روابط روسیه ـ اروپا در گرداب بحران انرژی
اتحادیه اروپا در حالی که وابستگی زیادی به انرژی روسیه دارد، اما تلاش هدفمند و برنامهریزی شدهای برای کم کردن این وابستگی و استفاده از دیگر منابع مهم انرژی انجام نمیدهد. وقوع انقلاب صنعتی در قرن 18 و پیشرفتهای مداوم بشر در حوزه علم و تکنولوژی در قرن بیستم، مصرف و نیاز به منابع انرژی را که عمدتا از سوختهای فسیلی و بویژه نفت بود افزایش داد، بهطوری که امروزه این حقیقت را که نفت یک کالای جهانی، و برای رشد پایدار در اقتصاد جهانی ضروری است، بیش از پیش عیان کرده و سبب شده است که مباحث جدیدی در حوزه انرژی، همچون امنیت دسترسی به منابع انرژی (نفت وگاز)، یافتن جایگزینهای مناسب، تثبیت قیمت و حفظ محیطزیست را در صدر رایزنیها و گفتگوهای سیاسی دولتها قرار داده و با توجه به وابستگی مسائل بهیکدیگر در حوزه انرژی ذهن سیاستمداران و محافل سیاسی و اقتصادی را به خود مشغول کرده است. نظر خوانندگان گرامی را به تحلیلی در این ارتباط جلب میکنیم.
علیرغم تلاش کشورها برای جایگزین کردن انرژی فسیلی با منابع دیگر (هسته ای، خورشیدی و...) هنوز از اهمیت و جایگاه این گروه از حاملهای انرژی کاسته نشده و با توجه به صنعتی شدن جهان، تقاضا برای آن رشد فزایندهای داشته است. به طوری که امروزه حیات و ممات کشورهای جهان صنعتی و غیر صنعتی به هرگونه تغییر و تحول در حوزه منابع انرژی گروه خورده است.
در این میان اتحادیه اروپا مرکب از 27 کشور عضو هم اکنون بزرگترین وارده کننده انرژی در جهان محسوب میشود و براساس پیشبینیهای به عمل آمده، وابستگی این اتحادیه به واردات نفت خام و گاز طبیعی به طور مداوم روبه افزایش است. افزایش وابستگی اتحادیه اروپا به سوختهای فسیلی در شرایطی است که استفاده از این منبع انرژی در نظام جهانی انرژی دست کم تا سال 2030 رو به رشد است و 90 درصد از تقاضای جهانی برای انرژی راتشکیل خواهد داد. محدود بودن منابع انرژی و در نتیجه وابستگی آنان به منابع خارجی و واردات سبب شده تا اتحادیه از اوائل قرن بیستم به فکر جدی برای یافتن منابع جدید و راههای انتقال ایمن و بیدردسر آن باشد.
در برخی کشورهای عضو، تقویت نقش و جایگاه انرژی دراقتصاد اروپا درحالی صورت میپذیرد که هنوز اتحادیه اروپا به رغم تدوین و تصویب اسناد مختلف در زمینه انرژیهای فسیلی فاقد یک سیاست قابل اجرا در این رابطه است. بحران انرژی در شبهای ژانویه 2006 به واسطه قطع موقت صدور گاز روسیه به اوکراین و تکرار آن در ژانویه 2008، هشداری برای مقامات بروکسل و دولتهای اروپایی بود که شاید از مدتها پیش انتظار آن را میکشیدند. بحران اخیر بار دیگر لزوم توجه به خط لوله نابوکو را که از سال 2002 اصول اولیه آن مورد توافق قرار گرفت، در صدر توجه کشورهای اروپایی قرار داد، اما مشکلات عدیده اقتصادی و سیاسی برسر راه عملی کردن این پروژه 12 میلیارد دلاری، سبب شد که میزان موفقیت آن را زیر سؤال ببرد.
سؤال اساسی که در اینجا مطرح میشود این است که خط لوله نابوکو چه جایگاه و نقشی را میتواند در رفع یا کاهش بحران انرژی اروپا ایفا کند. برای پاسخ به این سوال میباید مباحثی همچون پیشینه و شکل گیری بحران انرژی اروپا، عوامل دخیل در ایجاد بحران، میزان تأثیر گذاری و اطمینان بخشی خط لوله نابوکو در رفع بحران انرژی اروپا و نقش بازیگران منطقهای و فرامنطقهای و عوامل ژئوپلیتیکی منطقه در میزان موفقیت این پروژه و نهایتاً خط لولههای آلترناتیو در انتقال انرژی به اروپا مورد بررسی قرار گیرند.
لزوم رهایی اروپا از مسیرهای سنتی
تنشها بین روسیه و اوکراین و قطع صدور گاز به اروپا در اوایل سال 2009، سراسر این قاره را در یک بهت سرد فرو برد و لزوم خروج از وابستگی به مسکو در عرصه انرژی را به آنها گوشزد کرد. صادرات گاز روسیه به اوکراین و اروپا که برای بار دوم از اوایل سال 2009 قطع شد، بار دیگر زنگ خطر را برای کشورهای اروپایی به صدا درآورد که نه روسیه شریک قابل اعتمادی برای تأمین انرژی اروپاست و نه مسیرهای سنتی و موجود میتواند مسیرهای مطمئنی باشد، گرچه شرکت گازپروم مدعی است اوکراین مقصر وقفه و کاهش میزان گاز انتقالی به اروپا است، چرا که این کشور برای تأمین نیاز خود از خط لوله انتقال گاز به اروپا که از خاک این کشورمی گذرد، گاز سرقت میکند. براساس ادعای روسیه، خودداری اوکراین از تسویه بدهی دو میلیارد و 400 میلیون دلاری بابت خرید گاز به روسیه و مخالفت «کیف» با قیمت جدید پیشنهادی روسیه برای گاز صادراتی و همچنین سرقت 86 میلیون متر مکعب گاز ترانزیتی روسیه به کشورهای اروپایی، مسکو را وادار به اتخاذ سیاست تنبیهی علیه کیف کرد که بر اثر اختلاف دو کشور، صادرات گاز روسیه به 17 کشور اروپا متوقف شد.
با ادامه برودت هوا در اروپا و در حالی که سرمای هوا در این قاره به زیر صفر رسیده بود، ادامه تنش میان روسیه و اوکراین درباره قیمت گاز موجب نگرانی شدید اتحادیه اروپا شده بود، بنابراین اعضای اتحادیه برای بررسی تحولات موضوع، در بروکسل جلسه فوق العادهای تشکیل دادند. اما به نظر میآید به دلیل عواملی همچون اهمیت استراتژیک انرژی نفت و گاز، وابستگی فزاینده دول اروپایی به سوختهای فسیلی، موقعیت ممتاز روسیه در بازار بینالمللی انرژی و وابستگی شدید اتحادیه به منابع انرژی روسیه، سبب شده است اتحادیه برای فرار از تکرار بحران مشابه در آینده، علاوه بر تحصیل منابع جدید، راههای انتقال ایمن را مد نظر قرار دهد.
با فشار و میانجیگری «میرک توپولانک» رئیسجمهوری چک به عنوان رئیس دورهای وقت اتحادیه اروپا، منازعه دو هفتهای گاز میان روسیه و اوکراین به پایان رسید و در نتیجه این مذاکرات، روسیه، اوکراین و کمیسیون انرژی اروپا تفاهم نامهای را در زمینه تشکیل کمیسیون بینالمللی نظارت بر ترانزیت گاز روسیه از طریق اوکراین به کشورهای اروپایی امضاء کردند.
در خصوص اهمیت خطوط لوله نفت و گاز در اقتصاد بینالملل، باید به این نکته اشاره کرد که امروزه ثابت شده است که خطوط لوله انرژی (نفت و گاز) فراملی اروپا که قدمتی حدود یک قرن دارد، در صحنه سیاسی منطقهای و حتی جهانی در تعیین سیاستها عامل تعیینکنندهای است. عواملی چون تقاضای بالای بازار، بشکههای تولید انرژی را تحت فشار قرار داده و عرضه نیز نتوانسته است با سرعت رشد تقاضا همراهی کند، به همین دلیل از اهمیت خطوط لوله نه فقط کاسته نشده، بلکه بر اهمیت آن افزوده شده است و نتیجه چیزی جز بالا گرفتن تنشهای حوزه انرژی نبوده است و کشورهای صاحب منابع انرژی همواره درصدد استفاده از آن به عنوان اهرم فعال برای اجرای مقاصد سیاسی خود برآمدهاند.
شکی نیست که در منازعه گاز با اوکراین و اروپا، اهرم فشار روسیه بالاتر بود و با استفاده از خط لوله تاکنون چندین بار در صحنه سیاسی اوکراین دخالت کرده است.
«بیشفرانک وراستو» مدیر برنامه انرژی مرکز مطالعات استراتژیک بینالمللی در واشنگتن در این خصوص مینویسد: خط لوله به معنی نفوذ سیاسی است. همچنین معاون رئیسجمهوری وقت آمریکا، روسیه را متهم کرد که از نفت و گاز طبیعی خود برای تهدید و ارعاب دیگر کشورها استفاده میکند.
«ولادیمیر پوتین» رئیسجمهوری وقت روسیه نیز مسأله انرژی را به موضوعی مهم در گفتگوهای خود با کشور اوکراین بر سرقیمت گاز طبیعی تبدیل و عرضه گاز خود به این کشور را قطع کرد تا با این کار همسایگان بیطرف خود در منطقه و نیز اروپاییان را درسرمای شدید زمستان بهت زده کرده باشد. هرچند در نهایت روسیه و اوکراین درخصوص اختلاف خود به توافق دست یافتند، اما این واقعه درس خوبی به همسایگان روسیه داد.
روسیه به دنبال تثبیت جایگاه خود به عنوان یک ابرقدرت در حوزه انرژی است. روسیه ابزار تهدید اروپا را نیز در دست خود دارد. به طوری که در بحبوحه بحران گازی، پوتین، نخست وزیر روسیه در نشست کشورهای صادر کننده گاز تأکید کرد که دوره گاز ارزان به سرآمده است. این راسخترین پیام به کشورهای اروپایی و نشان دادن چنگالهای خرس روسیه به آنان است.
عوامل ایجاد و تشدید بحران
بحران گازی بین روسیه و اوکراین و سپس گسترش آن به اروپا دلایل زیادی داشت، اما مهمترین دلایل آن به مسکو، سیاستها و نیازهای آن بر میگشت. در ارتباط با انگیزه روسیه در ایجاد بحران گازی با اوکراین میتوان به دو دسته عوامل سیاسی و اقتصادی اشاره کرد. از منظر سیاسی، روسیه از دور دوم ریاست جمهوری پوتین در سال 2004 تلاش کرد تا خرید وفاداری جمهوریهای واقع در حوزه سنتی خود، بویژه در اروپای شرقی را با پرداخت کمترین سوبسید انرژی صورت دهد. بنابراین اکنون نه فقط روسیه با اوکراین، بلکه با بلاروس نیز دچار اختلافات جدی در زمینه بهای گاز وارداتی است. با این حال مسأله در مورد نخبگان غربگرای حاکم وقت بر اوکراین که برخلاف بلاروس دارای گرایشی غربی و طرفدار جدی ادغام و الحاق کشورشان به ساختار سیاسی و امنیتی غربی همچون ناتو بودند، نزد مقامات مسکو از حساسیت بیشتری برخوردار بود.
از نقطه نظر اقتصادی، روسیه نیز به عنوان دومین کشورش بزرگ صادر کننده نفت، به تدریج پذیرای آسیبها و تبعات منفی دامنه دار ناشی از بحران مالی جهانی خواهد شد. سقوط قیمت نفت به بشکهای کمتر از 40 دلار برای روسیهای که حدود دو سوم بودجه آن متکی به درآمدهای انرژی خصوصاً نفت است، نه فقط به رکود اقتصادی شدید در داخل این کشور منجر خواهد شد، بلکه با کاهش میزان سرمایهگذاری خارجی در بخش توسعه صنعت انرژی، در درازمدت این کشور با آسیبهای بیشتر و عمیق تری مواجه خواهد شد. درحقیقت، روسیه با عنایت به این دو ملاحظه جدی سیاسی و اقتصادی تصمیم گرفته است با بازنگری در دیپلماسی انرژی خود در منطقه اروپای شرقی، بهای گاز صادراتی اوکراین را به قیمت واقعی و جهانی نزدیک کند. مخالفت دولت وقت اوکراین با شرایط جدید اعلام شده از سوی روسیه، کافی بود تا این اختلاف به بحران تبدیل شود.
البته اکنون به نظر میرسد که با روی کار آمدن دولت «ویکتوریا نوکوویچ» در اوکراین که به هواداری از مسکو اشتهارد دارد، این تنشها کاهش یابد.
اما در ارتباط با تبعات این بحران بر روابط روسیه و اتحادیه اروپا، ابتدا باید گفت که این بحران در شرایطی به وقوع پیوست که:
1- کشورهای اروپایی به دلیل بحران مالی پیش روی خود، اساساً به سیاستهای درون نگرانه و انقباضی روی آوردهاند.
2- ریاست دورهای اتحادیه اروپا برعهده کشور کوچک چک بود که برخلاف سه قدرت اصلی اروپایی آلمان، انگلیس و فرانسه، توان و ظرفیت دیپلماتیک کمتری در زمینه رهبری و پیشبرد سیاستهای این اتحادیه به ویژه در قبال روسیه داشت.
3- بخش مهمی ازانرژی و سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز معطوف و متمرکز بر حل بحران غزه در خاورمیانه بوده است.
4- شاید مهمتر از همه، وضعی است که مبتنی بر اختلاف اساسی میان کشورهای اروپایی در خصوص پیگیری سیاست واحد انرژی در قبال روسیه است.
به بیان دیگر در حالی که کشورهای کوچک اروپای شرقی و جنوبی بر لزوم تنوع بخشی به منابع و مجاری تأمین انرژی اروپا و کاهش وابستگی به انرژی وارداتی از روسیه تاکید دارند، کشورهای بزرگ اتحادیه به ویژه آلمان و ایتالیا با عقد قراردادهای دوجانبه انرژی با روسیه در زمینه سرمایهگذاری، اکتشاف و صدور انرژی این کشور، مانع از آن شدهاند تا اتحادیه اروپا به سیاستی روشن و مقتدرانه درقبال روسیه دست یابد. مجموع عوامل برشمرده، سبب شد تا اتحادیه اروپا درخصوص بحران به وقوع پیوسته میان روسیه و اوکراین در مقام یک میانجی ضعیف ظاهر شود. به هرتقدیر، اقدام روسها در قطع صادرات گاز به اوکراین و اروپا باردیگر بر نقش فزاینده گاز در معادلات و معاملات بینالمللی تاکید کرد به نحوی که روابط کنونی اتحادیه اروپا و روسیه تحتالشعاع چنین امری قرار گرفته و مجدداً هراس اروپاییها در خصوص امنیت انرژی، افزایش یافته است. چنین امری برای اتحادیه اروپا که در آینده نزدیک با مشکلات عظیمی در تأمین انرژی مصرفی خود مواجه خواهد شد، یک تهدید امنیتی محسوب میشود. به ویژه اینکه در 10 سال آینده، تمامی ذخایر نفت و گاز این اتحادیه به پایان میرسد و کشورهای اروپایی تا سال، 2030 به واردکننده تمامی عیار منابع انرژی مبدل خواهند شد.
در مقابل، روسیه که هم اکنون 44 درصد از گاز مصرفی اروپا را تأمین میکند، درآینده نقشی به مراتب مهمتر ایفا خواهدکرد. روسها که از این جایگاه حیاتی خویش آگاه هستند، سعی کردهاند از ابزارها و شیوههای مختلفی برای حفظ انحصار خود بر بازارهای انرژی اروپا استفاده کنند. در این راستا پیش گرفتن سیاستهای متعدد همچون تاکتیک معروف به «بازی روسی»، «خرید گاز کشورهای حاضر در مناطق آسیای مرکزی و قفقاز»، «کنترل مسیرهای انتقال انرژی» و «پیگیری ایده تشکیل اوپک گازی» از جمله روشهایی محسوب میشوند که کرملین برای حفظ سلطه انحصاری بر گاز اروپا از آنها استفاده کرده است.
منبع: / روزنامه / اطلاعات ۱۳۸۹/۰۲/۰۹
نظر شما