مقاومت اسلامی حزب الله لبنان
برنامه ریزی برای انضمام جنوب لبنان به اسرائیل
به مجرد آنکه ارتش اسرائیل در سال 1982 به لبنان هجوم برد و سیطره خود را برجنوب لبنان تثبیت کرد، اقدام به وضع قوانین و سیاست هایی جهت عادی سازی اوضاع و توسعه روابط اقتصادی مستقیم از جنوب لبنان با اسرائیل نمود. کمتر از یک ماه پس از آغاز تجاوز نظامی اسرائیل، مدیر کل وزارت صنایع و تجارت این کشور، جمعی از تجار لبنانی را به اسرائیل دعوت نمود. نتیجه این سفر«امضای اولین قرارداد تجاری میان دو طرف به ارزش 30 هزار دلار بود.»
چندی بعد اسرائیل اعلام نمود که خدمات پستی برای اهالی جنوب لبنان را تامین می نماید و شرکت هواپیمایی اسرائیل «العال» دفتری در شهر صیدا افتتاح کرد تا لبنانیها بتوانند از طریق فرودگاه های اسرائیل به نقاط دیگر جهان پرواز کنند. پرچم اسرائیل بر سر در استانداری صیدا برافراشته شد و یک بازار میوه در نزدیکی مرز افتتاح گردید تا تجار صیدا، صور و نبطیه، میوه های اسرائیلی را به بازار جنوب لبنان عرضه کنند.
در خصوص روابط مالی، اسرائیل به عنوان «بانک مرکزی» برای بانک های جنوبی لبنان نقش ایفا می کرد. وزیر دارایی اسرائیل از شعبه بانک «لبنان» در صیدا باز دید کرد. بعد از آن، بانک های اسرائیلی، شعبه هایی را در جنوب لبنان برای تامین اعتبار قراردادهای تجاری افتتاح کردند. جالب اینجا بود که اسرائیلی ها، تعطیلی روز شنبه را برای بانک های جنوب لبنان اجباری اعلام کردند. به تدریج، اقتصاد جنوب لبنان ورشکسته شد زیرا محصولات این منطقه نمی توانست به بازار بیروت و یا بقیه نقاط لبنان برسد. تاکتیک اسرائیل ضربه زدن جدی به اقتصاد توده مردم بود.
حاکم نظامی اسرائیلی در هر منطقه لبنان به عنوان مرجعی قضایی برای حل و فصل دعاوی نیز نقش ایفا می نمود. سربازان اسرائیلی نیز نقش پلیس راهنمایی را بر عهده داشتند. بدین ترتیب، اسرائیل به دنبال برقراری وضعیتی در جنوب لبنان مشابه وضعیت سایر مناطقی بودکه قبلاً به اشغال خود در آورده بود ( مناطقی از قبیل کرانه باختری رود اردن، نوار غزه و جولان) تا به تدریج آن را به خاک خود ضمیمه نموده و شهرک های یهودی نشین در آن تاسیس کرده و ساکنین اصلی آن را آواره سازد.
در مقابل این سیاست های اسرائیل، اشکال گوناگونی از مخالفت های مردمی و مبارزه منفی در مناطق اشغال شده جنوب شکل گرفته که عمده ترین آنها به شرح زیر بود.
1- رد هر گونه همکاری، استقبال و دیدار با اشغالگران (به خصوص از طرف رهبران سیاسی، اداری، محلی و سنتی جنوب لبنان)؛
2- رد هر گونه مشارکت در ایجاد پاسداری ملی یا کمیته های محلی؛
3- رد هر گونه همکاری اقتصادی و تجاری – تحریم کالاهای اسرائیلی؛
4- رد هر گونه همکاری فرهنگی و آموزش زبان عبری؛
5- ایجاد انواع گوناگون از شورش های شهری ضد نیروهای اشغالگر؛
6- سازماندهی تظاهرات و تجمعات بزرگ علیه اشغالگران و نیروهای مزدور آن؛
7- در گیری مستقیم در نبردهای غیر برابر با نیروهای اشغالگر؛
8- تحرکات و اعتراضات مردمی وسیع به خصوص از طرف خانواده های زندانیان در بند اشغالگران و مزدوران آن
در این خصوص، اولین قیام مردمی علیه اشغالگران و مزدوران آنها، در شهرک جبشیت و به رهبری شیخ راغب حرب اتفاق افتاد و نتیجه آن فراگیر شدن قیام مردمی در جنوب لبنان از طریق مساجد و حسینیه ها بود. در نتیجه، نیروهای اشغالگر از خیابان های شهرک ها و روستاها خارج شده و دفتر مزدوران در روستاهای جنوب تعطیل گردید که اولین دفتر در روستای جبشیت تعطیل شد.
شکل گیری مقاومت اسلامی
پس از راه اندازی دوره های آموزش نظامی در بقاع توسط سپاه پاسداران به تدریج هسته های مقاومت تشکیل شده و ابتدا به بیروت که در محاصره بود، اعزام شدند. بدین ترتیب، تشکیلاتی برای هدایت عملیات در بیروت تاسیس شد که با رهبران مقاومت در بقاع ارتباط مخفیانه داشت. هسته های خودجوش مقاومت که در جنوب لبنان و حومه جنوب بیروت شکل گرفته بود عمدتاً از افراد مذهبی که تجربه فعالیت نظامی در جنبش امل و یا در گروه های فلسطینی داشتند، بر خوردار بود. هسته های اعزامی از بقاع به این هسته های خودجوش وصل گردیدند.
شروع حرکت نظامی حزب الله همزمان بود با فرصتی که اسرائیل به یاسرعرفات و رزمندگان فلسطینی برای خروج از لبنان در اوت 1982 داده بود. حزب الله از عملیات محدود در داخل روستاهای جنوب آغاز کرد و سپس به عملیات گسترده پرداخت. مهمترین عملیات نظامی حزب الله در این مقطع، نابود کردن مقر فرماندار نظامی ارتش اسرائیل در شهر صور لبنان بود. جوانی از جنوب لبنان به ناماحمد قصیر در تاریخ 11 نوامبر 1982 (20/8/1361) طی یک عملیات شهادت طلبانه، با اتومبیلی که در آن صدها کیلوگرم مواد منفجره کار گذاشته شد بود، مقر فوق را به خاک یکسان ساخت و طی این عملیات، 76 افسر و سرباز اسرائیلی را به هلاکت رساند.
با شکل گیری گروه های مقاومت در مناطق اشغالی، افراد مستقر در این مناطق در کمال مخفی کاری و داشتن کارهای پوششی در فرصت های مناسب به مواضع و کاروانهای نظامی اسرائیل حمله کرده و ضربات سنگینی وارد می نمودند. این افراد در قالب معلم، کاسب، صنعتگر و ... در منطقه حضور داشتند و حتی بعضی از آنان در عضویت رسمی جنبش امل باقی ماندند و از این پوشش برای انجام عملیات نظامی استفاده می کردند. در حالی که جنبش امل، خط مشی مبارزاتی خود را علیه اسرائیل در آن مقطع زمانی فقط مبارزه منفی اتخاذ کرده بود.
با توجه به گستردگی منطقه جنوب لبنان برای ایجاد هماهنگی میان نیروهای رزمنده در جنوب لبنان، این منطقه به هفت ناحیه تقسیم گردید. هر ناحیه از یک مسئول نظامی، جانشین وی در مسئولیت امور امنیتی به همراه 80 نفر رزمنده تشکیل می شد. این هشتاد نفر در مجموعه های جدا از هم سازماندهی شده بودند به گونه ای که هیچگونه اطلاعی و شناختی از یکدیگر نداشتند تا بدین وسیله در صورت لورفتن یک گروه، از ضربه خوردن گروه های دیگر جلوگیری شود. این افراد هیچ نوع حقوقی بابت عملیات خود دریافت نمی کردند بلکه زندگی خود را از طریق شغل عادی که داشند، تامین می کردند. مسئولین نظامی نواحی هفت گانه زیر نظر یک نفر تحت عنوان مسئول نظامی جنوب قرار داشتند که حلقه وصل آنان به رهبران مستقر در بیروت بود.
با توجه به اینکه مبارزه در منطقه اشغالی فقط منحصر به مسائل نظامی نبود بلکه به صحنه کشاندن مردم و فعالیت های مردمی علیه اشغالگران (مانند اعتصابات، تحصن ها، راهپیمایی ها و ...) را نیز در بر می گرفت، حزب الله شورایی برای جنوب لبنان تشکیل داد که این بخش از کار را بر عهده گیرد و با روحانیون منطقه هماهنگی کند. مسئول نظامی جنوب در ارتباط با شورای جنوب عمل می کرد.
در این مرحله، بیشتر عملیات نظامی در شمال رودخانه اللیطانی (حدفاصل جنوب بیروت تا جنوب صیدا) انجام می شد و در جنوب این رودخانه بیشتر فعالیت ها در زمینه سازماندهی و انتقال مهمات بود، بعضی از روستاهای این منطقه، محل اجتماعی و مراکز رهبری جنوب بود لذا می بایست آرامش آنها حفظ شده و دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی اسرائیل نسبت به آنها حساس نشوند.
حزب الله در ابتدای فعالیت مقاومت علیه ارتش اسرائیل، روش مسامحه و گذشت را در برخورد با افرادی که به گونه ای در ارتباط با ارتش اسرائیل بودند، در پیش گرفت. زیرا در آن تاریخ، هدف حزب الله این بود که ثابت نماید ارتش اسرائیل دشمن است و نه دوست. علاوه بر این، در پیش گرفتن چنین سیاستی نه تنها برای جذب داوطلبان مقاوم، بلکه برای تضمین و تداوم مبارزه با دشمن نیز امری لازم و ضروری برای حزب الله بود.
بدین ترتیب، حرکت نظامی حزب الله در قالب مقاومت اسلامی شکل گرفت بدون اینکه هویت سیاسی رزمندگان حزب الله مشخص گردد. رهبران مستقر در بقاع، صلاح را در آن دیدند که تا قبل از شکل گیری کامل و تقویت مقاومت اسلامی، مصلحت در ان است که این مقاومت اعلان موجودیت نکرده و در قالب جبهه مقاومت ملی اخبار عملیات خود را به اطلاع عموم برساند.
اعلام موجودیت مقاومت اسلامی
همان گونه که قبلا گفته شد، حزب الله از ابتدای شروع به فعالیت تا مدتها، به صورت مخفیانه عمل می کرد و هیچ بیانیه رسمی در مورد عملیات نظامی خود علیه ارتش اسرائیل صادر نمی کرد. اشغال بخش وسیعی از خاک لبنان توسط اسرائیل، حضور نیروهای چند ملیتی، وجود دشمنان همچون ارتش لبنان و نیروهای شبه نظامی مسیحی و حضور رقیبی همچون جنبش امل، باعث گردیده بود که حزب الله برای اجتناب از ضربه پذیری و نابودی زودرس، نه از نظر سیاسی و نه از نظر نظامی اعلام موجودیت نکند و فعالیت های رزمندگان خود را تحت چتر جبهه مقاومت ملی انجام دهد. به همین خاطر، بسیاری از گروه های چپ گرای لبنان و همچنین جنبش امل، بسیاری از موفقیت های نظامی حزب الله در جنگ با اسرائیل را به نام خود ثبت می کردند.
نمونه بارز این مطلب، موضوع عملیات شهاد طلبانه احمد قصیر در سال 1982 (1361) علیه مقر فرماندهی نظامی اسرائیل در شهر صور می باشد. حزب الله تا مدتها هویت آن را اعلام ننمود و مسئولیت آن را بر عهده نگرفت. البته این عدم اعلام، نقش تعیین کننده ای در لو نرفتن مجموعه های نظامی در جنوب لبنان داشت و اسرائیل را دچار سردرگمی کرده بود. به همین خاطر، در ماه های اولیه مقاومت نیروهای اسرائیل در مناطق اشغالی به دنبال یافتن نیروهای فلسطینی و چپ بودند نه نیروهای اسلام گرا، زیرا از شکل گیری یک نیروی جدید، بی اطلاع بودند.
به تدریج، عنوان مقاومت اسلامی با هدف قرار گرفتن پایگاه های حزب الله به وسیله هواپیماهای اسرائیل و یا استفاده مزدوران اسرائیل از اتومبیل های بمب گذاری شده در بعلبک، به صورت غیر رسمی به سر زبان ها افتاد. حمله هوایی اسرائیل به پایگاه حزب الله در بقاع(پایگاه جنتا) در این خصوص، بسیار تاثیر گذار بود زیرا این حمله پس از حملات شهادت طلبانه به نیروهای چند ملیتی و اسرائیل در 1983 صورت گرفت و اسرائیل رسما اعلام نمود که دلیل حمله هوایی به جنتا این بوده که «این پادگان، محلی برای آموزش و عملیات علیه ارتش اسرائیل بوده و مسئولیت قتل سربازان اسرائیل در صور بر عهده آنان است».
به تدریج که تشکیلات و سازماندهی حزب الله و مقاومت(شاخه نظامی آن)، قوام لازم را پیدا کرد، حزب الله دریافت که باید هویت مقاومت اسلامی را اعلام نماید زیرا کتمان این مسئله در واقع یک شمشیر دولبه بود. اگر چه مقاومت و حزب الله را از ضربات اسرائیل حفظ می کرد اما از نظر دستاوردهای سیاسی، حزب را در حاشیه قرار می داد و عملاً گروه های دیگر در معادلات سیاسی نقش ایفا می کردند. لذا برای اولین بار به طور رسمی یک بیانیه نظامی در 6 ژانویه 1984 (16/10/1362) با امضای مقاومت اسلامی منتشر گردید. نیاز حزب الله به داشتن اهرم های فشار سیاسی در صحنه داخلی که خود را برای تضعیف و کاستن از حجم مقاومت آماده می کرد، باعث گردید تا حزب الله، موجودیت مقاومت اسلامی را رسماً اعلام نماید. حزب الله در اعلام حضور «مقاومت اسلامی» در عرصه داخلی تاکید داشت که بروز اختلاف میان این حزب و جنبش امل و مسئله مبارزه با اشغالگری اسرائیل باعث گردید تا مقاومت اسلامی از جبهه مقاومت ملی جدا شده و فعالیت مستقل داشته است. در واقع این تصمیم، گام اول ورود حزب الله به مبارزه سیاسی – اجتماعی بود. اما با این حال، تا سال ها بعد، حزب الله هزینه و بهای این دوره مخفی کاری را پرداخت.
حزب الله، نوک پیکان مقاومت
عقب نشینی اسرائیل، بزرگترین پیروزی سیاسی و نظامی برای حزب الله بود زیرا اگر چه بسیاری از گروه های چپ گرای لبنان ادعای مقاومت علیه اشغالگر اسرائیل سر می دادند اما عملاً و علناً فقط حزب الله بود که تمام توان خود را مصروف این کار می کرد و آن گونه کهماگنوس رانستروپ پژوهشگر نروژی می گوید: «حزب الله، نوک پیکان حملات مسلحانه ای را تشکیل می داد که در سال 1985 اسرائیل را به عقب نشینی به باریکه کمربند امنیتی واداشت. دکتر نزار حمزه، رئیس دانشکده علوم سیاسی دانشگاه آمریکایی بیروت نیز در این خصوص می گوید:«... از سال 1984 تا زمان عقب نشینی اسرائیل در سال 1985، حملات نظامی توسط مقاومت اسلامی که حزب الله آن رابه وجود آورده بود، انجام شد. حملات مقاومت اسلامی باعث شد تا حزب الله به عنوان مسلط ترین عامل، در مجبور کردن نیروهای اسرائیلی به عقب نشینی به منطقه ادعاییشان که از سال 1978 اشغال شده است، جلوه کند. بدین ترتیب از سال 1985، حزب الله تنها حزبی بوده که مبارزه علیه اسرائیل را رهبری می کرده است.»
این نقش بلامنازع حزب الله در عقب نشینی اسرائیل باعث گردید که روز بعد از خروج اسرائیل از شهر صیدا، در 16 فوریه 1985 (27/11/1363) سیل جمعیت طرفدار حزب الله به وسیله صدها اتومبیل به طرف صیدا به حرکت در آید تا بر نقش حزب الله در آزاد سازی صیدا تاکید کند. امین جمیل، رئیس جمهور وقت لبنان نیز از فرصت استفاده نموده و برای همگام نشان دادن خود با احساسات مردم، به شهر صیدا رفت. اما در آنجا تظاهرات گسترده مردمی علیه وی انجام شد و مردم خواستار محاکمه او شدند.
پیروزی بزرگ حزب الله در آزاد سازی بخش وسیعی از جنوب لبنان، باعث گردید که آوازه این حزب از صحنه داخلی لبنان به خارج نیز گسترش یابد به همین علت «نبیه بری رهبر جنبش امل و عضو کابینه وقت نیز خط مشی خود را در قبال اسرائیل تغییر داد. وی تا آن زمان معتقد بود که فقط از طریق امضای یک موافقتنامه می توان اسرائیل را ترغیب به خروج از لبنان نمود اما عقب نشینی اسرائیل در سال 1985، نظر وی را این گونه تغییر داد: «از امروز، هرگاه اسرائیل به یک دهکده در جنوب حمله کند، یک دهکده در منطقه الجلیل اسرائیل هدف قرار می گیرد». ورود بری به مرحله اقدامات جدی علیه اسرائیل، یک دگرکونی در باور شیعیان سنتی و محافظه کار بود، اگر چه از نظر شیعیان رادیکال، اقدام بری نوعی سوار شدن بر موج بود.
به طور کلی، هر اندازه که حزب الله قدرت و نفوذ بیشتری در لبنان کسب می کرد، رهبری امل برای حفظ موقعیت خود به سمت رادیکالیزم و تندروی، گرایش بیشتری پیدا می کرد. به همین خاطر ،جنبش امل برای اینکه جایگاه خود را در لبنان و به ویژه در جنوب از دست ندهد، برای ایفای نقش محوری در هدایت عملیات مقاومت علیه اسرائیل، وارد عرصه مبارزه نظامی علیه اسرائیل گردید.
اعلام موجودیت حزب الله
اگر چه پس از اعلام موجودیت مقاومت اسلامی، رزمندگان حزب الله در اواخر سال 1984 (پاییز 1363) به طور آشکار در بیروت حضور یافتند ولی باز هم درباره رهبران و تشکیلات سیاسی، آنان، اطلاع چندانی منتشر نشده بود. سرانجام، همزمان با شروع عقب نشینی اسرائیل از شهر صیدا، حزب الله در یک گردهمایی رسمی در 16 فوریه 1985(27/11/1363) با صدور یک نامه سرگشاده، هویت، استراتژی و برنامه ایدئولوژیک خود را برای اولین بار اعلام نمود. در این گردهمایی که به مناسبت اولین سالگرد شهادت شیخ راغب حرب در حسینه شیاح در بیروت برگزار شده بود، سید ابراهیم الامین به عنوان سخنگوی رسمی حزب الله، متن نامه سرگشاده را قرائت نمود. این نامه سرگشاده که در واقع کتابچه ای 48 صفحه ای بود، ضمن بیان هویت حزب الله، دیدگاه های مختلف این حزب نسبت به مسائل گوناگون داخلی، منطقه ای و جهانی را توضیح می داد. این نامه سرگشاده در واقع ما نیفست سیاسی حزب الله به شمار می آمد . صدور این نامه در حقیقت بیانگر دستاوردهای بزرگ حزب الله در اخراج کامل نیروهای چند ملیتی از لبنان و مجبور ساختن اسرائیل به عقب نشینی یک جانبه و گسترده از بخش های عمده ای از جنوب لبنان بود.
تا قبل از صدور نامه سرگشاده حزب الله، اطلاع زیادی از این گروه در صحنه داخلی لبنان وجود نداشت و تنها حرکتی که حزب الله تا قبل از صدور نامه سرگشاده خود به آن اقدام نمود، همان اعلام ظهور و موجودیت مقاومت اسلامی بود. اما پس از اعلام موجودیت، رهبران حزب از بقاع به بیروت آمدند و شورای رهبری حزب در ضاحیه مستقر گردید. دلیل این جا به جایی این بود که ضاحیه بیروت هم به مناطق جنگی جنوب نزدیکتر بود و هم به مراکز تصمیم گیری سیاسی در پایتخت.
معرفی یک روحانی به عنوان سخنگوی رسمی حزب الله و استقرار شورای رهبری حزب در ضاحیه، این موضوع را به تدریج واضح و آشکار ساخته که حزب الله تحت رهبری یک شورای روحانی قرار داد. حضور یک شورای متشکل از روحانیون داخل ساختار حزب الله، جایگاه روحانیون شیعه ای را که در سال 1982 حزب الله را پایه گذاری کرده بودند، مشخص ساخت. «در آن مقطع، به استثنای حسین موسوی (ابو هشام) بقیه اعضای شورای رهبری حزب الله، معمم وروحانی بودند.»
شیخ نعیم، قائم مقام فعلی دبیر کل حزب الله، در خصوص علل فعالیت غیر علنی حزب الله در مراحل اولیه خود می گوید:
«حزب الله تا سال 1985 تشکیلات واحد، منسجم و یکپارچه ای نبود که بتواند ابراز وجود نماید، لیکن ما بدون اینکه کسی از کار و فعالیت و یا ارتباط ما با دیگران اطلاعی داشته باشد، به کار و فعالیت خود ادامه می دادیم. ما در آن مرحله نهال نوپا و ناتوانی بودیم، به طوری که اگر اعلام وجود می کردیم، از پای در می آمدیم. این بود که تصمیم گرفتیم در لاک خود فرو رفته و از آن خارج نشویم. لیکن در این مرحله سعی داشتیم تا حرکت خود را تداوم بخشیم، چنان که اگر کسی از ما به قتل برسد، شخصیت دیگری وجود داشته باشد که بتواند راه وی را ادامه دهد. علاوه براین، طبیعت و کیفیت تشکیلات ما محرمانه بودن فعالیت ما را لازم و ضروری می کرد. اما در سال 1985 که نامه سرگشاده خود را منتشر کردیم، تعدادی از شخصیت های خود را در سطح عمومی معرفی کردیم اما تعداد دیگری به حالت محرمانه باقی ماندند.»
پس از علنی شدن حزب الله، مقاومت اسلامی علاوه بر استمرار و ارتقای کیفیت مبارزه مسلحانه خود علیه اسرائیل، جای پای سیاسی مناسبی برای خود یافت تا بدینوسیله از دستاورد ایثار رزمندگان خود محروم نشود، حزب الله از حالت صرفا امنیتی و کاملاً محرمانه خارج شد و حالت نیمه محرمانه پیدا کرد، این تغییر وضعیت باعث گردید، که حزب الله و اسلامگرایان آماج حملات تروریستی آمریکا و اسرائیل قرار گیرند، اولین حمله از این نوع، سه هفته بعد از صدور نامه سرگشاده حزب الله اتفاق افتاد
در پایان این معرفی لازم به توضیح است، که شیخ راغب حرب شهید بزرگواری بود که جزو اولین موسسین و اولین دبیر کل حزب الله شناخته شد و پس از چندی به شهادت رسید، پس از آن شهید حجه الاسلام سید عباس موسوی به سمت دبیر کل حزب الله شناخته شد. که او نیز همراه همسر و فرزندش در حمله ناجوامردانه تروریستی رژیم اشغالگر قدس به شهادت رسید.
هم اکنون سید حسن نصرالله سمت دبیر کلی حزب الله لبنان را به عهده دارد.
منبع: / سایت / تبیان ۱۳۸۶/۱۱/۱۴
نظر شما