وحشی نانجیب
روزنامه شرق، دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۸۲ - ۲۰ شوال ۱۴۲۴ - ۱۵ دسامبر ۲۰۰۳
ترجمه کاوه فیض اللهی: در سال ۱۶۷۰ شاعر انگلیسی جان درایدن (J. Dryden) درباره انسان در وضعیت طبیعی خویش، این عبارت ها را روی کاغذ آورد: «بدانسان که طبیعت نخست انسان ساخت آزادم... / آنگاه که وحشی نجیب وحشیانه می دوید در جنگل ها». یک قرن بعد، در سال ۱۷۵۵ فیلسوف فرانسوی، ژان ژاک روسو (J.Rousseau) با اعلام اینکه «هیچ چیز نمی تواند خوشایندتر از او در وضعیت بدوی اش باشد، آنگاه که طبیعت او را در فاصله ای برابر از حماقت چارپایان و شعور زیان آور انسان متمدن قرار می دهد» مفهوم وحشی نجیب را کانون توجه فرهنگ غرب ساخت.
از دیسنی سازی پوکاهونتاس* تا سرخپوستان بوم گرا و صلح جوی بومی آمریکا در «با گرگ ها می رقصد» کوین کاستنر (K.Costner) و از سرزنش های پست مدرن مدرنیته فسادآور تا نظریه های انسان شناختی مدرن که معتقدند جنگ اقوام بومی صرفاً بازی هایی آئینی است، وحشی نجیب همچنان یکی از واپسین اسطوره های حماسی آفرینش در روزگار ماست.اما علم تصویر کاملاً متفاوتی از بشریت در وضعیت طبیعی خود به نمایش می گذارد. در پژوهشی به سال ۱۹۹۶، بوم شناس دانشگاه میشیگان، بابی لو (B.Low)، ۱۸۶ جامعه پیش صنعتی را مورد تحلیل قرارداد و دریافت که تأثیر مخرب نسبتاً ناچیز آنها روی محیط زیست نتیجه تراکم اندک جمعیت، تکنولوژی ناکارآمد و نبود بازارهای سودآور است، نه تلاشی آگاهانه در جهت حفاظت. شپارد کرچ (S.Krech) انسان شناس، در کتاب سال ۱۹۹۹ خود با عنوان «سرخپوست بوم شناختی» نشان می دهد که در شماری از جوامع بومی آمریکا، آبیاری در مقیاس وسیع منجر به فروپاشی آنها شده است.حتی قداستی که به ما گفته شده بومیان آمریکا برای جانوران شکاری بزرگ قائل بودند، تصوری نادرست است _ بسیاری از آنها اعتقاد داشتند که جانوران شکاری معمول نظیر الک، گوزن، کاریبو، سگ آبی و مخصوصاً بوفالو دارای تناسخ جسمانی هستند و بنابراین آنچه شکار شده به راحتی توسط خدایان جانشین می شود. اگر آنها فرصت داشتند که جانوران شکاری بزرگ را تا حد انقراض شکار کنند، این کار را می کردند. اکنون شواهد قاطعی وجود دارد که نشان می دهد بسیاری از پستانداران بزرگ در همان زمانی منقرض شدند که آمریکایی های نخستین سکونت در این قاره را آغاز کردند.چهره وحشی های نانجیب نسبت به یکدیگر نیز همچون در رابطه با محیط زیست زشت و زننده بود. انسان شناس دانشگاه ایلینویز، لورنس کیلی (L.Keekey)، در کتاب سال ۱۹۹۶ خود با عنوان «جنگ پیش از تمدن»، با بررسی جوامع ابتدایی و متمدن، نشان می دهد که جنگ های پیش از تاریخ متناسب با تراکم جمعیت و تکنولوژی های نبرد، دست کم به اندازه جنگ های امروزی فراوان (که براساس نسبت سال های جنگ و سال های صلح اندازه گیری می شود)، مرگبار (که براساس درصد مرگ ومیرهای ناشی از درگیری تعیین می شود) و بی رحمانه (که براساس کشتار و نقص عضو غیرنظامیان، زنان و کودکان درباره اش قضاوت می شود) بودند. برای مثال یک گور دسته جمعی متعلق به دوره پیش از کلمب در داکوتای جنوبی یافته شده که محتوی بقایای مثله شده و پوست کنده ۵۰۰ نفر مرد، زن و کودک است.باستان شناس دانشگاه هاروارد، استیون لی بلانک (S.Le Blanc)، در کتابی تحت عنوان «نبرد مدام» که پژوهش جدید و فوق العاده خردمندانه درباره این مفهوم است به طعنه می گوید «انسان شناسان در جست وجوی جوامع صلح جو هستند، درست همان طور که دیوژن دنبال انسان می گشت.» به شواهد به دست آمده از یک مکان دیرینه سنگی در حاشیه رود نیل متعلق به ۱۰ هزار سال پیش توجه کنید: «این گورستان بقایای ۵۹ نفر را در خود دارد که دست کم ۲۴ نفر از آنها شواهد مستقیمی از مرگ همراه با خشونت نشان می دهند، از جمله نوک سنگی پیکان یا نیزه در حفره بدنی در حالی که در بدن بسیاری از آنها چندین نوک سنگی وجود دارد. در آنجا شش چال چند نفره وجود داشت و تقریباً تمام افراد مدفون در آنها در بدن خود دارای نوک سنگی بودند که نشان می دهد افرد هر گور دسته جمعی در یک رویداد واحد کشته و با هم چال شده اند.»
پژوهش لی بلانک آشکار می سازد که حتی آدمخواری نیز که تا مدت ها گمان می شد نوعی افسانه شهری ابتدایی باشد (زیرا وحشی های نجیب که هرگز یکدیگر را نمی خورند، می خورند؟)، توسط شواهد عینی تأیید می شود: استخوان های شکسته و سوخته، علائم برش روی استخوان، استخوان هایی که برای دستیابی به مغز آنها شکاف طولی خورده اند و استخوان های درون ظرف های پخت و پز که برای آنکه جا شوند خرد شده اند. چنین شواهدی که تأییدکننده آدمخواری پیش از تاریخ هستند در مکزیک، فیجی و بخش هایی از اروپا به دست آمده است. مدارک قطعی (و تکان دهنده) با کشف پروتئین میوگلوبین ماهیچه انسان در مدفوع سنگواره شده سرخپوستان پوئبلوی آنسازی حاصل شده است. وحشی، بله. نجیب، خیر.سیسرو، دولتمرد رومی، می گوید: «گرچه بارها پیش می آید که پزشک در می یابد که بیمارش در اثر بیماری خاصی خواهد مرد، اما هرگز این را به او نمی گوید. هشدار یک شر تنها در صورتی موجه است که همراه با هشدار، راهی برای فرار باشد.» همان طور که در بخش دوم این ستون خواهیم دید، برای بیماری ما هم راه فراری وجود دارد.
Scientific American, Aug. 2003
پی نوشت:
* Pocahontas، (۱۶۱۷ _ ۱۵۹۵) شاهدخت سرخپوست آمریکای شمالی که مشهور است جان اسمیت (J.Smith) مهاجرنشین را از مرگ نجات داد.
نظر شما