بازی بزرگ چین و آمریکا در آفریقا(1)
پیشگفتار
ایالات متحده آمریکا و جمهوری خلق چین به ترتیب نخستین و چهارمین اقتصاد بزرگ جهان هستند و از این رو تولیدات و مصارف اقتصادی گستردهای دارند.هر دو کشور مواد خام گوناگون را وارد کرده و تولیدات صنعتی گستردهای را صادر میکنند.اما در میان منابع خام وارداتی دو کشور، انرژی – بویژه نفت و گاز – جایگاه مهمی دارد.دو کشور از مهمترین واردکنندگان انرژی در جهان هستند؛ آنچنان که «در 2003 نزدیک به 33 درصد نفت تولید شده جهان را مصرف کردند و برای تهدیداتی که در آینده پیش خواهد آمد … برای تأمین منابع انرژی به رقابت پرداختهاند.»(3) نفت کمابیش در همه مناطق جهان تولید میشود ولی تنها آمریکای شمالی، اروپای باختری و آسیای خاوری وارد کننده انرژی هستند.زیرا تولیدات نفتی آنها جوابگوی نیازشان نیست.
در میان مناطق تولیدکننده انرژی، خاورمیانه (بویژه زیر سیستم خلیجفارس) جایگاه بیمانندی دارد، و از نظر حجم ذخایر، میزان تولید و هزینههای استخراج و … بیهمتا است.کشورهای مصرفکننده نفت به این منطقه توجه ویژهای دارند و انرژی در چگونگی سیاستهای کشورهای این منطقه نقش تعیینکننده داشته است.حتی میتوان گفت که تاریخ کشورهای خاورمیانه در دوره کنونی با موضوع انرژی و نفت پیوند خورده است.شاید حمله آمریکا به عراق در 2003 برای سیطره بر منابع نفتی عراق بهترین نمونه آن باشد.
رویداد تروریستی یازده سپتامبر عاملی تعیین کننده در نظام بینالملل و نقطه چرخشی در تاریخ جهان امروز به شمار میرود.اشغال افغانستان (2001) و عراق (2003) و دگرگونی حکومتهای آنها از پیامدهای این رویداد است.اشغال عراق و خطرات امنیتی پس از آن، آمریکا و چین را برای تداوم تولید و صادرات نفت خلیجفارس نگران کرده و دو کشور را واداشت تا برای رویارویی با نوسانات احتمالی در تولید و صادرات این فرآورده استراتژیک، بر پایه «استراتژی گوناگونسازی منابع نفتی»، به دیگر مناطق تولید کننده انرژی از جمله آفریقا چشم بدوزند.ناگفته نماند که تلاش برای کاهش وابستگی به نفت خاورمیانه و خلیجفارس تنها از راه جستجوی منابع نفتی در دیگر نقاط نبوده بلکه تلاشهای گستردهای نیز برای تأمین انرژی با منابع هستهای و حتی ذغال سنگ انجام شده است.
پارهای از کشورهای آفریقایی تا پایان سده گذشته از تولیدکنندگان نفت و انرژی بودهاند، اما در استراتژی گونهگون سازی منابع نفتی چین و آمریکا تعریف تازهای از جایگاه آنها به دست داده شده، و بر ارزش استراتژیک آفریقا افزوده است.آغاز این سیاست با ابتکار چینیها بوده است.الیزابت اکانامی از دستاندرکاران بلندپایه و مدیر بخش مطالعات آسیا در شورای روابط خارجی آمریکا گفته است: «چین در جستجوی عمیق منابع نفتی آفریقا است».(4) ژویژین (Guigin) سفیر چین در آفریقای جنوبی نیز گفته است که چین پیوسته و به گونهای گسترده به نفت خاورمیانه وابسته بوده است، منطقهای که مهمترین تولید کننده نفت در جهان باقی خواهند ماند؛ اما چین میکوشد تا منابع نفتی خود را گونهگون سازد.(5) با توجه به وابستگی چین به منابع نفتی خاورمیانه – بویژه عربستان و ایران – این کشور بر آن است تا با جستجوی نفت در دیگر نقاط جهان، از آسیبپذیری اقتصاد و امنیت خود در برابر نوسانات احتمالی واردات نفت از خاورمیانه بکاهد.
آمریکا نیز با وجود سلطه بر خاورمیانه و منابع نفتی آن، خود را ناگزیر میبیند تا در برابر کاهش احتمالی در واردات نفت از خاورمیانه اقداماتی انجام دهد.از این رو این کشور نیز میکوشد با ورود به صحنه آفریقا به منابع نفتی این منطقه نیز دست یابد.ولی رویکرد آمریکا به آفریقا تنها برآمده از مؤلفه انرژی نیست، بلکه از گرایشات استراتژیک این کشور در جهت تداوم هژمونی و در برابر قدرتهای تازه سر برآورده از جمله چین نیز هست.
چین و انگیزههای نگاه به آفریقا
چین با بیش از یک میلیارد و دویست و پنچاه میلیون تن جمعیت و وسعتی برابر 5/9 میلیون کیلومتر مربع، با برخورداری از امکانات بسیار انسانی، اقتصادی، جغرافیایی و … آینده درخشانی در اقتصاد جهانی (و نیز در سیاست جهانی) خواهد داشت.با توجه به رشد اقتصادی 9 درصدی سالانه این کشور، کارشناسان بر این باورند که چین در 2030 جای آمریکا را به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان خواهد گرفت.(6)
جاستین لیفولین (Jastin lifolin) مدیر مرکز پژوهشی چین در پکن گفته است که {با توجه به امکانات چین} رشد اقتصادی این کشور تا بیست سال آینده تداوم خواهد داشت.(7) البته در صورتی که منابع خام کافی در اختیار چین قرار گیرد.منابعی که واردات آن همراه با رشد اقتصادی فزاینده چین، افزایش مییابد.افزون بر آن، دگرگونیهای اجتماعی نیز سبب افزایش نیاز این کشور به مواد خام و معدنی شده است.که در این میان، نفت جایگاه ویژهای دارد.چنین نیازهایی سیاست خارجی چین را یکسره به خود سرگرم ساخته است.تا آنجا که میتوان گفت که اولویتهای اقتصادی مهمترین رویکرد در سیاست خارجی چین به شمار میرود.
«کریستوفرآلدن» (Christopher Alden) استاد روابط بینالملل در مدرسه اقتصادی لندن در نوشتاری که در مجله «ییل گلوبال» (Yale Global) چاپ شده گفته است که: «سیاست خارجی چین در 1993 که چین از یک کشور صادر کننده نفت به یک کشور وارد کننده تبدیل شد، دگرگون شد.{و نه در سال 1979 که دنگ شیائوپنگ رویکرداقتصادی خود را جایگزین ایدئولوژی کرد}.(8) بخش صنعت در چین نیاز فزایندهای به آلومینیوم، مس، نیکل، سنگ آهن و بویژه نفت دارد.چین توانسته است که سیاست خارجی خود را متناسب با استراتژی توسعه ملی گسترش دهد تا کمپانیهای دولتی این کشور بتوانند به گونهای گسترده در پی بستن پیمانهای اکتشاف و تولید منابع خام و گاز طبیعی با دیگر کشورها باشند.چین در دسترسی به منابع کلیدی در چهار گوشه جهان، از جمله طلای بولیوی، ذغال سنگ فیلیپین، مس شیلی، گاز طبیعی استرالیا و البته نفت آفریقا منافع دارد.سیاست خارجی چین به گونه ماهرانهای توان رسیدن به این اهداف را دارد.
عامل دیگر در این زمینه دگرگونیهای اجتماعی در چین است که نیاز به نفت و دیگر مواد خام را افزایش داده است.رشد شهرنشینی، افزایش صادرات و تمایل هر چه بیشتر چینیها به داشتن اتومبیلهای شخصی {به همراه افزایش جمعیت} از عواملی هستند که تقاضا برای نفت و گاز، مواد ساختمانی و صنعتی و … را افزایش داده است.از این رو چین که تا 1993 از صادرکنندگان نفت بود پس از این سال که تولیدات این کشور جوابگوی نیاز فزایندهاش نبود، واردکننده نفت شد.وارداتی که هر سال رشد چشمگیری داشته و دارد.برای نمونه «در 2004 چین به تنهایی 31 درصد از رشد تقاضای جهانی برای نفت را از آن خود کرد.»(9)
چین پروژههای بلندمدتی را برای وارد کردن انرژی مورد نیازش تا 2045 در نظر گرفته است.از دیدگاه کارشناسان، این کشور به تولیدکنندگان قابل اعتماد در خاورمیانه و آفریقا نیازمند است.پس از رویداد تروریستی یازده سپتامبر 2001 و بروز بیثباتی در خاورمیانه، چین با تکاپوی زیاد روش گوناگون سازی منابع نفتی را بویژه در آفریقا در پیش گرفته است.هر چند این استراتژی جلوهای اقتصادی دارد، اما از وزنی استراتژیک برخوردار است.رویکرد به انرژی آفریقا در چارچوب استراتژی «کمک در برابر نفت» (Aid-for-Oil) انجام میشود.
بر این پایه ادامه رشد اقتصادی (که از دیدگاه پکن یکی از مهمترین عوامل تداوم حضور حزب حاکم این کشور در قدرت سیاسی است)، گسترش شهرنشینی و پیامدهای آن و بیثباتی در منطقه نفت خیز خاورمیانه، پکن را متوجه منابع انرژی آفریقا کرده است.رویکرد اقتصادی چین به آفریقا بیگمان آثار استراتژیک و امنیتی نیز خواهد داشت.به سخن دیگر تحکیم حضور چین در آفریقا سبب گسترش جغرافیایی سیاست خارجی چین و افزایش توان این کشور در معادلات بینالمللی خواهد بود.
چین و نفت آفریقا
روابط میان چین و کشورهای آفریقایی در دوران جنگ سرد شکل گرفته و گسترش یافت.در آن سالها، پکن در سیاست خارجی، گرایشات ایدئولوژیک (مارکسیسم-مائوئیسم) داشت.کشورهای آفریقایی که بیشتر آنها تا چندی پیش مستعمره بوده و زیر ستم امپریالیسم غرب قرار داشتند، یک فرصت شمرده میشدند.از این رو چین کمکهای انسانی (مانند شانزده هزار پزشک)، فنی و حتی نظامی را در اختیار این کشورها و جنبشهای آزادیبخش قرار داده است.اما با دگرگونی ناشی از روش دنگ شیائوپینگ در سیاست خارجی، نگاه چین نیز به آفریقا دگرگون شد.
چین توجه ویژهای به نفت آفریقا دارد.این کشور در 2005، 3/38 میلیون نفت خام از آفریقا وارد کرده است که این میزان 30 درصد واردات انرژی این کشور بوده است.چهار کشور آنگولا، سودان، جمهوری کنگو (برازاویل) و گینه استوایی که در میان ده کشور برتر صادرکنندگان نفت هستند، به ترتیب، از مهمترین صادرکنندگان آفریقایی نفت به چین هستند.در اینجا به جزئیات بیشتری در این زمینه میپردازیم:
آنگولا: این کشور دومین تولید کننده نفت در منطقه زیر صحرای آفریقا است که با توجه به سرمایهگذاریهای انجام شده تولید روزانه آن تا 2008 به دو میلیون بشکه در روز خواهد رسید.این کشور همچنین دارای منابع گازی بزرگی در سواحل خود است.صنایع نفت و گاز آنگولا آینده امیدبخشی دارند، تا آنجا که این کشور در 2003 بیش از 20 میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی را در این زمینه جذب کرد.اقتصاد آنگولا به شدت به درآمد نفت بستگی دارد و 40 درصد تولید ناخالص داخلی و 90 درصد بودجه دولت با فروش نفت تأمین میشود.
به گفته سفیر چین در آنگولا، این کشور تا پایان 2006، بیش از نه میلیارد دلار کالا به چین صادر کرده است که نفت (به میزان 98 میلیون تن) بیشترین آنها بوده است.این مورد آنگولا را مهمترین شریک اقتصادی پکن در آفریقا کرد.در شش ماه نخست همان سال آنگولا از نظر صادرات نفت به چین از عربستان نیز پیشی گرفته است.البته چین نیز کالاهایی به ارزش سیصد میلیون دلار به این کشور صادر کرده است که شامل مواد ساختمانی، اسباب منزل، کفش، پارچه و غذا بوده است.
سودان: این کشور نیز از تولیدکنندگان نفت است که چین در آن حضوری پویا دارد.نفت سودان شیرین بوده و به آسانی تصفیه میشود و از این رو تقاضا برای خرید آن در سالهای گذشته رو به افزایش بوده است.بر پایه گزارش وزارت انرژی سودان، با وجود ناآرامیها در دارفو {که گفته میشود سرشار از منابع نفتی است}، این کشور در 2005 روزانه پانصد هزار بشکه نفت تولید کرده است.افزون بر آن، با در نظر گرفتن منابع بالقوه که بر اثر ناآرامیهای داخلی دور از دسترس بودهاند، خارطوم توانسته است ذخایر نفتی خود را تا 563 میلیون بشکه افزایش دهد. نخستین حضور چین در حوزههای نفتی سودان به حوزه نفتی «مقلد» در دهه گذشته باز میگردد.
اما {با روندی فزاینده} چین امروزه کمابیش 60 درصد نفت سودان را خریداری میکند که نزدیک به هفت درصد نیاز چین به نفت است.چین قراردادی به ارزش هشت میلیارد دلار در مورد اکتشاف و استخراج نفت، ساخت یک خط لوله نفتی از حوزههای نفت خیز جنوب این کشور تا سواحل دریای سرخ در شمال غرب به همراه ساخت یک پایانه نفتی در پورت سودان با خارطوم امضاء کرد.برآورده میشود که با این سرمایهگذاریها تا ده هزار نفر چینی در این کشور سرگرم کار باشند.
سودان بر اثر آنچه که «نقض حقوق بشر» خوانده میشود.(بویژه در منطقه دارفو که به گفته برخی از منابع غربی دویست هزار نفر در آن کشته شدند)، از سوی کشورهای غربی بویژه آمریکا به شدت زیر فشار است.این کشورها از چین نیز خواستهاند تا برای رویارویی با خارطوم با غرب هم نوا شود.اما پکن منافع استراتژیک خود را در داشتن رابطه دوستانه با خارطوم تعریف میکند.کشورهایی که مورد خشم غرب هستند میکوشند تا وزنه متعادلی در برابر فشارها بیابند و از این رو زمینه برای نفوذ چین فراهم میشود.
پکن در روابط خارجی خود به پیش شرطهایی مانند وضع حقوق بشر-که مورد نظر کشورهای غربی است-توجه ندارد و آنرا بر پایه پنج اصل همزیستی مسالمت آمیز طراحی و اجرا میکند.در همین راستا سفیر چین در آفریقای جنوبی به روشنی گفته است: «هرچند غرب نسبت به کشورهایی چون سودان و زیمبابوه خشمگین است ولی چین به سبب پیروی از اصول همزیستی مسالمتآمیز، با آنها روابط گستردهای دارد».در 22 آگوست 2005، «ژائوون ژانگ»، نماینده وزارت خارجه چین در مصاحبهای با نیوزویک در زمینه روابط کشورش با سودان گفته است: «تجارت تجارت است.ما میکوشیم تا سیاست را از تجارت جدا کنیم.من فکر میکنم که مسائل داخلی در سودان امری داخلی است و ما در موقعیتی نیستیم که خود را بر آن تحمیل کنیم.»(10)
گینه استوایی: این کشور کوچک غرب آفریقا ذخایر نفتی خود را تا 28/1 میلیارد بشکه افزایش داده است.در 2004 میانگین تولید نفتی در این کشور 700/371 بشکه در روز بوده است و نفت 90 درصد صادرات این کشور را میپوشاند.جالب آنکه در 2004 دستاندرکاران این کشور از شرکتهای نفتی خواستند تا برای کاستن از وابستگی بیشتر به درآمدهای نفتی که ممکن است اقتصاد این کشور را بیثبات سازد، تولیدات خود را به 350 هزار بشکه کاهش دهند.
گابن: این کشور ذخایر نفتی خود را تا 5/2 میلیارد بشکه افزایش داده و 230 هزار بشکه در روز نیز نفت تولید میکند که 70 درصد میزان استخراج نفت این کشور در 1997 یعنی سال اوج تولید است.صادرات نفتی 60 درصد بودجه دولت و 40 درصد تولید ناخالص داخلی را برمیگیرد.
نیجریه: از اعضای اوپک، بزرگترین تولید کننده نفت در آفریقا و یازدهمین تولید کننده نفت در جهان و از تأمین کنندگان اصلی نفت اروپا و آمریکا است.تولید نفت نیجریه 5/2 میلیون بشکه در روز بوده و ذخایر نفت شناخته شده آن بالغ بر 2/35 میلیارد بشکه است.البته دولت طرحهایی را برای افزایش این ذخایر تا 40 میلیارد بشکه در 2010 در نظر دارد.اقتصاد نیجریه وابستگی زیادی به نفت دارد آنچنان که 80 درصد از بودجه سالانه دولت از راه فروش نفت تأمین میشود.(11)
نیجریه و چین در 2005 قراردادی به ارزش 4 میلیارد دلار برای اکتشاف و مبادلات نفتی، پالایش نفت و تولید انرژی امضاء کردند.همچنین در 9 ژانویه 2006 قراردادی 27/2 میلیارد دلاری بین دولت نیجریه و شرکت نفت فراساحل چین در مورد بهرهبرداری از 45 درصد از حوزههای نفتی فراساحلی نیجریه امضاء شده است.(12)
همان گونه که گفتیم نفت آفریقا در راستای استراتژی «کمک در برابر انرژی»، یکی از مهمترین اولویتهای سیاست خارجی چین است.اما بیگمان پکن در روابط خود با آفریقا به دیگر سطوح نیز نظر دارد که به همراه نفت در تحکیم موقعیت چین در آفریقا نقش چشمگیری دارد.بر این پایه وابستگی کشورهای آفریقایی به چین افزایش مییابد.آسیا پس از آمریکا و اروپا سومین شریک منطقهای آفریقا است.سهم چین از تجارت با آفریقا از سال 2000 تاکنون، سالانه 30 درصد رشد داشته است، و در 2006 به 50 میلیارد دلار رسیده است.(13)
آفریقا به چین مواد خام صادر میکند و به جای آن کالای تولید شده صنعتی میگیرد.برای چینیها این وضع، مطلوب است.چینیها مواد خام مانند نفت، مس، نیکل، الوار و… را از آفریقا وارد کرده و پس از تبدیل به کالای مصرف که ارزش افزوده بیشتری داردر به آن کشورها صادر میکنند، هرچند این کالاها ارزان قیمت باشند.از همین رو است که برخی از پژوهشگران چینشناس و پژوهشگران اقتصادی از الگوی استعمار سرمایهداری نو (New-Colonialism) چین سخن میگویند.(14)
فعالیتهای تجاری چین در آفریقا از آغاز دهه 1990 گسترش چشمگیری داشته و تا سال 2000، با رشد 700 درصدی رو به رو بوده است… میزان سرمایهگذاریهای چین نیز در آفریقا از 900 میلیون دلار به 15 میلیارد دلار در 2004 رسیده است.چین اکنون سومین شریک تجاری آفریقا پس از آمریکا و فرانسه و البته جلوتر از بریتانیا است… آفریقا در 2005، 2/5 درصد رشد اقتصادی داشته است که بیشتر به سبب حجم زیاد سرمایهگذاری چینیها در آنجا به دست آمد.(15) ناگفته نماند که با توجه به رشد چشمگیر تجارت میان چین و آفریقا، جایگاه چین در میان شریکان اقتصادی آفریقا جابه جا خواهد شد.
چینیها در آفریقا در اجرای پروژههایی ساختاری چون جاده سازی، پل سازی و سدسازی شرکت دارند و جدا از صادرکنندگان آفریقایی نفت به چین (که در بالا معرفی شدند) چینیها در تانزانیا، اتیوپی و زامبیا نیز پروژههای ساختمانی اجرا میکنند.چینیها بر سر هم 15 میلیارد دلار از بدهیهای آفریقا را در جهت کمک اقتصادی به آنها بخشیدهاند؛ همچنین چینپزشکان خود را به کشورهای آفریقایی فرستاده و بسیاری از کارگران و دانشجویان آفریقایی را در کارگاههای آموزشی و دانشگاههای خود پذیرفته است.(16) پکن در تانزانیا داروی ضد مالاریا تولید کرده و مدارس تازه ساخته است، به آنگولا برای ساخت راهآهن سراسری به هم پیوسته کمک مالی کرده و برای گسترش صنعت توریسم در اوگاندا به این کشور کمک میکند.(17) ساخت بزرگراه در نیجریه، ایجاد شبکه تلفن در غنا و راهاندازی کارخانه آلومینیوم سازی در مصر از دیگر برنامههای چین در آفریقا است که پیمانهای آن در 2006 امضاء شده است.(18) چین در جمهوری کنگو در معادن مس و کبالت سرمایهگذاری کرد؛ در اتیوپی سرگرم ساخت یک سد بزرگ است؛ در سال جاری یک ماهواره نیجریه را در مدار قرار خواهد داد و در اوگاندا یک رادیو دولتی راهاندازی کرده است که در شبانهروز نوزده ساعت برنامه پخش میکند(19)؛ چین بر سر هم نزدیک به پنج میلیارد دلار کمک اقتصادی در اختیار کشورهای آفریقایی قرار داده است(20)؛ و 550 نیروی صلحبان زیرنظر سازمان ملل به لیبریا و دهها تن دیگر نیز به جمهوری کنگو اعزام کرد.(21) بر این پایه پیوندهای اقتصادی و استراتژیک ژرفی میان چین و آفریقا پدید آمده است.
ادامه دارد ...
منبع: / ماهنامه / اطلاعات سیاسی اقتصادی / شماره 346 - 345
نویسنده : حسن قانع
نویسنده : مرتضی شجاع
نظر شما