پرسه اى در ادبیات عامه پسند
روزنامه شرق، چهارشنبه 12 آذر 1382
فرزانه فتوحی: در همه جای دنیا ادبیات عامه پسند یکی از انواع بسیار مهم کتاب های چاپی به شمار می رود. ژانری که به دلیل داشتن مخاطبان زیاد، می تواند یکی از عوامل رونق صنعت نشر تلقی شود و همچنین می تواند سرانه کتاب خواندن هر جامعه ای را بالا ببرد. همچنین خوانندگان بیشمار ادبیات عامه پسند بدون شک مخاطبان بالقوه انواع ادبیات جدی تر و به اصطلاح ناب هستند. هرچه این آمار بالاتر باشد با احتساب کاهش آن در هنگام ورود به طبقه بندی مخاطب ادبیات جدی، باز هم می تواند روی افزایش مخاطبان نوع اخیر تاثیرگذار باشد.
یکی از انواع ادبیات داستانی که دقیقا همین ویژگی های ادبیات عامه پسند را دارد، داستان های مخصوص گروه سنی نوجوان، جوان یا همان تین ایجرهاست. یعنی پسران و به ویژه دخترانی که بین سنین 15 تا 20 سالگی هستند و از همین سنین می آموزند که می توان در تعطیلات، قبل از خواب، در مسافرت، در میان راه و “ به جای هزار و یک کار غیرمفید و عاطل وباطل بودن، کتاب درست گرفت و داستان و رمان خواند.البته این دو قشر مخاطب در ایران همیشه هیچ شمرده شده اند. هم به حساب نیامده اند و هم تحقیر شده اند. و به تبع این تحقیر و ندیده انگاشتن، کتاب عامه پسند و یا جوان پسند نیز تحقیر شده و نویسنده آن هم همین طور. انگار اگر این نوع ادبی نویسی را تحقیر کنیم ادبیات کشور را نجات داده ایم. انگار نه انگار که در تمام دنیای امروز و در تمام کشورهایی که کوله بار ادبیات مدرن و پر وپیمان را بر دوش می برند نیز از این نوع ادبیات ساده و ساده پسند فراوان دارند و از آن هم نه تنها نترسیده اند بلکه حمایت هم کرده اند.براستی اگر به پاورقی ها و داستان های عامه پسند بازار امروز کتاب ایران به طور جدی پرداحت شود به طوری که این نقد باعث شود در این ژانر آثار بهتر و پاکیزه تری تولید شود، آیا بیشتر به ادبیات جدی کمک کرده ایم یا با انکار و رد بدون مطالعه این ژانر؟
داستان بلند پرسه ای پروانه ای یک نمونه به نسبت خوب از میان داستان های عامه پسنداست. حداقل ارزش کتاب در نثر پاکیزه نویسنده است. این داستان خطی که به سبک روایی و روایت اول شخص مفرد نقل می شود جذابیت های کافی برای مخاطب های گروه سنی جوان و همچنین قشر متوسط خواننده کتاب در جامعه ما دارد. داستانی رمانتیک، ملودرام با نیم نگاهی اجتماعی به برخی از آسیب های اجتماعی جامعه طبقه متوسط ایران.
نویسنده نشان می دهد که روانشناسی جامعه طبقه متوسط شهری را می شناسد و در کنار این شناخت دارای قدرت داستانگویی ای سنتی است. رنگ و لعابی ناتورالیست وار هم در جای جای این داستان به چشم می خورد که با نثری زیبا نوشته شده است. نویسنده ادبیات کهن را خوب می شناسد. شعر را دوست دارد و همه این ها را از میان روایت راوی داستان یعنی دختری به نام پروانه به خوبی می توان یافت. پروانه داستانش را از دوران شروع تحصیل در دانشکده و قبل از انقلاب شروع می کند. دختری از خانواده متوسط که پی می برد عاشق برادر دوست صمیمی خود شده است، خواستگار خوبی را جواب می کند و این اولین قدمی است که برای آن که خود زندگی خود را رقم بزند بر می دارد. اما سرنوشت (طبق معمول این ژانر ادبی) علیه این استقلال ذهن او سر به شورش بر می دارد و این شورش سرنوشت برای خواننده کاملا قابل باور است. معشوق در جنگ کشته می شود و زندگی پروانه شروع نشده به وادی نیستی نزدیک می شود. اما باز هم شور زندگی نمی گذارد او بشکند و به خواستگاری جدید جواب مثبت می دهد. خواستگاری که وقتی به هیبت شوهر در می آید زندگی را بر پروانه و تنها پسرش روز به روز تنگ تر می کند“ ماجراهای پروانه ادامه می یابد و همچنان که شخصیت او رو به تکامل می رود شور و اشتیاقش نیز نسبت به زندگی پخته تر می شود.به هر حال اگر این کتاب بدون آن که بخواهیم ساده نویسی آن را تحقیرکنیم و یا نقدی ادبی بر آن بنویسیم، و تنها آن را از جایگاه ژانر عامه پسند نگاه کنیم، کتابی خوب است. طرح روی جلدی زیبا، نامی جذاب ، نثری پاکیزه و داستانی سرگرم کننده. البته توصیف های درازگونه و طولانی از طبیعت حتما خواننده آسان پسند این کتاب را هم وامی دارد تا این صفحات را دو به دو ورق بزند تا ادامه ماجرا را دنبال کند. اگر نویسندگان این نوع ادبیات بیاموزند که در این ژانر نوشتن باید از رمانتیسم افراطی به همراه ناتورالیسم دوری کنند وگرنه مخاطب را فراری خواهند داد، مسلما آثار بهتری را خلق خواهند کرد.
نظر شما