قهرمان بی مسئولیت مهرجویی
درست که از جشنواره بیست و پنجم فیلم فجر که در آن فیلم سنتوری حضور داشت زمان زیادی گذشته و این فیلم اکران نشد اما واقعیت این است که نسخه این فیلم در بازار غیررسمی پخش شد و برخی مخاطب آن قرار گرفتند. لذا ضروری دانستیم تا در این زمان نگاهی به این فیلم و مسائلی که مطرح کرده است داشته باشیم.
من به آقای داریوش مهرجویی احترام می گذارم. او فردی تحصیلکرده و با فرهنگ است که در حرفه خود آثاری ارزنده پدید آورده است که از جهات هنری، اجتماعی و نیز انطباق با واقعیت علمی و موضوعات روانپزشکی و روانشناسی عموما بدون ایراد است. او می تواند آثار ادبی را هم به فیلم برگرداند و موفق باشد (که فقط از یک فیلمساز و کارگردان حرفه ای و زحمتکش و هنرمند برمی آید). فیلم های او در هر سه سطح نهاد، من، و فرامن با بیننده ارتباط می یابد. ذکر همه این موضوعات برای تأیید این امر است که شخصا او را دوست می دارم و به تلاش حرفه ای او احترام می گذارم و مایلم هربار او را در اجرای رسالت خود موفق تر ببینم.
اما... فیلم سنتوری او را نمی پسندم. از نظر جامعه شناختی و روانپزشکی، فیلم سنتوری را که به یک آسیب روانی- اجتماعی یعنی اعتیاد پرداخته است حاوی ایرادهای زیادی می بینم. این ایراد فقط درباره موضوعات جزیی علمی نیست که مثلا چرا در بیمارستان، برای علی سنتوری تشنج- درمانی انجام می دهند (کاری که در مورد اعتیاد انجام نمی شود)، گرچه از مهرجویی که همیشه با مطالعه و مشورت با کارشناسان فیلم ساخته است این قبیل اشتباهات پذیرفته نیست. ایراد بر سر این هم نیست که با قهرمانسازی از یک معتاد و مرتبط کردن اعتیاد او صرفا به عواملی خارج از اراده وی (ندادن مجوز پخش آلبوم موسیقی، کم توجهی پدر و مادر،...) بار مسئولیت فردی را از دوش معتاد برداشته است و تصویری مثبت از او ارائه کرده است. حتی صحبت از این هم نیست که او با نمایش صاحبان حرفه های هنری به عنوان افرادی بی قید و بی اعتنا به مسائل اخلاقی و عرفی تصویری ناخوشایند از آنان ارائه کرده است. بلکه... صحبت و ایراد بر سر این است که مهرجویی عزیز ما به مرز فیلمفارسی های سابق رسیده است. با این تفاوت که آن فیلم فارسی های بی ادعا که نقش مهمی هم در ارضای نیازهای روانشناختی توده مردم از طریق واقعگریزی و همانند سازی داشتند، در قهرمانپروری خود افراد به ظاهر جوانمرد، اخلاقی، درستکار، و وفادار به اصول را نمایش می دادند که از رذائل فردی و اجتماعی به دور بودند، اما مهرجویی عزیز این بار فردی بی مسئولیت را تبدیل به قهرمان کرده است که به عوض کوشش برای بهبود وضع خود و جامعه، به دنبال فرار از زحمت و مسئولیت، متهم کردن دیگران، و گریز از واقعیت است. چاشنی موسیقی عوامانه که در فیلمفارسی های گذشته به وفور شنیده می شد در این اثر مهرجویی هم به کرات به کار رفته است.
اگر نام مهرجویی در تیتراژ فیلم نبود، باور نمی کردم مهرجویی این فیلم را ساخته باشد. این فیلم به همان اندازه تأثیرگذار بود و اشک به چشم بیننده می آورد، که فیلم گدایان تهران به کارگردانی محمدعلی فردین در سال ۱۳۴۵! در آن فیلم هم گدایان و بی خانمان های تهران و مصائب و آرزوهای آنان نشان داده می شد. در فیلم سنتوری هم چنین است. در آن فیلم اتحاد گدایان و آسیب دیدگان اجتماعی دیده می شد که در فیلم مهرجویی هم چنین است. در آن فیلم سرانجام دارا و ندار با یکدیگر همراه شدند و معلوم شد می توانند جای یکدیگر را بگیرند (که علاوه بر تأثیر آرامبخش و تخدیرکننده فردی از طریق سازوکارهای دفاعی روانی متضمن این پیام جامعه شناختی است که نیازی به نگرانی نیست و با کمی محبت و تفاهم از سوی دارا و ندار همه چیز به خوبی و خوشی حل و فصل می شود. در فیلم سنتوری هم سرانجام چنین می شود. فیلم گدایان تهران دستکم ادعایی برای طرح مسائل اجتماعی نداشت. محصولی بود از کارخانه رویاسازی دهه ۱۳۴۰، بازسازی فیلم معجزه سیب که ایرانیزه شده بود. اما فیلم سنتوری ادعاهایی نیز دارد. بیانیه هم می دهد اما به همان ورطه می غلتد: سرانجام پدر ثروتمند به اشتباه خود پی می برد، فرزند گمشده را می یابد، او را درمان می کند و او هم به نحوی معجزه آسا با تشکیل ارکستر سنفونیک! سنتوری ها، دیگران را نجات می دهد. بهتر از این می شود؟ هم به آسیب های اجتماعی پرداخته شد، هم مسائل عاطفی مطرح شد، هم ساز و آواز داشت، و سرانجام همه چیز درست شد.
انتظار از مهرجویی که گاو، پستچی، و هامون را ساخته است این نبود. اما چند نکته هم وجود دارد که خوب است مطرح کنم:
۱) آیا اگر مجوز پخش آلبوم صوتی را به خواننده ای ندهند آیا او لزوما به دنبال اعتیاد می رود؟ آیا خوانندگان و نوازندگان جدید پاپ در اروپا و آمریکا که به میزانی باور نکردنی معتاد به موادمخدر و محرک و الکل هستند مشکل مجوز از وزارت ارشاد کشورهای خود داشته اند که به اعتیاد روی برده اند؟
۲) آیا هنرمندانی نظیر فردوسی و ناصر خسرو و نظامی و خاقانی در ایران یا نام آوران موسیقی جهان نظیر بتهوون، شوپن، شومان، شوبرت،... که با آن همه شداید و محرومیت ها و ناسپاسی ها و بحرانهای فردی و اجتماعی روبرو بوده اند به دنبال اعتیاد به چرس و بنگ و افیون و الکل رفته اند، یا برعکس. سختی ها و محرومیت های فردی و اجتماعی محرک آنان برای کوشش بیشتر و غلبه بر موانع شده است؟
۳) آیا رودکی شاعر چنگ نواز نابینای نابغه که سروده است:
«اندر بلای سخت پدید آید
فضل و بزرگمردی و سالاری»
اشتباه کرده است، و درمقابل علی سنتوری که ظاهرا در اثر نگرفتن مجوز آلبوم موسیقی دنبال موادمخدر رفته است صحیح می گوید؟
۴) مذهبی بودن پدر و مادر علی سنتوری چه ارتباطی با بی توجهی آنان به فرزند خود یا اعتیاد او دارد؟
واقعیت آن است که طبق پژوهش های علمی میزان آسیب های اجتماعی در فرزندان خانواده های مقید به اصول مذهبی و اخلاقی پایین است. جای بی انصافی است اکنون که در ایالات متحده آمریکا هم به تأثیر مثبت باورهای دینی در پیشگیری از آسیب های اجتماعی اذعان دارند ما وجود یک خانواده مذهبی را زمینه ساز اعتیاد فرزندشان بدانیم. البته در خانواده مذهبی هم بیماری روانی می تواند موجود باشد زیرا زیربنای این بیماری ها را هم مانند اکثر بیماری ها، عوامل زیستی محیطی یا ذاتی (نظیر ژنتیک) تشکیل می دهد اما در مورد اعتیاد که بیش از آنکه بیماری باشد نوعی رفتار غیرمسئولانه و لذت جویانه است نمی توان چنین گفت.
۵) انسان طبق تعریف سازمان جهانی بهداشت، یک واحد زیستی -روانی- اجتماعی- روحانی است. همه رفتارهای او هم با عنایت به این عناصر قابل تبیین است. تبیین یک بعدی اعتیاد و مرتبط کردن آن فقط به یک عامل راه به جایی نمی برد.
۶) هنرمندان از مشکلات روانی مصون نیستند. حتی طبق پژوهش ها، میزان اختلالات خلقی (افسردگی و بیماری دوقطبی) در آنان به میزان چشمگیر بالاتر از کل جمعیت است. لیکن هنرمندان واقعی از این زمینه برای آفرینش هنری استفاده کرده اند در واقع آنان یک تهدید را به فرصت تبدیل کرده اند. آنان هنر را برای کاستن از رنج خویش، هم حسی با انسان ها و موجودات زنده دیگر، و رسانیدن پیام های ارزشمند به کار گرفته اند. هیچ موسیقیدان نامداری نیست که از الکل یا موادمخدر یا محرک برای آفرینش هنری یا تسکین خود استفاده کرده باشد. تنها افراد بدون قریحه هنری هستند که می پندارند به زور مواد محرک یا مخدر، الهه هنر به آنان عنایتی خواهد کرد، که البته پنداری عبث است.
در کارنامه هنری هر هنرمند آثار ارزشمند در کنار آثار متوسط و گاهی کم ارزش دیده می شود. فیلم سنتوری هم به هر حال در کنار آثار گرانقدر مهرجویی جای گرفته است اما شاید رتبه ای که دارد به اندازه نخستین فیلم مهرجویی در ۴۰ سال پیش از این است، الماس .۳۳ به دنبال الماس ۳۳، مهرجویی فیلم گاو را ساخت. به دنبال علی سنتوری چه چیز را خواهد ساخت؟
دکتر فربد فدائی (روانپزشک و استادیار دانشگاه)
نظر شما