موضوع : پژوهش | مقاله

تعلیمات دینی و دانش رسانه


تحقیقات نشان می‎دهند که هر نوجوان آمریکایی تا سن 18 سالگی بطور متوسط 22000 ساعت تلویزیون تماشا می‎کند. کلینتون در یک مصاحبة اختصاصی با نیوزویک این رقم را تا 25000 ساعت نیز اعلام کرده است. او از اینکه خشونت و رفتارهای ناشایست به خاطر فقدان سرپرستی دقیق در تلویزیون به شدت در معرض کودکان و نوجوانان قرار می‎گیرد اظهار تأسف نموده [برای کنترل این معضل] از توسعة سیستم طبقه بندی فیلم و استفاده از وی چیپ در صنعت تلویزیون حمایت کرد.
اما باید بپرسیم سرپرستی دقیق چیست و براساس معیارهای چه کسی تعریف می‎شود؟ چرا کودکان باید اینقدر تلویزیون تماشـا کنند؟ کدام شیوة استـفـاده از تلویـزیـون بپسندیده و کدام شیوه ناپسند است و ما در قبـال آن چه می‎توانیم بکنیم؟ آیا به غیر از دخالت والدین و بحث و گفتگوی آنها با کودکان در مورد ارزش‎ها هیچ سیستم طبقه بندی یا ابزار پیشرفته ای وجود دارد که بتواند آثار مثبت بلندمدت برای افراد خوب جامعه به دنبال داشته باشد یا اتخاذ چنین رویکردهایی در مدیریت تلویزیون جوانان را به انزوا می‎کشاند؟
من معتقدم یکی از عمده ترین مسائلی که ذهن اولیاء و مربیان را به خود مشغول داشته، این است که کودکان به هنگام تماشای تلویزیون فکر می‎کنند دارند بهترین کار ممکن را انجام می‎دهند. آیا هیچگاه این عقیده را بررسی کرده ایم؟ "بهتر" چیست و طبق معیارهای چه کسی؟ آیا پدران و مادران و معلمان، ارزش‎ها و موازین خود را با جوانان در میان می‎گذارند؟ کودکان چگونه از تلویزیون تأثیر می‎پذیرند؟ تحقیقات مکرر نشان داده اند که کودکان هنگام استفاده از یک رسانه، ذهنی پویا دارند؛ ولو اینکه به گونه ای از رسانه استفاده کنند که اولیاء و مربیان مناسب ندانند.
پس یک معلم دینی [یا مربی پرورشی] چکار باید بکند؟ مطمئناً کودکان متأثر از رسانه هستند. همانطور که بزرگسالان غیرمنتقدانه از رسانه استفاده می‎کنند و نمی توانند آنچه را که رسانه ذاتاً ابداع و ارائه می‎کند زیر سؤال ببرند. در عوض، عوامل محیطی، اعتقادات و دیدگاه‎هایی در جهان را به خود می‎قبولانیم که نه تنها مسیحیت ما بلکه انسانیت ما را هم به چالش می‎افکنند.
در رسانة خبری بریتانیای کبیر و ایالات متحده نیز نقادان فیلم و دست اندرکاران صنعت تلویزیون، مانند ما متوجه میزان پخش سخنان زشت، اقدامات خشونت آمیز و حرکات بی پردة جنسی هستند؛ با این حال، اینگونه تحلیل‎های محتوایی از رسانه‎ها، گویای تمامی قضایا در مورد آنها نمی باشند. نکوهش رسانه‎ها به جای شناخت عوامل واقعی مؤثر بر محتوای آنها و پیامدهای خطرناک آن عوامل آسان است. مثلاً ممکن است نفهمیم کدامیک از تولیدات رسانه ای فرصت‎هایی برای ادراک ارزش‎های انسانی و دینی به شمار می‎روند و لذا نتوانیم از این فرصت‎ها برای ایجاد ملاک‎های انتخاب برنامه‎های رسانه ای، موسیقی و بازی‎های رایانه ایِ متناسب با حیات مذهبی کودکان استفاده کنیم. حتی ممکن است نتوانیم مسائلی دیگر از قبیل فروپاشی بنیان خانواده، فقر و استعمال مواد مخدر را به عنوان عوامل دخیل در آشفتگی فرهنگ غربیمان درک کنیم.
در کشورهای توسعه یافته، تولید رسانه ای، یک شغل برای جلب مشتری و کسب درآمد به حساب می‎آید و ما به عنوان متدینان به دین مسیح(ع) نباید اجازه دهیم زندگیمان به سمت مصرف گرایی سوق داده شود؛ چراکه ممکن است به مرور زمان هویت مسیحی خود را از دست بدهیم. ما می‎توانیم به هنگام مخالفت، به رسانه اعتراض کنیم؛ اما رسانه می‎تواند در این کشمکش بر ما غلبه کند؛ چراکه برد رسانه از برد صدای ما بیشتر است.
در جامعه ای دموکراتیک، اگر عملکرد رسانه را نقد نکنیم، فرصت پاسخ و فرصت رشد فرهنگی جامعه به واسطة آموزش و پرورش را از دست می‎دهیم. پس نباید به خاطر کوتاهتر بودن برد صدای ما نسبت به رسانه، دست روی دست گذاشته اقدامی نکنیم. آگاه بودن [از معضلات فرهنگی رسانه] و اقدام نکردن [در قبال آنها] مساوی با انفعال فردی و اجتماعی است.
چطور می‎توانیم اینها را بفهمیم، چکار باید بکنیم و به سمت که گرایش پیدا کنیم؟ در سال 1992 انجمن پاپ برای ارتباطات اجتماعی سندی را به نام "آغاز عصر جدید" منتشر کرد. گرچه این سند از هر اسقف نشین در دنیا درخواست می‎کرد که طرحی را برای توسعة ارتباطات اجتماعی ایجاد کنند، آنچنان که باید و شاید مورد توجه قرار نگرفت. با وجود این، نکتة قابل توجه در این سند مختصر، کاربردی و بسیار خواندنی مربوط به "آموزش دانش رسانه" است.
بدون شک در یک جامعة دموکراتیک باید بتوانیم نظرات و خواسته‎های خود را ابراز کنیم و تغییرات مطلوب را با استفاده از کسب اکثریت آراء یا با استفاده از تحریم یا استفاده از عذاب وجدان برای تحریک مردم به شورش و جنبش ـ که امروزه در جامعة ما رو به تزاید گذاشته است، ایجاد کنیم؛ لکن باید توجه داشت که این شیوه‎ها، روش‎هایی ارتجاعی برای رقابت اند که از نظر توسعة مسیحیت و انسانیت و توسعة آموزش و پرورش دارای نتایج درازمدت نمی باشند.آیا مناقشه ای که باعث استفاده از رسانه ای سانسور شده و تحت کنترل قانون در آمده می‎شود، ماندگارترین شیوه برای تأثیر بر کودکان ما به منظور سوق دادن آنها به سمت کردار نیک و آموزش اخلاق الهی بدانها می‎باشد؟ [مسلماً نه]. به همین دلیل است که اولیاء و مربیان از آموزش دانش رسانه حمایت می‎کنند. چرا که آموزش دانش رسانه، مهارت‎های لازم را به بزرگسالان، جوانان و نوجوانان برای تعامل با رسانه به منظور ایجاد جامعه ای انسانساز ارائه می‎کند.
مفهوم کاربردیِ آموزش دانش رسانه چنین است که اولیاء و مربیان باید بدانند چرا به برخی از برنامه‎ها، ترانه‎ها یا بازی‎ها علاقه دارند یا ندارند. آنها با ابراز نظر و تفکر بیشتر با در معرض نقد قرار دادن دیدگاه‎هایشان، اعتقادات راسخ خود را در قبال رسانه تشکیل می‎دهند. برای این منظور لازم است یک قدم جلوتر از دانش آموزان خود بوده بدانند در دنیای رسانه چه می‎گذرد و چرا فیلم‎ها و ترانه‎های معین و اینترنت برایشان مهم است. حتی می‎توان گفت مفهوم کاربردی بهتر برای آموزش دانش رسانه عبارت است از همراهی با جوانان در کاربری رسانه‎ها و گفتگو در مورد محتوای آنها اعم از همة ارزش‎ها و ضد ارزش‎های ارائه شده در آنها. سواد رسانه ای، به خصوص برای معلمان، هرگز به معنی پشت کردن به فرهنگ نیست؛ بلکه به معنی درگیر شدن با رسانه‎ها به قصد احیای فرهنگ مسیحیت است. اگر معنی ریشه ای واژة تعلیمات دینی ، "ایجاد انعکاس" باشد، بنابراین رسانه‎ها فضای کامل را برای آ ن انعکاس فراهم می‎کنند. انعکاسی که صوت دلنشین حکایت رستگاری را با اعلام کلام الهی برپایة سرگذشت جوان امروز طنین انداز می‎کند. اینجاست که ارتباط میان تعلیمات دینی و آموزش دانش رسانه آشکار می‎گردد.
نقش آموزگاران دینی و مربیان پرورشی در قبال رسانه این نیست که رسانه را به قصد بدنام کردن مصنوعات رسانه ای آموزش دهند؛ زیرا در این صورت گوش دانش آموزان بدهکار این حرف‎ها نخواهد بود. بلکه نقش آنها این است که به شاگردان کمک کنند در راستای نیل به یک زندگی مسیح گونه در مورد آنچه که می‎بینند بیندیشند. این مطلب شامل یادگیری و بکارگیری مهارت‎های مدیرت رسانه که با آموزش رسانه و تعلیمات دینی تلفیق شده است، نیز می‎شود.
امروزه کودکان در یک فرهنگ رسانه ای بار می‎آیند و کتاب مقدس باید در این فرهنگ نفوذ کند. رسانه در عصر جدید حوزه ای با کاربرد مفید برای گفتمان در جهت نیل به نیکی‎ها به شمــار می‎رود و با وجود رسانه، انزوا و عدم آشنایی با این ابزار، رویکرد پرورشی مثبتی تلقی نمی شود؛ اما وقتی بزرگان ارزش‎های خود را در عین احترام به نظرات جوانان، با آنان در میان می‎گذارند، آنجاست که یک آموزش واقعی برای جوانان صورت می‎گیرد. این بحث و تبادل نظر، آنها را برای پذیرش حقایق و عقایدی که بر اساس آنها معیارهای خود را در غیاب اولیاء و مربیان شکل می‎دهند، آماده می‎سازد. مقررات و ابزارها حیاتبخش نیستند؛ بلکه آموزش و پرورش از طریق تبادل نظر در مورد ارزش‎ها حیاتبخش است.
در ایالات متحده، انجمن رسانة تلویزیونی ملی از مدیریت تلویزیون در خانه حمایت می‎کند. به این ترتیب که در قدم اول، با مشارکت همة اعضای خانواده در مورد نوع و زمان تماشای برنامه‎های تلویزیون رأی گیری و برنامه ریزی می‎شود. قدم بعدی این است که پس از تماشای برنامه‎های انتخاب شده، محترمانه دربارة آنها تبادل نظر شود. انجمن رسانة تلویزیونی ملی، دانش رسانه را مشاهدة همراه با تفکر و قضاوت اندیشه ای معرفی می‎کند.
برنامه ای عالی تحت عنوان "پس از تقصیر: چالش خشونت در رسانه" که توسط کانون دانش رسانه تهیه شده است، به این مطلب اشاره می‎کند که از هنگام آغاز به کار تلویزیون در سال 1950 جامعه دچار یک "چرخة تقصیر" در پاسخ به این سؤال شده است که چه کسی مسؤول رواج خشونت در رسانه و فرهنگ عمومی است. واقعیت این است که همة ما مسؤول محیط فرهنگی جامعه ای که در آن زندگی می‎کنیم هستیم؛ درست همانطور که مسؤول محیطی فیزیکی که برای فرزندان خود به ارث می‎گذاریم هستیم.
برنامه‎های پیشنهادی کانون دانش رسانه، همگی مبتنی بر پنج اصل اساسی دانش رسانه تحت عناوین ذیل می‎باشند:
1- همة رسانه‎ها محدود کننده اند.
2- رسانه‎ها از زبان‎های منحصر به فرد استفاده می‎کند.
3- پیام گیران (استفاده کنندگان از رسانه‎ها ) مفاهیم را انتقال می‎دهند.
4- رسانه‎ها تمایلات سودگرانه دارند. (منفعت طلب اند.)
5- رسانه‎ها محتوی ارزش‎های جا افتاده هستند.
همانطور که معلمان دینی، به منظور آموزش و پرورش کودکان، سعی در وارد کردن دین به زندگی روزمره دارند، باید از رسانه‎ها نیز، هم به عنوان وسیله و هم به عنوان هدفِ آموزش مسیحیت و دعوت به این کیش در این فرآیند استفاده کنند. سالهاست که معلمان دینی و مربیان پرورشی از رسانه‎های سمعی ـ بصری برای تقویت و آموزش علوم دینی استفاده می‎کنند. اکنون در فرهنگی آکنده از رسانه‎های ارتباط جمعی که به سرعت با ارتباطات الکترونیکی درآمیخته می‎شود باید دوباره نقش خود را به عنوان معلمان دینی مورد توجه قرار دهیم و پیام عیسی مسیح(ع) را به جوانانی که رهبران دینی قرن آینده خواهند بود اعلام کنیم.

 

 

منبع: / سایت / باشگاه اندیشه ۱۳۸۹/۰۴/۰۳به نقل از: pajuhesh.irc.irصفحه اینترنتی مرتبطhttp://www.daughtersofstpaul.com/mediastudies/contents.html
نویسنده : رز پاکات
مترجم : محمد حسین رحمانیان

نظر شما