جامعه شناسى معرفت(2)
در اولین قسمت این مقاله نویسنده به تفصیل پیرامون نقش مارکس و سنت آلمانى، مانهایم و نسبیّت گرایى عام، عامل هاى واقعى ماکس شِلر، مشارکت هاى فرانسوى در جامعه شناسى معرفت بحث نمود. اینک ادامه مقاله را پى مى گیریم.
جامعه شناسى معرفتى آمریکائى
کار عمل گراهاى مهمّ آمریکایى، یعنى جیمز پیرس (James Peirce) و دِوى (Dewey) سرشار از راهنمایى هاى قابل توصیه جامعه شناسى معرفتى است؛ به گونه اى که فلسفه عمل گرایى به فرآیند آلى (organic process) ارتباطِ هر فِعل تفکّر، با رفتار بشر تأکید ورزیده و لذا تمایز ریشه اى بین اندیشیدن و عمل کردن را ـ که اکثر فلسفه هاى پیشین مملوّ از آن بود ـ رد مى کند. و زمینه را براى ملاحظه دقیق تر ارتباط هاى جامعه شناختى بین شرایط اجتماعى و فرآیند فکرى مهیّا مى سازد. از آنجایى که عمل گراها تأکید دارند که هر اندیشه در طبیعت خود با شرایط اجتماعى اى محدود مى شود که در آن ظاهر گشته است، آنها راه را براى تلاشهایى هموار ساخته اند که به تحقیق در پیوندهاى موجود بین یک متفکّر و خوانندگان وشنوندگان او مى پردازد، تا جایى که آنها دیدگاه سنّتى مبتنى بر تفکیک دقیق موضوع عینى اندیشه از موضوع ذهنى تفکّر را رد کرده وبر تعاملات نزدیک بین ذهن و عین تأکید دارند، آنها در واقع مشخصاً زمینه را براى کمک هاى آمریکایى به جامعه شناسى معرفتى مهیّا ساخته اند. به هر حال، فلسفه عمل گرا تنها نوع گرایش فکرى آمریکایى، در توسعه جامعه شناسى معرفتى نیست. کار دانشمند تاریخى آمریکایى، خصوصاً چالز اِ. بیرد (Charles A. Beard) و ورنون لِ پَرینگتون (Vernon L. parrington)، مقتضى جهت یابى هاى جامعه شناسى معرفتى اروپایى ـ به ویژه شاخه مارکسیستى آن ـ بود و در تلاش بود تا دیدگاههاى جدیدى در سیاست و ادب آمریکایى را با ارتباط دادن خودآگاهانه جریانات فکرى به منافع اقتصادى و شرایط اجتماعى آن توسعه بخشد. بسیارى از فشارهاى دیدگاههاى مذکور، تنها اثر غیرمستقیمى بر جامعه شناسى آمریکایى داشته است. ولى متقابلاً دو متفکّر مهمّ آمریکایى یعنى توریستاین وبلن (Thorstein veblen) و جرج هربرت مید (G. Herbert Mead)، صریحاً جامعه شناسى معرفتى آمریکایى را تحت نفوذ خود قرار داده اند. تأکید وِبلِن بر عادات فکرى به مثابه نتیجه عادت هاى زندگى و اصرار او بر وابستگى سبک هاى اندیشه به سازمان اجتماع معروف است، شاید دیدگاه کمتر شناخته شده او و جدّیت نسبتاً منظّم وى در مرتبط ساختن سبک هاى اندیشه با نقش هاى شغلى وموقعیت هاى حامیان آنهابوده است. اونوشت که«نقشه اندیشه ویاطرح معرفت (The scheme of thought or of knowledge) عمدتاً انعکاسى از نقشه زندگى است». [1891-1913] از این رو کسانى که به مشاغل پولى اشتغال دارند، احتمالاً تمایل به نوعى اندیشه دارند که با شیوه فکرى کسانى که به مشاغل صنعتى مشغولند، متفاوت است. راههاى اندیشیدن سحرى همانند راههاى تفکّر واقعى، حامیان خود را در بین گروههایى از افراد پیدا مى کند. که به طور متفاوتى در ساختار اجتماعى و فرآیند اقتصادى جامعه قرار گرفته اند. افزون بر این، مباحثات خصومت آمیز وِبلن در کتاب «تحصیلات عالى درآمریکا (Higher learning inAmerica) (1918) نباید تنها به عنوان یک مباحث قرائت شود بلکه علاوه بر آن و شاید فراتر از همه، مشارکتى تعیین کننده در مطالعه جامعه شناختى از تشکیلات کارآمدى دانشگاه آمریکایى بوده است. و سرانجام، رفتارگرایى اجتماعى جرج هربرت مید، و اصرار آن بر این مطلب که ذهن خود یک فرآورده اجتماعى بوده و از منشأ اجتماعى سرچشمه یافته، پایه اجتماعى ـ روان شناختى برخى از اظهارات نظریّه پردازان سابق را فراهم آورده است. براى مید، ارتباطات، محور فهم ماهیّت ذهن بود، به گفته او «ذهن در خلال ارتباطات از طریق مکالمه ([Yonversation of gestures] اشاره و کنایه معنادار) در یک فرآیند اجتماعى و یا حتّى زمینه تجربه رشد مى کند». (1934، P. 50) هنگامى که موقعیت شناخت شناسانه مید پذیرفته نمى شود، این بسیار مشکل به نظر مى رسد که ادّعاى وى مورد انکار قرار گیرد که «اگر تعیین کننده هاى اندیشه، غیر از خود جامعه، موجود باشند، آنها تنها مى توانند ذهن را در خلال میانجى گرى روابط اجتماعى اى که آن تعیین کننده ها ضرورتاً در آن قرار گرفته اند، شکل دهند».
گرایشات معاصر
از آنجائى که جامعه شناسى معرفتى، هم در آمریکا و هم در اروپا، شاخه اى از تئورى کلّى جامعه شناختى بوده، همواره با سایر حوزه هاى تحقیق ترکیب شده و لذا به طور صریح به عنوان جامعه شناسى معرفتى به آن اشاره نشده است. و بدین ترتیب، گسترش این رشته در ضمن دانشى که آن را در بردارد، سبب از بین رفتن برخى از مشخّصات متمایز کننده آن گردیده است. بنابراین، کارهاى رابرت، کِ مرتون (Robert K. Merton-1949)، و برنارد باربر (Bernard Barber-1952) در جامعه شناسى علم وکارهاى اى. سى. هیوزE. C. Hughes-1958) ى. اچ. مارشال. Marshall-1950،) تئودور کپلو (Theodore Caplow-1954)، اُسوالد هال (Oswald Hall-1948)، تالکوت پارستر (Talcott parsons-1953) و دیگران در جامعه شناسى کار و شغل و... حتّى خیلى کلّى تر ـ بسیارى از تحقیقاتى که مربوط به نقش هاى اجتماعى است. ممکن است با جهت یابى هاى جامعه شناسى معرفتى مرتبط بوده و در بخشى، از آن نشأت گرفته باشد. بسیارى از کارورزهاى امورى که در واقع همان جامعه شناسى معرفتى است هنگامى که برایشان معلوم گردد که آنها همانند مسیور ژردن (Monsieur Jourdain) در کتاب طنز خود به نام «گفتگو از نثر» (talking prose) در تمام ایّام مشغول گفتگو از نثر بوده ولى خود خبر نداشته اند، بیشتر شگفت زده مى شوند.
با توجه به این میدان وسیع و متنوع تحقیق که حداقّل، رهنمودهاى مطمئنى از جامعه شناسى معرفتى در آن به کار رفته است، ترسیم تمایزات بارز و روشن تحوّلات معاصر و یا قریب به معاصر در جامعه شناسى معرفتى ایالات متّحده را مشکل مى سازد. هنوز یک مشخصّه، (کاملاً) برجسته به نظر مى رسد. یعنى هنگامى که در سنّت اروپایى، توّجه به تمرکّز بر تولید آراءِ و افکار با این فرض بدیهى آغاز مى شود که طبقات متفاوت جامعه، انواع متفاوت آراءِ را تولید مى کنند، تحقیقات مدرن امریکایى بیشتر با افکارى گره خورد که طبقات مختلف جامعه، آراء و افکار استاندارد تولید شده را در آن راهها مورد استفاده قرار مى دهند. آن گونه که مِرتون خاطر نشان نمود، جامعه شناسى افکار عمومى (sociology of public opinion) و جامعه شناسى ارتباط جمعى از پیش، جاى جامعه شناسى معرفتى را در ایالات متّحده معاصر، خالى گذارده است. معهذا گرایشات اخیر آمریکایى به هیچ وجه به این رشته محدود نمى شود. و تلاش قابل ملاحظه اى در تجدید نظر در سؤالات روش شناختى اى که توسط سنّت اروپایى حلّ نشده باقیمانده، صورت گرفته است. آثار مرتون در این زمینه، در واقع، ارائه دهنده ماهرانه ترین نوع تدوین مشکلاتى است که با جامعه شناسى معرفتى مواجهه بوده است. در میان سایر گرایشات قابل ذکر، در روش شناسى جامعه شناسى معرفتى و توضیح نظر پردازانه آن، مى توان از فیلسوفى چون آرتور چایلد (Arthur child) و جامعه شناسانى چون هانس ساپیر (Hans speier-1938)، جرالد دیلرى (Gerald Delre-1934)، کُرت، اچ. وُلفt H. wolff-1959)، وِرنر إستارک (werner stark-1958) وسى. رایت میلز (C. wright Mills-1963) نام برد. ولى در میان مشارکت هاى واقعى امریکایى کار، پیتریم اِ. سوروکین (P. A. sorokin) حائز اهمیت است. او دامنه وسیع تحقیقات نظرى سنّت اروپایى را با تکنیک هاى تحقیقات آمارى آمریکایى ترکیب نمود و تئورى اى مشخّصاً آرمان گرا (ldealistic theory) از جامعه شناسى معرفتى را توسعه بخشید. سوروکین در عین حال که مفهوم سازى متداول را، که طبقات اجتماعى یا سایر گروههاى اقتصادى و اجتماعى را همچون گروهها و طبقات مستقّل تغییرپذیر در روابط کارکردى بین اندیشه و جامعه ملاحظه مى کند، رد مى کند، ولى «ذهن مندى هاى فرهنگى» متفاوت (cultural mentalities) و یا «عرصه هاى فرهنگى» (cultural premises) گوناگون را به عنوان کلید تغییرپذیر در نظر مى گیرد. او مى کوشد تا نشان دهد که تسّلط سه گرایش مهم فرهنگى، یعنى وهمى، (ideational) آرمان گرا (idealistic) و ذهن مندى حسى، (sensate mentality) مى تواند نوسانات سنخ هاى معرفتى که تاریخ را مشخّص کرده، به حساب آید. گرچه غالباً به نظر مى رسد که بحث او مستلزم نوعى استدلال دورى (circular reasoning) است و غفلت از ریشه هاى وجودى اندیشه به سختى مى تواند از نتایج امیدبخشى که توّسط اسلاف سوروکین از پیش به دست آمده بود، توجیه شود، معهذا، مشارکت هاى فراوان سوروکین و بعضى از شاگردان او، مثلاً در جامعه شناسى علم و یا در توضیح عقیده «زمان اجتماعى» (social time)، همچنان قابل ملاحظه مانده است.
مطالعه مهم و فراموش نشده فلوریان زاینتسکى (florian znaniecki) یعنى «نقش اجتماعى دانشمند» (The social Role of The Man of knowledge-1940) همانند کار سوروکین، ترکیب سودمندى از سنّت اروپایى و مشارکت هاى امریکایى را ارائه مى دهد. او عقیده «میدان اجتماعى» (social circle) را معرفى مى کند که عبارت از مخاطبین و مردمى است که یک متفکر خود به آنها استناد مى کند. در نتیجه او جامعه شناسى معرفتى را با تحقیق بر روى مخاطبین وعموم مردم که قبلاً توّسط مکتب جامعه شناسى شیکاگو زمینه سازى شده بود مرتبط نمود. زاینتسکى نشان مى دهد که متفکّران ـ و حداقل در جوامع گوناگون ـ کل جامعه شان را مطالعه نمى کنند بلکه غالباً فقط نمونه هایى از مردم را انتخاب نمود. و مورد استناد قرار مى دهند. متفکر خود به یک میدان اجتماعى اى متصل بوده که این میدان از او مى خواهد تا در عوض تشخص و تأییدى که به او مى بخشد، مطابق خواست هاى او رفتار کند.
به هرحال، دانشمندان تقاضاهاى مردمشان را پیش بینى مى کنند و مایلند تا تصورهاى خود را شکل داده، اطلاعات را گزینش کرده و مشکلات را بر حسب حضار فعلى و یا پیش بینى شده شان تشخیص دهند. در نتیجه، دانشمندان ممکن است در رابطه با نقش هاى اجتماعى و مردمشان طبقه بندى شوند. از این رو، شناخت و فهم پیدایش نقش هاى ویژه اى، همچون نقش حکیم، (sage) فن شناس و عالم بر حسب مردم متفاوتى که دانشمندان آنها را مورد استناد قرار مى دهند، میسور خواهد گردید.
ولى، به هر تقدیر، در این مقاله، ممکن نیست که همه مطالعات اخیر آمریکایى که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم در گسترش هر چه بیشتر جامعه شناسى معرفتى سهیم بوده اند را مورد مطالعه و یا حتى شمارش قرار دهیم. این وضعیت خود ممکن است نشان دهنده استحکام متداومى باشد که در جهت یابى این تحقیق وجود دارد. منابع کمى کافى خواهد بود. تحقیق در بخش هاى نقش اجتماعى، جامعه شناسى علم، جامعه شناسى مشاغل و حِرَف، جامعه شناسى ارتباطات، جامعه شناسى افکار عمومى سابقاً ذکر شده است. ولى در سایر زمینه ها، مطالعاتى که در صدد کشف پیوندهاى بین وضع اجتماعى اقلیت ها و اصالت دیدگاه عقلى آنها هستند، مى تواند ذکر شود؛ یعنى در زمینه هایى که وبلن (1919) آثار با اهمیتى را پدیدآورده و کار اخیر مِلوین سیمن (Melvin seeman-1956) نمونه عالى آن به نظر مى رسد. به عبارت دیگر مطالعاتى در زمینه تاریخ نظریات جامعه شناختى ویا فلسفى که در آن مفهوم سازى هایى که از جامعه شناسى معرفتى وام گرفته شده مورد استفاده واقع شده است. مثلاً کارهاى سى. رایت میلز درباره عمل گرایى (pragmatism-1964). یعنى مطالعاتى که سبک ها و شیوه هاى اندیشه انسان دانشگاهى امریکایى را با ساختار و کارآمدى نظام دانشگاهى آمریکایى پیوند مى دهد. و همانند تحقیق لوگان ویلسون (Logan Wilson) در کتاب «انسان دانشگاهى» (Academic Man-1942) و تحقیق لازار سفیلد (Lazar sfeld) و تیلن (Thielens) در کتاب «ذهن دانشگاهى» (Academilo Mind-1958) یعنى تحلیل دانشمندان علوم اجتماعى در زمینه عکس العمل هایى که در قبال تهدیدهاى عصر مک کارتى پدید آمده است. و تحقیق کاپلو و مک گى (Caplow and MeGee) در کتاب «بازار دانشگاهى» (AcademicMarketplace-1958) و مطالعات کلى از محیط ها و زمینه هایى که در آن، روشنفکران نقش هاى منحصر به فرد خود را بازى مى کنند، چون کتاب لوئیس کوزر (Lewis Coser) به نام «انسانهاى متفکّر» (Men of Idea-1965) و مطالعه وسیع فریتز مخلوپ (Fritz Machlup) در کتاب «تولید و توزیع معرفت درایالات متحده» (The production and of Distribution knowledge in the united states-1963) و همچنین مطالعات جزئى ترى چون تلاش اخیر پیتر برگر (peterBerger) در بررسى علت عمومیت یافتن تحقیقات روانکاوى در امریکا و مطالعه جان بنت (John Bennett) از علل تفسیرهاى متفاوت و متعدّد فرهنگ واحد توسط دانشمندان مختلف علوم اجتماعى بر حسب زمینه هاى متفاوت و دیدگاههاى اجتماعى آنها (1946)، که در مجموع تحقیقات و مطالعاتى را شکل داده که به وضوح در سالهاى اخیر قابل رؤیت بوده اند.
به هر حال، جامعه شناسى معرفتى در تاریخ اولیه اش با گرایش به ساختن طرحهاى فرضى پرآب و تاب دار و بزرگ نما مشخص بود و طرحهاى مذکور در پیدایش برخى رهنمون هاى شدیداً وسوسه آمیز تأثیر داشت، ولى کارورزهاى این رشته اخیراً از چنین تعهدهاى بلندپروازانه اى به کنار کشیده اند و خود را به تحقیقات عمل ترى محدود ساخته اند. اگر چه تمایل مذکور در واقع پادزهرى (antidote) به انواع تعمیم هاى ناروا و نابهنگام دوران پیشین بوده، ولى در عین حال، با خطر کم اهمیت سازى نیز همراه مى باشد. شاید جامعه شناسى معرفتى آینده به علاقه هاى پر جرأت تر پایه گذاران خود بازگردد و در نتیجه، بر فراز انبوهى از تحقیقات جزئى و دقیق که توّسط محققین سابق الذکر فراهم آمده، ساخته شود.
منبع: / ماهنامه / معرفت / شماره 14
نویسنده : محمود تقیزاده
نظر شما