اسلام و روابط انسانی در نظام اداری
از حیث روابط انسانی در نظام اداری باید گفت این نظام بدنه اجرای حکومت است که در جهت تحقق اهداف و تامین و تسهیل اجرای قانونمند وظایف حکومت تشکیل مییابد و یکی از ارکان مهم آن نیروی انسانی است. انسان با ورود به نهادهای اجتماعی از جمله سازمان، ضمن پذیرش مسئولیت و نقشی جدید در شرایطی قرار میگیرد که او را ملزم میسازد با شناخت وضعیت جدید و شخصیت حقوقی خود، دارای رفتاری خاص و مطابق قوانین و مقررات موضوعه باشد. چنان که عملا مشهود است افراد در حیطه سازمانهای اداری و اجتماعی به تناسب مشاغلی که عهدهدار آن گشتهاند عملکرد و رفتاری قانونمند و منضبط دارند و تابع مقررات سازمانی هستند. کیفیت این نوع ارتباطات را سازمان متبوع تعیین میکند و به مقتضای ماهیت شغلی روابط خاصی بین اعضای سازمان برقرار میشود. مع هذا انسان به عنوان موجودی اندیشمند و دارای شعور و اراده و اختیار هرگز قادر نیست به صورت تابعی از پدیده سازمان عمل کرده و منویات و شخصیت و هویت اصلی خود را در محدوده سازمان مخفی انگارد؛ بلکه سعی خواهد نمود شخصیت اصلی خود را در حین انجام وظایف سازمانی و در حیطه عمل ابراز نماید. در این صورت شاهد نوع دیگری از بروز رفتار کارورزان خواهیم بود که با منش و شخصیت واقعی آنها ارتباط مستقیم دارد و در نهایت منجر به نوعی ارتباطات بین افراد میشود که این روابط انسانی خارج از مقررات و ضوابط صرف سازمانی است. به دیگر سخن روابط انسانی از سلسله ارتباطاتی بحث میکند که حاکم بر روابط سازمان است و به منزله شریانهای حیاتی سازمان موجب میشود کارورزان موفق گردند وجوه شخصیت حقوقی و حقیقی خود را به نحو هماهنگ دریافته و حیات اجتماعی خویش را در پرتو فعالیتهای سازمانی به صورت مطلوب تحقق بخشند.
ارکان روابط انسانی در عرصه سازمان مبتنی بر نظم، اعتماد متقابل، حقوق متقابل، امر به معروف و نهی از منکر است. نظم و انسجام سازمانی چونان مایه اتحاد و همدلی و هماهنگی ارتباطات آن اولا به تناسب اهداف کارورز با اهداف سازمانی ناظر است و ثانیا رسالت هدایت و تربیت و ارشاد و آموزش کارورزان را به دوش مدیر میافکند؛ چنان که امیرالمومنین در این زمینه به مالک اشتر میفرماید: مگو من مامورم و امر میکنم، پس باید فرمان مرا بپذیرید، زیرا این روش سبب خرابی دل و ضعف و سستی دین و تغییر و زوال نعمتها گردد. (نهجالبلاغه فیض الاسلام، نامه ۹۹۳ :۵۳) و به علاوه خداوند واجب گردانید ایمان را به جهت پاک کردن (دلهای بندگانش) از شرک و ... امامت و پیشوایی را برای نظم و آرامش (کارهای) مردم و طاعت و پیروی (از امام) را برای بزرگ شمردن (مقام) امامت. (نهجالبلاغه فیض الاسلام: ۱۹۷) و ثالثا چنین دیدگاهی رابطه کارورزان با یکدیگر را هم تابع قوانین و هم تابع اخلاقیات انسانی مینماید. در زمینه اعتماد متقابل چونان عامل سالم سازی و استمرار حرکت جمعی و رفع سوء ظن، امیرالمومنین میفرماید: کسی که به مردم حسن ظن داشته باشد، محبت و دوستی را از آنان به دست آورده است. (شرح غرر الحکم، جلد ۳۷۹ :۵) یا در جای دیگری میفرماید: هر که گمان کند به تو خیری را پس تصدیق کن گمان او را..(شرح غررالحکم، جلد ۲۱۹ :۵) در عرصه حقوق متقابل نیز امیرالمومنین تاکید دارند: پس خداوند سبحان از جمله حقوق خود برای بعض مردم بر بعض دیگر حقوقی واجب فرموده و حقوقی را در حالات مختلف برابر گردانیده و بعضی از آنها را در مقابل بعضی دیگر واجب نموده و بعضی از آن حقوق وقوع نمییابد. مگر به ازای بعض دیگر. (نهجالبلاغه فیضالاسلام: ۶۸۱) در این میان امیرالمومنین در زمینه اجرای تحقق امر به معروف و نهی از منکر میفرماید: از جمله حقوق واجبه خدا بر بندگان اندرز دادن و کمک و یاری به یکدیگر است برای اجرای حق بین خودشان به قدر کوشش و توانایی. (نهجالبلاغه فیض الاسلام: ۶۸۴)
دکتر عباس محمدی اصل
نظر شما