موضوع : پژوهش | مقاله

اصلاحات اصول‌گرا


با تکیه زدن خاتمی بر صندلی ریاست جمهوری، که نقطه‌ی شروع آن در دوم خرداد هفتاد و شش با رأی اکثریت مردم به وقوع پیوست، تحول و تحرکی نوین در جامعه آغاز شد که همگام با اصلاحات، واژگان جدید و خاصی را در فرهنگ سیاسی کشور وارد ساخت.
اصلاحات خواست گروهی جاه‌طلب یا گروهی از رهبران سیاسی، متفکران، دگراندیشان سیاسی و یا روزنامه‌نگارانی که بعدها به روزنامه‌های زنجیره‌ای دوم خردادی لقب گرفتند نبود، بلکه تکامل فکری و ایدئولوژیک این طیف، در تحلیل مسائل و وجدان آگاه و بیدار یکایک وطن‌پرستانی بود که، ادامه و تداوم این راه را تا به امروز کشانده است.
در واقع دلسوزان انقلاب و وطن‌پرستانی که تمامیت ارضی کشور را سرلوحه تفکرات و موضع‌گیری‌های خود قرار داده بودند، ادامه روند اصلاحات را اجتناب‌ناپذیر قلمداد کرده و طی چند سال گذشته برآن پافشاری می‌کردند و باور آنان بر این مهم استوار بود که تعویق در روند اصلاحات در جامعه چشم‌انداز مطلوبی را برای آینده نخواهد داشت و بحرانهایی جدی در زمینه‌ی خواستهای سیاسی، اقتصادی و معضلات اجتماعی کشور را در خود در خواهد نوردید و زمان آن فرا رسیده است تا در سیاست‌ها و برخی تفکرات سیاسی تجدید نظر اساسی صورت پذیرد و اصلاحاتی اصول‌گرا که بر پایه‌های منطق فرهنگی جامعه استوار باشد مطرح گردد.
اصلاحات اصول‌گرا به مفهوم حرکت در چهارچوب قانون اساسی و رعایت کامل آن برای تمام اقشار جامعه، اصلاحات به مفهوم پویایی فقه و همگام شدن با پیشرفت‌های علوم و تکنولوژی در جهت خواستهای اقشار مختلف جامعه در رسیدن به دمکراسی اصولی معنا و مفهوم پیدا می‌کند.
اصلاحات به مفهوم آنچه جامعه را از حالت پویایی باز می‌دارد و از میان برداشته شدن تمامی موانع در راه توسعه. اصلاحات به مفهوم احترام متقابل به تفکرات دیگران و درک همزیستی مسالمت‌آمیز و در کنار هم فکر کردن، تصمیم‌گرفتن و عمل‌کردن برای بهبود وضعیت کل اقشار جامعه و رسیدن به دمکراسی. اصلاحات یعنی بها دادن به ابتکار و خلاقیت‌های جوانان و آنان که در هر سن و سالی قلبشان هنوز برای اعتلای وطن می‌طپد، صرف‌نظر از نوع تفکر و سوابق حزبی و گرایشات به شرط احترام به چارچوب قانون اساسی و تکیه بر تمامیت ارضی.
اصلاحات به مفهوم ترغیب کار ابتکاری و خلاق، تقویت نظام و رعایت نظم، فضای بازتر سیاسی، انتقاد و انتقاد از خود در کلیه بخش‌ها و سطوح قدرت در جامعه، احترام به عقاید افراد و حفاظت از حیثیت فردی تک‌تک افراد جامعه و احترام به تفکرات دیگران.
اصلاحات به مفهوم تجدیدنظر در روابط بین‌الملل با حفظ اصول و کلیه ارزش‌هایی که جامعه‌ی ایرانی و بین‌الملل به دنبال آن است.
اصلاحات به مفهوم ترغیب کلیه اقشار جامعه برای نوسازی کشور در کلیه سطوح، اصلاحات به مفهوم تجدید‌نظر در قوانین و مقررات بازرگانی و معیارهای اقتصاد خرد و کلان کشور به نفع جامعه و به منظور فراهم شدن شرایط مطلوب زندگی، کار، تعلیم و تربیت، بهداشت عمومی و تلاش مستمر برای غنی‌سازی فرهنگی و بالابردن سطح آگاهی‌های سیاسی و اجتماعی جامعه.
در تداوم روند اصلاحات، لازم است گرد هم آییم و با هم به گفتگو بنشینیم. لازم است به مسائل، با روحیه‌ی آماده برای همکاری متقابل در جهت ایده‌آل‌های یک زندگی اجتماعی معقول برخورد کنیم نه با روحیه‌ای خصمانه و تخریب یکدیگر.
ابتدا گفتگو را از درون کشور آغاز نماییم و در مرحله‌‌ی بعد به گفتگوی تمدن‌ها در سطح بین‌الملل بپردازیم.
اصلاحات به مفهوم آشتی ملی در جهت بیعت با یکدیگر برای ساختن کشور در رسیدن به دمکراسی. راست و چپ، خودی و غیرخودی و دگراندیش باید در روند اصلاحات یک‌سو شوند و همه در یک راستا گام بردارند و خانه‌ی ملت، مطبوعات و رسانه‌ها، تریبونی باشند برای ابراز عقاید و برهان آوردن برای تنوع تفکرات جامعه.
خشونت در برخورد با دگراندیش جز ناامنی و بهانه به دست بیگانه سپردن چیزی را عاید نمی‌کند، باید با صلح و صفا و دوستی، دست به دست هم داد و اصلاحات را در جامعه جاری ساخت. دوران جنگ‌های صلیبی و خشونت دیگر سپری شده است و حفظ حقوق انسانی را باید با رفتار انسانی و اخلاق انقلابی و اسلامی پاسخ داد.
اخلاق انقلابی و اسلامی به مفهوم پذیرفتن تفکرات دگراندیشان، به‌عنوان عنصر یا عناصری که در یک جامعه عضوی از اعضای اجتماع را تشکیل می‌دهند. دگراندیشان می‌توانند قشری از جامعه باشند، دانشجو یا کارگر، کارمند یا کارفرما، شهری و یا روستایی و هر شخصیت حقیقی که ملیت ایرانی را در اوراق شناسایی خود ثبت کرده است، چه در داخل کشور اقامت داشته باشد، چه در هر کجای این دهکده‌ی جهانی اقامت گزیده باشد.
چرا به بیراهه رویم؟! چرا روزنه‌های روشنی را با دست خود کور ساخته و در ظلمات کماکان پرسه زنیم. از حرکت در ظلمات و تنهایی چه چیزی را عاید می‌شویم؟!
باید شجاعت را پیشه کرد، هیچ چیزی نباید اهرم ترمز اصلاحات گردد، اصلاحات نیاز جامعه برای بقای تمامیت ارضی نظام قلمداد می‌شود و رهبران اصلاحات پیام‌آورانی هستند که برای رسیدن جامعه و آن درجه از تکامل و اصلاحات جان و مال خود را هزینه خواهند کرد.
اکنون بیست و چهار سال از انقلاب می‌گذرد و دوران بازسازی پس از جنگ را پشت‌سر گذاشته‌ایم، ولی ارزش‌هایی که در ابتدای سال 57 گام‌ها را به خیابان‌ها کشاند تا طاغوت را سرنگون سازند و شعار استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را به عنوان آلترناتیو جدید گزینش نمود، در روند گذشت زمان این شور انقلابی کمرنگ شد، تا جایی که سقوط اخلاق عمومی را نظاره‌گر شدیم، شیوع و ترویج مواد مخدر در بین جوانان رشد کرد، اعمال خلاف عفت و پنهان کاری‌های خلاف شرع در جامعه در خفا و پشت درهای بسته‌ی خانه‌ها صورت گرفت، بزهکاری، طلاق و معضلات اجتماعی رشد قابل ملاحظه‌ای به خود گرفت، تا آنجا که تنفس برای زیستن در جامعه برای طیفی از اقشار غیرقابل تحمل گشت و بهانه‌ای شد تا در اعتراضات صنفی برخی از اقشار جامعه آنان را همراهی کنند.
ایران مقام اول فرار مغزها را در جهان کسب کرد و قانون‌شکنی و فراتر از قانون‌عمل کردن، عرفی شد که برخی از مدیران دولتی یا در زمانی که در مسند قدرت قرار داشتند و یا پس از بازخرید و بازنشستگی از آن برای پیشبرد و اهداف سودجویانه شخصی خود استفاده‌ی بهینه کردند.

مثل بی‌مایه فطیر است، مصداق پیدا کرد و کمتر اداره‌ای، ارباب رجوع را تکریم می‌نمود، تا آنجا که دولت طرح تکریم ارباب رجوع را در دستور کار خود قرار داد.
سیاست بازی، بوروکراسی‌های اداری همچون سرطانی بدخیم کالبد جامعه و ادارات را در خود بلعید و ناراضی تراشی در برخی ادارات به نقطه‌ی اوج خود رسید.
بوروکراسی و بازی‌های سیاسی تنها سیاست‌بازان حرفه‌ای را به مصاف می‌طلبد، که بازنده‌های نهایی آن تنها ملت‌ها خواهند بود.
سیاست‌بازان همیشه سرمست از شگرد خود، جوامع را به بازی‌ گرفته و عواقب اعمال باز‌ی‌های ایشان که مستقیم بر سرنوشت ملت‌ها تأثیر‌گذار است را نادیده می‌گیرند.
بواسطه‌ی این سیاست‌بازی و نارضایتی اقشار یک جامعه، گاهی جانها به خطر می‌افتد، زمانی مالها و هر از گاهی جغرافیای سیاسی و طبیعی یک ملت در خطر تسخیر، تجاوز و هجوم قرار گیرد.
نمونه‌ی افغانستان و عراق از مدل‌های این دست است که جان و مال دو ملت در سیاست‌بازی این بازیگران به بازی گرفته شد.
زمانی تجاوز به خاک یک کشور از طرف سازمان ملل و دولت‌ها محکوم می‌شد و برای این مهم سوپاپهای اطمینانی براساس قواید بین‌المللی وضع نموده بودند، ولی امروز دیگر قوانین بین‌الملل برای قدرتمندان و ژاندارمهای منطقه، پشیزی ارزش ندارد و کسی تره‌ای برای آن خورد نمی‌کند.
تهاجم فیزیکی ساده‌ترین راه‌حل شده است و تهدیدات که نوعی تخاصم اولیه و جنگ سرد می‌باشد، زود هنگام تبدیل به جنگ‌های فیزیکی و گرم می‌شود و بهانه‌ای برای جاری ساختن دمکراسی در کشور هدف شده است.
بازی با سرنوشت ملت‌ها دیگر جزیی از چهارچوب‌های قواید بین‌المللی درآمده است، نه هشدار رهبران مذهبی و نه هشدار مجامع بین‌المللی نمی‌تواند بر سلطه‌ی تصمیمات بازیگران سیاست تأثیرگذار باشد.
سیاست‌گذاران بخشی از چهره‌های یک صفحه‌ی شطرنج شده‌اند و طرفین عواملی را برای بحران‌سازی در جبهه‌ی طرف مقابل از پیش پرورانده و هیزم بر آتش می‌ریزند.
تشنج آفرینی و ناامن سازی فضای سیاسی جزیی از مأموریت عوامل نفوذی طرفین شده است که زمینه را برای بهانه‌ی طرف مقابل برای تجاوز و مداخله مهیا می‌سازد.
ایکاش که گوش شنوایی در بین بود و با احضار و دستگیری دگراندیشان بهانه به دست فرصت‌طلبانی که آستین‌های خود را برای تجاوز بالا زده و گلنگدن اسلحه‌ی خود را کشیده‌ و سلاح را از ضامن خارج کرده‌اند نمی‌دادند.
خشونت را با خشونت نباید پاسخ داد، دانشجویان و سایر اقشار جامعه هر چند که از اوضاع پیش آمده، ناراضی باشند با شعارهای تند و بی‌محتوا که تیشه به ریشه‌ی نظام می‌زند، را نباید مطرح کنند و بالطبع حاکمان هم نباید در این شرایط حساس با خشونت پاسخ ناراضیان را با بازداشت پاسخ دهند.
رسیدن به دمکراسی، درک شرایط حساس سیاسی منطقه و اصل بر تمامیت ارضی کشور و زیر یوغ بیگانه نرفتن است.
هر حرکت و شعار تحریک‌آمیز می‌تواند بهانه‌ای به دست طرفین معرکه دهد و کشور را در موجی از اغتشاش و دگرگونی غرق سازد.
هیچ‌ آزاده و آزادی‌خواهی، هرگز تن به آن نخواهد داد که سرزمین و وطن خود را به دست بیگانگان سپارد و شاهد آن باشد که وطن را زیر چکمه‌های ایادی بیگانه ببیند.
رسیدن به جامعه‌ای پویا، همراه با دمکراسی تنها از راه مسالمت‌آمیز و غیر قهر‌آمیز امکان‌پذیر است و اصلاحات اصول‌گرا را باید مدنظر داشت.
امروز نمایندگان اکثریت جامعه در مجلس صندلی‌ها را اشغال کرده‌اند، آنان هستند که وظیفه‌ی جاری‌ ساختن دمکراسی را برای موکلان خود به ارمغان خواهند آورد و با اقتدارگرایان و کج‌اندیشان فرضی مبارزه‌ی پارلمانی اصولی خواهند نمود.
راه رسیدن به دمکراسی در جامعه از راه گفتگو و درک طرفین مهیا و میسر می‌گردد نه از راه خشونت و تخریب یکدیگر و تشنج آفرینی.
دیگر زمانه‌ی جنگ‌های خیابانی و چریکی گذشته است، انسانها به آن درجه از تعقل و آگاهی رسیده‌اند که با خونریزی و خشونت سرنوشت ملت‌ها را نمی‌توانند تغییر دهند. باید با فضاسازی، دمکراسی را برای مردم به ارمغان آورد و آگاه بود که جواب‌ "های"، "هوی" است و اگر شعار، شعارهای خشن و قهر‌آمیز براندازی باشد، نه تنها به دمکراسی نخواهیم رسید که از آن بسیار فاصله خواهیم گرفت و رسیدن به آن را برای سال‌ها به تعویق خواهیم انداخت.
بر کسی پوشیده نیست که انقلاب 57 نتوانست به خواسته‌های اولیه طیف وسیعی از اقشار جامعه، جامه‌ی عمل بپوشاند. حتی به رزمندگان و جانبازان انقلاب و جنگ آنطور که باید رسیدگی نکرد، ولی این دلیلی بر آن نخواهد بود که این ناتوانی مدیران به ارزش سپردن خاک وطن به دست بیگانگان باشد و پیراهن مستعمره‌گی را بر تن کنیم.

منبع: / سایت خبری / رفاه نیوز ۱۳۸۲/۰۵/۰۶
نویسنده : فاضل ظهراب پور

نظر شما