چالشهای انتخابات هفتم
اگر بخواهیم یک چهار ضلعی را مظهر جامعهی آمریکا فرض نماییم، میتوان گفت، آرای جان لاک، پیوریتانیسم، اقتصاد لیبرالیستی و فراماسونری، اضلاع مربع سازندهی جامعهی آمریکا هستند. «جان لاک»، فیلسوفی انگلیسی است که او را پدر لیبرالیسم و پیامبر اتقلاب آمریکا نامیدهاند. « اعلامیهی استقلال» به شدت متاثر و ملهم از آرای جان لاک بوده است. جان لاک، فیلسوفی تجربی مشرب بود که از بانیان ایدئولوژی لیبرالیستی است. رهبران بنیانگذار آمریکا علاقهی شدیدی به او داشتند. جان لاک نظریهی « تفکیک قوا» را که بعدها توسط منتسکیو بسط داده شد، برای اولین بار مطرح نمود. لاک از بانیان نظام تعلیم و تربیت سکولار جدید است و تعابیر مشترک فراماسونرها و لیبرال ها یعنی « تسامح و تساهل» به صورتی فرموله در آثار و آرای لاک مطرح است.
با این که لاک در مقام پدر لیبرالیسم کلاسیک، بسیار از « آزادی و برابری» سخن می گفت، اما آشکارا مدافع استعمار ملل محروم و نیز مدافع برده داری بود. جان لاک قبل از وقوع جنگ های استقلال، قانون اساسی یکی از ایالات آمریکا را نوشته بود. لاک از فیلسوفان عصر روشنگری است. « موریس کرنستون» منتقد معاصر فلسفی، جان لاک را « پیشاهنگ واقعی امپریالیزم تجاری بریتانیا» می نامد. در واقع دیدگاه های سرمایه سالارانه و سودجویانه او است که توسط « پدران بنیانگذار » جامعهی آمریکا، مورد تحسین قرار گرفته است. تعبیری که لاک را « پیام آور الهام بخش جمهوری آمریکا» می نامد، به راستی تعبیر دقیق و درستی است. لاک به لحاظ معرفت شناسی، فیلسوفی تجربی مسلک بود و مبنای پروسهی « شناخت» در انسان را « تجربهی حسی» می دانست. تجربهگرایی ( آمپریسم ) ملازم با نسبی اندیشی و بی اعتنایی به ظرفیتها و قابلیتهای ادراک عقلانی و شهودی است. اصولاً بینش آمریکایی نیز به تبع لاک و حتی به شکلی شدیدتر از او، فاقد توانایی فهم ادراکات عقلانی و کلینگری است. فرهنگ آمریکایی نیز از زمان شکل گیری آن، به شدت حسی و تجربه زده، پوزیتیویستی و جزوئینگر و فاقد ظرفیت لازم برای درک و فهم مقولات فلسفی بوده است. اصولاً دانش های عقلی و فلسفی، در فرهنگ آمریکایی کمتر مورد توجه و علاقه قرار می گرفته است و آمریکایی ها طبیعتاً افرادی پراگماتیست بوده اند. این عمل زدگی، نوعی همراهی و پیوند با روح سوداگر و سودمحور آمریکایی دارد و « زندگی آمریکایی» را گرفتار نحوی سطحیت و قشری نگری سوداگرانه کرده است. بسیاری از کسانی که به آمریکا می روند و یا با مردم این کشور دیدار می کنند، از سطحیت وحشتناک غالب این مردم و ضعف بینش فلسفی در آن فرهنگ تعجب می کنند. این سطحی نگری در واقع یکی از مختصات فرهنگ آمریکایی است که ریشه در سرچشمههای تجربهگرایانه و عملزدهی آن دارد و از جهاتی به جان لاک و میراث تعالیم معرفت شناختی او بر میگردد.
به هر حال، لیبرالیسم کلاسیک آن گونه که لاک آن را بیان و ارایه میکرده است، جان مایهی اصلی نظام سیاسی حاکم بر ایالات متحده و بینش تجربی و حسی انگار او، روح فرهنگ سطحی و فاقد استعداد برای درک ژرفای معانی عقلایی و شهودی آمریکایی است. جان لاک این فیلسوف برده دار، خود از مدافعان نوعی سرمایه سالاری توسعه طلب و استعماری بود و این رکن نیز موافق طبع سوداگر و سودجوی سرمایه داران و برده داران جمهوری نوبنیاد بود و از طرف آنها ترویج و تشویق می گردید. البته مقصود این نیست که ریشه سطحیت فرهنگی و ظاهرگرایی مبتذل حاکم بر فرهنگ آمریکا را صرفآ در آرای«لاک»جستجو کرده و منکر هر علت دیگری گردیم؛بی تردید بی هویتی تاریخی مهاجرین اروپایی اولیه حاکمیت معیارهای سرمایه سالارانه سیطرهی تفکر اومانیستی و بسیاری عوامل دیگر در این میانه در غلبه سطحیت بر فرهنگ آمریکایی مؤثر بودهاند؛ اما بهعنوان یکی از عوامل دخیل در این امر میتوان و باید از تأثیر آرای حسی و تجربی«آمپریستی»آن که تلازم با سطحیت و قشری اندیشی دارد نام برد.
یکی از عناصر سازندهی فرهنگ و جامعه ایالات متحده آمریکا آیین شبه مذهبی «پیوریتانیسم»است.به این دلیل میگوییم شبه مذهبی چون جان و جوهر تعالیم این آیین با رویکرد معنوی ودینی سازگاری ندارد .رویکرد دینی متکی بر اعتقاد و فراتر از آن ایمان و تجربه عملی بندگی الهی و تلاش به منظور اتصال و قرب به ساحت قدس است. در باور دینی دنیا در چشمانداز آخرت و ماده در ذیل معنا تعریف میشود و اگر چه استفادهی مشروع از نعمات الهی و کار برای آبادانی دنیا تشویق میشود اما هر نوع نفس پرستی و زیاده طلبی و سوداگری و سود جویی و سرمایهسالاری و طمع ورزی نهی میگردد. اگر صورتی از یک آیین یا دین روح معنوی و دینی و بندگی الهی را به مسلخ خود بنیادی از خود بیگانگی و سود محوری و سرمایهسالاری ببرد و قربانی کند علیرغم حفظ برخی ظواهر و الفاظ از معنای روحانی تهی و عاری گردیده است.
در عصر جدید که روزگار سیطره «بشر انگاری» است، بسیاری آیین ها است که انشعابی از مذهب « پروتستانیسم مسیحی» است و به شدت منعکس کنندهی روح سوداگر سرمایه داری مدرن است و آموزه های آن در خدمت منافع و خواسته ی بورژواها و جهت تحکیم سیطرهی آنها قرار گرفته است. « پیوریتانیسم» ابتدا در سال 1559 م، در اعتراض علیه کلیسای انگلستان شکل گرفت و تحت تاثیر و ملهم از آرای « جان کالون» بود. در پیوریتانیسم، سرمایه دارها آیات و نشانه های برکت خدا تلقی می شوند. « ماکس وبر» جامعه شناس پرآوازهی قرن بیستمی معتقد است که در اندیشهی پیوریتانیسم، استثمار تا آن جا مشروعیت می یابد که گویی آدمی به نوعی « ماشین تحصیل ثروت» تنزل می یابد. تحقیقات علم الادیان نشان می دهد که پیوریتانیسم تا حدود زیادی ملهم از آیین یهودیت است. وبر در تحقیق معروف خود تحت عنوان « اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری» می گوید: « پیوریتانیسم، نمایندهی خلق و خوی موسسه عقلانی بورژوایی و سازمان عقلانی کار بود و از اخلاقیات یهودی فقط آنچه را که با این هدف سازگار می شد، اخذ میکرد.»
پیوریتانیسم نوعی ریاضت سختگیرانه جهت انباشت سرمایه است که ثروت اندوزی و کار ماشینی را با نحوی امساک افراطی در مصرف کردن می آمیزد و حاصل آن شکلگیری نگرشی است که سودجویی و استثمار و رفاه طلبی را « عین تقوا» می پندارد و البته بستر مناسبی جهت رشد تمنیات بورژوایی است. مهاجران اولیه به آمریکا، به لحاظ مذهبی اکثراً « پیوریتن» بودند و نوعی درک سرمایه سالارانه از زندگی، عبادت، کار و استثمار داشتند. همین بینش، کمک بسیار بزرگی کرد که بذر آرای لیبرال- سرمایهسالارانه در زمین فرهنگ و جامعهی آمریکا شکوفا گردد و سرمایه سالاری به نظام و مناسبات حاکم بر آن جامعه تبدیل شود.
پیوریتانیسم با انگیزههای سودجویانه مهاجران و با بینش لیبرال- فراماسونری بنیانگذاران جمهوری آمریکا بسیار سازگار و هماهنگ بود. در واقع، این آیین یک پوستهی به ظاهر مذهبی مناسب با روح سوداگرانه سرمایه داران و برده داران و خرده مالکان سفید پوست و نژادپرست آمریکایی پدید می آورد و وجدان آنها را جهت بهره کشی و انباشت سرمایه، توجیه و آسوده میکرد.
از زمان شکلگیری جمهوری سرمایهداران و فراماسونرها در آمریکا تا اوایل قرن بیستم، آیین پیوریتن و نظایر آن مثل فرقه « کوئکرها» چونان رشتهای، تار و پود وجدان اخلاقی و عناصر تکوین یافته کاپیتالیستی جامعهی آمریکا را به هم میبافت و حفظ میکرد؛ اما با گسترش فرهنگ لائیک مدرن و رخ دادن « انقلاب جنسی» در ایالات متحده، وضع به گونهای شد که پوستهی مذهبی پیوریتانیسم ضعیفتر گردید و تظاهر اجتماعی آن کم رنگتر شد هر چند که هنوز چونان رکنی مهم و فعال در فرهنگ این جامعه حضور دارد.
بررسی ماهیت آیین پیوریتانیسم و نیمهی پنهان غیرمذهبی و بورژوایی آن، بدین سبب امری ضروری و لازم است که می تواند ماهیت واقعی برخی ظواهر و شعایر دینی در جامعه و حکومت آمریکا را توضیح دهد. وقتی ماهیت سوداگرانه و سرمایه سالارانه و در اصل غیردینی شعارها و آیین های به اصطلاح مذهبی جامعه آمریکا نظیر « پیوریتانیسم» و به ویژه ریشه های یهودی آن را بشناسیم، دیگر درک و فهم ادعاهایی نظیر این سخن « نیکسون» که می گفت: « خدا با ملت آمریکا است. خواست خداوند این است که آمریکا رهبری دنیا را به دست بگیرد.» آسان می شود. درک حقیقت برخی ادعاها و ظواهر دینی پیوریتانیستی و امثال آن و فهم ماهیت سرمایه سالارانه آن تعالیم، به خوبی مشخص می سازد که وقتی بر روی هر دلار آمریکا و در حالی که یک طرف آن عکس « جرج واشنگتن» فراماسونر و علایم رمزی فراماسونری چاپ شده و در طرف دیگر آن نوشته شده است: « ما به خدا ایمان داریم» مقصود و منظور چیست و چگونه نوعی باور و رسالت یهودی- پیوریتانیستی، دستمایهی گسترش و توجیه سرمایه داری و امپریالیزم نژادپرستانه علیه ملل دیگر قرار گرفته است. این استفادهی ابزاری از ظواهر دینی جهت اهداف کاملاً دنیایی را « دوتوکویل» جامعه شناس فرانسوی تا حدودی در عبارت ذیل بیان نموده است: « من نمی دانم که همهی آمریکاییها به دینشان معنقد هستند یا خیر ولی مطمئن هستم که به لزوم آن برای بقای نهادهای جمهوری اعتقاد کامل دارند.»
جمهوری لیبرال- سرمایه سالار آمریکا، از آغاز سکولاریست بوده است و اکنون در آغاز قرن بیست و یکم نیز به همین گونه است، اما در برخی وجوه و شوؤن خود، تظاهراتی جهت ترویج یا ارائه تعابیر پیوریتانیستی دارد که در واقع در خدمت منافع سرمایه سالارانه نظام حاکم آن است و از عمق و حقیقت قدسی و دینی تهی است.
منبع: / سایت / خبرنگار ۱۳۸۲/۱۰/۰۶صفحه اینترنتی مرتبطhttp://ziaiy.persianblog.com
نویسنده : حمید ضیایی پرور
نظر شما