه ندهد براى حفظ یکدستى حال و هوا و سبک چهار فیلم جلوى قوه ابتکار و حساسیت هاى کارگردانى اش گرفته شود. «نمى توانید کارگردانى مانند مایک نیوئل را بیاورید و بگویید: «خب، تو باید فیلمى مانند کریس کلمبوس بسازى.» چرا باید چنین کارى مى کردم؟ کار احمقانه اى بود ... وقتى به این فیلم نگاه مى کنم مایک نیوئل را مى بینم. البته که جورولینگ [نویسنده کتاب] را هم مى بینم، اما مایک نیوئل را هم مى بینم که اینها را نوشته است. آلفونسو هم همین طور. آلفونسو را هم مى دیدم که همه اثر را نوشته و کریس ... مطمئنم که دیوید ییتس هم فیلم پنجم [هرى پاتر و فرمان ققنوس] را با چنین حسى مى سازد و این واقعاً مرا به هیجان مى آورد.» نیوئل که اولین کارگردان انگلیسى این مجموعه است، به گفته هایمن «نوعى درک درونى نسبت به زندگى در مدرسه را با خود به فیلم آورده است.»
«فیلم اندکى آنارشیستى تر، دیوانه وارتر و آزادتر است. بله اقتدار معلم ها سر جاى خودش است، اما بچه هایى را در فیلم دارید که طغیان مى کنند، به همان شیوه اى که بچه ها معمولاً طغیان مى کنند. بچه ها متکى به خود هستند، آنها به معلم ها اعتراض مى کنند و به نظر من این بسیار به واقعیت مدرسه هایى که من مى رفتم و به طور کلى به زندگى در مدرسه نزدیک است و مخصوصاً به مدرسه هاى بریتانیا شباهت دارد. خارق العاده است. نمى دانم چطور توضیح بدهم، اما واقعاً احساس مى کنم که بازى ها در این فیلم بیشتر از قبل بریتانیایى است.»
نیوئل براى گرفتن این بازى ها بازیگران جوانش را پیش از مرحله فیلمبردارى به زندگى جمعى واداشته و تمرین هاى گروهى براى آنان در نظر گرفته است. «قبل از آغاز فیلمبردارى دو هفته کلاس هاى بازیگرى داشتیم و علتش این بود که نگران بودم مبادا شخصیت هاى تثبیت شده بر تازه واردهایى که بیشترشان قبلاً بازى نکرده بودند، مسلط شوند. دختر چینى [کتى لیونگ که نقش چوچانگ را بازى مى کند] قبلاً هرگز بازى نکرده بود، همین طور دو دختربچه هندى [افشان آزاد و شغالى چودورى] و من نمى خواستم احساس کنند که شهروند درجه دو هستند. همین شد که دو هفته کارمان تمرین بازیگرى بود. تمرین هاى فیزیکى داشتیم، تمرین هاى بداهه سازى و از این قبیل و در پایان این مرحله همه آزادانه همراه یکدیگر بودند... به این ترتیب آنچه پیش روى شما است، یک جمع دوستانه است و نه یک ساختار هرمى از بالا به پایین.»
هر دو فیلمساز جى کى رولینگ را براى درایت و هوشمندى که در نگارش داستان ها به کار برده و همچنین آزادى عملى که براى اقتباس سینمایى در اختیار آنها مى گذارد، تحسین مى کنند. هایمن مى گوید: «جو سخاوتمندترین همکارى است که تا به حال داشته ام. هر طرح و پیش نویسى از فیلمنامه را مى بیند. ما خودمان مى خواهیم این کار را بکند، چون اولاً قول داده ام که به اثر وفادار باشیم و ثانیاً _ مهمتر از آن _ چون نمى خواهم حماقت کنیم و کار دیگرى انجام دهیم. بنابراین هر پیش نویسى را به او نشان مى دهیم و نمى خواهیم کارى کنیم که با کتاب منافات داشته باشد.» هایمن مى گوید که کلوز «روى پنجمین فیلم کار نمى کند، چون پروژه دیگرى را براى من مى نویسد که «ماجراى عجیب سگى در شب» نام دارد و امیدوارم خودم کارگردانى اش کنم. البته او کتاب ششم [هرى پاتر و شاهزاده دورگه] را خوانده و قصد دارد بر سر این کار بازگردد و فیلمنامه ششم را نیز بنویسد.»
162120.jpg
• بازیگران
تجربه حرفه اى به این بازیگران کم سن و سال آموخته که چگونه با نگاه کنجکاو رسانه ها کنار بیایند. سر میز مصاحبه مطبوعاتى، رادکلیف از هرى پرجنب وجوش تر است و اوج و فرود صدایش نیز بیشتر؛ واتسون در تمام مدت هرمیون است؛ و گرینت آن قدر کم پرچانگى مى کند که گاهى به نظر مى رسد لال است اما او هم مانند ران مایه بیشتر طنزها است. به نظر مى رسد گرینت از اینکه اجازه دهد رادکلیف و واتسون بیشتر در کانون توجه باشند، بیشتر احساس راحتى مى کند.
جام آتش با بازگشت لرد والدمورت خوفناک و مرگ یکى از شخصیت هاى فرعى حتى از هرى پاتر و زندانى آزکابان نیز تیره وتارتر است. کشف قلمرو پر هول و هراس ماجراهاى عاشقانه از سوى قهرمانان نوجوان موجب شده تا این فیلم به وضوح خنده دارترین بخش از مجموعه فیلم هاى هرى پاتر نیز باشد. راستش را بخواهید، بد نبود اگر عنوان فیلم را به هرى پاتر و جست وجوى قرار ملاقاتى در مجلس رقص تغییر مى دادند! همین صحنه هاى بى غل وغش و طنزآمیز است که به فیلم روح مى دهد و حضور ناخداى باتجربه و دنیا دیده اى مانند مایک نیوئل (کارگردان کمدى رمانتیک بسیار موفق «چهار عروسى و یک تشییع جنازه») در آنها بیش از همه مشهود است. آشفتگى ها و اضطراب هاى دوران رشد را به همان اندازه مى توان جزء مهم و جدایى ناپذیرى از ماجراهاى دور و دراز هرى پاتر دانست که جادوگرى و فانتزى.
«بازى در نقش هرى که پا به دوران بزرگسالى مى گذارد، براى من بسیار لذتبخش است، چون مانند زندگى واقعى است که احساسات تازه اى در افراد بروز مى کند، نه اینکه فقط در داستان ها اتفاق بیفتد. این تا اندازه اى به هورمون ها مربوط مى شود و همه دردسرهایى که هورمون ها سبب سازش هستند و تا اندازه اى به خود مسئله بزرگ شدن باز مى گردد.»
کمى بعد رادکلیف اضافه مى کند: «فکر مى کنم تم اصلى کل مجموعه از دست رفتن معصومیت است. اگر اولین قسمت را در نظر بگیرید، هرى حیرت زده و تقریباً ساده لوح است. مى دانید، (هرى) کاملاً ساده لوح است و فکر مى کند چون این دنیایى جادویى است، بهتر از دنیایى است که از آن آمده، اما در واقع این طور نیست... او به این درک مى رسد که اگر مى خواهد در زندگى موفق باشد، باید به تنهایى از عهده آن برآید. و من فکر مى کنم مهمترین چیزى که در آن فیلم کشف مى کند همین است.»
هر سه بازیگر عنصر طنز را عنصر کلیدى و بسیار موثر در موفقیت فیلم مى دانند. به اعتقاد واتسون بیشتر طنز فیلم از تنشى مایه مى گیرد که میان هرى، ران و هرمیون در سن بلوغ رشد مى کند. «من عاشق همه آن جروبحث ها هستم. به نظرم واقعاً بامزه است. ما همیشه تفاهم کامل داشته ایم و فکر مى کنم واقعى تر است اگر این شخصیت ها جروبحث کنند و با هم مشکل داشته باشند. بنابراین جالب تر به نظرم مى رسد و طنز حاصل از آن مایه تسلایى براى این کتاب کاملاً تیره و تار فراهم مى آورد.» رادکلیف با او هم عقیده است و به نقش مهم استوکلوز فیلمنامه نویس این فیلم و شیوه اقتباس او از کتاب جى. کى. رولینگ اشاره مى کند. «(کلوز) کار جالبى انجام داده است. به نظر من طنز در این تاریکى واقعاً لازم است. منظورم این است که اگر در سراسر فیلم فقط تاریکى مى دیدید، خسته مى شدید و فیلم تاثیرش را از دست مى داد.» واتسون تحسین فراوانى نیز نثار کارگردان فیلم- مایک نیوئل- مى کند. «فکر نمى کنم مایک هیچ وقت جلوى ما را گرفته باشد.» به گفته او نیوئل همواره آنها را تشویق کرده تا بازى هایى «واقعى» داشته باشند و همچنین «واقعاً با ما مانند بزرگسالان رفتار مى کند. هیچ گونه بى دقتى و سهل انگارى را تحمل نمى کرد. از ما انتظار داشت همیشه حرفه اى باشیم.»
دردسرهاى دوران نوجوانى و تلاطم هاى ناشى از هورمون ها تنشى در میان شخصیت هاى اصلى فیلم به وجود مى آورد که تاکنون دیده نشده است. گرینت مى گوید: «این فیلم در مجموع بزرگسالانه تر است. احساسى از نوجوانى در آن هست. ران مقدارى دمدمى مزاج شده و (ران و هرى) با هم جدل مى کنند. چیزهایى از این قبیل تغییر کرده است.» کشش آشکارى میان ران و هرمیون وجود دارد اما زمانى که هرمیون با ستاره کوییدیچ و رقیب مسابقات تریویزارد به نام ویکتور کروم (با بازى استانیسلاو یانوسکى که تازه وارد مجموعه شده) دوستى به هم مى زند، میان آن دو اختلاف مى افتد. واتسون فاش مى کند که مایل است آینده روابط میان ران و هرمیون چگونه دیده شود. «هرمیون و ران فقط به زمان احتیاج دارند تا با هم به تفاهم برسند. الان مدتى طولانى است که یکدیگر را مى شناسند اما زمان مى برد تا با خوب و بد هم آشنا شوند. لازم است چنین اتفاقى بیفتد تا بالاخره تفاهم میان آنها برقرار شود. اگر [در قسمت هاى بعدى] چنین اتفاقى نیفتد واقعاً دلخور مى شوم. امیدوارم که با هم کنار بیایند.»
حتى دوستى نزدیک میان هرى و ران زمانى که هرى به نحو مرموزى به رقیبى در مسابقات مهم تریویزارد تبدیل مى شود، در معرض آزمون قرار مى گیرد. ران دیگر از اینکه به عنوان رفیق ابله هرى شناخته شود، خسته شده است. رادکلیف توضیح مى دهد: «اتفاقى که در این فیلم میان هرى و ران مى افتد... ممکن است براى کسى که از بیرون به آنها نگاه مى کند مسخره به نظر بیاید، اما به نظر خودشان کاملاً جدى است و آنها واقعاً از یکدیگر عصبانى هستند و هرکدام فکر مى کنند که رفتار بدى با آنها شده است. کاملاً مضحک است چون آنچه مایه مشاجره آنها شده کاملاً بى اهمیت است و البته اکثر مشاجرات چنین وضعى دارند. در این زمان واقعاً مهم به نظر مى رسند اما دوسال بعد حتى نمى توانید به یاد بیاورید که چطور شروع شود و درباره چه بود.» همه این دلهره هاى دوران نوجوانى در یول بال- نوعى مراسم رقص دبیرستانى که در هاگوارتز برگزار مى شود- اوج مى گیرد. هرمیون در لباس مجلسى که پوشیده براى خودش خانمى شده است از طرف دیگر معلوم است که هرى و ران تا جایى که به جنس مخالف مربوط مى شود هنوز آمادگى کامل براى ورود به دوران جوانى را ندارند.
«از آنها بدتر براى قرار ملاقات گذاشتن در دنیا پیدا نمى شود.» این را رادکلیف در مورد هرى و ران مى گوید و اضافه مى کند: «و یکى از آن دخترهاى بیچاره، افشان [آزاد] دخترى که نقش پادما [پاتیل] را بازى مى کند، دخترى که از سر بدشانسى سر و کارش با ران افتاده به نوعى از بهترین دوستان من است. خیلى جالب است که تماشاگر در اینجا احساس تاسف مى کند چون قرار است این عالى ترین شب زندگى آدم باشد ولى وحشتناک است و بعد به بیرون سرک مى کشید و چیزى را مى بینید که در مورد این گونه رقص ها کاملاً صادق است، افرادى که به نوعى مجروحان مجلس رقص هستند بیرون نشسته اند و گریه مى کنند چون شب وحشتناکى را از سر گذرانده اند.»
آیا ناشى گرى هرى نسبت به دخترها در رادکلیف بیرون از پرده از هم دیده مى شود؟ رادکلیف اعتراف مى کند: «راستش را بگویم شباهت زیادى میان من و هرى وجود دارد چون هر دو ما چندان با زن ها خوب نیستیم. البته حالا بهتر از قبل شده ام. اما باز هم فکر مى کنم هر مردى که بگوید هرگز لحظات ناشى گرى و دستپاچگى نسبت به دخترى نداشته یا دروغگو است یا توهم برش داشته است.»
وقتى این صحبت ها در مورد بزرگ شدن پیش مى آید، طبیعى است که این بحث نیز مطرح شود که آیا نقش هاى اصلى قسمت هاى بعدى را بازیگران جوان ترى بازى مى کنند یا نه. واتسون بعید مى داند چنین اتفاقى بیفتد. «حرف هاى زیادى بر سر زبان ها افتاده که ما براى نقش هایمان بیش از حد بزرگ شده ایم. اتفاقاً این خیلى خوب است چون هر فیلم حدود یک سال زمان مى برد و به اندازه همان یک سالى است که در مدرسه مى گذرانیم پس ما هم به موازات نقش ها رشد مى کنیم. گاهى اوقات ما نیز همان چیزهایى را از سر مى گذرانیم که آنها تجربه مى کنند.»
رادکلیف اضافه مى کند: «همیشه این موضوع مطرح است که تو براى بازى در نقش خودت بیش از حد بزرگ شده اى اما کسانى هستند که نقش افرادى بسیار جوان تر از خودشان را بازى مى کنند. فکر نمى کنم مسئله بزرگى باشد که بسیارى قصد دارند آن را بزرگ جلوه بدهند.»
یکى از روزنامه نگاران به این نکته اشاره مى کند که بچه هاى فیلم هاى پاتر توانسته اند برخلاف بسیارى از بازیگران جوان دیگر دور از کانون توجه بمانند و خوراک روزنامه ها نشوند. رادکلیف مى گوید: «فکر مى کنم واقعاً خوب است که ما چنان وضعى پیدا نکرده ایم. چون شخصیت ها چنان شناخته شده و شمایل گونه هستند که... اساساً اگر ما بخواهیم در هر محفلى که ما را دعوت مى کنند آفتابى شویم، براى مردم سخت خواهد بود که میان آنچه در فیلم مى بینند و آنچه در مجلات مى خوانند، تمایز قائل شوند. این کار خطایى خواهد بود. فکر مى کنم به همین علت است که ما فقط به افتتاحیه فیلم ها مى رویم.» با این حال به شوخى مى گوید: «نقشه کشیده ام که بیست تا پورشه بخرم و با آنها تصادف کنم فقط براى اینکه اسراف کرده باشم!»
به نظر مى رسد که اگر هالیوود و شهرت نتواند دانیل رادکلیف را از بین ببرد یا رمقش را بگیرد، قصد دارد بعد از پاتر به کار در صنعت سینما ادامه دهد، البته نه الزاماً در مقابل دوربین. «هنوز هم شوق و ذوق زیادى براى بازى دارم. و شاید روزى، مثلاً ۲۰ تا ۳۰ سال بعد، دلم بخواهد کارگردانى را هم امتحان کنم.»
 

نظر شما