موضوع : پژوهش | مقاله

انسجام اسلامى و چالش‏هاى فراروى‏


چالش‏هایى که بر سر راه تحقق انسجام اسلامى قرار دارد بسیارند از جمله: استعمار و توطئه هایش، صهیونیسم جهانى، حکومت‏هاى استبدادى، روشنفکران سکولار و عالمان متحجر، تعصبات نابجاى مذهبى، جهل مذاهب نسبت به یکدیگر، نفوذ و رسوخ رذائل اخلاقى در میان مسلمانان، غفلت مسلمانان... بخشى از این چالش‏ها به شمار مى‏آیند. بى‏شک، با این چالش‏ها و موانع به خوبى مى‏توان مقابله کرد به شرط اینکه کارگزاران حکومتى، حوزه‏هاى علمیه و بالاخره تمام نیروهاى فکرى و فرهنگى و سیاسى ملت‏هاى مسلمان تلاش چشمگیر به عمل آورند. خواستار انسجام اسلامى شدن گام اول است که رهبر انقلاب آن را طرح کردند. گام‏هاى بعدى به فعلیت درآوردن امکانات جهان اسلام، در این راستا است که با فعال شدن بازوى فکرى و فرهنگى جمهورى اسلامى ایران و هماهنگ عمل کردن آن با بازوى سیاسى در خارج از مرزها به ویژه در کشورهاى عربى اسلامى عملى خواهد شد.
در این مقال به برخى از چالش‏هاى فراروى انسجام اسلامى خواهیم پرداخت.


چالش‏ها و انسجام اسلامى‏

1- استعمارگران‏
استعمارگران یکى از موانع بى‏چون و چراى انسجام و همبستگى به شمار مى‏آیند. آنان همواره یکى از عوامل اصلى ایجاد اختلاف و ایجاد کینه در میان مسلمانان بوده‏اند. شعار همیشگى آنان «تفرقه بینداز و حکومت کن» بوده است. علت تأکید بر بهره‏گیرى از اختلاف در گذشته و حال از سوى آنان این است که آنان براى سلطه خود بر کشورهاى اسلامى و به غارت بردن منابع مادى و معنوى آنان با موانع عمده‏اى روبه‏رو بوده‏اند. زاید اسلام و آموزه‏هاى آن و همچنین نفوذ عالمان دینى سدّى محکم در برابر استعمارگران بوده است. آنان براى شکستن این سد راههاى گوناگونى را تجربه کردند، رویارویى نظامى، تحریف و وارونه جلوه دادن آموزه‏هاى اسلامى. ترویج فساد و فحشاء و ایجاد اختلاف و تفرقه در میان مسلمانان و....
استعمارگران با جمع‏بندى تجربیات گذشته خود به این نتیجه رسیده‏اند که بهترین و موفق‏ترین راه براى دستیابى به اهداف‏شان ایجاد تفرقه در میان مسلمانان است. استعمارگران از جمله انگلیس در گذشته و حال براى ایجاد تفرقه در میان مسلمانان راههاى فراوانى را تجربه کرده‏اند. از جمله بهره‏گیرى از رخنه و نفوذ مأموران خود در میان مسلمانان، از باب نمونه، همفر جاسوس کهنه‏کار انگلیسى در خاطراتش به بخشى از مأموریت‏هاى خود چنین اشاره مى‏کند:
«دامن زدن به اختلاف مذهبى با ایجاد حس بدگمانى و سوء ظن در میان مسلمانان شیعه و سنى و نگارش مطالبى اهانت‏آمیز، تهمت‏انگیز از سوى هر گروه نسبت به گروه دیگر ضرورت دارد. در اجراى این برنامه سودمند، تفرقه و نفاق نباید از صرف هزینه‏هاى بسیار خوددارى شود.» (1)
استعمارگران براى رسیدن به این هدف شوم از جعل هر گونه اتهام و داستان‏سازى علیه شیعیان و اشاعه آن در بین اهل سنت و برعکس، و بزرگ جلوه دادن اختلافات مذهبى - به گونه‏اى که هر کدام دیگرى را کافر و حتى کشتن و نابودى یکدیگر را روا بدانند کوتاهى نکرده و با همه توان تلاش کرده‏اند که این اختلافات را با چاشنى داغ مذهبى در هم آمیزند از باب نمونه:
«در دوران صدارت امیرکبیر، انگلیسى‏ها در قندهار و سنى‏ها را تحریک مى‏کردند و به آنها القا مى‏کردند که اگر ایران حاکم بلامنازع افغانستان گردد، شیعه پیش مى‏افتد و منافع سنى‏ها در خطر خواهد افتاد. اقدامات انگلیسى‏ها در سنى‏ها کارگر افتاده بود تا آنجا که روز عاشورا سال 1267 در حالى که شیعیان سرگرم عزادارى بودند. سنى‏ها به تحریک عمال انگلستان بر سر آنها ریختند و کشتار فجیعى به راه انداختند.» (2)
و با این عمل آتش اختلاف را برانگیخته و دل‏هاى شیعیان را جریحه‏دار کردند. در این سوى در میان شیعیان دست به اعمالى مرموز زده تا علاوه بر نگه‏داشتن ریشه اختلاف، دل‏هاى برادران اهل تسنن را نسبت به شیعیان مکدر نمایند و اسباب آتش‏افروزى را مهیا سازند. نقل مى‏کنند:
«روضه خوانى، زاید در مسجدِ نزدیک سفارت عثمانى (در تهران) زاید هر روز صبح روضه حضرت زهرا (س) مى‏خواند. و پس از آن نسبت به خلیفه دوم بدگویى مى‏کرد. شخصى در پى جویى فلسفه این کار از روضه‏خوان سؤال مى‏کند. آقا مگر شما روضه دیگرى بلد نیستید؟ چرا هر روز همین روضه را مى‏خوانید؟ او مى‏گوید: شخصى بانى این روضه‏خوانى است. او براى هر روز 5 ریال به من مى‏دهد و مى‏گوید: روضه حضرت زهرا (ص) را با این خصوصیات بخوان.»
این شخص پس از تحقیق و پیدا کردن واسطه‏ها و پرسش از آنها به سفارت انگلستان مى‏رسد و مشخص مى‏شود که سفارت انگلستان براى روضه‏خوانى روزى 25 تومان اختصاص داده است. چرا که هم سفارت عثمانى که سنى مذهب‏اند و افرادى که از اهل تسنن، براى نماز به این مسجد مى‏آیند، نسبت به ایران و مذهب شیعه تحریک شوند. (3) نظیر همین قضیه در مشهد مقدس نیز، در محلى که مورد تردد و مرکز داد و ستد برادران اهل سنت و شیعه بوده، انجام مى‏گیرد.
شخصى در «دارالسیاده» حضرت رضا (ع) روضه حضرت زهرا (س) را به مدت دو سال نیم با آن شکل مخصوص مى‏خواند، در اینجا نیز پس از تحقیق و بررسى معلوم مى‏شود که این کار نیز توسط کنسول‏گرى انگلستان انجام مى‏گرفته است. (4) امروز نیز، استعمارگران از هلال شیعى و پیش افتادن شیعه در عراق و لبنان و... سخن گفته و کشورهاى اسلامى و علماى اهل سنت را علیه ایران تحریک مى‏کنند.
«مایکل برانت» به یکى از معاونان سابق سازمان سیا، همانند همفر، از سیاست تفرقه میان شیعه و سنى تا سرحد نابودى شیعیان سخن مى‏گوید. (5) و مؤسسه امریکن اینتر پرایز، تنها راه مقابله با نظام اسلامى ایران را ایجاد اختلافات داخلى و اختلاف بین شیعه و دیگر مسلمانان دانسته است. (6)
هدف اصلى استعمار، نابودى دین و غارت منابع مادى و معنوى همه مسلمانان است. اگر احیاناً قرائت خاصى از اسلام را مى‏پذیرد و با قرائت دیگرى به نام بنیادگراها به دشمنى مى‏پردازد این خود یک توطئه است تا از این راه اعتماد بخشى از مسلمانان را به خود جلب کرده و با وسیله قراردادن آنها به اهداف شوم و شیطانى خود برسند.
تلاش‏هاى استکبار براى تفرقه در میان مسلمانان بسیار گسترده است از جمله:
1- تحریک احساسات شیعه و سنى علیه یکدیگر که به نمونه‏هایى از آن اشاره کردیم.
2- تأسیس فرقه‏ها و گروههاى افراطى.
3- تدوین و تألیف کتاب‏هاى تفرقه‏انگیز و نشر وپخش آنها.
4- راه‏اندازى سایت‏هاى اینترنتى با تحریک برخى از ناآگاهان شیعه و سنى و یا با نام شیعه و سنى.
5 - حمایت از افراد نامتعادل.
6- رواج اتهام و شایعه از سوى شیعه علیه اهل سنت و به عکس.
7- جلوگیرى از شناخت مسلمانان نسبت به یکدیگر.
8 - حمایت از حکومت‏هاى لائیک و روشنفکران لائیک و غرب‏زده.
9- بزرگ نمایى اختلافات.
10- طرح موضوعات تفرقه‏افکنانه.
استعمارگران از عوامل یاد شده و عوامل دیگرى همانند آن براى تفرقه بهره مى‏گیرند براى اینکه بحث به درازا نکشد تنها به چند مورد که از اهمیت بیشترى برخوردار است اشاره مى‏کنم:

الف: تأسیس فرقه‏ها و گروه‏هاى افراطى‏
یکى از گام‏هایى که استعمار براى ایجاد اختلاف در میان مسلمانان برداشته و برمى‏دارد ایجاد و تأسیس فرقه‏ها و گروههاى افراطى و استعمارى است. تا با ایجاد تفرقه و تشتت در میان مسلمانان به هدف اصلى خود که نابودى اسلام و مسلمانان است برسد. دستورالعمل استعمار پیر انگلیس، به جاسوس‏هاى خود در مناطق اسلامى در این باره چنین است:
«تبلیغ عقائد و مذاهب من درآوردى و ساختگى در مناطق اسلامى با برنامه‏ریزى آگاهانه و منظم، به گونه‏اى که تبلیغ پس از ارزیابى زمینه‏هاى مساعد فکرى در اقشار مردم صورت گیرد.
و خلاصه بى‏گدار نباید به آب زد... نشر و تبلیغ این مذاهب جعلى نباید منحصر و محدود و در مراکز تشیع باشد، بلکه در میان فِرَق اربعه اهل تسنن نیز باید مذاهبى از این دست به ترتیبى که یاد شد، انتشار یابد. و اختلافات و منازعات شدیدى بین این فرقه‏ها برپا گردد تا بدان جا که هر فرقه خود را مسلمان واقعى، و دیگران را مرتّد، کافر. واجب القتل پندارد.» (7)
پس از این دستورالعمل، جاسوسان با مطالعه و دقت و شناخت موقعیت‏هاى اجتماعى و سیاسى جوامع و گرایش‏هاى افراطى و تفریطى به ایجاد فرقه‏هایى دست زدند. روشن است که استعمارگران هیچ‏گاه این کار را به گونه‏اى مستقیم انجام ندادن، بلکه براى اجراى این هدف به سراغ کسانى رفتند که از ایمان قوى و محکمى برخوردار نبوده و زمینه گرایش‏هاى گوناگون در آنان وجود داشت. ایجاد فرقه‏هاى بهائیت و شیخیه، در میان شیعیان و وهابیت در میان اهل تسنن، و فرقه قادیانیه در میان مسلمانان هند، صوفى‏گرى، فرقه اسماعیله بابیت و بهائیت، همه و همه فرقه‏هایى هستند که به وسیله استعمارگران به وجود آمده‏اند. از باب نمونه: در اوج مبارزات ملت مسلمان هند و پاکستان ایجاد فرقه قادیانیه به وسیله انگلیس طرح‏ریزى مى‏شود، و غلام احمد قادیانى کاندیداى این کار مى‏گردد. او در فتواهاى خود با همه توان تلاش مى‏کند که خشم مسلمانان را نسبت به دولت انگلیس فرو نشاند و آنان را به همکارى با انگلیس وادار سازد و چون بریتانیاى کبیر از جهاد اسلامى سخت ناراضى است، لذا غلام احمد رسماً جهاد را تحریم و آن را لغو شده اعلام داشت. (8)
او خود به صراحت مى‏گوید: «من قسمت عمده عمر خود را در تأیید حکومت انگلستان و پیروزى آن بسر آورده‏ام و در منع جهاد و وجوب اطاعت از اولى الامر «انگلیس» به اندازه‏اى کتاب و نشریه و اعلامیه منتشر کرده‏ام که اگر آنها را جمع کنند، مثنوى هفتاد من کاغذ شود، من اینها را در مصر، سوریه، ترکیه و... پخش کرده‏ام... من عقیده دارم که اسلام مرکب از دو جزءاست: اطاعت از خدا و اطاعت از حکومت بریتانیا، که امنیت را به ما ارزانى داشته و در سایه آن از ظالمین و ستمگران نجات یافته‏ایم». (9)
بدین وسیله در زمانى که مسلمانان احتیاج به وحدت شدیدى در راه مبارزه با استعمار انگلیس دارند، این فرقه نقش بزرگى را در ایجاد رخنه در صفوف مسلمانان و پراکندگى آنان اجرا مى‏نماید.
پس از انقلاب اسلامى نیز با فعال کردن برخى از همین گروهها و ایجاد و تأسیس برخى دیگر از گروههاى افراطى، اختلاف و تفرقه بین مسلمانان را پیگیرى مى‏کنند. چه کسى است که نداند فعال شدن صوفى‏گرى و بهائیت در ایران و وهابیت در عربستان سعودى و گروههاى تکفیرى در عراق و پاکستان بخشى از سیاست‏هاى استعمارى در جهت اختلاف بین مسلمانان در جهان اسلام است.

ب: تدوین و تألیف کتاب‏هاى تفرقه‏انگیز
تدوین و تألیف کتاب‏ها، مقالات و رساله‏هاى تفرقه‏انگیز و نشر و پخش آن در میان مسلمانان یکى دیگر از توطئه‏هاى استعمار در جهت تفرقه است. بسیارى از کتاب‏هایى که هم اینک علیه اهل سنت و به عکس چاپ و نشر مى‏شود استعمار به گونه‏اى مستقیم و یا غیر مستقیم در آن نشر و پخش دخالت دارد. با پیگیرى‏هایى که چندى پیش انجام شد روشن شد که از یک مرکز سنى کتاب‏هایى به نام شیعه و علیه اهل سنت و از یک مرکز شیعى کتاب‏هایى علیه شیعه و به نام اهل سنت نشر مى‏شده است. متأسفانه کتاب‏هایى که امروزه در کشورهاى اسلامى علیه اعتقادات شیعیان در تیراژ بسیار بالا نشر مى‏شود بسیار زیاد است. از جمله هر ساله کتاب‏هایى در میان حجاج ایرانى و غیر ایرانى علیه شیعه پخش مى‏شود. و نیز در برخى از کشورها و منطقه‏هاى سنى‏نشین کتاب‏هایى علیه اهل سنت نوشته و پخش مى‏شود. این گونه کارها آن هم با وسعت فراوان و با تیراژ بسیار زیاد بدون برنامه‏ریزى دشمنان اسلام ممکن نیست. همان گونه که بیش از این اشاره کردیم استعمارگران دیگر به اختلاف بین شیعه و سنى رضایت نمى‏دهند بلکه از دشمنى و جنگ آنان علیه یکدیگر سخن مى‏گویند و برهمین اساس در عراق به کشتار شیعیان پرداخته و آنان را به اهل سنت نسبت مى‏دهند و به کشتار اهل سنت پرداخته و آن را کار گروههاى شیعى و یا ایرانى قلمداد مى‏کنند.

ج: اتهامات مذاهب نسبت به یکدیگر:
یکى دیگر از عوامل تفرقه در میان مسلمانان اتهاماتى است که مسلمانان نسبت به یکدیگر وارد مى‏سازند. «نقش استعمار در جعل و رواج این اتهامات نیز، از سوى متفکران اسلامى، در بسیارى از موارد افشا شده است. استعمارگران با جعل و رواج برخى از تهمت‏ها افکار مسلمانان را نسبت به هم تحریک کرده و ناآگاهان از مسلمانان نیز، رواج این اتهامات را در سطح وسیعى مرتکب شده‏اند این مسئله اختصاص به گروهى خاص نداشته و در میان شیعیان نیز افرادى یافت مى‏شوند که عهده‏دار نشر اکاذیب و تهمت‏ها نسبت به اهل سنت بوده‏اند. در مقدمه کتاب النص و الاجتهاد در این باره چنین آمده است:
«نظر شرف الدین این بود که بسیارى از اختلافات سنى و شیعه پایه درستى ندارد، بلکه سرچشمه آنها دروغ و اتهام‏ها و تبلیغاتى است که در شرایط زمانى خاص مطرح شده است و قدرت‏هاى سیاسى گذشته آنها را اشاعه داده‏اند.» (10)
شرف‏الدین خود در کتاب الفصول المهمه فى تألیف الامه، به شرح عامل‏ها و سبب‏هاى نسبت‏هاى ناروا به شیعه پرداخته و نقش چند عامل زیرا را برجسته‏تر مى‏بیند:
کسانى که به شیعه اتهام مى‏زنند بر چهار دسته‏اند:
1- غرض‏هاى سیاسى گروهى از دانشمندان وابسته به پادشاهان بنى‏امیه و بنى‏العباس، آنان در دوره‏اى که شیعیان امنیت اجتماعى و سیاسى نداشتند، مجوزى براى هجوم اصحاب قدرت به شیعیان مى‏ساختند.
2- شمارى از عالمان اهل سنت نیز براى بازداشتن مردم از گرایش به شیعه اتهام‏هایى را به آنان نسبت مى‏دادند.
3- اشتراک لفظى نام شیعه، گروهى این نام را که بر فرقه‏هاى گوناگون اطلاق مى‏شد به یک معنى مى‏دانستند. و چنین مى‏پنداشتند که عقاید گروههایى چون: کیسانیه، فطحیه، خطابیه و... با شیعیان در یک گروه قرار دارد.
4- گروهى نیز در نقل تهمت‏ها بر علماى پیشین اعتماد کردند بدون اینکه در درستى و نادرستى آن تحقیق کنند و یا به منابع اصلى شیعه مراجعه کنند.
عوامل یاد شده نیز بیانگر آنند که حکومت‏هاى اموى و عباسى و عالمان وابسته به آنان... در اتهام به شیعه نقش داشته‏اند.
بنگاههاى استعمارى به منظور تکمیل نقشه‏هاى شوم خود در جدایى مسلمانان از یکدیگر، ضمن احیاى تهمت‏هاى گذشته و چاپ برخى از کتاب‏هاى گذشته با ادبیات تازه و نو، تهمت‏هاى جدیدى را نیز که با اوضاع کنونى تناسب دارد متوجه شیعیان ساخته‏اند. استعمارگران، شیعه را به تروریسم «آشوب‏طلبى» متهم مى‏کنند. شیعیان را مخالف استقرار نظم و امنیت جهانى (البته نظم جهانى که خودشان خواهان آن هستند) دانسته، و بالاخره شیعه را اقلیتى جداى از دیگر مسلمانان معرفى مى‏کنند.
این اقدامات زمانى پایان خواهد یافت که همه مسلمانان یک تصمیم جمعى بر منع شایعه‏پراکنى و رواج اتهامات بر علیه یکدیگر گرفته و پیروان خود را به رعایت و اجراى آن ملزم کنند. چرا که این تهمت‏ها، تعارض‏ها و بدبینى‏ها را افزایش داده و گروههایى را که باید در یک صف علیه دشمن قرار گیرند در برابر یکدیگر قرار مى‏دهد. و در نتیجه امکانات و فرصت‏هایى که باید در جهت افزایش توانمندى‏ها و رؤیارویى با دشمن، صرف شود. صرف تخریب خودى‏ها مى‏شود.

2 - صهیونیسم جهانى‏
صهیونیسم جهانى و یهودیان سلطه‏طلب یکى دیگر از عامل تفرقه در میان مسلمانان به شمار مى‏آیند. کاشتن بذر اختلاف و درگیرى در درون کشورهاى جهان به دست عوامل مرموز سیاسى و با استفاده از انگیزه‏هاى مختلف دینى، قومى، نژادى، و براى فرسوده کردن توان داخلى دولت‏ها، از جمله اهداف صهیونیسم است. به ذکر دو نمونه در این راستا بسنده مى‏کنیم: در یکى از موارد پروتکل پنجم سران صهیونیسم چنین آمده است:
«ولکنّا مع ذلک لسناى حاجة الى الخوف من اىّ خطر ما دمنا فى امان بفضل البذور العمیقه لکراهیتهم بعضهم بعضا و هى کراهیّة متأصله لایمکن انتزاعها، لقد بذرنا الخلاف بین کلّ واحد و غیره فى جمیع اغراض الامیّیین الشخصیه و القومیه بنشر التعصبات الدینیّه و القبیلیه خلال عشرین قرنا...؛ (11)
با این همه ما در سایه اختلافات عمیقى که بین ملل و فِرَق مختلف وجود دارد و به سادگى رفع نخواهد شد، از هیچ خطرى بیم نداریم، ما در سراسر ممالک جهان بذر اختلاف پاشیده‏ایم و به اختلافات قومى و نژادى و تعصبات دینى از بیست قرن پیش تا اینک، دامن زده‏ایم و آنها را به جان یکدیگر انداخته‏ایم. به همین دلیل شما حتى یک دولت نمى‏یابید که در صورت قیام علیه ما بتواند یاورى براى خود پیدا کند چون هر دولتى مى‏داند که اتحاد بر ضد ما به زایان او تمام مى‏شود.»
یکى عوامل از هم‏پاشى حکوت مقتدر عثمانى یهودیان سلطه‏طلب بوده‏اند در این باره چنین آمده است:
«... نادیده نمى‏توان گذاشت که بخشى از یهودیان دنیاخواه سلطه طلب که... نقش اساسى رادر این ماجرا (از هم پاشیدن حکومت عثمانى) به عهده گرفتند... رهبران حزب «اتحاد و ترقى» «جاوید»، «طلعت» از یهودیان بودند.» (12)
این دو نمونه و موارد مشابه آن بیانگر آن است که صهیونیسم از زمان تشکل سیاسى تا کنون تلاش جدید در مناقشات مذهبى از خود نشان داده‏اند. اینان زندگى در ارض موعود را جز به چند پارگى کشورهاى اسلامى میسر نمى‏دیدند و در این راه با وحدت اسلامى و دولت مقتدر اسلامى به مبارزه پیگیر برخاستند. امروز نیز دست صهیونیسم جهانى در بسیارى از «تنازعات فرقه‏اى» مشهود است. در جریان‏هایى چون کنفرانس طائف، طرح جدایى شیعیان از اهل سنت در کردستان ایران، درگیریهاى مذهبى بین فرقه‏هاى مسلمان در لبنان، درگیرى مسلمانان در عراق. بسیارى از انتشارات توهین‏آمیز علیه فرقه‏هاى اسلامى و... ردّ ایادى توسعه طلبان صهیونیست را به روشنى مى‏توان دید. تفکر خطرناکى که در جنوب لبنان تبلیغ مى‏شد، با این عنوان که: فلسطینیان از یهودیان اسرائلى خطرناک‏ترند چون آنان ناصبى‏اند و اینان اهل ذمّه، و در مجامع شیعى دیگر نیز این اندیشه را رواج مى‏دادند. این تفکر جز از ناحیه صهیونیست‏ها، از مغز کدامین مسلمان منصف ممکن است تراوش کند، اگر به فرض از ابداعات آنان نباشد. بى‏شک آنان از مروجان این تفکر به شمار مى‏آیند تبلیغ این اندیشه، زمینه‏اى بود براى اخراج فلسطینیان رانده شده، از لبنان و دربدرى‏هاى جدید و دیدیم که این تبلیغ چندان هم بى‏تأثیر نبود بررسى میزان تأثیر صهیونیسم در ایجاد اختلاف مذهبى و فرقه‏اى نیازمند تحقیقى گسترده و مستقل است. (13)

3 - حکومت‏هاى استبدادى‏
حاکمان مستبد در کشورهاى اسلامى گاه خود عامل تفرقه به شمار مى‏آیند. چرا که اینان براى تثبیت قدرت و حکومت خود از هیچ عملى روى گردان نیستند. آنان گاه به شما مقتیضات سیاست با تحریک احساسات مذهبى و حمایت از فرقه‏اى، در برابر فرقه دیگر به اختلافات دامن مى‏زدند. در واقع آنان دلسوز مذهب و یا طریقت خاصى نبودند. حمایت از این یا آن فرقه جز براى اجراى اهداف خود نبوده است. لذا آنجا که سیاست و منافع آنان اقتضاء مى‏کرد به سخت‏گیرى نسبت به فرقه‏اى خاص مى‏پرداختند و اگر سیاست و منفعت آنان گونه‏اى دیگر اقتضاء مى‏کرد از سختگیرى دست بر مى‏داشتند.
از باب نمونه: در هرات به علت تعصب عبیداللَّه خان ازبک هر روز پنج، شش کس، به واسطه تشیع و به گزارش برخى از ناآگاهان در چهار سوق هرات کشته مى‏شدند.... هر کس که با فردى عداوت داشت، او را نزد قاضى برده، و شهادت مى‏داد که او در زمان قزلباش، لعن ابوبکر و عثمان کرده، به گواه دو شاهد متعصب قاضى نیز حکم به قتل آنان مى‏داد. (14)
از طرف دیگر، در سال 910 ه. ق، شاه اسماعیل.... بر شهر طبس تاخت و هفت هزار تن از مردم آنجا را به جرم سنى بودن از دم تیغ گذراند. (15) سلیم خان اول نیز در سال 920 ه. ق، فرمان داد، تمام پیروان مذهب شیعه را که در ولایات عثمانى بسر مى‏بردند از هفت ساله تا هفتاد ساله، یا بکشند یا به زندان بیندازند. به گفته مورخان چهل هزار تن از شیعیان به فرمان وى کشته شده و پیشانى بقیه را به آهن گداخته و داغ کردند. (16)
در نمونه‏اى دیگر، به گفته مجمل التواریخ، سلطان محمود غزنوى پس از فتح رى چنین مى‏کند:
«... بسیار دارها بفرمود زدن، و بزرگان دیلم را بر دوخت کشیدند و بهرى را در پوست گاو دوخت و به غزنین فرستاد....» (17)
در سیاست مذهبى شاه عباسى گاه سخت گیر و گاه نرمش در برابر سنت را نیز مى‏یابیم که در تاریخ به شرح آمده است. (18)
امروزه، نیز حکومت‏هاى استبدادى همین سیاست را دنبال مى‏کنند وابستگى بیشتر آنان به استعمارگران سبب شده است که سیاست‏ها و توطئه‏هاى آنان را با هزینه بیت‏المال مسلمانان به اجرا در آورند.

4- روشنفکران سکولار و عالمان متحجر
برخى از متحجران و روحانى نمایان، از فریقین، با گفتار و رفتار خود بر طبل تفرقه، کوبیده و مسلمانان را عملاً به جدایى و تشتت کشانده‏اند. برخى از روشنفکران غرب‏زده و سکولار، آنانى که اعتقادى به اسلام ندارند و با اینکه نام اسلام را یدک مى‏کشند. با تهاجمات خود به اسلام و آموزه‏هاى آن مى‏پردازند. اینان از آنجا که توده مردم را رقیب خود و ناسازگار با اندیشه‏هاى خود مى‏دانند کمتر حاضر به همراهى با آنان شده. از این روى اینان نیز، چالشى اساسى فراروى هم بستگى دینى مى‏گشایند و دستیابى به آن را دشوارتر مى‏سازند. افزون بر این، چون آنان غرب را قبله گاه خود مى‏دانند و مردم را نیز بدان مى‏خوانند، از این جهت نیز تفرقه در میان مردم ایجاد مى‏کنند.
این گروه آگاهانه در خدمت دشمن‏اند و گروه نخست ناآگاهانه به مثابه ستون پنچم دشمن عمل مى‏کنند، و به جاى خدمت به اسلام ناخودآگاه بدان خیانت مى‏کنند. و به نام ولایت على، خلاف سیره او عمل مى‏کنند. هر دو گروه در خدمت دشمن قرار مى‏گیرند اینان فتوا مى‏دهند:
«... ثواب کشتن یک سنى با ثواب قتل پنج کافر حربى برابر است.» (19)
در برابر این فتواى جاهلانه گروهى دیگر از این عالم‏نمایان فتوا مى‏دهند.
«کشتن هر شیعه ایرانى برابر با کشتن هفتاد کافر حربى است.» (20)
آرى، آنانکه با پوشش تجدد و ترقى و پیشرفت به ایجاد تفرقه مى‏پردازند. نه عالم‏اند و نه پیشرفت و ترقى کشور را خواهانند. در حقیقت کشور را به سوى غرب منحط سوق مى‏دهند. و نیز آنانکه با پوشش علم و تقدس مآبى به تفرقه و تشتت دامن مى‏زنند نه عالم‏اند نه دلسوز مذهب. چرا که طریقه عالمان زمان‏شناس دلسوز غیر از این است.

5 - تعصبات نابجاى مذهبى‏
یکى دیگر از چالش‏ها و موانع انسجام اسلامى تعصبات مذهبى است، البته تعصب اگر از حد معقول تجاوز نکند و در راه دفاع از اسلام و ارزش‏هاى آن به کار گرفته شود و با هواهاى نفسانى ممزوج نشود، پسندیده و در برخى از موارد لازم و واجب مى‏باشد. حق و اهل حق همواره باید حامیانى داشته باشد وگرنه مورد هجوم قرار گرفته و از بین مى‏رود. على (ع) رابطه با همین‏گونه تعصب است که مى‏فرماید:
«فان کان لابد من العصبیة فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الأمور التى تفاضلت فیها المجداء و النجداءُ من بیئتات العرب... فتعصبوا لخلال الحمد...؛ (21)
اگر بناست تعصبى در کار باشد، پس تعصب خود را براى اخلاق پسندیده و کارهاى نیک و امور نیکى که افراد با شخصیت و بزرگان از خاندان‏هاى عرب داشتند، قراردهید... پس براى خصلت‏هاى پسندیده تعصب بورزید.»
این تعصب نه تنها مایه تفرقه نیست که مایه وحدت و همبستگى است. آن تعصبى مذموم است که در راه حق و اهل حق نباشد. آن تعصبى که مسلمانى حاضر نباشد حرف حق برادر دینى خود را بشنود چون هم مذهب او نیست. و یا از حرف یا عمل هم مذهب خود دفاع نماید و این همان تعصبى است که پیامبر (ص) ما را از آن برحذر داشته است:
«لیس منّا من دعا الى عصبیةٍ، لیس منّا من قاتل على عصبیةٍ و لیس منّا من مات على عصبیةٍ؛ (22)
از ما نیست هرکس به عصبیت دعوت کند. و هر آنکه به آیین عصبیت جنگ کند. و هر که بر آیین عصبیت بمیرد، نیز از ما نیست.»
باتوجه به حدیث یاد شده که از طریق فریقین نقل شده و احادیث دیگرى که در این باب داریم. تعصب نابجا براى مسلمان به هیچ روى، پسندیده نیست، حتى نسبت به غیرمسلمان، مسلمان همیشه باید آماده پذیرش حق باشد. اما متأسفانه درمیان ما مسلمانان این گونه تعصب‏هاى نابجا زیاد است. از باب نمونه: برخى از علماى اهل سنت نوشته‏اند:
پوشیدن انگشتر در دست راست سنت و سیره پیامبر (ص) است ولى باید آن را رها کرد چون شیعیان، این را شعار خود قرار داده‏اند.» (23)
و یا ابوحامد غزالى مى‏نویسد:
«مسطح کردن قبرها، در دین، مشروعیت دارد ولى چون رافضیان این را شعار خود قرار داده‏اند، ما از آن مى‏گذریم و قبرهایمان را خرپشته‏اى مى‏کنیم.» (24)
و یا ابن‏تیم که به عنوان مصلح، قرن بیستم از او در میان برخى از اهل سنت یاد مى‏شود گفته است:
«از اینجاست که برخى از فقها نظر دارند که باید بعضى از مستحبات را ترک کرد اگر شعار آنها (شیعیان) شده باشد زیرا هرچند ترک کردن بدان سبب واجب نباشد ولى براى اینکه سنى از رافضى شناخته شود و مشخص گردد باید مستحبات را ترک کرد زیرا مصلحت مشخص شدن سنى و تشبه نکردن به آنها و در نتیجه دورى جستن از آنها و مخالفت کردن با آنها، از مصلحت و فایده این مستحب، اعظم و برتر است.» (25)
سخنان یاد شده مایه شگفتى و تعجب است. در فتواهاى یاد شده به مخالفت با سنت رسول خدا (ص) دعوت مى‏شود. چرا؟ به علت اینکه شیعیان به آن سنت‏ها عمل کرده و آن را شعار خویش قرار داده‏اند. متأسفانه این گونه برخورد ویژه اهل سنت نیست در میان شیعه، نیز کم و بیش از این موارد دیده مى‏شود.
چه مصیبت‏هایى که این گونه تعصبات بر سر مسلمانان آورده چه خون‏هایى که به وسیله آن ریخته شده و چه بسیار نیروهایى که به جاى جنگ با مشرکین و کفار و دشمن مشترک در راه جنگ با فرزندان توحید بکار رفته است. و گاه چنان دیگر تعصبات فرقه‏اى به غلیان مى‏آمده و اوج مى‏گرفته که فرقه‏اى ترجیح مى‏داد براى نابودى فرقه‏اى دیگر، دست به دامن بیگانگان بیاویزد و از دشمن مشترک براى نابودى فرقه مقابل کمک جوید.
از باب نمونه: هنگامى که هیئت نمایندگى اسماعیلیه یا فدائیان الموت به فرانسه و انگلستان رفت و از دولت‏هاى فرنگ براى دفاع از طریقه اسماعیلى و دفع مغول کمک خواست اسقف وینجستر چنین گفت:
«بگذارید این سگان همدیگر را بدرند ونسل هم را کاملاً براندازند. آن وقت ما بر خرابه‏هاى بلاد ایشان بنیان آیین کاتولیک را استوار سازیم و در آن صورت دنیا یک چوپان و یک گلّه، بیش نخواهد داشت.» (26)
متأسفانه تاریخ سرزمین‏هاى اسلامى پر است از قتل‏ها، غارت‏ها و کشتارهاى دسته جمعى مسلمانانى علیه مسلمانان دیگر. صحنه‏هایى که به برخى از آنها در بخش حاکمان مستبد اشاره کردیم.

6- جهل مذاهب نسبت به یکدیگر
گاهى جهالت و آشنا نبودن مذاهب اسلامى نسبت به یکدیگر سبب مى‏شود که تا هر کدام دیگرى را به استناد اطلاعات نادرست، رقیب خود بپندارد و در جهت تخریب و از میان برداشتن او از هیچ تلاش فروگذار نکند و یا دست کم با تردید و احتیاط با او روبه‏رو شود. از باب نمونه، احمدامین مصرى در کتاب «فجر الاسلام» مى‏نویسد:
«تشیع همیشه پناهگاهى بوده براى کسانى که مى‏خواسته‏اند اسلام را نابود کنند.» (27)
علامه کاشف الغطاء مى‏فرماید: در زمانى که این کتاب منتشر شده بود احمد امین با جمعى از علماى مصر به نجف آمده بود، و به منزل ما نیز آمد. من در آن روز، او را با ملایمت بر نوشته‏اش سرزنش کردم، وى آخرین عذرى که در مقابل اعتراض من آورد این بود که: «من اطلاع، و مدارک کافى درباره شیعه نداشته‏ام». (28)
وقتى که عالمى این چنین قلم‏فرسایى کند. از توده مردم که اطلاع کافى از اسلام و مسائل آن ندارند، چه انتظار است. امروزه در عربستان سعودى، مرکز وحى بیش از هر چیز با واژه «هذا کفرٌ» و «هذا شرکٌ» روبه‏رو هستیم و با اندک چیزى نه تنها شیعیان که دیگر مسلمانان را نیز، متهم به شرک و کفر مى‏کنند، این در حالى است که اتهام، به ویژه تکفیر، در اسلام از آن به شدت نهى شده است و روایات بسیارى از شیعه و سنى در این‏باره رسیده است. (29)
بر اثر همین عدم شناخت و تبلیغات دشمن از یکدیگر است که برخى از جاهلان اهل سنت شیعیان را کسانى مى‏شناسند که قرآنى غیر از قرآن موجود دارند و پیامبرشان على (ع) است! و حج‏شان کربلا و نجف! ائمه را مى‏پرستند!! و به همین جهت بر خاکشان سجده مى‏کنند! و هر عمل صحیحى که در برابر اهل سنت انجام مى‏دهند از روى تقیه است... و نیز از آن طرف، اهل سنت در نظر برخى از شیعیان دشمنان سرسخت على و اهل بیت (ع) و در ردیف اهل کتاب و یا بدتر از آنان معرفى شده‏اند. شاید برخى چنین تصور کنند که این سخنان مربوط به گذشته است و شیعیان و اهل سنت دیگر چنین حرف‏هایى نمى‏زنند. اما متأسفانه باید گفت که بسیارى از این سخنان هم‏اکنون در مجامع طرفین گفته مى‏شود و طرفدارانى نیز دارد. ریشه تمام این بدگمانى‏ها و سوءظن‏ها و بلکه تهمت‏ها، بى‏خبرى از عقاید و احکام یکدیگر است.... به همین خاطر است که آیت‏اللَّه بروجردى (ره) در نامه‏اى به مفتى اعظم مصر، شیخ عبدالمجید سلیم مى‏نویسد:
«از خداى تعالى مى‏خواهم که بى‏اطلاعى و جدایى مسلمانان را نسبت به هم، به معرفت و شناخت واقعى و محبت و همبستگى مبدل سازد و انّه على مایشاء قدیر.» (30)

پى‏نوشتها:
1) خاطرات همفر، ص‏76.
2) امیر کبیر، هاشمى رفسنجانى، ص‏294.
3) مجله حوزه، ش‏16، ص‏102.
4) همان، ص‏103.
5) روزنامه جمهورى اسلامى، 5 خرداد 83.
6) کیهان ش‏18779، فروردین 86، ص 2.
7) خاطرات همفر، بند6، ص‏93.
8) دومذهب، به نقل از تریاق، ص‏333/، القاد القلوب یاغى، ص‏94 و «المسألة القادنیه ص‏25».
9) دو مذهب به نقل از القادیانى و القادیانیه، ص‏89.
10) النصر و الاجتهاد، ص‏7.
11) النصّ و الاجتهاد، مقدمه، ص‏62، مجله حوزه ش‏12، ص‏113، پروتکل‏هاى دانشوران صهیون، عجاج نویهض، ترجمه حمیدرضاشیخى، 276، آستان قدس رضوى.
12) مجله حوزه ش‏12، ص‏113، به نقل از حکم غیابى، روحانى، ص‏21.
13) مجله حوزه، ش‏12، ص‏114.
14) همان، ش‏12، ص‏107.
15) زندگانى شاه عباس اول، ج 3، ص‏32، نصرالله فلسفى، دانشگاه تهران.
16) همان، ج 3، ص‏34.
17) تاریخ ادبیات ایران، ذبیح‏اللَّه صفا، ج 1، ص‏237.
18) زندگانى شاه عباس اول، ج 3، ص‏35 - 37.
19) همان، ج 3، ص‏33.
20) همان، ج 3، ص‏33.
21) نهج البلاغه، خ‏192.
22) میزان الحکمه، ج 6، ص‏355، به نقل از سنن ابى داوود. و در این زمینه به اصول کافى مترجم 419، سفینه البحار ج 199 و نهج‏البلاغه. خ‏134 مراجعه شود.
23) همراه با راستگویان، تیجانى، ص‏294.
24) همان.
25) همان، ص‏294.
26) تاریخ ادبى ایران، از سعدى تا جامى، ادوارد برون، ص‏7، ترجمه و حواشى على‏اصغر حکمت. انتشارات ابن سینا.
27) همان.
28) آیین‏ها، (ترجمه اصل الشیعه و اصول‏ها)، 77.
29) کنز العمال، ج، ص‏3 حدیث ش‏827، ص‏35.
30) مشعل اتحاد، ص‏154


منبع: / ماهنامه / پیام زن / 1386 / شماره 191 و 192، بهمن و اسفند ۱۳۸۶/۱۲

نظر شما