او بابانوئل را باور داشت
ترجمه: فرشته قهرمانى
روزنامه شرق، یکشنبه ۱۱ دى ۱۳۸۴ - - ۱ ژانویه ۲۰۰۶
همه ما وقتى نام وارهول را مى شنویم به کریسمس فکر مى کنیم. پس چگونه مى توان اندیشید که خود او نسبت به این جشن بزرگ روحانى بى تفاوت بوده است.
جاناتان جونز
بیایید به خاطر تمام این درخشیدن هاى زیبا که هر سال کریسمس تکرار مى شود یک بار هم شده از اندى وارهول یاد کنیم. کسى که همه ما او را با نام اسکروچ مى شناسیم.
او از کریسمس چنین یاد مى کند: کریسمس هنگامى است که باید به بانک بروید و پس از گرفتن اسکناس هاى نو، آنها را در پاکت هایى که از لوازم تحریرفروشى خریده اید بگذرید تا به این و آن انعام دهید. اولین کسى که از این پاکت ها دریافت مى کند دربان بانک است و شما صداى خوشحالى او را مى شنوید.
در سال هاى ۱۹۷۰ وقتى که این واژه ها را مى نوشت، ثروت زیادى داشت اما هرگز خوشحال نبود. چنانکه خودش مى گفت: «شخصى که با پول ها و جواهراتش تنها مانده.» اما او این توانایى را داشت که هدیه هاى زیبایى را که براى کریسمس ساخته شده بودند به انسان هاى دیگر تقدیم کند و چنین نیز کرد.
آن زمان ترومن کاپوتى نویسنده کتاب صبحانه در تیفانى هر روز به او زنگ مى زد. کاپوتى راجع به وارهول این گونه فکر مى کرد: یکى از آ ن افراد ناامیدى که مى گویند هیچ گاه هیچ اتفاقى نمى افتد.
اما یک سال کریسمس ناگهان اتفاقى افتاد که نسبت به این فکر خود دچار تردید شد. دوستى براى او هدیه اى فرستاد. یک جفت کفش طلایى رنگ که نقاشى روى آن با امضاى وارهول بود و به کاپوتى تقدیم شده بود.
از روزى که کاپوتى به مانهاتان رسید وارهول میان طراحان هنرمند جایگاهى پیدا کرده بود و مى شد گفت که مقام فرمانرواى کریسمس را به دست آورده بود. در سال ۱۹۵۶ علاوه بر بقیه کارهایش کفش ها و کیف هایى را طراحى کرد. همچنین کارت هاى کریسمس که براى خیابان پنجم معبد تیفانى طراحى شد. کارت هاى وارهول تقریباً تا سال ۱۹۶۲ هر کریسمس تجدید چاپ شد. یعنى همان سالى که شروع کرد به نقاشى روى جاصابونى.
نقاشى جاصابونى کمبل را کنار کارت هاى کریسمس قرار دهید. یک ستاره که بالاى درخت کریسمس قرار گرفته درختى که از میوه هاى مختلف ساخته شده. همه اینها بى نظیر است و سبدى از نوشیدنى که کنار درخت قرار گرفته، بسته هاى هدیه پهلوى شومینه بعضى از آنها باز شده اند و برخى دیگر هنوز کادوپیچ مانده اند. یک عروسک، یک اسب، یک جعبه آبنبات راه راه با روبان صورتى. این است کریسمس ایده آل اندى وارهول.
اخیراً کارت هاى کریسمس وارهول باز هم تجدید چاپ مى شود حتى کتابچه اى از آنها موجود است. زمانى که او این کارت ها را مى کشید مطمئناً هرگز فکر نمى کرد که با آنها مشهور شود. اما وقتى این آثار را همراه با بهترین تابلوهایش کنار تابلوى صندلى الکتریکى مى بینیم ذهنمان فلج مى شود. خودکشى...
به نظر شما چرا او نیاز داشت کارت هاى کریسمس را طراحى کند.
در دهه ۱۹۲۰ وقتى اندرو وارهولا در فقیرترین قسمت پیتزبورگ نورمن روکول زندگى مى کرد و بزرگ مى شد هیچ گاه یک کریسمس خوب نداشت. از طرفى خانواده او خیلى فقیر بودند و از طرف دیگر کاتولیک هاى بیزانسى ۶ ژانویه را جشن مى گرفتند و او همیشه آرزوى یک کریسمس خوب آمریکایى را در سر مى پروراند. و عاقبت بهترین طراح کریسمسى شد که آمریکا به خودش دید. چرا که او واقعاً کریسمس را دوست داشت و خود را میان طرح هایش قرار داد. او به هیجان عشق مى ورزید چیزى که مثل ترکیدن یک توپ صدا کند و کریسمس بلندترین صدا بود که در تمام دنیا پخش مى شد و همه در آن سهیم بودند.
وارهول طبق گفته کاپوتى هیچ گاه نتوانست از خاطرات کودکى اش فرار کند. مادرش یک الکلى بود. او به نیویورک آمد تا با پسرش زندگى کند و آنها نه تنها زندگى مشترکى داشتند بلکه در کار هم شریک بودند. فرشته هاى کارت هاى او را مادرش طراحى مى کرد.
کریسمس آمریکا جذاب بود و او به سختى مى کوشید تا در آن سهیم باشد، البته همه این کار را مى کنند.
کارت هایى که او براى تیفانى طراحى کرد بهترین کارت ها بودند و هنوز هم خیلى ها آنها را براى هدیه کریسمس انتخاب مى کنند. ۱۰ موضوع فوق طبیعى و فوق بشرى آمریکایى را در کارهایش به کار مى برد: جادوگر غربى، عموسام، دراکولا، میکى موس و همچنین سانتا کلوز تکرار نشدنى، که پسربچه اى را در آغوش گرفته.
به آخرین سال زندگى او که مى نگریم هنرهایش فردى شده، البته در آن زمان هیچ کس این را نمى فهمید. او کشیدن سرى نقاشى هایى را شروع کرده بود که برگرفته شده از شام آخر و مونالیزاى لئوناردو داوینچى بودند. او با پرداختن به هنرهاى مذهبى شخصى، خود را محدود مى کرد. این مسئله تنها پس از مرگش بر عموم آشکار شد که او مرتب به کلیسا مى رفت و پسر خوبى براى مادر مهاجرش بود. او به امور خیریه مى پرداخت به نیویورکى هاى بى خانمان کمک مى کرد و غذاى تقدیس شده به مردم مى داد. عکسى موجود است که در آن وارهول به مردم غذاى نذرى مى دهد.
دوباره به آن جاصابونى ها و کارت ها فکر کنید. کریسمس در آنها دیده مى شود «این نیاز هر انسانى است که روحش را پرواز دهد» این گفته روح مارلى در سرود کریسمس است. «به بیرون پرواز کن تا روح هاى دیگر را لمس کنى.» و اندى وارهول بیش از هر کسى این گونه کرد.
منبع: گاردین
نظر شما