بندگی خدا؛ زمینه ها و آثار
موضوع : نمایه مطبوعات | کیهان

بندگی خدا؛ زمینه ها و آثار

روزنامه کیهان، دوشنبه 9 شهریور 1388- شماره 19450

¤ محمدرضا حق جو
توحید، محوری ترین آموزه قرآنی و اسلامی است. درمیان اقسام توحید، توحید عبادی از جایگاه خاص و ویژه ای برخوردار می باشد، زیرا ناظر به فلسفه و هدف آفرینش انسان است. از این رو، زندگی بشر درمدار این واژه می گردد و به آن معنا و مفهوم می بخشد.
همه لحظات زندگی بشر در دنیا می بایست اختصاص به بندگی و عبادت داشته باشد و اگر دمی از آن جدا شود به معنای طغیان و عبور از خطوط قرمز الهی خواهد بود، ولی به نظر می رسد که چنین چیزی برای هیچ یک از انسان ها حتی اشرف و اکمل ایشان حضرت محمد(ص) نیز شدنی نیست،بنابراین می بایست درمفهوم عبادت توسعه داد و هر حرکت و رفتار به دور از غفلت از خدا و در مسیرکمالی شدن را به عنوان عبادت قلمداد کرد.
ازهمه زمان های آفرینش می بایست به عنوان فصل عبادت و بندگی یاد کرد ولی بی گمان زندگی بشر درجهان ماده و دنیا از ویژگی خاصی برخوردار می باشد، چنان که عبادت در ماه رمضان، را نیز می توان فصلی کامل از عبادت و بندگی دانست.
نویسنده دراین مطلب کوشیده است تا ویژگی ها و زمینه های دست یابی به مفهوم درست و کمالی زندگی، یعنی عبادت و بندگی را برپایه آموزه های قرآنی بیان کند. با هم این مطلب را دراین فصل عبادت و بندگی از نظر می گذرانیم.
توحید عبادی، مدار زندگی
بی گمان مدار زندگی انسان درتفسیر و تحلیل قرآنی، توحید عبادی است. اگر انسان نسبت به توحید الوهیت، و توحید ذاتی وصفاتی، علم و شناخت کامل به دست آورد، به این نتیجه عملی می رسد که می بایست در زندگی اش توحید عبادی را داشته باشد. درحقیقت نتیجه طبیعی شناخت آدمی به دیگر اقسام توحید در عمل عبادی انسان خود را نشان می دهد. این جاست که برای آدمی توحید عبادی معنا و مفهوم دیگری می یابد.
به این معنا که انسان هنگامی که خدای یگانه را شناخت و او را به الوهیت و ربوبیت ستود، درآن هنگام است که این خدا را شایسته عبادت می بیند. آیات بسیاری چون 1تا 5 سوره توحید و 132و 138و 139 سوره بقره و آیه 51 و 62 سوره بقره و دیگر آیات سور قرآنی این معنا را مورد تاکید قرار می دهند.
پذیرش شایستگی عبادت خدای یکتا به معنای پذیرش اطاعت مطلق از خداوند است که دراشکال مختلف از جمله اطاعت از آموزه های عقلانی و وحیانی و ولایت پذیری از پیامبران و اولیای الهی خود را نشان می دهد. بنابراین عبادت همان اطاعتی است که انسان نسبت به خداوند و فرمان های اوبه هر شکلی بروز می دهد. دراین اطاعت به این مساله توجه نمی کند که آیا از فرمان مستقیم خداوند پیروی می کند و یا از فرمان های صادر شده از پیامبران و دیگر اولیای الهی که بر انسان ولایت دارند.
این گونه است که اطاعت مطلق از ولایت مطلق را در طول زندگی خویش نشان می دهد. این برخلاف تفکر و رفتار ابلیسی است که از فرمان های الهی سرباز می زند و ولایت ولی الله و خلیفه الله را نمی پـذیرد و حاضر نمی شود تا به خلیفه الهی سجده برد. چنین تفکری را می توان در بسیاری از انسان های ولایت گریز یافت؛ زیرا آنان نیز یا از فرمان عقل مستقل سرباز می زنند و یا به فرمان های ولی الله تن نمی دهند و برخلاف قوانین و فرمان های رهبران و اولوالامر عمل می کنند.
خداوند در آیات بسیاری این معنا را مورد تاکید قرار می دهد که انسان می بایست همه زندگی اش سرشار از توحید عبادی و پرستش خدای یکتا و یگانه باشد (هود آیات 1 و 2)؛ زیرا توحید عبادی صراط مستقیم الهی است که انسان از راه آن متاله می شود و صبغه و رنگ الهی به خود می گیرد بلکه در حد خدایی شدن پیش می رود و در این مسیر به منزلت «قاب قوسین او ادنی» می رسد که نزدیک تر از این شدن برای هیچ موجودی متصور نیست، به گونه ای که میان خدا و انسان متاله، جز پرده عبودیت و الوهیت نمی ماند. در روایت است که تفاوت ما امامان (ع) با خداوند در همان عبودیت ما و الوهیت خداوندی است و هیچ گونه تمایز و تفاوت دیگری نیست: «نزلونا عن الربوبیه و قولوا فینا ما شئتم». «در همین رابطه نگاه کنید به روایاتی چون: «از امیرالمومنین(ع) فرمود: «لاتتجاوزوا بنا العبودیه ، ثم قولوا فینا ما شئتم و لن تبلغوا، و ایاکم و الغلو کغلو النصاری فانی بریء من الغالین (الاحتجاج ج 2/32) از امام صادق(ع): (ارجعلونا عبیدا مخلوقین وقولوا فینا ما شئتم) (الثاقب فی المناقب/ 402، الخرائج و الجرائج ج 2/735).
و از معصومین(ع): «نزهونا عن الربوبیه و ارفعوا عنا حظوظ البشیریه ، فلا یقاس بنا أحد من الناس» الحدیث (مشارق النوار الیقین/ 101). و از امیرالمؤمنین(ع) در حدیث مشهور معروف بالنورانیه: «یا ابا ذر انا عبدالله عز وجل و خلیفته علی عباده، لا تجعلونا اربابا و قولوا فی فضلنا ما شئتم فانکم لا تبلغون کنه ما فینا و لا نهایته، فان الله عزوجل قد اعطانا اکبر و اعظم مما یصفه و اصفکم او یخطر علی قلب احدکم، فاذا عرفتمونا هکذا فانتم المؤمنون» (بحارالانوار 62/2) و «ایاکم الغلو فینا، قولوا انا عبید مربوبون، واعتقدوا فی فضلنا ما شئتم» (غررالحکم/ 951). و از امام صادق(ع): «لاترفعوا البناء فوق طاقتنا فینهدم، اجعلونا عبیدا مخلوقین و قولوا فینا ما شئتم» (بصائرالدرجات/ 162).
البته عبادت و اطاعت، خاص انسان نیست و همه موجودات هستی نسبت به خداوند، اهل سجود و عبادت می باشند (رعد آیات 41 و 51) با این تفاوت که انسان ها از ویژگی اختیار برخوردار هستند و با اراده خود می توانند در مسیر کمالی و اطاعت گام بردارند و اهل بندگی و عبادت شوند و یا آن که راه عصیان و سقوط و هبوط در دوزخ را بپیمایند.
زمینه های توحید عبادی
در این جا این پرسش مطرح می شود که انسان در چه شرایط و بستری به اطاعت و بندگی گرایش می یابد و توحید عبادی را در سرتاسر زندگی خویش به نمایش می گذارد و در انجام مسئولیت و ماموریت خویش دمی درنگ نکرده و یا اندکی کوتاهی نمی کند؟
خداوند در آیاتی چند به این پرسش پاسخ داده و زمینه ها و بستر انجام چنین عملی از سوی انسان را بیان می کند. از جمله در آیه 15 و 25 سوره ذاریات به آگاهی انسان نسبت به هدف و فلسفه آفرینش توجه می دهد و تبیین می کند که آگاهی و شناخت آدمی از این مساله تا چه اندازه می تواند برای حرکت انسان در مسیر کمالی و اطاعت و عبادت از خداوند مفید و سازنده باشد.
بنابر این آگاهی و شناخت انسان نسبت به فلسفه هستی و به ویژه آفرینش انسان می تواند زمینه و بستر مناسبی برای توحید عبادی انسان باشد.
آیات 46 و 66 سوره زمر در همین رابطه به مساله تعقل اشاره می کند و تبیین می کند که انسان ها هرگاه از عقل خدادادی خویش بهره گرفته و آن رابه کار گیرند به این مهم آگاهی و شناخت می یابند که خداوند یگانه، شایسته و عبادت و اطاعت است و هیچ موجود دیگری در هستی این شایستگی را ندارد.
از آن جایی که دست یابی به آگاهی و شناخت، نیازمند ایجاد شرایط مناسبی است، خداوند در آیه 55 سوره نور به ایجاد محیط سالم و دولت و جامعه دینی اشاره می کند و می فرماید که انسان ها در محیط اسلامی و دینی بهتر و آسان تر می توانند به آگاهی و شناخت دست یافته و زمینه های انجام اطاعت و عبادت برای آنان فراهم گردد.
در حقیقت حکومت دینی و اسلامی بستر مناسبی برای رویکرد مردم به پرستش خدا و اطاعت و عبادت می باشد. بر این اساس می توان گفت که یکی از وظایف اصلی دولت اسلامی و حکومت دینی ایجاد محیط سالم و مناسبی است که مردم در همه حالات و سکنات خویش به انجام عبادت و اطاعت از خداوند بپردازند و مانعی در پیش روی ایشان ایجاد نشود.
ضرورت هجرت
آیه 65 سوره عنکبوت به نوعی دیگر به مساله محیط اجتماعی و تاثیر آن در رویکردهای درست و مناسب و یا رویکردهای نادرست اشاره می کند. در این آیه نیز به این مساله توجه داده شده که محیط فاسد و نامناسب موجب می شود تا انسان ها نتوانند. به وظیفه و مسئولیت اصلی خویش یعنی عبادت و اطاعت از خداوند یکتا بپردازند. از این رو از مردم می خواهد برای انجام مسئولیت و ماموریت اصلی الهی از شهر و میهن خویش هجرت کرده و به جای مناسبی بروند که فضا و محیط اجتماعی سالمی داشته و زمینه برای انجام وظایف فراهم باشد.
به سخن دیگر، انسان ها هر چند که در انجام عمل عبادی و اطاعت، نیازمند جامعه و محیط اجتماعی سالم و هنجاری هستند ولی محیط فاسد و نابه هنجار نمی تواند مانع جدی برای انجام اعمال عبادی انسان تلقی شود؛ زیرا برای هر انسانی فرصت کوچ و قرار گرفتن درفضای مناسب عبادی دیگر وجود دارد و شخص نمی تواند محیط فاسد را توجیهی برای ترک عبادت خویش قرار دهد. البته در این باره تنها پیران و کودکان و زنان ناتوان استثنا شده و عدم هجرت ایشان به نوعی پذیرفته شده است.
آیه 55 سوره نور به مساله مهم و اساسی امنیت توجه می دهد و تبیین می کند که تحقق امنیت در هر جامعه ای یکی از مهم ترین و اساسی ترین اموری است که زمینه مناسب انجام اعمال عبادی و توحیدی را فراهم می آورد؛ زیرا انسان در شرایط مناسب امنیتی می تواند با خاطری آسوده به همه تکالیف و وظایف عبادی عمل کند. بر این اساس می توان گفت که یکی از وظایف و اهداف دولت دینی و حکومت اسلامی آن است که شرایط و بستر امنیتی مناسبی را برای اهل توحید فراهم آورد تا آنان بتوانند در فضای به دور از فساد و خشونت و ضد امنیتی، به اعمال عبادی خویش بپردازند.
آیه 011 سوره کهف به یکی دیگر از عوامل اساسی برای توحید عبادی اشاره می کند و توضیح می دهد که چگونه امید به لقای الهی و متاله شدن می تواند عامل اساسی برای تحریکات بشر در حوزه عمل عبادی باشد. درحقیقت این که انسان امیدوار باشد که با انجام اعمال عبادی و اطاعت از خداوند به لقای او دست می یابد، انگیزه ای می شود تا با عبادت و اطاعت، متاله شود و قرب حقیقی را اینگونه کسب کرده و درمقام لقای الهی درآید.
براین اساس می توان گفت که عمل به دین و ارزش ها و آموزه های آن یکی از مهمترین گام ها در ایجادفضای مناسب برای عبودیت و اطاعت و بندگی بشر است که درآیات 401 و 501 سوره یونس به آن اشاره شده است.
آثارتوحید عبادی
توحید عبادی در هرکس و جامعه ای آثار و برآیندی دارد که در دنیا و آخرت خود را نشان می دهد. خداوند در آیاتی از قرآن این آثار و برآیند طبیعی توحید عبادی را تبیین و توضیح می دهد که در اینجا بدان ها اشاره می شود.
این آثار و کارکردها که قرآن برای توحید عبادی انسان برمی شمارد شامل حوزه های مادی و معنوی و دنیوی و اخروی و نیز فردی و اجتماعی می شود. از جمله در حوزه عمل اجتماعی خداوند توحید عبادی و پرسش خدای یکتا را مایه اتحاد و همبستگی تمامی پیروان ادیان الهی می داند و در آیه 46 سوره آل عمران و 63 و 73 مریم و 29 و 39 سوره انبیاء و 4و5 سوره بینه به این مهم اشاره می کند که انسانها تنها درسایه توحید عبادی می توانند به وحدت و اتحاد حقیقی دست یابند و بسیاری از ظرفیتهای تکاملی خویش را بهبود بخشند و یا ایجاد کنند. بنابراین هرگونه شکست و تفرقه را می بایست درسایه دوری از توحید عبادی بشر تفسیر و تحلیل نمود.
بسیاری از جوامع بشری به سبب دوری از توحید عبادی گرفتار همه گونه مشکلات غیرقابل حل می شوند. براین اساس به جای آن که به عوامل دیگری توجه کنند باید به مسئله دوری از توحید عبادی خویش توجه داشته باشند که عامل بسیاری از نابسامانی های اجتماعی می شود و ظرفیتهای زیادی را از آدمی و اجتماع سلب می کند.
آیات 49و05 سوره مریم تبیین می کند که اصولا بهره مندی از عطایای الهی تنها در سایه سار توحید، امکان پذیر است. براین اساس اگر آدمی از بسیاری از مواهب و عطایای تکاملی و انسان ساز بی بهره شود به سبب ادامه روند گریز از توحید عبادی می باشد.
انسان درسایه توحید عبادی است که به تقوا دست می یابد. (بقره آیات12 و 22) و همین تقواست که شرایط را برای درک و فهم درست زندگی و هدایت های الهی فراهم می آورد و فرقان و قدرت تشخیص درست از نادرست و حق از باطل را به آدمی می بخشد.
اگر انسان بخواهد هدایت واقعی الهی را نسبت به خود و جامعه اش جلب کند می بایست پیش از هر چیزی به عبادت و پرستش ذات الهی به عنوان تنهاترین و اصلی ترین راهکار توجه نماید. (انعام آیه 65 و سوره مریم آیه53 و 63 و زمر آیه 2و3)این گونه است که انسان در مسیر درست قرار می گیرد و تسلیم محض خداوند می شود (بقره آیه 331) و خرد و اندیشه هایش به کار می افتد (انبیاء آیات 25 و 76) و در برابر خداوند از مقام خضوع و خشوع به سجده اطاعت فرو می افتد (فصلت آیه 73) و درنهایت از هدایت خاص بهره مند شده و متاله می گردد و در مقام قرب، جای می گیرد و از همه آثار بندگی بهره مند می شود.
خداوند در حدیث قدسی فرموده است: عبدی اطعنی حتی اجعلک مثلی انا حی لااموت اجعلک حیا لاتموت و انا اقول للاشیاءکن فیکون و انت تقول للاشیاء کن فیکون؛ این بنده من؛ مرا فرمان بر تا تو را همانند خود سازم. من زنده نامیرایی هستم و تو را نیز زنده نامیرا می سازم. من به هر چیزی فرمان دهم خواهد شد، تو را نیز چنان می کنم که به هر چه فرمان دهی انجام پذیرد. (الجواهر السنیه، شیخ حر عاملی، ص 163)
برای دست یابی به این مقام قرب، راه اطاعت و عبادت، راهی است که در حدیث قدسی دیگر به نام قرب النوافل آمده است. خداوند در آن جا می فرماید: ان العبد یتقرب الی بالنوافل حتی کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به ویده الذی یبطش به؛ بنده با انجام نوافل به من نزدیک می شود تا من گوش او می شوم که با آن می شنود و دیده اش می شوم که با آن می بیند و دستش می شوم که با آن عمل می کند. (اصول کافی، ج 4 ص 35 و بحارالانوار، ج 78 ص 13 و نیز صحیح بخاری و مسلم)
امام صادق(ع) این ترقی ذاتی از امکان به وجوب را در انسان این گونه تعبیر می کند که بنده متصف به صفات ربوبی می شود: «العبودیه جوهره کنهها الربوبیه؛ ما فقد فی العبودیه وجد فی الربوبیه؛ عبودیت و بندگی حق، جوهری است که کنه و حقیت آن ربوبیت است، آن چه انسان در عبودیت از دست می دهد در ربوبیت به دست می آورد.
به سخنی دیگر بنده اگر در مقام عبودیت، کبر و تکبر را از دست می دهد و به تواضع و فروتنی می رود، در عمل به بزرگی ربوبیتی دست می یابد که فراتر از آن متصور نمی باشد. کسی که به فقر ذاتی خویش در مقام عبودیت اقرار می کند به غنای ربوبیت می رسد که در آیه 51 سوره فاطر بدان توجه داده شده است.

 

نظر شما