انسجام اسلامى و چالشهاى فراروى
چالشهایى که بر سر راه تحقق انسجام اسلامى قرار دارد بسیارند از جمله: استعمار و توطئه هایش، صهیونیسم جهانى، حکومتهاى استبدادى، روشنفکران سکولار و عالمان متحجر، تعصبات نابجاى مذهبى، جهل مذاهب نسبت به یکدیگر، نفوذ و رسوخ رذائل اخلاقى در میان مسلمانان، غفلت مسلمانان... بخشى از این چالشها به شمار مىآیند. بىشک، با این چالشها و موانع به خوبى مىتوان مقابله کرد به شرط اینکه کارگزاران حکومتى، حوزههاى علمیه و بالاخره تمام نیروهاى فکرى و فرهنگى و سیاسى ملتهاى مسلمان تلاش چشمگیر به عمل آورند. خواستار انسجام اسلامى شدن گام اول است که رهبر انقلاب آن را طرح کردند. گامهاى بعدى به فعلیت درآوردن امکانات جهان اسلام، در این راستا است که با فعال شدن بازوى فکرى و فرهنگى جمهورى اسلامى ایران و هماهنگ عمل کردن آن با بازوى سیاسى در خارج از مرزها به ویژه در کشورهاى عربى اسلامى عملى خواهد شد.
در این مقال به برخى از چالشهاى فراروى انسجام اسلامى خواهیم پرداخت.
چالشها و انسجام اسلامى
1- استعمارگران
استعمارگران یکى از موانع بىچون و چراى انسجام و همبستگى به شمار مىآیند. آنان همواره یکى از عوامل اصلى ایجاد اختلاف و ایجاد کینه در میان مسلمانان بودهاند. شعار همیشگى آنان «تفرقه بینداز و حکومت کن» بوده است. علت تأکید بر بهرهگیرى از اختلاف در گذشته و حال از سوى آنان این است که آنان براى سلطه خود بر کشورهاى اسلامى و به غارت بردن منابع مادى و معنوى آنان با موانع عمدهاى روبهرو بودهاند. زاید اسلام و آموزههاى آن و همچنین نفوذ عالمان دینى سدّى محکم در برابر استعمارگران بوده است. آنان براى شکستن این سد راههاى گوناگونى را تجربه کردند، رویارویى نظامى، تحریف و وارونه جلوه دادن آموزههاى اسلامى. ترویج فساد و فحشاء و ایجاد اختلاف و تفرقه در میان مسلمانان و....
استعمارگران با جمعبندى تجربیات گذشته خود به این نتیجه رسیدهاند که بهترین و موفقترین راه براى دستیابى به اهدافشان ایجاد تفرقه در میان مسلمانان است. استعمارگران از جمله انگلیس در گذشته و حال براى ایجاد تفرقه در میان مسلمانان راههاى فراوانى را تجربه کردهاند. از جمله بهرهگیرى از رخنه و نفوذ مأموران خود در میان مسلمانان، از باب نمونه، همفر جاسوس کهنهکار انگلیسى در خاطراتش به بخشى از مأموریتهاى خود چنین اشاره مىکند:
«دامن زدن به اختلاف مذهبى با ایجاد حس بدگمانى و سوء ظن در میان مسلمانان شیعه و سنى و نگارش مطالبى اهانتآمیز، تهمتانگیز از سوى هر گروه نسبت به گروه دیگر ضرورت دارد. در اجراى این برنامه سودمند، تفرقه و نفاق نباید از صرف هزینههاى بسیار خوددارى شود.» (1)
استعمارگران براى رسیدن به این هدف شوم از جعل هر گونه اتهام و داستانسازى علیه شیعیان و اشاعه آن در بین اهل سنت و برعکس، و بزرگ جلوه دادن اختلافات مذهبى - به گونهاى که هر کدام دیگرى را کافر و حتى کشتن و نابودى یکدیگر را روا بدانند کوتاهى نکرده و با همه توان تلاش کردهاند که این اختلافات را با چاشنى داغ مذهبى در هم آمیزند از باب نمونه:
«در دوران صدارت امیرکبیر، انگلیسىها در قندهار و سنىها را تحریک مىکردند و به آنها القا مىکردند که اگر ایران حاکم بلامنازع افغانستان گردد، شیعه پیش مىافتد و منافع سنىها در خطر خواهد افتاد. اقدامات انگلیسىها در سنىها کارگر افتاده بود تا آنجا که روز عاشورا سال 1267 در حالى که شیعیان سرگرم عزادارى بودند. سنىها به تحریک عمال انگلستان بر سر آنها ریختند و کشتار فجیعى به راه انداختند.» (2)
و با این عمل آتش اختلاف را برانگیخته و دلهاى شیعیان را جریحهدار کردند. در این سوى در میان شیعیان دست به اعمالى مرموز زده تا علاوه بر نگهداشتن ریشه اختلاف، دلهاى برادران اهل تسنن را نسبت به شیعیان مکدر نمایند و اسباب آتشافروزى را مهیا سازند. نقل مىکنند:
«روضه خوانى، زاید در مسجدِ نزدیک سفارت عثمانى (در تهران) زاید هر روز صبح روضه حضرت زهرا (س) مىخواند. و پس از آن نسبت به خلیفه دوم بدگویى مىکرد. شخصى در پى جویى فلسفه این کار از روضهخوان سؤال مىکند. آقا مگر شما روضه دیگرى بلد نیستید؟ چرا هر روز همین روضه را مىخوانید؟ او مىگوید: شخصى بانى این روضهخوانى است. او براى هر روز 5 ریال به من مىدهد و مىگوید: روضه حضرت زهرا (ص) را با این خصوصیات بخوان.»
این شخص پس از تحقیق و پیدا کردن واسطهها و پرسش از آنها به سفارت انگلستان مىرسد و مشخص مىشود که سفارت انگلستان براى روضهخوانى روزى 25 تومان اختصاص داده است. چرا که هم سفارت عثمانى که سنى مذهباند و افرادى که از اهل تسنن، براى نماز به این مسجد مىآیند، نسبت به ایران و مذهب شیعه تحریک شوند. (3) نظیر همین قضیه در مشهد مقدس نیز، در محلى که مورد تردد و مرکز داد و ستد برادران اهل سنت و شیعه بوده، انجام مىگیرد.
شخصى در «دارالسیاده» حضرت رضا (ع) روضه حضرت زهرا (س) را به مدت دو سال نیم با آن شکل مخصوص مىخواند، در اینجا نیز پس از تحقیق و بررسى معلوم مىشود که این کار نیز توسط کنسولگرى انگلستان انجام مىگرفته است. (4) امروز نیز، استعمارگران از هلال شیعى و پیش افتادن شیعه در عراق و لبنان و... سخن گفته و کشورهاى اسلامى و علماى اهل سنت را علیه ایران تحریک مىکنند.
«مایکل برانت» به یکى از معاونان سابق سازمان سیا، همانند همفر، از سیاست تفرقه میان شیعه و سنى تا سرحد نابودى شیعیان سخن مىگوید. (5) و مؤسسه امریکن اینتر پرایز، تنها راه مقابله با نظام اسلامى ایران را ایجاد اختلافات داخلى و اختلاف بین شیعه و دیگر مسلمانان دانسته است. (6)
هدف اصلى استعمار، نابودى دین و غارت منابع مادى و معنوى همه مسلمانان است. اگر احیاناً قرائت خاصى از اسلام را مىپذیرد و با قرائت دیگرى به نام بنیادگراها به دشمنى مىپردازد این خود یک توطئه است تا از این راه اعتماد بخشى از مسلمانان را به خود جلب کرده و با وسیله قراردادن آنها به اهداف شوم و شیطانى خود برسند.
تلاشهاى استکبار براى تفرقه در میان مسلمانان بسیار گسترده است از جمله:
1- تحریک احساسات شیعه و سنى علیه یکدیگر که به نمونههایى از آن اشاره کردیم.
2- تأسیس فرقهها و گروههاى افراطى.
3- تدوین و تألیف کتابهاى تفرقهانگیز و نشر وپخش آنها.
4- راهاندازى سایتهاى اینترنتى با تحریک برخى از ناآگاهان شیعه و سنى و یا با نام شیعه و سنى.
5 - حمایت از افراد نامتعادل.
6- رواج اتهام و شایعه از سوى شیعه علیه اهل سنت و به عکس.
7- جلوگیرى از شناخت مسلمانان نسبت به یکدیگر.
8 - حمایت از حکومتهاى لائیک و روشنفکران لائیک و غربزده.
9- بزرگ نمایى اختلافات.
10- طرح موضوعات تفرقهافکنانه.
استعمارگران از عوامل یاد شده و عوامل دیگرى همانند آن براى تفرقه بهره مىگیرند براى اینکه بحث به درازا نکشد تنها به چند مورد که از اهمیت بیشترى برخوردار است اشاره مىکنم:
الف: تأسیس فرقهها و گروههاى افراطى
یکى از گامهایى که استعمار براى ایجاد اختلاف در میان مسلمانان برداشته و برمىدارد ایجاد و تأسیس فرقهها و گروههاى افراطى و استعمارى است. تا با ایجاد تفرقه و تشتت در میان مسلمانان به هدف اصلى خود که نابودى اسلام و مسلمانان است برسد. دستورالعمل استعمار پیر انگلیس، به جاسوسهاى خود در مناطق اسلامى در این باره چنین است:
«تبلیغ عقائد و مذاهب من درآوردى و ساختگى در مناطق اسلامى با برنامهریزى آگاهانه و منظم، به گونهاى که تبلیغ پس از ارزیابى زمینههاى مساعد فکرى در اقشار مردم صورت گیرد.
و خلاصه بىگدار نباید به آب زد... نشر و تبلیغ این مذاهب جعلى نباید منحصر و محدود و در مراکز تشیع باشد، بلکه در میان فِرَق اربعه اهل تسنن نیز باید مذاهبى از این دست به ترتیبى که یاد شد، انتشار یابد. و اختلافات و منازعات شدیدى بین این فرقهها برپا گردد تا بدان جا که هر فرقه خود را مسلمان واقعى، و دیگران را مرتّد، کافر. واجب القتل پندارد.» (7)
پس از این دستورالعمل، جاسوسان با مطالعه و دقت و شناخت موقعیتهاى اجتماعى و سیاسى جوامع و گرایشهاى افراطى و تفریطى به ایجاد فرقههایى دست زدند. روشن است که استعمارگران هیچگاه این کار را به گونهاى مستقیم انجام ندادن، بلکه براى اجراى این هدف به سراغ کسانى رفتند که از ایمان قوى و محکمى برخوردار نبوده و زمینه گرایشهاى گوناگون در آنان وجود داشت. ایجاد فرقههاى بهائیت و شیخیه، در میان شیعیان و وهابیت در میان اهل تسنن، و فرقه قادیانیه در میان مسلمانان هند، صوفىگرى، فرقه اسماعیله بابیت و بهائیت، همه و همه فرقههایى هستند که به وسیله استعمارگران به وجود آمدهاند. از باب نمونه: در اوج مبارزات ملت مسلمان هند و پاکستان ایجاد فرقه قادیانیه به وسیله انگلیس طرحریزى مىشود، و غلام احمد قادیانى کاندیداى این کار مىگردد. او در فتواهاى خود با همه توان تلاش مىکند که خشم مسلمانان را نسبت به دولت انگلیس فرو نشاند و آنان را به همکارى با انگلیس وادار سازد و چون بریتانیاى کبیر از جهاد اسلامى سخت ناراضى است، لذا غلام احمد رسماً جهاد را تحریم و آن را لغو شده اعلام داشت. (8)
او خود به صراحت مىگوید: «من قسمت عمده عمر خود را در تأیید حکومت انگلستان و پیروزى آن بسر آوردهام و در منع جهاد و وجوب اطاعت از اولى الامر «انگلیس» به اندازهاى کتاب و نشریه و اعلامیه منتشر کردهام که اگر آنها را جمع کنند، مثنوى هفتاد من کاغذ شود، من اینها را در مصر، سوریه، ترکیه و... پخش کردهام... من عقیده دارم که اسلام مرکب از دو جزءاست: اطاعت از خدا و اطاعت از حکومت بریتانیا، که امنیت را به ما ارزانى داشته و در سایه آن از ظالمین و ستمگران نجات یافتهایم». (9)
بدین وسیله در زمانى که مسلمانان احتیاج به وحدت شدیدى در راه مبارزه با استعمار انگلیس دارند، این فرقه نقش بزرگى را در ایجاد رخنه در صفوف مسلمانان و پراکندگى آنان اجرا مىنماید.
پس از انقلاب اسلامى نیز با فعال کردن برخى از همین گروهها و ایجاد و تأسیس برخى دیگر از گروههاى افراطى، اختلاف و تفرقه بین مسلمانان را پیگیرى مىکنند. چه کسى است که نداند فعال شدن صوفىگرى و بهائیت در ایران و وهابیت در عربستان سعودى و گروههاى تکفیرى در عراق و پاکستان بخشى از سیاستهاى استعمارى در جهت اختلاف بین مسلمانان در جهان اسلام است.
ب: تدوین و تألیف کتابهاى تفرقهانگیز
تدوین و تألیف کتابها، مقالات و رسالههاى تفرقهانگیز و نشر و پخش آن در میان مسلمانان یکى دیگر از توطئههاى استعمار در جهت تفرقه است. بسیارى از کتابهایى که هم اینک علیه اهل سنت و به عکس چاپ و نشر مىشود استعمار به گونهاى مستقیم و یا غیر مستقیم در آن نشر و پخش دخالت دارد. با پیگیرىهایى که چندى پیش انجام شد روشن شد که از یک مرکز سنى کتابهایى به نام شیعه و علیه اهل سنت و از یک مرکز شیعى کتابهایى علیه شیعه و به نام اهل سنت نشر مىشده است. متأسفانه کتابهایى که امروزه در کشورهاى اسلامى علیه اعتقادات شیعیان در تیراژ بسیار بالا نشر مىشود بسیار زیاد است. از جمله هر ساله کتابهایى در میان حجاج ایرانى و غیر ایرانى علیه شیعه پخش مىشود. و نیز در برخى از کشورها و منطقههاى سنىنشین کتابهایى علیه اهل سنت نوشته و پخش مىشود. این گونه کارها آن هم با وسعت فراوان و با تیراژ بسیار زیاد بدون برنامهریزى دشمنان اسلام ممکن نیست. همان گونه که بیش از این اشاره کردیم استعمارگران دیگر به اختلاف بین شیعه و سنى رضایت نمىدهند بلکه از دشمنى و جنگ آنان علیه یکدیگر سخن مىگویند و برهمین اساس در عراق به کشتار شیعیان پرداخته و آنان را به اهل سنت نسبت مىدهند و به کشتار اهل سنت پرداخته و آن را کار گروههاى شیعى و یا ایرانى قلمداد مىکنند.
ج: اتهامات مذاهب نسبت به یکدیگر:
یکى دیگر از عوامل تفرقه در میان مسلمانان اتهاماتى است که مسلمانان نسبت به یکدیگر وارد مىسازند. «نقش استعمار در جعل و رواج این اتهامات نیز، از سوى متفکران اسلامى، در بسیارى از موارد افشا شده است. استعمارگران با جعل و رواج برخى از تهمتها افکار مسلمانان را نسبت به هم تحریک کرده و ناآگاهان از مسلمانان نیز، رواج این اتهامات را در سطح وسیعى مرتکب شدهاند این مسئله اختصاص به گروهى خاص نداشته و در میان شیعیان نیز افرادى یافت مىشوند که عهدهدار نشر اکاذیب و تهمتها نسبت به اهل سنت بودهاند. در مقدمه کتاب النص و الاجتهاد در این باره چنین آمده است:
«نظر شرف الدین این بود که بسیارى از اختلافات سنى و شیعه پایه درستى ندارد، بلکه سرچشمه آنها دروغ و اتهامها و تبلیغاتى است که در شرایط زمانى خاص مطرح شده است و قدرتهاى سیاسى گذشته آنها را اشاعه دادهاند.» (10)
شرفالدین خود در کتاب الفصول المهمه فى تألیف الامه، به شرح عاملها و سببهاى نسبتهاى ناروا به شیعه پرداخته و نقش چند عامل زیرا را برجستهتر مىبیند:
کسانى که به شیعه اتهام مىزنند بر چهار دستهاند:
1- غرضهاى سیاسى گروهى از دانشمندان وابسته به پادشاهان بنىامیه و بنىالعباس، آنان در دورهاى که شیعیان امنیت اجتماعى و سیاسى نداشتند، مجوزى براى هجوم اصحاب قدرت به شیعیان مىساختند.
2- شمارى از عالمان اهل سنت نیز براى بازداشتن مردم از گرایش به شیعه اتهامهایى را به آنان نسبت مىدادند.
3- اشتراک لفظى نام شیعه، گروهى این نام را که بر فرقههاى گوناگون اطلاق مىشد به یک معنى مىدانستند. و چنین مىپنداشتند که عقاید گروههایى چون: کیسانیه، فطحیه، خطابیه و... با شیعیان در یک گروه قرار دارد.
4- گروهى نیز در نقل تهمتها بر علماى پیشین اعتماد کردند بدون اینکه در درستى و نادرستى آن تحقیق کنند و یا به منابع اصلى شیعه مراجعه کنند.
عوامل یاد شده نیز بیانگر آنند که حکومتهاى اموى و عباسى و عالمان وابسته به آنان... در اتهام به شیعه نقش داشتهاند.
بنگاههاى استعمارى به منظور تکمیل نقشههاى شوم خود در جدایى مسلمانان از یکدیگر، ضمن احیاى تهمتهاى گذشته و چاپ برخى از کتابهاى گذشته با ادبیات تازه و نو، تهمتهاى جدیدى را نیز که با اوضاع کنونى تناسب دارد متوجه شیعیان ساختهاند. استعمارگران، شیعه را به تروریسم «آشوبطلبى» متهم مىکنند. شیعیان را مخالف استقرار نظم و امنیت جهانى (البته نظم جهانى که خودشان خواهان آن هستند) دانسته، و بالاخره شیعه را اقلیتى جداى از دیگر مسلمانان معرفى مىکنند.
این اقدامات زمانى پایان خواهد یافت که همه مسلمانان یک تصمیم جمعى بر منع شایعهپراکنى و رواج اتهامات بر علیه یکدیگر گرفته و پیروان خود را به رعایت و اجراى آن ملزم کنند. چرا که این تهمتها، تعارضها و بدبینىها را افزایش داده و گروههایى را که باید در یک صف علیه دشمن قرار گیرند در برابر یکدیگر قرار مىدهد. و در نتیجه امکانات و فرصتهایى که باید در جهت افزایش توانمندىها و رؤیارویى با دشمن، صرف شود. صرف تخریب خودىها مىشود.
2 - صهیونیسم جهانى
صهیونیسم جهانى و یهودیان سلطهطلب یکى دیگر از عامل تفرقه در میان مسلمانان به شمار مىآیند. کاشتن بذر اختلاف و درگیرى در درون کشورهاى جهان به دست عوامل مرموز سیاسى و با استفاده از انگیزههاى مختلف دینى، قومى، نژادى، و براى فرسوده کردن توان داخلى دولتها، از جمله اهداف صهیونیسم است. به ذکر دو نمونه در این راستا بسنده مىکنیم: در یکى از موارد پروتکل پنجم سران صهیونیسم چنین آمده است:
«ولکنّا مع ذلک لسناى حاجة الى الخوف من اىّ خطر ما دمنا فى امان بفضل البذور العمیقه لکراهیتهم بعضهم بعضا و هى کراهیّة متأصله لایمکن انتزاعها، لقد بذرنا الخلاف بین کلّ واحد و غیره فى جمیع اغراض الامیّیین الشخصیه و القومیه بنشر التعصبات الدینیّه و القبیلیه خلال عشرین قرنا...؛ (11)
با این همه ما در سایه اختلافات عمیقى که بین ملل و فِرَق مختلف وجود دارد و به سادگى رفع نخواهد شد، از هیچ خطرى بیم نداریم، ما در سراسر ممالک جهان بذر اختلاف پاشیدهایم و به اختلافات قومى و نژادى و تعصبات دینى از بیست قرن پیش تا اینک، دامن زدهایم و آنها را به جان یکدیگر انداختهایم. به همین دلیل شما حتى یک دولت نمىیابید که در صورت قیام علیه ما بتواند یاورى براى خود پیدا کند چون هر دولتى مىداند که اتحاد بر ضد ما به زایان او تمام مىشود.»
یکى عوامل از همپاشى حکوت مقتدر عثمانى یهودیان سلطهطلب بودهاند در این باره چنین آمده است:
«... نادیده نمىتوان گذاشت که بخشى از یهودیان دنیاخواه سلطه طلب که... نقش اساسى رادر این ماجرا (از هم پاشیدن حکومت عثمانى) به عهده گرفتند... رهبران حزب «اتحاد و ترقى» «جاوید»، «طلعت» از یهودیان بودند.» (12)
این دو نمونه و موارد مشابه آن بیانگر آن است که صهیونیسم از زمان تشکل سیاسى تا کنون تلاش جدید در مناقشات مذهبى از خود نشان دادهاند. اینان زندگى در ارض موعود را جز به چند پارگى کشورهاى اسلامى میسر نمىدیدند و در این راه با وحدت اسلامى و دولت مقتدر اسلامى به مبارزه پیگیر برخاستند. امروز نیز دست صهیونیسم جهانى در بسیارى از «تنازعات فرقهاى» مشهود است. در جریانهایى چون کنفرانس طائف، طرح جدایى شیعیان از اهل سنت در کردستان ایران، درگیریهاى مذهبى بین فرقههاى مسلمان در لبنان، درگیرى مسلمانان در عراق. بسیارى از انتشارات توهینآمیز علیه فرقههاى اسلامى و... ردّ ایادى توسعه طلبان صهیونیست را به روشنى مىتوان دید. تفکر خطرناکى که در جنوب لبنان تبلیغ مىشد، با این عنوان که: فلسطینیان از یهودیان اسرائلى خطرناکترند چون آنان ناصبىاند و اینان اهل ذمّه، و در مجامع شیعى دیگر نیز این اندیشه را رواج مىدادند. این تفکر جز از ناحیه صهیونیستها، از مغز کدامین مسلمان منصف ممکن است تراوش کند، اگر به فرض از ابداعات آنان نباشد. بىشک آنان از مروجان این تفکر به شمار مىآیند تبلیغ این اندیشه، زمینهاى بود براى اخراج فلسطینیان رانده شده، از لبنان و دربدرىهاى جدید و دیدیم که این تبلیغ چندان هم بىتأثیر نبود بررسى میزان تأثیر صهیونیسم در ایجاد اختلاف مذهبى و فرقهاى نیازمند تحقیقى گسترده و مستقل است. (13)
3 - حکومتهاى استبدادى
حاکمان مستبد در کشورهاى اسلامى گاه خود عامل تفرقه به شمار مىآیند. چرا که اینان براى تثبیت قدرت و حکومت خود از هیچ عملى روى گردان نیستند. آنان گاه به شما مقتیضات سیاست با تحریک احساسات مذهبى و حمایت از فرقهاى، در برابر فرقه دیگر به اختلافات دامن مىزدند. در واقع آنان دلسوز مذهب و یا طریقت خاصى نبودند. حمایت از این یا آن فرقه جز براى اجراى اهداف خود نبوده است. لذا آنجا که سیاست و منافع آنان اقتضاء مىکرد به سختگیرى نسبت به فرقهاى خاص مىپرداختند و اگر سیاست و منفعت آنان گونهاى دیگر اقتضاء مىکرد از سختگیرى دست بر مىداشتند.
از باب نمونه: در هرات به علت تعصب عبیداللَّه خان ازبک هر روز پنج، شش کس، به واسطه تشیع و به گزارش برخى از ناآگاهان در چهار سوق هرات کشته مىشدند.... هر کس که با فردى عداوت داشت، او را نزد قاضى برده، و شهادت مىداد که او در زمان قزلباش، لعن ابوبکر و عثمان کرده، به گواه دو شاهد متعصب قاضى نیز حکم به قتل آنان مىداد. (14)
از طرف دیگر، در سال 910 ه. ق، شاه اسماعیل.... بر شهر طبس تاخت و هفت هزار تن از مردم آنجا را به جرم سنى بودن از دم تیغ گذراند. (15) سلیم خان اول نیز در سال 920 ه. ق، فرمان داد، تمام پیروان مذهب شیعه را که در ولایات عثمانى بسر مىبردند از هفت ساله تا هفتاد ساله، یا بکشند یا به زندان بیندازند. به گفته مورخان چهل هزار تن از شیعیان به فرمان وى کشته شده و پیشانى بقیه را به آهن گداخته و داغ کردند. (16)
در نمونهاى دیگر، به گفته مجمل التواریخ، سلطان محمود غزنوى پس از فتح رى چنین مىکند:
«... بسیار دارها بفرمود زدن، و بزرگان دیلم را بر دوخت کشیدند و بهرى را در پوست گاو دوخت و به غزنین فرستاد....» (17)
در سیاست مذهبى شاه عباسى گاه سخت گیر و گاه نرمش در برابر سنت را نیز مىیابیم که در تاریخ به شرح آمده است. (18)
امروزه، نیز حکومتهاى استبدادى همین سیاست را دنبال مىکنند وابستگى بیشتر آنان به استعمارگران سبب شده است که سیاستها و توطئههاى آنان را با هزینه بیتالمال مسلمانان به اجرا در آورند.
4- روشنفکران سکولار و عالمان متحجر
برخى از متحجران و روحانى نمایان، از فریقین، با گفتار و رفتار خود بر طبل تفرقه، کوبیده و مسلمانان را عملاً به جدایى و تشتت کشاندهاند. برخى از روشنفکران غربزده و سکولار، آنانى که اعتقادى به اسلام ندارند و با اینکه نام اسلام را یدک مىکشند. با تهاجمات خود به اسلام و آموزههاى آن مىپردازند. اینان از آنجا که توده مردم را رقیب خود و ناسازگار با اندیشههاى خود مىدانند کمتر حاضر به همراهى با آنان شده. از این روى اینان نیز، چالشى اساسى فراروى هم بستگى دینى مىگشایند و دستیابى به آن را دشوارتر مىسازند. افزون بر این، چون آنان غرب را قبله گاه خود مىدانند و مردم را نیز بدان مىخوانند، از این جهت نیز تفرقه در میان مردم ایجاد مىکنند.
این گروه آگاهانه در خدمت دشمناند و گروه نخست ناآگاهانه به مثابه ستون پنچم دشمن عمل مىکنند، و به جاى خدمت به اسلام ناخودآگاه بدان خیانت مىکنند. و به نام ولایت على، خلاف سیره او عمل مىکنند. هر دو گروه در خدمت دشمن قرار مىگیرند اینان فتوا مىدهند:
«... ثواب کشتن یک سنى با ثواب قتل پنج کافر حربى برابر است.» (19)
در برابر این فتواى جاهلانه گروهى دیگر از این عالمنمایان فتوا مىدهند.
«کشتن هر شیعه ایرانى برابر با کشتن هفتاد کافر حربى است.» (20)
آرى، آنانکه با پوشش تجدد و ترقى و پیشرفت به ایجاد تفرقه مىپردازند. نه عالماند و نه پیشرفت و ترقى کشور را خواهانند. در حقیقت کشور را به سوى غرب منحط سوق مىدهند. و نیز آنانکه با پوشش علم و تقدس مآبى به تفرقه و تشتت دامن مىزنند نه عالماند نه دلسوز مذهب. چرا که طریقه عالمان زمانشناس دلسوز غیر از این است.
5 - تعصبات نابجاى مذهبى
یکى دیگر از چالشها و موانع انسجام اسلامى تعصبات مذهبى است، البته تعصب اگر از حد معقول تجاوز نکند و در راه دفاع از اسلام و ارزشهاى آن به کار گرفته شود و با هواهاى نفسانى ممزوج نشود، پسندیده و در برخى از موارد لازم و واجب مىباشد. حق و اهل حق همواره باید حامیانى داشته باشد وگرنه مورد هجوم قرار گرفته و از بین مىرود. على (ع) رابطه با همینگونه تعصب است که مىفرماید:
«فان کان لابد من العصبیة فلیکن تعصبکم لمکارم الخصال و محامد الافعال و محاسن الأمور التى تفاضلت فیها المجداء و النجداءُ من بیئتات العرب... فتعصبوا لخلال الحمد...؛ (21)
اگر بناست تعصبى در کار باشد، پس تعصب خود را براى اخلاق پسندیده و کارهاى نیک و امور نیکى که افراد با شخصیت و بزرگان از خاندانهاى عرب داشتند، قراردهید... پس براى خصلتهاى پسندیده تعصب بورزید.»
این تعصب نه تنها مایه تفرقه نیست که مایه وحدت و همبستگى است. آن تعصبى مذموم است که در راه حق و اهل حق نباشد. آن تعصبى که مسلمانى حاضر نباشد حرف حق برادر دینى خود را بشنود چون هم مذهب او نیست. و یا از حرف یا عمل هم مذهب خود دفاع نماید و این همان تعصبى است که پیامبر (ص) ما را از آن برحذر داشته است:
«لیس منّا من دعا الى عصبیةٍ، لیس منّا من قاتل على عصبیةٍ و لیس منّا من مات على عصبیةٍ؛ (22)
از ما نیست هرکس به عصبیت دعوت کند. و هر آنکه به آیین عصبیت جنگ کند. و هر که بر آیین عصبیت بمیرد، نیز از ما نیست.»
باتوجه به حدیث یاد شده که از طریق فریقین نقل شده و احادیث دیگرى که در این باب داریم. تعصب نابجا براى مسلمان به هیچ روى، پسندیده نیست، حتى نسبت به غیرمسلمان، مسلمان همیشه باید آماده پذیرش حق باشد. اما متأسفانه درمیان ما مسلمانان این گونه تعصبهاى نابجا زیاد است. از باب نمونه: برخى از علماى اهل سنت نوشتهاند:
پوشیدن انگشتر در دست راست سنت و سیره پیامبر (ص) است ولى باید آن را رها کرد چون شیعیان، این را شعار خود قرار دادهاند.» (23)
و یا ابوحامد غزالى مىنویسد:
«مسطح کردن قبرها، در دین، مشروعیت دارد ولى چون رافضیان این را شعار خود قرار دادهاند، ما از آن مىگذریم و قبرهایمان را خرپشتهاى مىکنیم.» (24)
و یا ابنتیم که به عنوان مصلح، قرن بیستم از او در میان برخى از اهل سنت یاد مىشود گفته است:
«از اینجاست که برخى از فقها نظر دارند که باید بعضى از مستحبات را ترک کرد اگر شعار آنها (شیعیان) شده باشد زیرا هرچند ترک کردن بدان سبب واجب نباشد ولى براى اینکه سنى از رافضى شناخته شود و مشخص گردد باید مستحبات را ترک کرد زیرا مصلحت مشخص شدن سنى و تشبه نکردن به آنها و در نتیجه دورى جستن از آنها و مخالفت کردن با آنها، از مصلحت و فایده این مستحب، اعظم و برتر است.» (25)
سخنان یاد شده مایه شگفتى و تعجب است. در فتواهاى یاد شده به مخالفت با سنت رسول خدا (ص) دعوت مىشود. چرا؟ به علت اینکه شیعیان به آن سنتها عمل کرده و آن را شعار خویش قرار دادهاند. متأسفانه این گونه برخورد ویژه اهل سنت نیست در میان شیعه، نیز کم و بیش از این موارد دیده مىشود.
چه مصیبتهایى که این گونه تعصبات بر سر مسلمانان آورده چه خونهایى که به وسیله آن ریخته شده و چه بسیار نیروهایى که به جاى جنگ با مشرکین و کفار و دشمن مشترک در راه جنگ با فرزندان توحید بکار رفته است. و گاه چنان دیگر تعصبات فرقهاى به غلیان مىآمده و اوج مىگرفته که فرقهاى ترجیح مىداد براى نابودى فرقهاى دیگر، دست به دامن بیگانگان بیاویزد و از دشمن مشترک براى نابودى فرقه مقابل کمک جوید.
از باب نمونه: هنگامى که هیئت نمایندگى اسماعیلیه یا فدائیان الموت به فرانسه و انگلستان رفت و از دولتهاى فرنگ براى دفاع از طریقه اسماعیلى و دفع مغول کمک خواست اسقف وینجستر چنین گفت:
«بگذارید این سگان همدیگر را بدرند ونسل هم را کاملاً براندازند. آن وقت ما بر خرابههاى بلاد ایشان بنیان آیین کاتولیک را استوار سازیم و در آن صورت دنیا یک چوپان و یک گلّه، بیش نخواهد داشت.» (26)
متأسفانه تاریخ سرزمینهاى اسلامى پر است از قتلها، غارتها و کشتارهاى دسته جمعى مسلمانانى علیه مسلمانان دیگر. صحنههایى که به برخى از آنها در بخش حاکمان مستبد اشاره کردیم.
6- جهل مذاهب نسبت به یکدیگر
گاهى جهالت و آشنا نبودن مذاهب اسلامى نسبت به یکدیگر سبب مىشود که تا هر کدام دیگرى را به استناد اطلاعات نادرست، رقیب خود بپندارد و در جهت تخریب و از میان برداشتن او از هیچ تلاش فروگذار نکند و یا دست کم با تردید و احتیاط با او روبهرو شود. از باب نمونه، احمدامین مصرى در کتاب «فجر الاسلام» مىنویسد:
«تشیع همیشه پناهگاهى بوده براى کسانى که مىخواستهاند اسلام را نابود کنند.» (27)
علامه کاشف الغطاء مىفرماید: در زمانى که این کتاب منتشر شده بود احمد امین با جمعى از علماى مصر به نجف آمده بود، و به منزل ما نیز آمد. من در آن روز، او را با ملایمت بر نوشتهاش سرزنش کردم، وى آخرین عذرى که در مقابل اعتراض من آورد این بود که: «من اطلاع، و مدارک کافى درباره شیعه نداشتهام». (28)
وقتى که عالمى این چنین قلمفرسایى کند. از توده مردم که اطلاع کافى از اسلام و مسائل آن ندارند، چه انتظار است. امروزه در عربستان سعودى، مرکز وحى بیش از هر چیز با واژه «هذا کفرٌ» و «هذا شرکٌ» روبهرو هستیم و با اندک چیزى نه تنها شیعیان که دیگر مسلمانان را نیز، متهم به شرک و کفر مىکنند، این در حالى است که اتهام، به ویژه تکفیر، در اسلام از آن به شدت نهى شده است و روایات بسیارى از شیعه و سنى در اینباره رسیده است. (29)
بر اثر همین عدم شناخت و تبلیغات دشمن از یکدیگر است که برخى از جاهلان اهل سنت شیعیان را کسانى مىشناسند که قرآنى غیر از قرآن موجود دارند و پیامبرشان على (ع) است! و حجشان کربلا و نجف! ائمه را مىپرستند!! و به همین جهت بر خاکشان سجده مىکنند! و هر عمل صحیحى که در برابر اهل سنت انجام مىدهند از روى تقیه است... و نیز از آن طرف، اهل سنت در نظر برخى از شیعیان دشمنان سرسخت على و اهل بیت (ع) و در ردیف اهل کتاب و یا بدتر از آنان معرفى شدهاند. شاید برخى چنین تصور کنند که این سخنان مربوط به گذشته است و شیعیان و اهل سنت دیگر چنین حرفهایى نمىزنند. اما متأسفانه باید گفت که بسیارى از این سخنان هماکنون در مجامع طرفین گفته مىشود و طرفدارانى نیز دارد. ریشه تمام این بدگمانىها و سوءظنها و بلکه تهمتها، بىخبرى از عقاید و احکام یکدیگر است.... به همین خاطر است که آیتاللَّه بروجردى (ره) در نامهاى به مفتى اعظم مصر، شیخ عبدالمجید سلیم مىنویسد:
«از خداى تعالى مىخواهم که بىاطلاعى و جدایى مسلمانان را نسبت به هم، به معرفت و شناخت واقعى و محبت و همبستگى مبدل سازد و انّه على مایشاء قدیر.» (30)
پىنوشتها:
1) خاطرات همفر، ص76.
2) امیر کبیر، هاشمى رفسنجانى، ص294.
3) مجله حوزه، ش16، ص102.
4) همان، ص103.
5) روزنامه جمهورى اسلامى، 5 خرداد 83.
6) کیهان ش18779، فروردین 86، ص 2.
7) خاطرات همفر، بند6، ص93.
8) دومذهب، به نقل از تریاق، ص333/، القاد القلوب یاغى، ص94 و «المسألة القادنیه ص25».
9) دو مذهب به نقل از القادیانى و القادیانیه، ص89.
10) النصر و الاجتهاد، ص7.
11) النصّ و الاجتهاد، مقدمه، ص62، مجله حوزه ش12، ص113، پروتکلهاى دانشوران صهیون، عجاج نویهض، ترجمه حمیدرضاشیخى، 276، آستان قدس رضوى.
12) مجله حوزه ش12، ص113، به نقل از حکم غیابى، روحانى، ص21.
13) مجله حوزه، ش12، ص114.
14) همان، ش12، ص107.
15) زندگانى شاه عباس اول، ج 3، ص32، نصرالله فلسفى، دانشگاه تهران.
16) همان، ج 3، ص34.
17) تاریخ ادبیات ایران، ذبیحاللَّه صفا، ج 1، ص237.
18) زندگانى شاه عباس اول، ج 3، ص35 - 37.
19) همان، ج 3، ص33.
20) همان، ج 3، ص33.
21) نهج البلاغه، خ192.
22) میزان الحکمه، ج 6، ص355، به نقل از سنن ابى داوود. و در این زمینه به اصول کافى مترجم 419، سفینه البحار ج 199 و نهجالبلاغه. خ134 مراجعه شود.
23) همراه با راستگویان، تیجانى، ص294.
24) همان.
25) همان، ص294.
26) تاریخ ادبى ایران، از سعدى تا جامى، ادوارد برون، ص7، ترجمه و حواشى علىاصغر حکمت. انتشارات ابن سینا.
27) همان.
28) آیینها، (ترجمه اصل الشیعه و اصولها)، 77.
29) کنز العمال، ج، ص3 حدیث ش827، ص35.
30) مشعل اتحاد، ص154
منبع: / ماهنامه / پیام زن / 1386 / شماره 191 و 192، بهمن و اسفند ۱۳۸۶/۱۲
نظر شما