ابراهیم ابن هاشم قمی
ابراهیم بن هاشم کوفی قمی
ولادت
ابواسحاق، ابراهیم بن هاشم کوفی قمی، در اواخر قرن دوم هجری، عصر امامت امام کاظم (ع) در شهر کوفه دیده به جهان گشود.(1) وی در دامان خانواده ای بالندگی یافت که دوستدار و پیرو اهل بیت (ع) بود. ابراهیم بن هاشم، از پاکان، عالمان روشن ضمیر و راویان سختکوشی است که همت خویش را در راه ترویج دین حق و توانش را در مسیر اعتلای تشیع بذل نموده است. وی از تبار کسانی است که ولایت و محبت اهل بیت (ع) با جسم و روانشان در آمیخته، عاشقانه و شیدا، در طریق نشر معارف آل اللّه و عترت رسول اللّه (ص) گام می نهند. او از محدثان خبیر و فقیهان بصیر و دانشمندان زمانه شناسی است که علم و ایمان و عقل و دین را با هم پیوندی ناگسستنی زده است و در جاده های ظلمانی جهل و نادانی، اهل بیت (ع) را راهبران امین و فانوس هدایت این مسیر، برگزیده است.
خاندان
خاندان ابراهیم بن هاشم، همه از محبّین و ولایتمداران عترت نبوی (ص) بوده اند. فرزندان وی نیز از راویان علوم آل محمد (ص) و بسیاری از ایشان، از علمای شیعه بوده اند. ابراهیم دو فرزند دارد به نام علی بن ابراهیم و اسحاق بن ابراهیم.
علی بن ابراهیم، از موثق ترین روات و والامقام ترین عالمان شیعی است. وی کتابی در تفسیر قرآن دارد که یکی از کتب معتبر در این موضوع است. ایشان سه فرزند دارد که هر سه از ستارگان آسمان علم و معرفتند: احمد بن علی بن ابراهیم، از اساتید شیخ صدوق؛؛ محمد بن علی، صاحب کتاب «العلل»، که علامه مجلسی؛ در بحارالانوار در موارد بسیاری به نام آن تصریح می کند و ابراهیم بن علی، که او هم از راویان و محدثان است.
از فرزند دوم ابراهیم بن هاشم یعنی اسحاق روایاتی نقل شده است. به ظاهر از نظر سنی، ایشان از برادرش علی بن ابراهیم بزرگ تر بوده است.(2)
دوران جوانی
دوران جوانی ابراهیم، در محیطی سرشار از نام و یاد علی (ع) و در میان مردمانی شیفته علوم آل علی (ع) سپری گشت. او که جوانی خویش را غنیمتی بس بزرگ و فرصتی دست نایافتنی می دید، وجود و توان خویش را در راه تربیت اسلامی و آراستگی به اخلاق الهی صرف نمود؛ و لحظه ای از فراگیری علم و معرفت نمی آسود. او جوانی خود را جویباری می دید که در جهت مخالف روان نمی گردد. وی در محضر هر آموزگار و عالمی که توشه ای از علم و ادب داشت، زانو می زد و از خرمن تجاربش بهره ها می برد و می کوشید تا نفس خویش را از زشتی ها و پلشتی ها و خودبینی ها بپیراید؛ و بهترین و زیباترین لحظات عمر را در ستایش و پرستش خداوند بگذراند.
انتقال از کوفه به قم
دانشمندانی چون کشی، نجاشی و شیخ طوسی 4 در کتب خود در شأن ابراهیم این گونه می گویند:
«انّه اول من نشر احادیث الکوفیین بقم؛ او نخستین کسی است که حدیث کوفیان را در قم منتشر نمود.»
ابراهیم پس از فراگیری علوم و کسب احادیث از استادان حدیث، به قصد انتشار اخبار اهل بیت (ع) از کوفه بدین شهر روی آورد و به ترویج مکتب خویش در قم، همت گمارد. او دانش های گونه گون حدیث را از اطراف به دست آورد و سپس به قم آمد تا این سامان را از حدیث اهل بیت (ع) غنی سازد. او بعد از تحصیل حدیث کوفیانی چون ابن محبوب، به بغداد رفت و حدیث بغدادیان را از صاحبان کتاب و دانش فرا گرفت. وی ازمشایخ شام، عراق، کاشان، اصفهان، اهواز، ری، نیشابور، همدان، کرمان و... نیز بهره ها جست. هم اینک حدود هفت هزار حدیث فقهی، اخلاقی و تاریخی در کتاب های مذهبی، از او وجود دارد.(3) ابراهیم بن هاشم، پس از سال ها مجاهدت علمی و تلاش خستگی ناپذیر و دانش اندوزی، برای نشر اندوخته های خویش به قم می آید و در آشیانه اهل بیت (ع) و حوزه مهم درسی شیعه، سکونت می گزیند. با حضور وی در قم و فعالیت هایش در معارف غنی علوی و جعفری، تحولی شگرف در این حوزه بزرگ رقم می خورد.
حوزه های درسی کوفه و قم
از آن جهت که ابراهیم بن هاشم، نقش مهمی در ارتباط و اتصال حوزه های علمی قم و کوفه داشته است، بیان توضیح مختصری پیرامون وضعیت این حوزه ها و نوع برخورد و تلقی آن ها از یکدیگر در آن زمان، هم ذهن نقّاد و پرسشگر خوانندگان و بویژه جوانان عزیز را تا حدودی اقناع می کند و هم موقعیت برتر و منزلت برجسته ابراهیم، مشخص می شود.
با انتقال مرکز خلافت به کوفه و اقامت حضرت علی (ع) در این شهر، به تدریج روح تشیع در کالبد کوفه دمیده می شود، تا آنجا که هر گاه می خواستند به کسی نسبت شیعی دهند، او را کوفی و یا کوفی مذهب می نامیدند.(4) فضای باز سیاسی در اواخر عهد بنی امیه و اوایل حکومت بنی عباس و در دوران امامت صادقین (ع) ، موجب شد تا کوفه به عنوان مرکز تشیع، تکاپویی علمی را بیاغازد. نخستین گروه از شاگردان امام باقر (ع) از کوفه بودند و در رأس آنها، خاندان پربرکت شیعی «اعین» می باشد. نجاشی می نویسد:
«حسین بن علی بن زیاد وشّاد، موفق گردید نهصد تن از شاگردان امام صادق (ع) را در مسجد کوفه درک نماید.»
بدین ترتیب، کوفه از نزدیک ترین پایگاه های شیعه به چشمه فیاض اهل بیت (ع) شناخته می شود و پرچمدار نشر حقایق دینی و علمی می گردد. قم نیز اولین مرکز تشیع در ایران است. قم در قرن های سوم و چهارم، یکی از مهم ترین حوزه های شیعه در تدریس فقه و حدیث به شمار می رفته است. سابقه حدیثی قم به نیمه دوم قرن دوم باز می گردد. از همان زمان که برای نخستین بار، عمران بن عبداللّه قمی و برادرش عیسی بن عبداللّه، به خدمت امام صادق (ع) رسیدند و امام (ع) از آنان با عنوان «اهل بیت» خود یاد فرمودند. از حدود اوایل قرن سوم به بعد، منازعات و اختلافات علمی حوزه ها با یکدیگر و بویژه قم با عراق و مشخصاً کوفه را می توان شاهد بود. عوامل چندی در این اختلافات مؤثر بوده است که مهم ترین آنها، عبارتند از: اختلاف عقاید و نحوه برداشت از احادیث؛ اقدامات غالیان و تفرقه افکنی و حدیث سازی آنها، به گونه ای که حوزه قم برای مصون ماندن از آسیب های این جریان، به سختگیری در معیارهای پذیرش روایات روی آورد. سختگیری و شدت عمل ابن الولید و احمد بن محمد بن عیسی اشعری، در این باره مشهور است. احمد بن محمد بن عیسی، روایت کردن از یونس بن عبدالرحمان و حسن بن محبوب را تحریم کرده بود؛ زیرا یونس، شنیدن مستقیم راوی را در نقل احادیث، شرط نمی دانست. مشایخ قم، احمد بن محمد بن خالد برقی را از قم، به اتهام غلوّ، بیرون راندند.(5) در این عرصه، فعالیت و تلاش پویای ابراهیم بن هاشم، به عنوان یکی از پرورش یافتگان مکتب حدیثی عراق، برای نشر احادیث کوفیان در قم، اهمیتی به سزا می یابد و می توان او را بنیانگذار مکتب حدیثی جدید در قم دانست.
روایت ابراهیم از امام صادق (ع)
ابراهیم بن هاشم قمی، از راویانی است که در روایتش از ائمه (ع) تشتت آرای بسیاری وجود دارد. بیشتر رجال شناسان شیعه، ابراهیم را از زمره اصحاب و روایتگران امام صادق (ع) نمی دانند؛ البته برخی از ایشان همانند شهید ثانی؛ و سید داماد (میرداماد؛) با استناد به روایتی از کتاب کافی و نیز فاصله اندک زمانی میان عصر امام صادق (ع) تا شهادت امام رضا (ع) ، چنین موضوعی را بعید ندانسته اند. اگر پژوهشی در احادیث ابراهیم داشته باشیم، مشخص می گردد که او بدون واسطه - و حتی با یک واسطه هم - روایتی از امام صادق (ع) ندارد. روایت موجود در کتاب کافی را هم بسیاری از محققان بزرگ همچون علامه بحرالعلوم؛ نپذیرفته اند.(6) و از دیگر سو اگر او از اصحاب و یا درک کنندگان امام صادق (ع) می بود، علمای شیعه، نام او را در زمره اصحاب امام صادق (ع) ذکر می نمودند. در آن صورت وی می بایست از امام کاظم (ع) هم روایتی می داشت.(7)
روایت ابراهیم از امام رضا (ع)
ابراهیم بن هاشم قمی، از هم عصران و درک کنندگان محضر امام رضا (ع) است. با این حال، بسیاری از محققان و دانشمندان او را از اصحاب امام (ع) بر نمی شمارند. و عدم وجود روایتی بدون واسطه از او از امام رضا (ع) در میان احادیث فراوان وی (حدود 7000 حدیث) را، دلیل عدم مصاحبت ایشان با امام (ع) دانسته اند؛(8) اگر چه وی از بسیاری از اصحاب و یاران آن امام همام همانند یونس بن عبدالرحمان، روایت نقل نموده است.
یونس بن عبدالرحمان
با روشن کردن ابعاد شاگردی ابراهیم نزد یونس بن عبدالرحمان، علاوه بر ترسیم بهتر فضای سیاسی و اجتماعی آن زمانه، ارزش فعالیت ها و تلاش های وی نیز نمایان می شود.
یونس بن عبدالرحمان از شاگردان و اصحاب ممتاز و گرانقدر امام رضا و امام جواد (ع) بوده و از مشایخ حدیثی شیعه می باشد. ابراهیم بن هاشم مدتی در نزد او، علوم اسلامی و شیعی را آموخت؛ اما باز هم مورد طعن و ردّ مشایخ و علمای حوزه قم قرار گرفت. از همین جهت است که برخی از علما، شاگردی و روایت ابراهیم از یونس را نمی پذیرند؛ زیرا بر این باورند که اگر ابراهیم شاگرد و روایت کننده یونس می بود، نمی بایست حوزه قم او را گرامی بدارد و روایاتش را قبول نماید.(9)
این استدلال، چندان پایه استواری ندارد. زیرا قبول روایات ابراهیم با وجود عدم پذیرش روایات یونس، دلالت بر نهایت تقوای ابراهیم و وثوق و اطمینان قمی ها به او دارد.(10) از سوی دیگر، ابراهیم برای نشر معارف و احادیث اهل بیت (ع) و نیز به جهت آن که حساسیت حوزه قم را بر نینگیزد، تظاهری به شاگردی یونس و نیز روایت از او و حتی از شاگردان وی نمی کرده است.(11) مطلب مهم دیگر آن که ردّ و طعن یونس در اوایل امامت امام رضا (ع) و آغاز مسأله واقفیه بوده (واقفیه معتقد به امامت امام رضا (ع) نبودند.) و یونس از مخالفان آنها به شمار می رفته است. واقفیه خیلی کوشیدند تا او را در جرگه خویش وارد کنند اما تلاششان بی ثمر ماند؛ حتی برخی از سران واقفیه ده هزار درهم برای او ضمانت کردند؛ اما یونس نپذیرفت. در نتیجه این مخالفت ها بود که به اشاعه شایعات و رواج مطالبی علیه او مبادرت ورزیدند تا او را در موضعی متقابل با امامت امام رضا (ع) نشان دهند و دیدگاه شیعیان را نسبت به وی مشوّه سازند؛ ولی همین که امر امامت امام رضا (ع) بر همگان آشکار گشت و از امام (ع) درباره یونس بن عبدالرحمان پرسیدند، حضرت (ع) او را ستودند. در این وضعیت مشایخ قم نیز به او مراجعه کردند و از طعن او دست کشیدند، به گونه ای که برخی از ایشان توبه و استغفار نمودند.(12) یونس بن عبدالرحمان که از شخصیت های مبرّز شیعی محسوب می شود، علاوه بر حدیث و فقه، در کلام و برخی علوم دیگر نیز از برجستگان است. بنابراین روایت نکردن ابراهیم از وی، نمی تواند دلیلی بر عدم شاگردی ابراهیم نزد او باشد.(13)
نقش مهم و منحصر به فرد ابراهیم در پیوند حوزه های قم و عراق و به طور مشخص کوفه، را می توان از آنچه گفتیم، دریافت.
ابراهیم در کلام علما
محققین و دانشمندان علوم اسلامی، ابراهیم بن هاشم قمی را بسیار ستوده اند. او اولین نشردهنده اخبار کوفیان در قم است که این خود، دلالت بر جلالت مقام او دارد. شاید بتوان وی را پرچمدار و سلسله جنبان نهضت حدیثی، در میان راویان و محدثان حوزه درسی قم دانست. ابراهیم در میان راویان بیشترین و گسترده ترین روایات را دارد. در بسیاری از ابواب فقهی و اخلاقی، از او حدیث نقل شده است و کمتر بابی است که از روایات او تهی باشد.(14) وی متجاوز از 6400 حدیث روایت کرده و مشایخ و اساتید او را در حدود 160 تن ذکر نموده اند.(15) این همه، بر مقام شامخ و موقعیت سترگ او می افزاید. شهید ثانی؛ وی را از اجلّ اصحاب و والاترین اعیان شیعه و «کثیر العلم و الروایة» معرفی نموده و ایشان را از کسانی می داند که این حدیث امام صادق (ع) در شأن ایشان مصداق یافته است:
«اعرفوا منازل الرجال بقدر روایتهم عنّا»؛ منزلت هر کس را به مقدار روایتش از ما بشناسید.(16)
علامه بحر العلوم؛ نیز ایشان را با عباراتی چون: «کثیرالروایة، واسع الطریق، سدید النقل و مقبول الحدیث» می ستاید.(17)
سید داماد؛ او را چنین می شناساند:
«هو (ابراهیم بن هاشم) شیخ الشیوخ، قطب الاشیاخ، وتد الاوتاد، و سند الاسناد.»(18)
آنچه برشمردیم، نمونه ای بود از رفعت مقام این محدث گرانمایه و روایتگر فرزانه علوم آل البیت (ع) که بر زبان و قلم بزرگان دین و مذهب، جاری گشته است.
مقام معنوی و اخلاقی ابراهیم
ابراهیم بن هاشم، از زمره عالمانی است که علم و دانش بشری را با ایمان و تقوای الهی، توأم ساخته اند. اینان عمل شایسته را به علم بایسته، آراسته اند. او سال هایی دراز بر مرکب رمیده نفس، تازیانه ادب و معرفت نواخت و جان خویش را به نور حقیقت و ماهتاب هدایت جلا داد.
وی در این راه به مقاماتی ناگفته، دست یافت. او از کسانی است که توانست در زمان غیبت کبری به محضر نگین عالم خلقت و دُرّ جهان وجود، حضرت حجت بن الحسن المهدی - عجل اللّه تعالی فرجه الشریف - راه یابد و به شرف دیدار حضرتش نایل آید.(19) این ویژگی ها افزون بر مقام علمی ابراهیم بن هاشم، نشان از عظمت روحی، معنوی و وارستگی اخلاقی وی دارد. و جایگاه او نزد اهل بیت (ع) را می نمایاند.
فعالیت های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی
حالات و احادیث ابراهیم نشان از آن دارد که وی دارای بینش و اندیشه عمیق شیعی با رویکردی اجتماعی و سیاسی بوده است. حضور پررنگ و تلاش فزاینده وی در جهت فراگیری معارف شیعه و ترویج و گسترش آنها، در شرایط سخت حاکمیت ظلم و خفقان، گویای چنین واقعیتی است. در شرایطی که حکومت عباسیان حلقه محاصره مادی و روانی شیعیان را تنگ تر می کرد، تا آنجا که امام جواد (ع) در سن 25 سالگی به شهادت رسیده و امام هادی و امام عسکری (ع) ، سال های بسیاری از عمر خویش را در قلعه نظامی عباسیان (سامرا) به سر می برند و در موقعیتی که مرقد مطهر سید الشهدا (ع) را ویران کردند تا تجلی روح تشیع را بازدارند، انتشار روایات اهل بیت (ع) آن هم با مضامینی دقیق و والا، کاری بس سترگ است. روایات او روح پر تلاطم و پویای اجتماعی و سیاسی را نمایان می سازد. پرسش های وی در مسایل مختلف فقهی، اجتماعی و سیاسی، اخبار او پیرامون جایگاه فراگیر و گسترده امامان (ع) و مظلومیت ایشان، و عدم مشروعیت دستگاه جور خلافت، بازتاب چنین اندیشه ای است.
برای همین جهت است که ابراهیم برای اقتدار تشیع و یکسان سازی احادیث شیعه و یکپارچگی حوزه های درسی آن ها، گام های بزرگی بر می دارد. وی در این راه به هر کجا که باید، سفر می کند و در نهایت، به مرکز مهم شیعه، یعنی قم می رسد.
وثاقت ابراهیم بن هاشم
شخصیت ارجمند ابواسحاق ابراهیم بن هاشم قمی، چونان محضر فروزان پرتو می دهد. او در میان محدثین و در نظر محققین، جایگاه برجسته ای را به خود اختصاص داده است. بسیاری از عالمان و بزرگان او را موثّق دانسته اند و به عدالت او تصریح نموده اند. تمامی دانشمندان اسلامی در سده های اخیر، در این موضوع همرأی هستند؛ گرچه برخی از عالمان قرن های نخستین اسلام، بدان جهت که کلام صریحی در مدح او به دستشان نرسیده است، حدیث او را حسن (یکی از مراتب سنجش احادیث که پایین تر از حد صحیح است.) خوانده اند، ولی حتی در سخن اینان نیز تردید و دوگانگی وجود دارد. همه علما، اجماعاً روایات او را پذیرفته اند. سید بن طاووس در روایتی که در سندش ابراهیم است، می فرماید: «وروات الحدیث ثقات بالاتفاق؛(20) و روایتگران این حدیث، همگی از موثّق ترین کسانند.»
ابن قولویه؛ در اسناد کتاب کامل الزیارات ، وثاقت تمام کسانی را که راوی احادیث این کتابند که از جمله آنها ابراهیم می باشد، گواهی می دهد.(21)
علّامه حلی؛ در این مورد می نگارد: «من هیچ یک از اصحاب رانیافتم که او را قدح (مذمت) کرده باشد و نیز کسی که به عدالت او تصریح کرده باشد. روایات او بسیار است و ارجح قبول آن است.»(22)
شهید ثانی؛ حدیث ابراهیم را از بالاترین و بهترین مراتب «حسن» می داند و طریق روایی او را از بهترین طرق می شناسد. وی درباره آن می نویسد:«احادیث ابراهیم، از جمله روایاتی است که بدان اعتماد بسیار می ورزند. اگر چه نصّی در توثیق او وارد نگشته است؛ اما بنا بر ظاهر او از بزرگان اصحاب و بلند مرتبگان آنهاست. این سخن به این منزلت بالا و موقعیت والا در کلام امام صادق (ع) اشاره دارد که فرمودند:
«بشناسید منزلت اشخاص را به مقدار روایات آنها از ما اهل بیت (ع) »(23)
از شیخ بهایی آمده است که وی از پدر بزرگوارش نقل کرد که می گفته است: «من از آن شرم دارم که حدیث ابراهیم را صحیح ندانم.»(24). از عبارات محقق اردبیلی و محقق بحرانی؛ بر می آید که ابراهیم را از زمره موثقین می دانسته اند. علّامه مجلسی؛ نیز روایات او را حسن اما در مرتبه صحیح، معرفی می کند.
علامه بحرالعلوم؛ می فرماید: «قول صحیح تر نزد من آن است که او ثقه و حدیثش صحیح است.»(25) مرحوم سید داماد؛ پس از آن که روایات ابراهیم را از دیدگاه علمای پیشین، نزدیک و تالی درجه صحّت می داند، می نویسد:«صحیح و صریح نزد من آن است که طریق ابراهیم صحیح است. چه، جلالت و عظمت شأن او برتر از آن است که کسی او را تعدیل و توثیق نماید.» سپس می افزاید:«بزرگان و نام آورانی همچون شیخ مفید، شیخ صدوق و شیخ طوسی، شأنشان بالاتر از آن است که دیگران آنها را توثیق کنند. ابراهیم نیز که از نامدارترین و والاترین بزرگان شیعه است، سزاواراین ستایش است که:«هو اول من نشر احادیث الکوفیین بقم و هو تلمیذ یونس بن عبدالرحمان.» این لفظ کامل است و تعبیری جامع.»(26) آنچه گذشت، معانی بلندی بود که از سوی عالمان شیعی در وصف شخصیت و وثاقت او نگاشته و گفته شده است. عمده دلایلی که سید بحرالعلوم؛ و دیگران بر صحت روایات و وثاقت ابراهیم آورده اند، عبارت است از:
1 - آنچه علی بن ابراهیم بن هاشم فرزند فاضل و ثقه و بزرگوار او در خطبه تفسیر معروفش می گوید: «و نحن ذاکرون و مخبرون بما انتهی الینا و رواه مشایخنا و ثقاتنا عن الذین فرض اللّه طاعتهم و اوجب ولایتهم؛ ما آنچه را که به ما رسیده است، بیان می داریم؛ مشایخ و ثقات ما، از کسانی که خداوند اطاعت و ولایت آنها (اهل بیت (ع) ) را بر ما واجب ساخته است، آن را روایت کرده اند.» این در حالی است که بیش ترین روایات او از پدرش ابراهیم می باشد. چنان که می نگرید وی در ابتدای کتاب خویش، به وثاقت مشایخ اسناد کتاب، از جمله پدرش ابراهیم، اذعان می نماید.(27)
2 - بسیاری از علمای پس از علامه حلی؛ (متأخرین) وی را توثیق نموده اند. و عدم توثیق قاطع علمای قبل از علامه؛ (متقدّمین) به علت دست نیافتن به اسباب توثیق بوده است. در این صورت باید گفت که سخن و نظر ایشان (متقدّمین) حجتی برای ما نخواهد بود.(28)
3 - روایات ابراهیم در موارد متعددی از جانب فقهای بزرگ شیعه، همانند شهید اول، شهید ثانی و علامه حلی - رحمهم اللّه - به «صحت» توصیف یافته است.(29)
4 - اصحاب و علما بر قبول روایات ابراهیم بن هاشم، متفقند، با آن که در حجیّت حدیث «حسن» آرای مختلفی ابراز نموده اند. این، وجه جمعی است بر اعتبار و شایستگی او که با وجود توصیف روایاتش به «حسن» از سوی متقدمین، در قبول روایاتش درنگ نکرده اند.(30)
5 - اصحاب و عالمان بزرگ شیعه، چونان کشّی، نجاشی و شیخ طوسی؛ در شرح حال این راوی فرهیخته نگاشته اند:
«انّه اول من نشر احادیث الکوفیین بقم.»
این خود دلیل مستقلی است بر وثاقت ابراهیم. چه، حوزه قم که در پذیرش روایات، شیوه سختگیرانه ای داشته است، نمی توانسته نسبت به روایات ابراهیم و انتشار آنها بی تفاوت باشد. از این جهت عدم طرد او از جانب مشایخ قم، دلیل بر نهایت وثاقت او است.(31)
تألیفات
علمای رجال در شرح حال ابراهیم بن هاشم قمی و در شمار آثار نوشتاری او، دو کتاب «قضایا امیرالمؤمنین (ع) » درباره قضاوت های حضرت علی (ع) و کتاب النوادر را ثبت نموده اند. این دو اثر ارزشمند، با کمال تأسف، در سوانح ایام و حوادث روزگار از بین رفته و به دست ما نرسیده است.(32)
مشایخ و اساتید
ابو اسحاق، ابراهیم بن هاشم قمی، در میان محدثان و روایتگران، شاید دارای پرشمارترین مشایخ و اساتید باشد. او از امام جواد (ع) بدون واسطه روایت دارد و از شاگردان و اصحاب این امام همام محسوب می گردد. وی در راه ترویج معارف آل اللّه، سر از پا نشناخته، دشواری و رنج سفر را به جان می خریده است و هماره بی قرارانه در پی کسب حقایق نبوی و علوی بوده است. از این رو هر قطره ای از معارف دریای حقیقت را که نزد کسی می یافته است، از او برگرفته. علما و محققین، 160 تن از کسانی که ابراهیم از ایشان روایت دارد، را ذکر نموده اند. بازگو نمودن تمامی آنها، در گنجایش این مقاله نیست. بنابراین به ذکر اسامی تعدادی از ایشان که در رجال سید بحرالعلوم؛ آمده است، اکتفا می کنیم :
ابراهیم بن ابی محمود الخراسانی ؛ ابراهیم بن محمد بن وکیل الهمدانی؛ احمد بن محمد بن ابی نصر ؛ جعفر بن محمد بن یونس ؛ حسن بن جهم ؛ حسن بن علی الوشاء؛ حسن بن محبوب ؛ حماد بن عیسی ؛ حنان بن سدیر ؛ حسین بن سعید ؛ حسین بن یزید النوفلی ؛ ریان بن صلت؛ سلیمان بن جعفر الجعفری ؛ سهل بن الیسع ؛ صفوان بن یحیی ؛ عبدالرحمان بن حجاج ؛عبداللّه بن جندب ؛ عبداللّه بن مغیره ؛ عبداللّه بن میمون القراح ؛ فضالة بن ایوب ؛ محمد بن ابی عمیر؛ محمد بن عیسی بن عبید ؛ یحیی بن عمران الحلبی و نضر بن سوید.(33)
شاگردان
شاگردان و دانش آموختگان مکتب درس و حدیث ابراهیم بن هاشم، هر یک از نامداران و شایستگان تشیع به شمار می روند. آنان خود جایگاهی ممتاز در میان همگنان خود داشته اند. برخی از آنها عبارتند از: 1 - احمد بن ادریس قمی؛ 2 - سعد بن عبداللّه اشعری؛ 3 - عبداللّه بن جعفر حمیری؛ 4 - علی بن ابراهیم بن هاشم قمی؛ 5 - علی بن حسن بن فضال؛ 6 - محمد بن حسن بن صفار؛ 7 - محمد بن احمد بن یحیی بن عمران اشعری؛ 8 - محمد بن علی بن محبوب؛ 9 - محمد بن یحیی العطار و 10 - حسن بن متیل.(34)
برای آشنایی بیشتر با این افراد، به مجلّدات «ستارگان حرم» مراجعه نمایند.(35)
تاریخ وفات و مدفن ابراهیم
تاریخ وفات ابراهیم بن هاشم، محدّث برجسته و فقیه تلاشگر علوم اهل بیت (ع) چونان ولادت او، به طور دقیقی مشخص نیست؛ اما از آن رو که وی از شاگردان امام جواد، امام هادی و امام عسکری (ع) روایت دارد،(36) چنان چه ولادت او در ایام امامت امام کاظم (ع) باشد، می توان وفاتش را در حدود اواخر نیمه اول و اوایل نیمه دوم قرن سوم (مثلاً سال 260 ه . ق) دانست. مدفن وی نیز، به قرینه ورود وی به شهر قم و واقع بودن مقبره پسر بزرگوارش در این شهر مقدس، در قم می باشد؛ لکن امروزه نشانی از قبر او موجود نیست.
نمونه هایی از روایات ابراهیم بن هاشم
برای آن که صفحه دل را به نور روایات اهل بیت (ع) مصفا سازیم، به معدودی از احادیث اخلاقی و معرفت آموز ابراهیم، تبرّک می جوییم:
1 - عن الصادق (ع) ، عن آبائه، عن علی (ع) قال: قال رسول اللّه (ص) :
«ما جمع شیی ء الی شیی ء افضل من حلم الی علم(37)؛امام صادق (ع) ، از پدرانش، از علی (ع) روایت می کند که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هیچ چیزی بهتر از جمع حلم و علم با چیز دیگری جمع نشده است.»
2 - عن موسی بن جعفر (ع) : قال: قال رسول اللّه (ص) :
«الغضب یفسد الایمان کما یفسد الخل العسل»(38)؛ پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «خشم آنسان ایمان را تباه می سازد که سرکه عسل را.»
3 - عن جعفر بن محمد (ع) ، عن ابیه، عن آبائه، قال: قال رسول اللّه (ص) :
«الغیرة من الایمان و البذاء من النفاق.»(39)؛ پیامبر اسلام (ص) فرمودند: «غیرتمندی از نشانه های ایمان و ناسزاگویی از علامات نفاق است.»
4 - قال الصادق (ع) :
«اذا کان یوم القیامة نشر اللّه تبارک و تعالی رحمته حتی یطمع ابلیس فی رحمته.»(40)؛ امام صادق (ع) می فرمایند: «چون صحنه قیامت فرا رسد، چنان رحمت الهی گسترانیده می شود که شیطان نیز بدان امیدوار می گردد.»
5 - عن ابی عبداللّه (ع) :
«ما لکم تسوؤن رسول اللّه (ص)!» فقال له رجل: «جعلت فداک و کیف نسوؤه؟!» فقال: «اما تعلمون ان اعمالکم تعرض علیه؛ فاذا رأی فیها معصیة اللّه، ساءه. فلا نسوؤا رسول اللّه (ص) و سروه.»(41)؛ روزی امام صادق (ص) به گروهی که نزد ایشان بودند، فرمودند: «چرا رسول خدا را می آزارید!» فردی از آنان رو به امام (ع) کرد و گفت: «ما چگونه پیامبر را آزار می دهیم؟!» حضرت فرمودند: «مگر نمی دانید که اعمالتان بر پیامبر (ص) عرضه می گردد و چون گناهی ببیند، اندوهگین می گردد. بنابراین پیامبر (ص) را میازارید؛ بلکه او را شادمان سازید.»
6 - عن الرضا (ع) ، عن امیرالمؤمنین (ع) ، قال: قال رسول اللّه (ص) :
«اخبرنی جبرئیل عن اللّه عزوجل، انه قال: علی بن ابیطالب حجتی علی خلقی، ودیان دینی. اخرج من صلبه ائمة یقومون بامری و یدعون الی سبیلی بهم ادفع البلاء عن عبادی، و بهم انزل من رحمتی.»(42)؛ امام رضا (ع) از امام علی (ع) و ایشان از پیامبراکرم (ص) روایت می کند: «جبرئیل مرا این گونه از سوی خداوند خبر رساند که، علی بن ابیطالب حجت من بر بندگانم و زنده گرداننده دین من است. از نسل او امامانی پا به عرصه وجود خواهند گذاشت که بر پا کنندگان امر من و دعوتگران به سوی منند. به واسطه آنان، بلاء را از بندگانم دفع می کنم و به جهت ایشان، رحمتم را می گسترانم.»
پی نوشت ها
1 - تهذیب المقال، ج 1، ص 275.
2 - مستدرکات علم رجال الحدیث، ج 1، ص 226 و 225.
3 - کیهان فرهنگی، سال هفتم، ص 28، بهبودی.
4 - تاریخ حدیث شیعه.
5 - برگرفته از کتاب تاریخ حدیث شیعه، با تلخیص و تصرف.
6 - رجال بحر العلوم، ج 1، ص 446.
7 - بهجة الآمال، ج 1.
8 - رجال بحر العلوم، ج 1، ص 445؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 312 و قاموس الرجال، ج 1، ص 324.
9 - قاموس الرجال، ج 1، ص 332؛ منتهی المقال، ج 1، ص 216؛ معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 312 و تهذیب المقال، ج 1، ص 279.
10 - تنقیح المقال، ج 1، ص 40 و تهذیب المقال، ج 1، ص 278.
11 و 12 - تهذیب المقال، ج 1، ص 279.
13 - همان و تنقیح المقال، ج 1، ص 39.
14 - رجال بحر العلوم، ج 1، ص 439.
15 - معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 321 - 317.
16 - کتاب مسالک: در بحث وقوع طلاق به صیغه امر و عدم توارث به عقد منقطع؛ شرح دروس: مسأله مسّ مصحف.
17 - رجال بحر العلوم، ج 1، ص 439.
18 - همان، ص 450.
19 - تهذیب المقال، ج 1، ص 280.
20 - فلاح السائل، ص 158.
21 - معجم رجال الحدیث، ج 1، ص 317.
22 - خلاصة الاقوال، ص 138 و 137.
23 - مسالک: بحث از وقوع امر به صیغه طلاق؛ شرح دروس.
24 - تنقیح المقال، ج 1، ص 40.
25 - رجال بحر العلوم، ج 1، ص 462.
26 - همان، ص 451.
27 تا 30 - همان، ص 463 و 462 و تنقیح المقال، ج 1، ص 41.
31 - همان، ص 464 و همان.
32 - همان، ص 439 و همان، ص 44.
33 - رجال بحرالعلوم، ج 1، ص 439.
34 - تنقیح المقال، ج 1، ص 36؛ تهذیب المقال، ج 1، ص 279 و رجال بحر العلوم، ج 1، ص 439.
35 - علی بن ابراهیم، ستارگان حرم، ج 1، ص 47؛ محمد بن حسن بن صفار، ج 2، ص 7؛ محمد بن احمد اشعری، ج 3، ص 241؛ احمد بن ادریس قمی، ج 4، ص 73 و سعد بن عبداللّه اشعری، ج 4، ص 137.
36 - تهذیب المقال، ج 1، ص 276.
37 - بحارالانوار، ج 2، ص 46، روایت 2 ،باب 11.
38 - همان، ج 73، ص 266، روایت 19، باب 132.
39 - همان، ج 71، ص 342، روایت 2، باب 84.
40 - همان، ج 7، ص 287، روایت 1، باب 14.
41 - همان، ج 22، ص 551، روایت 6، باب 3.
42 - همان، ج 36، ص 244، روایت 55، باب 41.
منابع و مآخذ
1 - تهذیب المقال فی تنقیح کتاب الرجال. سید محمد علی موحد ابطحی.
2 - حاوی الاقوال فی معرفة علم الرجال. شیخ عبدالنبی جزایری.
3 - رجال سید بحر العلوم؛ (فوائد الرجالیة). علامه بحر العلوم.
4 - ظرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال. سید محمد شفیع جابلقی.
5 - منتهی المقال. ابوعلی حایری.
6 - رجال المجلسی. علامه مجلسی.
7 - رجال نجاشی. احمد بن علی نجاشی.
8 - رجال علامه حلی. علامه حلی.
9 - خلاصة الاقوال. علامه حلی.
10 - بهجة الآمال فی شرح زبدة المقال. ملا علی علیاری تبریزی.
11 - مجمع الرجال. قهپائی.
12 - قاموس الرجال. شیخ محمد تقی شوشتری.
13 - مستدرکات علم رجال الحدیث. شیخ علی نمازی شاهرودی.
14 - معجم رجال الحدیث. سید ابوالقاسم خویی.
15 - الموسوعة الرجالیة المیسرة. علی اکبر ترابی و یحیی رهایی.
16 - نقد الرجال. تفرشی.
17 - اعیان الشیعه. سید حسن امین.
18 - دائرة المعارف تشیع.
19 - رجال کشی. کشی.
20 - رجال شیخ طوسی. شیخ طوسی.
21 - فهرست شیخ طوسی. شیخ طوسی.
22 - لسان المیزان. ابن حجر عقلانی.
23 - معالم العلماء. ابن شهر آشوب.
24 - الوجیزة. میرزای قمی.
25 - الجامع فی الرجال. سید موسی شبیری زنجانی.
26 - عدّة الرجال.
27 - هدایت المحدثین.
28 - رجال استرآبادی. استرآبادی.
منبع: www.hawzah.net
نظر شما