احمد ابن محمد برقی
ابو جعفر احمد ابن محمد برقی
قم شهر روایت و راویان بزرگی است که تاریخ نظیر آنان را کمتر سراغ دارد. راویانی که حقی بزرگ بر تمامی پیروان اهل بیت(ع) دارند و کلام نور و امر رشد(1) را برای امت نقل کرده اند. از جمله ناقلان حدیث در قم احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمان بن محمد بن علی است که در قرن سوم می زیست و از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) به شمار می رود.
از او و پدرش (محمد) به عنوان برقی یاد می شود ولی معمولا مقصود از برقی همان احمد است. اصل وی کوفی، کنیه اش ابو جعفر است و محمد بن علی بن جد سومش به وسیله یوسف(2) بن عمر ثقفی در ماجرای قیام زید (سال 122 ه.ق) به شهادت رسید. پس از شهادت محمد بن علی(ع) عبدالرحمان فرزند خردسال خالد به برق رفت و از آنجا به قم گریخت.(3)
احمد در منطقه برقه چشم به دنیا گشود، اندک اندک بزرگ شد و آن سامان را با عطر حدیث معطر ساخت. درباره سال تولد وی در متون رجالی و تاریخی چیزی به چشم نمی خورد، اما با توجه به تاریخ وفاتش می توان گفت که در حدود سال 200 ه.ق پای به گیتی نهاد.
حیات
برقی از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادی(ع) است ولی در منابع موجود حدیثی که بدون واسطه از این دو بزرگوار نقل کرده باشد به چشم نمی خورد شیخ کلینی در کتاب شریف کافی حدیثی از احمد، بدون واسطه از امام رضا نقل کرده، ولی این حدیث در اصطلاح اهل رجال مرسل نامیده می شود؛ یعنی واسطه ای بوده که ذکر نشده است، زیرا چنانچه گذشت احمد متولد سال 200 است و شهادت امام رضا(ع) در 203 اتفاق افتاد پس به طور طبیعی این راوی نمی تواند از آن بزرگوار حدیث شنیده باشد. شمار استادان او در حدیث از صد تن فراتر است. نام برخی از آن بزرگان چنین است:
ابوعلی واسطی، سعد بن سعد، ابو ایوب مدائنی، ابوخزرج انصاری، ابوسلیمان حذاء جبلی، پدرش، ابن فضال، ابن محبوب، احمد بن محمد ابی نصر، صفوان بن یحیی، عبدالعزیز بن مهتدی و عبدالعظیم حسنی.(4)
شاگردان
جای بسی تعجب است که او شاگردان بسیاری ندارد.
ابو علی اشعری، احمد بن ادریس، احمد بن عبدالله، احمد بن محمد بن عبدالله، حسن بن متیل دقاق، حسین بن سعید، سعد بن عبدالله، عبدالله بن جعفر حمیری، علی بن ابراهیم، علی بن حسین سعد آبادی، علی بن محمد بندار، علی بن محمد بن عبدالله قمی، علی ماجیلویه، محمد بن ابی القاسم، محمد بن احمد بن یحیی، محمد بن حسن صفار، محمد بن عیسی، محمد بن یحیی، معلی بن محمد(5) جمعی از شاگردان وی شمارده می شوند.
جوامع روایی از او با عنوانهای احمد بن محمد بن خالد برقی، احمد بن ابی عبدالله، احمد بن محمد ابی عبدالله برقی و احمد برقی یاد کرده اند.
ولی تذکر این مطلب شایسته است که، همانگونه که آیت الله خوئی در معجم ذکر کرده اند، عنوان احمد بن محمد بن ابی عبدالله برای این راوی اشتباه است؛ زیرا ابو عبدالله کنیه پدرش بود نه جدش. پس در این موارد احمد ین محمد ابی عبدالله یا احمد بن ابی عبدالله صحیح است.(6)
در کتب روایی شیعه حدود دو هزار حدیث از او نقل شده است. در بسیاری از موارد وی را احمد یا احمد ابن محمد خوانده اند که معمولا با راویانی چون احمد بن محمد بن خالد اشتباه می شود. محقق آگاه در این گونه موارد شخص را به وسیله استاد و شاگردانش تشخیص می دهد.
در زندگی علمی برقی چند مطلب بسیار قابل توجه است:
1. تألیف کتابها و جمع آوری روایات بسیار.
نجاشی و دیگر رجال شناسان صد کتاب او را ذکر کرده اند که متأسفانه تنها کتاب محاسن وی باقیمانده است. داشتن یک کتاب برای دانشوران رجال بسیار مهم است تا چه رسد به این همه کتاب در ابواب مختلف.
2. مهارت در نجوم، تاریخ، شعر، علوم ادبی و روایت.
او از ستاره شناسان بود و کتابی در علم نجوم تألیف کرده است. نجاشی و شیخ طوسی بر این مطلب گواهی داده اند.(7) از جمله علومی که برقی از آنان آگاه بوده، علم تاریخ بود است. مسعودی می گوید: از جمله کساین که در تاریخ، کتاب نوشته اند احمد بن محمد بن خالد برقی است و نام کتابش تبیان می باشد.(8)
او استاد دو نحوی معروف احمد بن فارس (صاحب مجمل اللغه) و ابوالفضل علاس بن محمد است که استادان صاحب بن عباد شمرده می شوند.(9)
یکی از علمای قم، که احمد بن محمد بن عیسی نام داشت، در نقل روایت بسیار حساس و سختگیر بود. او برقی را زا قم بیرون کرده، سپس از کرده خود پشیمان شد و او را به قم بازگرداند. احمد بن محمد بن عیسی پس از مرگ برقی با سر و پاهای برهنه در تشییع جنازه اش شرکت کرد تا وجدان خود را آرام سازد.(10)
در تبیین علت تبعید برقی از قم به دو مطلب می توان اشاره کرد:
الف) اعتماد او بر روایات مرسل(11) و نقل حدیث از افراد ضعیف، چنانکه بیشتر دانشمندان رجالی بر این مطلب تصریح کرده اند.
ب) آنچه علامه مامقانی(12) و گروهی دیگر بدان اشاره کرده اند آن اتهام غلو است.(13) در این مورد باید یاد آوری کرد که، قمی ها در قرن سوم و چهارم قائل به نفی بعضی از فضائل و صفات معصومین(ع) مانند علوم آنها و بعضی از معجزاتش بوده و قائل به این صفات را غالی می دانستند و روایات او را مخدوش می نمودند. در مقابل قمی ها، متکلمین بغدادی مانند شیخ مفید ایستادگی نموده و به تخطئه قمی ها در عقایدشان پرداختند و آنها را مقصر نامیدند.(14)
احمد بن محمدین عیسی نه تنها برقی، بلکه گروهی دیگر را نیز به همین تهمت از قم بیرون کرد. او چنان بود که به مجرد شک در غالی بودن فرد، وی را تبعید می کرد تا حقایق دینی دستخوش انحراف نشود.(15)
3. کمک به مردم
برقی در علم، عبادت و کمک به محرومان سر آمد روزگار، بود. او خود می گوید:
به ری رفتم تاطلبی را که از مادرایی داشتم دریافت کنم؛ زیرا هر سال ده هزار درهم به خاطر زمینی که در اجاره او بود دریافت می کردم.
وقتی در ری بودم، پیر مردی بسیار رنجور و خون آلود نزد من آمد و گفت: من و تو هر دو شیعه و علاقه مند به اهل بیت(ع) هستیم، حاجتی دارم.
گفتم: بگو.
گفت: به مادرایی گزارش داده اند که، من نزد خلیفه عباسی از وی شکایت کرده ام و او بدین سبب خونه و مال مرا حلال دانسته است. به او بگو این مطلب دروغ است.
به پیرمرد گفتم: حاجتت را بر آورده می سازم. او رفت و من در فکر فرو رفتم، زیرا می ترسیدم اگر حاجت او را به مادرایی بگویم، خشمگین شود و از دریافت ده هزار درهم باز مانم. همان لحظه به سراغ کتابهایم رفتم؛ کتابی گشودم و با این سخن امام صادق(ع) روبهرو شدم: کسی که نیت خود را در برآوردن حاجت مؤمن خالص کند خداوند حاجت خود او را نیز بر آورده می سازد.
برخاستم و سمت اقامتگاه مادرایی شتافتم. عده ای از نگهبانها از ورود من جلوگیری کردند و بعضی اجازه ورود دادند، سپس همگی اجازه دادند و من نزد او رفتم. مادرایی در بالکن نشیته، بر ستون تکیه داده بود و چوبدستی در دست داشت. پس از سلام به اشاره او نشستم و این آیه را خواندم
و ابتغ فیما آتاک الله و لادار الآخره و لا تنس نصیبک من الدنیا و احین کما احسن الله الیک و لا تبغ الفساد فی الارض ان الله لا یحب المفسدین.(17)
مادرایی گفت: لطف داری، آری خدا نعمتهای بسیار به من داده؛ ولی این مقدمه حاجتی است، حاجتت را بگو.
گفتم: فلان مرد را می شناسی؟
گفت: آری، آیا او شیعه و اهل ولایت ائمه است؟
گفتم: بله.
در این هنگام چوبدستی اش را بر زمین انداخت، بر روی تخت نشست و به یکی از غلامانش گفت: آن بسته را بیاور.
غلام بسته ای آورد که اموال بسیار در آن بود. سپس دستور داد اموال را به پیرمرد بازگردانده، خلفتی نیز به وی بدهند و او را به خانواده اش ملحق کنند. آنگاه رو به من کرد و گفت: نصیحت خوبی کردی و بارم را سبک ساختی. بعد کاغذی برداشت و نوشت: بسم الله الرحمن الرحیم، ده هزار درهم به احمد بن محمد بن خالد برقی تسلیم شود و این به خاطر نیکی است که در حق ما کرده است....(18)
برقی در نظر دانشمندان
پرداختن به نظر همه دانشمندان شیعه درباره برقی فرصتی در خور می طلبد، در اینجا تنها به نظر سه تن از آن بزرگواران بسنده می کنیم:
نجاشی (متوفی 450) می گوید: او مرود اعتماد است، گرچه از افراد ضعیف روایت نقل می کرد و به روایات مرسل اعتماد داشت.(19)
شیخ طوسی (متوفی 460) او را از اصحاب امام جواد(ع) شمرده و احمد بن محمد بن خالد خوانده است.(20) علاوه بر این در اصحاب امام هادی(ع) نیز از او یاد کرده،نامش احمد بن ابی عبدالله البرقی نگاشته است.(21) آن بزرگوار در کتاب فهرست برقی را ستایش کرده، طریق خود به روایت او را ذکر می کند.(22)
علامه حلی(متوفی 762) برقی را در قسمت اول کتاب خود یعنی کسانی که مورد اطمینان هستند ذکر کرده، می گوید: او در نقل روایت قابل اعتماد است.(23)
دیدگاه اهل سنت
احمد بن محمد خالد، علاوه بر اینکه در نظر شیعیان مورد احترام است نزد اهل سنت نیز جالگاهی والا دارد. این ندیم(متوفی 375) درباره او می نویسد: ابو عبدالله محمد بن خالد برقی از اصحاب رضا(ع) و فرزندش ابو جعفر(ع) است. پسرش احمد بن ابی عبدالله خالد است ئ کتاب الاحتجاج، کتال السفر و کتال البلدان از آثار اوست. این کتاب، البلدان، از کتاب پدرش بزرگتر است.(24)
یاقوت حموی (متوفی 626): برق از آبادیهای قم، از نواحی جبل(25) است. ابو جعفر فقیه شیعه احمد بن ابی عبدالله از آنجاست.
حموی سپس صد کتاب از برقی بر می شمرد و از حمزه اصفهانی نقل می کند که، احمد از راویان لغت و شعر بود.(26) و این دانشمند بزرگ در کتاب معجم الادبا نیز برقی را در شمار ادبان و صاحبان کتب ذکر می کند.(27)
ابن حجر عسقلانی (متوفی 852) می نویسد: اصل وی کوفی است، از بزرگان رافضه است و کتابهای ادبی دارد؛ کتابهای اختلاف الحدیث، عیافه و قیافه بخشی از آثار اوست. احمد بن ابی عبدالله در زمان معتصم می زیست.(28)
صاحب کتاب الاعلام می گوید: احمد بن محمد بن خالد ابوجعفر بن عبدالله بقی از علمای متفکر و اهل بحث شیعه بود و اهل برقه، یکی از آبادیهای قم، به شمار می آید. اصلش کوفی است. او حدود صد کتاب دارد. یکی از آنها کتاب محاسن است که دو جلد دارد و در فقه و آداب شرفیه نوشته شده است. کتاب البلدان، اختلاف لحدیث و الانساب، اخبار الامم و الرجال از کتابهای دیگر اوست. امامیه گفته اند که او در نقل حدیث به افراد ضعیف تکیه می کرد.(29)
عمر رضا کحاله درباره برقی می گوید: احمد بن محمد بن خالد عبدالرحمن بن محمد بن علی برقی کوفی کنیه اش ابو جعفر است. او عالمی است که در بسیاری از علوم تبحر داشت. بخشی از کتارهای وی بدین قرار است: التراجم و التعاطف، آداب النفس، ادب المعاشره، کتاب المکاسب، کتاب الرفاهیه.(30)
کتاب محاسن برقی
تنها کتابی که از برقی به یادگار مانده محاسن است. کتاب محاسن تنها مجموعه ای روای نیست، بلکه دائرة المعارفی از علوم مختلف است. توجه به مطالب زیر اهمیت این کتاب را آشکار می سازد:
شیخ کلینی (متوفی 328) در کتاب گرانسنگ کافی، در بسیاری از موارد، روایات خود از محاسن نقل می کند.
شیخ صدوق (متوفی 381) در اول کتاب مشهور من لا یحضره الفقیه می فرماید: قصد من در این کتاب جمع آوری همه روایات نیست، بلکه هدف روایاتی است که آنها را حجت می دانم و بدآنهاعمل کرده ام. من روایات این کتاب را از کتب مورد اعتماد مانند کتاب حریز بن عبدالله سجستانی و کتب محاسن احمد بن ابی عبدالله برقی نقل می کنم.(31)
شهید قاضی نورالله شوشتری (متوفی 1091) در جواب دشمنان شیعه که منابع شیعیان را منحصر در چهار کتاب می شمردند، می گوید: این صحیح نیست و کتابهای شیعیان بیش از این است. او سپس بخشی از کتابهای شیعه را بر می شمرد و ضمن آنها از کتاب محاسن برقی نیز نام می برد.(32)
علامه محمد تقی مجلسی (متوفی 1070) می نویسد: کتاب محاسن نزد ما هست و چنانکه مشایخ گفته اند اصل آن بسیار بزرگ و مورد اعتماد بود. آنچه فعلا نزد ماست شاید ثلث نسخه اصلی باشد.(33)
علامه محمد باقر مجلسی صاحب بحار الانوار (متوفی 1110) می نویسد: از جمله منابع، در کتاب بحار محاسن برقی است که از اصول معتبر به شمار می رود و کلینی و همه مؤلفان بعد از او از آؤ روایت نقل کرده اند.(34)
شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد: کتاب محاسن به صورت کم و زیاد نقل شده، ولی نام بخشهایی از آن که در دست شیخ حر عاملی بوده چنین است: کتاب قرائن(ده باب)، کتاب ثواب اعمال(123 باب)، کتاب عقاب اعمال(70 باب)، کتاب صفوه و نور و رحمه(41 باب)، کتاب نوادر، کتاب مصابیح الظلم(49 باب و کتاب مکروهات نیز در همین کتاب است)، کتاب علل، کتاب السفر(39 باب)، کتاب المآکل(130 باب)، کتاب الماء(20 باب)، کتاب المنافع و الاستخارات، کتاب المرافق و البنیان و اتخاذ العبید و الدواب(16 باب) نسخه ای از کتاب العقاب تا آخر مرافق در کتابخانه سید صدرالدین و سید محمد مهدی صدر و نسخه ای از اول کتاب قرائن تا آخر مرافق که به خط مولا عبدالعبی طالقان در سال 1052 نوشته شده در کتابخانه حاج علی محمد و شیخ علی کاشف الغطاء و مدرسه فاضلخان موجود است.(35)
شیخ طوسی درباره تعداد کتابهای موجود در مجموعه محاسن می گوید: احمد بن محمد خالد کتاب محاسن و غیر آن را تصنیف کرد. کتاب او به صورت کم و زیاد نقل شده و آنچه فعلا در دست ماست، دارای بخشهای زیر است: کتاب الابلاغ، کتاب التبلیغ، کتاب التراحم و التعاطف، کتاب آداب النفس، کتاب المنافع، کتاب ادب المعاشره، کتاب المعیشه، کتاب المکاسب، کتاب الرفاهیه، کتاب المعاریض، کتاب السفر، کتاب الامثال، کتاب الشواهد من کتاب اللها عزو جل، کتاب النجوم، کتاب المرافق، کتاب الزواجر (دواجن) کتاب الشوم، کتاب الزینه، کتاب الارکان، کتاب الزی، کتاب اختلاف الحدیث، کتاب الطیب (طب)، کتاب الماکل، کتاب الماء (کتاب المشارب)، کتاب الفهم (العلم)، کتاب الاخوان، کتاب التخویف، کتاب تفسیر الاحادیث و احکامه، کتاب العقل، کتاب التخدیر، کتاب العلل، کتاب التهذیب، کتاب التسلیه، کتاب التریخ، کتاب اساب الامم (اخبار الامم)، کتاب الشعر و الشعراء، کتاب العجائب، کتاب الحقائق، کتاب المواهب و الحظوظ، کتاب الحیوة (و این کتاب نور و رحمة است)، کتاب الزهد و الموعظ، کتاب التبصره، کتاب التفسیر، کتاب التأویل، کتاب مذام الافعال، کتاب الفروق، کتاب المعانی و التحریف، کتاب العقاب، کتاب الامتحان، کتاب العقوبان، کتاب العین، کتاب الخصائص، کتاب النحو، کتاب العیافة و القیافة، کتاب الزجر و الفال، کتاب الطیرة، کتاب المراشد، کتاب الافانین، کتاب الغرائب، کتاب الحیل، کتاب الصیانه، کتاب الفراسة، کتاب العویص، کتاب النوادر، کتاب مکارم الاخلاق، کتاب ثواب القرآن، کتاب فضل القرآن، کتاب مصابیح الظلم، کتاب المستحسنات، کتاب الدعایة و المزاح، کتاب الترغیب، کتاب الصفوة، کتاب تعبیر الرؤیا، کتاب المحبوبات و المکروهات، کتاب خلق السماء، و الارض، کتاب البلدان و المصاحة، کتاب بدء خلق ابلیس و الجن، کتاب الدواجن، کتاب مغازی النبی(ص)، کتاب بنات النبی(ص) و ازواجه، کتاب الجناس و الحیوان، کتاب التأویل.
شیخ طوسی آنگاه می افزاید: محمد بن جعفر بن بطد کتابهای زیر را نیز از آثار برقی شمرده است: کتاب ملحقات الرجال، کتاب الاوائل، کتاب الطب، کتاب التبیان، کتاب الجمل، کتاب ما خطب به الله خلقه، کتاب جداول الحکمة، کتاب الشکال و القرائن، کتاب الریاضة، کتاب ذکر الکعبة، کتاب التهانی و کتاب التعازی.
تبار پاک
احمد بن محمد از تبار علم و فقاهت برخاست و نسل بعد از خود را بر پاییه علم و تقوا تربیت کردم تاریخ نام و یاد بخشی از بستگان یان محدث گرانمایه را چنین ثبت کرده است:
الف) پدرش محمد بن خالد از اصحاب موسی بن جعفر(ع)، امام رضا(ع)، و امام جواد(ع) بود.
به گفته نجاشی او شخصی ادیب و آشنا به اخبار و علوم عرب بود. کتاب التنزیل و التعبیر، کتاب یوم و لیله، کتاب التفسیر بخشی از آثار اوست.(36)
ب) پسرش عبدالله بن احمد در شمار راویان جای دارد و کلینی از او نقل حدیث می کند.(37)
ج) عموهایش حسن بن خالد و ابی القاسم فضل بن خالد نامیده می شدند. حسن بن خالد مجموعه ای روایی گرد آورده بود.
د) نوه های آن محدث برجسته، احمد بن عبدالله بن احمد (نوه پسری) و علی بن محمد ماجیلویه (نوه دختری) از راویان هستند. علی بن محمد ماجیلویه نیز مجموعه ای از سخنان اهل بیت گرد آورده است.
ه) دامادش محمد بن ابی القاسم ماجیلویه بود. جد محمد بن ابی القاسم نیز عمران البرقی از دانشمندان بود.
و) عموزداده اش علی بن علاء بن فضل بن خالد(38) نام داشت.
ز) نبیره اش علی بن احمد بن عبدالله بن احمد برقی(39) خوانده می شد.
نقطه ضعفها
برقی با همه عظمتی که دارد با دو انتقاد عمده رو به رو شده است:
1. او از افراد ضعیف حدیث نقل می کرد و بر روایات مرسل اعتماد داشت.(40)
علامه وحید بهبهانی در پاسخ بدین انتقاد می فرماید:
مورد اعتماد بودن برقی قطعی است و آنچه منتقدان گفته اند برای ما ثابت نشده، حتی اگر او بر ضعیفان اعتماد کرده باشد می توان گفت: روش او در نقل حدیث صحیح نبوده است. علاوه بر این گروهی این روش را مذموم می دانند نه همه محدثان و دانشوران به همین جهت علمای قم و غیر آنها از احمد بن محمد بسیار حدیث نقل می کردند. این نشان می دهد که آنها روش او را می پسندیدند.(41)
باید در تأیید گفتار وحید(ره) افزود که بسیاری از افراد موثق از افراد ضعیف حدیث نقل کرده اند و این امر هرگز در درستی و راستگویی شان خللی ایجاد نمی کند. علاوه بر این پذیرش روایات مرسل بحثی اجتهادی است که در اصول فقه مورد بحث قرار گرفته است.(42) و به قول نویسنده کتاب الجامع فی احوال الرجال روایتهای مرسل برقی از امام صادق(ع) از روایات مسند برتر است.(43)
بدین جهت این غضائری، که کمتر کسی از انتقاد او سالم مانده، احمد برقی را توثیق می کند و می گوید طعن قمیین مربوط به کسانی است که احمد از آنها نقل حدیث می کرد.
2. کلینی روایتی درباره تعداد ائمه بعد از پیامبر(ص) از احمد بن محمد برقی نقل می کند.(44) و در حدیث دیگر می گوید: مثل همین روایت را محمد بن یحیی از محمد بن حسن صفار از احمد بن ابی عبدالله(برقی) نقل کرده است. در آن روایت محمد بن یحیی بن محمد بن حسن صفار می گوید که: دوست داشتم این حدیث از غیر احمد رسیده بود. محمد بن حسن جواب می دهد: احمد بن ابی عبدالله ده سال قبل از تحیر این حدیث را برای من نقل کرد.(45)
از این روایت نتیجه گرفته اند که برقی در مورد امامت امام زمان(ع) متحیر بود. عالمان رجال به این انتقاد جوابهای بسیار داده اند و ما به ذکر سه جواب بسنده می کنیم:
1. محمد بن یحیی دوست داشت این خبر از غیر احمد نیز می رسید تا به حد تواتر برسد و مقصود از تحیر شیعه است. عصر بعد از رحلت امام حسن عسکری(ع)به زمان تحیر شهرت یافت؛ زیرا بسیاری از شیعیان درباره امام دوازدهم متحیر ماندند!
2. زمان نقل حدیث بعد از رحلت امام حسن عسکری(ع) بود و محمد بن یحیی می خواست این حدیث از غیر برقی باشد تا خبر امامت امام دوازدهم(ع) خبر غیبی باشد و به همین جهت محمد بن حسن صفار جواب داد این خبر برقی مربوط به ده سال قبل از تحیر شیعه است یعنی معجزه و خبر از آینده است.(47) مقصود از تحیر زمانی است که احمد بن خالد در تبعید به سر می برد و گروهی گمان می کردند اعتقاداتش با موازین تشیع مطابقت ندارد.
بنابراین ممکن نیست احمد که خود ناقل روایات تصریح بر دوازده امام(ع) است،(48) درباره امامت متحیر باشد.
رجال برقی(49)
گروهی کتاب رجال برقی را از آن احمد بن محمد بن خالد دانسته اند و گروهی به پدر (محمد) نسبت می دهند؛ ولی علامه شیخ محمد تقی شوشتری ضمن تحقیق جالبی هر دو را مردود می داند؛ به دلیل اینکه:
1. احمد در سال 274 یا 280 از دنیا رفت و در این کتاب از سعد بن عبدالله اشعری قمی (متوفی 301) حدیث نقل شده، پس سعد بن عبدالله استاد احمد بوده و معنی ندارد استاد کلام شاگرد استناد کند.
2. در این کتاب از عبدالله جعفر حمیری نیز روایت نقل شده است آنچه درباره سعد بن عبدالله گذشت درباره عبدالله بن جعفر نیز صادق است.
3. در این کتاب احمد بن ابی عبدالله عنوان شده و ذکر نکرده که مؤلق همین کتاب است. در حالی که روش رجال نویسان بر این است که وقتی نام خود را می نویسند بر مؤلف بودن خود تصریح می کنند. در این کتاب محمد بن خالد ذکر شد و نگفته پدر من است.
پس رجال برقی یا از عبدالله بن برقی است که کلینی از او نقل می کند و یا از نوه او، یعنی احمد بن عبدالله بن احمد برقی است که صدوق از وی نقل حدیث می کند و رأی دوم قوی تر به نظر می رسد.(50)
وفات برقی
نجاشی سال فوت او را 273 می داند و از علی بن محمد ماجیلویه (نوه دختری اش) نقل می کند که سال 280 بوده است. قول دوم صحیح تر است به نظر می رسد؛ زیرا در سال 275 مادرایی بر ری مسلط شد و برقی به سخن علی بن محمد ماجیلویه، بدین سبب که نوه او شمرده می شد و به زمان پدر بزرگش بوده، بیشتر می توان اعتماد کرد.
به هر حال او در 80 سالگی دنیا را وداع گفت. شیفیان با چهره هیا اشک آلود و دلهای آکنده از حسرت پیکر پاکش را تشییع کردند و احمد بم محمد بن عیسی، عالم بزرگوار شیعه، با سر و پای برهنه در مصیبت از دست رفتن برقی آه حسرت بر آورد. جسد مطهر آن محدث بزرگ را در حرم حضرت معصومه به خاک سپردند.(51)
حدیثی از کتاب محاسن می تواند بهترین پایان بر این نوشته باشد.
امام صادق(ع) فرمود: کسی که ما اهل بیت را دوست بدارد و دوستی در قلبش جای گیرد. چشمه های حکمت (از قلبش) بر زبانش جاری می شود و عمل هفتاد پیامبر، هفتاد صدیق، هفتاد شهید و هفتاد عابدی که هفتاد سال خدا را عبادت کرده باشد پی در پی برای او نوشته می شود.(52) عید فطر 1417
پاورقی:
1- زیارت جامعه (کلامکم نور و امرکم رشد)
2- یوسف بن عمر ثقفی در سال 122 زید را به شهادت رساند ولی دیری نپایید (سال 126) که از ترس عباسیان پابه فرار گذاشت و در همان ایام توسط خالد بن عبدالله قسری به هلاکت رسید (الکامل فی التاریخ، ج 3، ص 380و 415).
3- رجال النجاشی، ص .76 برقه رود از نواحی اطراف قم است و در شش فرسخی آن واقع شده و محل فعی آن، رودخانه بیرقان قم است (تاریخ قم، محمد حسین ناصر الشیعه، ص 174).
4- نام استادان وی بدین شرح است:
ابو عبدالله جارمونی، ابو عمران ارمنی، ابن سنان، ابن ابی بحران، ابس عزرمی، ابان بن عبدالملک، ابراهیم بن محمد ثقفی، ابراهیم بن موسی اسحاق بن ابراهیم بن الکندی، اسماعیل بن مهران، جعفر بن عیسی، جعفر بن محمد، جعفر بن مثنی الخطیب، جهم بن حکم مدائنی، حسن بن حسین بن لؤلؤ حسن بن زرقان بن انصاری، حسن بن ظریف، حسن بن علی، حسن ابی قتادة، حسن بن علی بن یقطین، حسن بن علی عقیلی، حسین بن منذر، داوود بن ابی داوود، داوود بن اسحاق، زکریای مؤمن، زیاد قندی، سعدان، سلیمان بن جعفر جعفری، سلیمان بن حفص مروزی، شریف بن سابق، عبد الرحمن بن حماد، عبد الصمد بن بشیر، عباس بن معروف، عبید بن مالک، عبدالله بن محمد نهیکی، عبدالله بن مغیره، عبدوس بن ابراهیم بغدادی، عثمان بن عیسی، علی بن اسبات، علی بن اسحاق بن سعد، علی بن الحدید، علی بن ابی راشد، علی بن حسان، علی بن اسماعیل، علی بن حسین تیمی، علی بن حفص موسی، علی بن حکم، علی بن ریان بن صلت، علی بن سلیمان بن رشید، علی بن محمد بن سلیمان، علی بن محمد بن قاسانی، عمرو بن ابراهیم، عمرو بن عثمان، قاسم بن اسحاق بن ابراهیم، محمد بن حسن، محمد بن سعید، محمد بن اسلم بجلی، محمد بن شعیب، محمد بن عبدالحیمد، محمد بن عبدالله بن مهران، محمد بن علی، محمد بن علی بن یوسف، محمد بن علی بن صرفی، محمد بن علی کوفی، محمد بن علی همدانی، محمد بن عمر، محمد بن عیسی، محمد بن موسی بن فرات، محمد بن یحیی، منصور بن عباس، موسی بن قاسم، نوح بن شعیب، یحیی بن ابراهیم بن ابی البلاد و یعقوب بن یزید.
5- نام دیگر شاگردان وی بدین شرح است:
احمد بن عبدالله حفیده، محمد بن علی بن محبوب، سهل بن زیاد، علی بن ابراهیم، زیاد القندی، علی بن حسین مؤدب، علی بن محمد و محمدین ابی القاسم.
6- معجم الرجال الحدیث، ج 2، ص 234.
7- فرج المهموم فی تاریخ علماء النجوم، سید ابن طاووس، ص 123.
8- مروج الذهب، مسعودی، ج 1، ص 14.
9- اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج 3، ص 107.
10- رجال النجاشی، ص 76.
11- مرسل به روایتی گفته می شود که یک با چند نفر از کسانی که در سند آن روایت هستند ذکر نشده باشد.
12- مقیاس الهدایه فی علم الدرایة، شیخ عبدالله مامقانی، ص 149.
13- غلو عبارت است از اینکه در مورد پیامبر اکرم(ص) یا ائمه به فضائلی بیش از حد آنان معتقد باشیم.
14- مقایسه ای میان دو مکتب فکری شیعی در قم و بغداد، یعقوب جعفری، سلسله مقالات فارسی کنگره شیخ مفید، شماره 69.
15- رجال الخاقانی، علی خاقانی، ص 148.
16- مادرایی، احمد بن حسن مادرایی است که در قرن 13 می زیست. او ابتدا کاتب کوتکین ترک از منصوبین خلفای عباسی بود و سپس حکومت مستقل اعلام کرد. اهل ری، که همه اهل سنت بودند، به واسطه حکومت او شیعه شدند.((معجم البلدان) یاقوت حموی، ج 3، ص 121) علت شیعه شدن او نامه ای بود که امام زمان(عج) خطاب به وی نوشت. ر.ک: اصول کافی، ج 2، ص 462، لازم به ذکر است که این مطلب در آنجا (کافی) به پدر غلام احمد نسبت داده شده در حالی که این داستان از آن خود احمد است. در این مورد آقای محدث راهری د مقدمه کتاب محاسن، ص 11، توضیحات کامل را آورده است.
17- قصص/76 (به آخرت میل کن و بهره خود را از دنیا از یاد نبر و نیکی کن همانگونه که خداوند به تو احسان کرد و در زمین فساد نکن زیرا خداوند فساد کنند گان را دوست ندارد).
18- دار السلام، محدث نوری، ج 3، ص 373-371.
19- رجال النجاشی، ص 76.
20- رجال الطوسی، شیخ طوسی، ص 395-398.
21- همان،ص 410.
22- الفهرست، شیخ طوسی، ص 30-32.
23- رجال العلامة الحلی، ص 14.
24- الفهرست، محمد بن اسحاق الندیم، ص 405.
25- منطقه ای بین بغداد تا آذربایجان (مفاخر اسلام، ج 1، ص 373).
26- معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 1، ص 839.
27- معجم الادبا، ج 1، ص 564.
28- لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، ج 1، ص 368.
29- الاعلام، خیر الدین زرکلی، ج 1، ص 205.
30- معجم المؤلفین، عمر رضا کحاله، ج 1، ص 97 و 98.
31- من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 35.
32- مصائب النواصب، قاضی نورالله شوشتری، ص 205.
33- مقدمه محاسن، مرحوم محدث، ص؟
34- بحار الانوار، ج 1، ص 26.
35- الذریعه الی تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج 20، ص 122 و 123.
36- رجال النجاشی، ص 335.
37- قاموس الرجال، ج 1، ص 32.
38- تنقیح المقال، علامه مامقانی، ج 3، ص 132.(خاتمه)
39- روضات الجنات، محمد باقر موسوی خوانساری اصفهانی، ص 45.
40- رجال النجاشی، ص 76.
41- تعلیقه رجالیه وحید بهبهانی (حاشیه بر منهج المقال)، ص 43.
42- مقدمه محاسن، سید مهدی رجایی، ص 15 و 16.
43- الجامع فی الرجال، از موسی زنجانی، ص 164.
44- اصول کافی، ج 2، ص 468.
45- همان، ص 470.
46- منهج المقال فی التحقیق احوال الرجال، میرزا محمد استر آبادی، ص 43.
47- مقدمه محاسن، محدث، ص ک.
48- تعلیقة بهبهانی، ص 44.
49- کتاب رجال برقی مثل رجال شیخ است در اینکه اصحاب پیامبر(ص) و 12 امام(ع) را نام برده و به جرح و تعدیل آنان نپرداخته است.
50- قاموس الرجال، علامه تستری، ج 1، ص 31 و 32.
51- بسارة المؤمنین در تاریخ قم و قمیین، شیخ قوام اسلامی، ص 47.
52- المحاسن، نشر مجمع جهانی اهل بیت، ج 1، ص 134.
منبع: www.hawzah.net
نظر شما