بلا از دیدگاه عطار نیشابوری و مولوی(4)
حکایت پیر چنگی
در حکایت پیر چنگی، مولانا بیان میکند که: من وجودی هرکس بلای اوست و انسان باید خود را از خود رها سازد تا به کمال برسد. وی در این حکایت فقر و درماندگی پیر چنگی را که به ظاهر بلای زندگی او بود، باعث روی آوردن او به درگاه خداوند میداند مولانا، این داستان را با مختصر تغییراتی از مصیبتنامه شیخ فریدالدین، اخذ نموده است (98) . اکنون تحلیل این حکایت، مطابق با نقل مولانا:
در روزگار عمر، مطربی چنگ نواز بود که آوازی دلاویز داشت و چنگ چنان خوش میزد که به تعبیر مولانا مانند اسرافیل مردگان را زندگی میبخشید. (99) اما مطرب بعد از سالها جوانی و خوشنوازی و خوش صدایی را از دست میدهد و کسی او را به جشن و مهمانی نمیخواند. فقر موجب میشود که زن و فرزند نیز از او روی برگردانند. (100) مطرب پیر، سرخورده از همه جا، به گورستان مدینه میرود با گریه چنگ مینوازد و به خدا میگوید:
نیست کسب امروز مهمان توام
چنگ بهر تو زنم کآن تـــوام
پیر به خدا میگوید امروز برای تو میزنم و مزدم را هم از تو میخواهم:
گفت خواهم از حق ابریشم بها (101)
کو به نیکویی پذیرد قلبهــــا (102)
پیر برای خدا جنگ زد و گریست تا خواب بر او چیره شد. ساز را زیر سرش نهاد و بر روی گوری خوابید:
چنگ زد بسیار و گریان سر نهـاد
چنگ بالین کرد و بر گوری فتاد (103)
مولوی نقل میکند که پیر در خواب فرو رفته بود و همزمان خداوند بر عمل خوابی گماشت. در خواب ندای غیبی به او خطاب گماشت. در خواب ندای عجیبی به او خطاب کرد: بندهای خاص و محترم داریم که اکنون در گورستان خفته است. او را از نیازمندی رها کن. هفتصد دینار از بیتالمال برگیر و به او ده، به او سلام ما را برسان و بگو این زر را به عنوان مزدسازی که برای ما زدی، بستان و خرج کن و چون خرج شد، به سوی ما بیا و چنگ بزن و مزد خود بگیر. (104)
ســـــوی گورستان عمر بنهاد رو
در بغل همیان دوان در جست و جو
گرد گورستان دوانه شد بســـــی
غـــــیر آن پیر او ندید آنجا کسی
گفت ایـــــن نبود دگر باره دوید
مانده گشت و غیر آن پیــر او ندید
گفت حق فرمــود ما را بندهایست
صافی و شایستـــه و فرخندهایست
پیر چنگی کی بود خـــاص خـدا
حبـــــّذا ای سرّ پـــنهان حبّذا
بار دیــگر گرد گورستان بگـــشت
همـــچو آن شیر شکاری گرد دشت
چون یقین گشتش که غیر پیر نیست
گفت در ظلمت دل روشن بسیست (105)
عمر بعد از سه بار جستجو، مطمئن شد که منظور خدا، همان مطرب چنگ در بالین است، آنجا نشست، عطسهای بر عمر افتاد و پیر چنگی از خواب بیدار شد، عمر را بالای سر خود دید، بر خود لرزید و گفت: خدایا من از تو داد و یاری خواستم و تو محتسب را به سراغم فرستادی؟ (106)
پس عمر گفتش مترس از من مرم
کت بشارتهــــا ز حق آوردهام
چند یزدان مدحت خوی تو کرد
تا عمر را عاشــق روی تو کرد
پیش من بنشین و مهجوری مساز
تا بگوشت گویم از اقــبال راز
حق سلامت میکند میپرسدت
چونی از رنج و غمان بیحدت
نک قراضه (107) چند ابریشم بها
خرج کن این را و باز اینجا بیا (108)
پیر با شنیدن آن پیغام با درد و فغان گریست و گفت: خدایا از شرمساری آب گشتم که هفتاد سال نافرمانی کردم اما چون یکبار برای تو چنگ زدم، مزد هفتاد سال چنگ نوازی را یکجا به من دادی.
پـــیر لرزان گشت چون آب را شنید
دســــت میخایید و بر خود میطپید
چون بسی بگریست و از حد رفت درد
چنگ را زد بــــــرزمین وخرد کرد
گفت ای بوده حجابـــــــــم از اله
ای مرا تو راه زن از شــــــــاه راه
ای بخورده خون من هفتاد ســــــال
ای زتو رویم سیه پیــــــــش کمال
ای خــــــــدای باعطای باوفا
رحم کن بر عمر رفته در جفا (109)
چنانچه دیدیم، مولوی بلای فقر و درماندگی را، باعث هدایت و بیداری پیر چنگی میداند. (110)
مولانا در باب عشق نیز میفرماید: بلای عشق سبب وصول به راحت وصال است، لاجرم عاشقان از آن بلا التذاذ تمام دارند. وی بلایی را که از جانب معشوق میرسد عین عطا میداند. و حتی از انقطاع بلای معشوق بیم دارد چنانچه میگوید:
نالم و ترسم که او باور کند
وز ترحم جور را کمتر کند (111)
کلام آخر
جهان یک واحد تجزیهناپذیر است و رابطه اجزاء جهان طوری نیست که بتوان قسمتهایی از آن را حذف کرد. توازن در کل مجموعه به نحوی است که نبودن بلا و مصیبت نیز نظام عالم هستی را درهم میریزد و این مساوی است با نابودی جهان. بلا با تمام واژههای متضاد آن مانند: راحت، نعمت، عافیت، لذت و .... چنان با هم آمیختهاند که انفکاک آنها از یکدیگر امکان ندارد.
در بیان آثار و فواید بلایا میتوان این موارد را ذکر کرد:
1) وجود بلا، سختی، زشتی و بدی در پدید آوردن مجموعه زیبای جهان ضروری است.
2) حتی زیبائیها، جلوه خود را از زشتیها و سختیها دریافت میکنند. احساس زیبایی در مقایسه با زشت پدید میآید. اگر نشیب نبود، فراز هم نبود. اگر معاویه نبود، علی بن ابیطالب (ع) با آن همه شکوه و حسن وجود نمیداشت.
3) در شکم گرفتاریها و مصیبتها، نیکبختیها و سعادتها نهفته است. همچنان که گاهی نیز درون سعادتها، بدبختیها تکوین مییابند.
4) بلا و درد نعمتی است که نصیب هر کسی نمیشود.
5) خداوند بندهاش را به بلا و محنت گرفتار میکند تا در آن زمان، با دیدن ضعف و نقص هر چیزی غیر از ذات باریتعالی، یقین میکند که جز او فریاد رسی ندارد و روی نیاز را فقط به قبله ناز او بگرداند.
6) بلا روح و جان آدمی را صیقل میدهد و چه بسا موجب هدایتش شود.
7) بلا انسان را مقاوم، صبور، شکور و راضی میسازد.
8) اگر بلا نبود، نه تنها بسیاری از صفات الهی تجلی پیدا نمیکرد، بلکه در میان آدمیان نیز، خوب و بد، مومن و منافق از یکدیگر شناخته نمیشدند.
9) خداوند، قادر است که بیبلا و مشقت عطا فرماید، اما بعد از رنج، راحت یافتن را مزه دیگری است.
10) بلا در بسیاری موارد بازتاب اعمال اشتباه خود انسان است و میتوان با رعایت دین و اخلاق، مشورت و بهرهگیری از عقل، از بروز آن پیشگیری یا میزان سختی آن را کمرنگتر کرد.
11) بلا و محنت کنترل کننده اعمال انسان و عامل پیشگیری از ارتکاب به گناه است.
12) بلا، انسان را قدر دان نعمتهای پیشین و حال خود میسازد.
13) بلا و مصیبت، ندانستن و نشناختن ماست. نه خود را میشناسیم نه خدا را، نه دنیا و نه عقبی را. اگر به این چهار مقوله اشراف کامل پیدا کنیم، دیگر غم معنا نخواهد داشت. زیرا خداوندی که مصلحت بندهاش را از خودش بهتر میداند و نظام جهان را بصورت کل در نظر میگیرد، جز به خیر و صلاح ما قلم نخواهد زد. و آنچه در آخر میتوان افزود این است که فواید مثبت بلا و مصیبت آنقدر زیاد است که آثار منفی در کنار آثار مثبت آن، صفر به نظر میرسد.
پینوشتها:
1 - گوهرین، سیدصادق، شرح اصطلاحات تصوف، ج 2، سال 1367، ص 328.
2 - سجادی، سید جعفر، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، سال 1379، ص 119.
3 - الشرتونی، سعید الخوری، اقرب الموارد، ج 1، ص 61.
4 - گوهرین، همان، ص 3، ش 29.
5 - همان، ص 52.
6 - طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ج 9، سال 1393، ق. ص 39 و خرمشاهی بهاءالدین، فرصت سبز حیات، سال 1379، ص 587.
7 - خدایی که خلقت هر چیزی را به آن چیز داد و سپس هدایت کرد. سوره طه، آیه 50.
8 - طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج 4، مترجم: موسوی همدانی، محمدباقر، سال 1380، ص 47.
9 - طباطبایی تفسیر المیزان، همان، ص 48.
10 - جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، ج 1، سال 1352، ص 385.
11 - آل عمران، آیه 154.
12 - سوره بقره، آیه 214.
13 - طباطبائی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج 2، مترجم: موسوی همدانی، ص 238.
14 - صدرینیا، باقر، فرهنگ مأثورات متون عرفانی، سال 1380، ص 22.
15 - صدری نیا، ص 164.
16 - کلینی، ج 3، ص 356.
17 - صدری نیا، ص 499.
18 - همان، ص 105.
19 - فرخی، علی، داستان عشق پیران، ص 55.
20 - صارمی، سهیلا، مصطلحات عرفانی و مفاهیم برجسته در زبان عطار، سال 1373، ص 50.
21 - فروزانفر، بدیعالزمان، شرح احوال و نقد وتحلیل آثار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، سال 1340، ص 191.
22 - اشرف زاده، رضا، فرهنگ کاربرد آیات و روایات در اشعار شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، زمستان 1372، ص 83.
23 - سوره اعراف، آیه 172.
24 - صارمی، همان، ص 83.
25 - نیشابوری، فریدالدین عطار، الهی نامه، مقدمه: اقبالی، فرشید، سال 1382، مقاله دهم، ص 93.
26 - نیشابوری، فریدالدین عطار، دیوان اشعار، همان، ص 55.
27 - نیشابوری، فریدالدین عطار، دیوان اشعار، همان، ص 405.
28 - نیشابوری، فریدالدین عطار، تذکره الاولیاء، تصحیح و توضیح: استعلامی، محمد، سال 1378، ص 427.
29 - همان، ص 546.
30 - نیشابوری، فریدالدین عطار، منطقالطیر، شرح: دزفولیان، کاظم، سال 1378، ص 200.
31 - نیشابوری، فریدالدین عطار، اسرارنامه، به اهتمام گوهرین، سید صادق، سال 1361، ص124.
32 - نیشابوری، فریدالدین عطار، منطقالطیر، توضیح شفیعی کدکنی، محمدرضا، همان، ص 560.
33 - نیشابوری، فریدالدین عطار، دیوان، همان، ص 145.
34 - همان، ص 142.
35 - نیشابوری، فریدالدین محمد، تذکره الاولیاء، تصحیح استعلامی، همان، ص 513.
36 - نیشابوری، فریدالدین محمد، منطقالطیر، تصحیح دزفولیان، همان، ص 160.
37 - نیشابوری، فریدالدین محمد، الهی نامه، همان، ص 361.
38 - الهی قمشهای، حسین، سایه در خورشید، ج 1، سال 1375، ص 31.
39 - ریتر، همان، ص 353.
40 - همان، ص 316.
41 - نیشابوری، فریدالدین محمد، اسرارنامه، تصحیح گوهرین، همان، ص 119.
42 - ریتر، همان، ص 355.
43 - فاضلی، همان، ج2، پندنامه عطار، ص 262.
44 - نیشابوری، فریدالدین محمد، منطقالطیر، تصحیح و توضیح دزفولیان، ص 371.
45 - ریتر، هلموت، دریای جان، ص 357.
46 - پیمان، محمد، پانصد غزل فریدالدین عطار نیشابوری، سال 1373، ص 167.
47 - نیشابوری، فریدالدین محمد، مصیبتنامه، تصحیح نورانی وصال، ص 43.
48 - همان، ص 425.
49 - رجوع شود به گوهرین، سید صادق، شرح اصطلاحات تصوف، ج 1، سال 1367، ص 331.
50 - گوهرین. شرح اصطلاحات تصوف، ج 2، سال 1367، ص 52.
51 - زمانی. کریم. میناگر عشق. سال 1383 ص 518.
52 - جفا: آب آورد، باطل و نادرست. فروزانفر. شرح مثنوی شریف. دفتر اول، ص 121.
53 - زبد: درد زر و سیم که به وقت گداز برسرآید. همان.
54 - جعفری، محمدتقی، تفسیر و تحلیل مثنوی جلال الدین محمد بلخی، ج 5، سال 63، ص 351.
55 - علامه جعفری، همان، ج 13، ص 586.
56 - اکبرآبادی، ولی محمد، شرح مثنوی مولوی موسوم به مخزن الاسرار، ج 5، سال 1383، ص 1999، ب 625.
57 - علامه جعفری، تفسیر مثنوی مولوی، ج 4، بیت 783.
58 - دفتر دوم مثنوی، ب 815 / زمانی، میناگر عشق، ص 520.
59 - علامه جعفری، تفسیر مثنوی مولوی، ج 10، ص 542.
60 - زمانی، شرح جامع مثنوی، ج 4، ص 820.
61 - زمانی شرح جامع مثنوی، ج 4، ص 821.
62 - زمانی، میناگر عشق، ص 405.
63 - زمانی، شرح جامع مثنوی، ج 2، ابیات 2672 - 2673.
64 - زمانی، میناگر عشق، ص 34.
65 - علامه جعفری، تفسیر مثنوی مولوی، ج 13، ص 562.
66 - مولوی، مثنوی معنوی، ج 3، تصحیح: نیکلسون سال 1363، ص 366، ابیات 1638 - 1642.
67 - رجوع شود به علامه جعفری، تفسیر مثنوی مولوی، ج 13، ص 569.
68 - شیمل، آن ماری: شکوه شمس، مترجم: لاهوتی، حسن، سال 1370، ص 325.
69 - مولوی، مثنوی معنوی، ج 3، تصحیح نیکلسون، ب 1899.
70 - شیمل، همان.
71 - فروزانفر، شرح مثنوی شریف دفتر اول سال 1346، ص 125، ب 245.
72 - شیمل، همان.
73 - مولوی، مثنوی معنوی، ج 5، تصحیح نیکلسون، ص 106.
74 - رجوع شود به استعلامی، تصحیح و توضیح مثنوی مولوی، دفتر اول، ص 286.
75 - همان، دفتر اول، ص 76.
76 - استعلامی، تحلیل و توضیح مثنوی مولوی، دفتر 2، ص 295.
77 - مرازمانی، شرح جامع مثنوی، ج 2، ص 639.
78 - استعلامی، پیشین، دفتر 2، ص 120.
79 - ابراهیمی، شرح تحلیل اعلام مثنوی، ص 91.
80 - علامه جعفری، تفسیر مثنوی مولوی، ج 5، ص 226.
81 - استعلامی، پیشین.
82 - زمانی، شرح جامع مثنوی، ج 2، ص 648.
83 - زمانی، میناگر عشق، ص 518.
84 - وشمیل: من بادم و تو آتش، مترجم: بدرهای، فریدون، سال 1377، ص 153.
85 - مومن زاده، محمد صادق، برداشتهای روان درمانی از مثنوی سال 1378، ص 66.
86 - شیمل، شکوه شمس، ص 444.
87 - علامه جعفری، تفسیر مثنوی، ج 9، ص 90.
88 - همان، ص 95.
89 - زمانی، شرح جامع مثنوی، ج 3، ص 1068.
90 - رجوع شود به علامه جعفری، تفسیر مثنوی، ج 9، ص 97.
91 - استعلامی، تصحیح و تحلیل مثنوی، دفتر 4، ص 195.
92 - رجوع شود به شیروانی، علی، آموزههای اخلاقی در مثنوی، ص 221.
93 - علامه جعفری، تفسیر مثنوی، ج 9، ص P 328.
94 - ادیم: پوست و چرم شهر طایف.
95 - علامه جعفری، تفسیر مثنوی، ج 9، ص 325.
96 - علامه جعفری، تفسیر مثنوی، ج 9، ص 325.
97 - علامه جعفری، تفسیر مثنوی، ج 9، ص 328.
98 - رجوع شود به دزفولیان، باغ سبز عشق، ص 296.
99 - همان، ص 757.
100 - استعلامی، تصحیح و توضیح مثنوی دفتر اول، ص 316.
101 - مزدساز زدن، به سبب اینکه قدما در سازهای زهی. به جای سیم، ابریشم به کار میبردند. فروزانفر، شرح مثنوی، ج 3، ص 852.
102 - فروزانفر، شرح مثنوی شریف، ج 3، ص 852.
103 - همان، ج 3، ص 853.
104 - رجوع شود به فروزانفر، شرح مثنوی شریفه، همان، ص 772.
105 - فروزانفر، شرح مثنوی شریف، ج 3، ص 885، ابیات 2167 - 2174.
106 - همان، ص 773.
107 - بریده زر و سیم که به مصرف میرسیده. در تعبیر مولانا، حمل بر تواضع است والا میدانیم که عمر هفتاد دینار تمام برگرفته بود. فروزانفر، شرح مثنوی، ج 3، ص 887.
108 - همان، ص 886.
109 - همان.
110 - کاشفی، لب لباب مثنوی، عین ثانی، ص 263.
111 - لاهوری، مکاشفات معنوی، دفتر اول، ص 115.
منبع: / ماهنامه / اطلاعات حکمت و معرفت / 1387 / سال 1 / شماره 1، فروردین ۱۳۸۷/۰۱/۰۰
نویسنده : پروین کاظم زاده
نظر شما