کشف حجاب، کژراهه ی پهلوی اول(2)
اگر چه پهلوى اول در دوران اولیه حکومتش خود را طرفدار اسلام و مسلمانان مىخواند، اما پس از تحکیم و تثبیت کامل قدرت سیاسى به اصلاحاتى دست زد که در راس آن اصلاحات، غیر دینى ساختن جامعه ایران به هر طریق ممکن بود؛ بنابراین در چندین جبهه اصلاحات ضد دینى خود را آغاز کرد که عبارتند از:
1. نوسازى کامل وزارت عدلیه توسط داور چنان که حقوقدانان تحصیل کرده جدید را جایگزین قضات سنتى کرد؛
2. ترجمههاى تعدیل یافتهاى از حقوق مدنى فرانسه و حقوق جزاى ایتالیا را که برخى از آنها با قوانین شرع متعارض بود، به نظام حقوقى ایران وارد کرد؛
3. ثبت و اسناد را از علما گرفت و مهمتر از این، مسؤولیت تشخیص شرعى یا عرفى بودن موارد حقوقى را به قضات دولتى واگذار کرد؛
4. حضور روحانیون را در مجلس بسیار کاهش داد، به طورى که شمار آنان از بیست و چهار نفر در مجلس پنجم، به شش نفر در مجلس دهم رسید؛
5. از صدور روادید به کسانى که خواهان زیارت مکه، مدینه، نجف و کربلا بودند جلوگیرى کرد؛
6. کشف حجاب را اجبارى کرد. (1)
در یک کلام، رضاشاه بر این پندار و خیال بود که متمدن کردن جامعه دینى یعنى بر چیدن بساط دین و دین خواهى از عرصه اجتماع به هر طریق ممکن، چه با کشف حجاب و چه با موارد دیگر.
داستان کشف حجاب چه بود؟ قبل از پرداختن به چگونگى داستان کژ راهه پهلوى اول؛ یعنى جریان کشف حجاب، تذکر این نکته لازم است که رضا شاه مساله کشف حجاب را با هم فکرى و همکارى مستقیم و غیر مستقیم روشن فکران، البته آن دسته از روشن فکرانى که نقش مشارکت و دخالت در نظام سیاسى و امور مملکتى را در عصر رضاخان پذیرفته بودند (2) ، انجام داد.
روشن فکران بسترها و زمینههایى که - قبل از به حکومت رسیدن رضا شاه - براى از بین بردن دین و ترویج فرهنگ غرب، تهیه دیده بودند - از جمله این که روشن فکران اولیه ایران که نخستین نمایندگان اندیشههاى نوین، بویژه لیبرالیسم، سکولاریسم و تجدد بودند - خواستههاى زیر را مطرح مىکردند:
1. تجدید هویت و سنتهاى ملى ایران؛ 2. منع دخالت روحانیون در سیاست؛ 3. وضع نظام قانون اساسى جدید به شیوه اروپا؛ 4. تاسیس نهادهاى سیاسى جدید بر اساس حاکمیت ملى و ایجاد مبانى دولت ملى مدرن. (3)
بنابر این مىتوان گفت که ماهیت این نوع خواستهها و اصلاحات، یک نوع دینزدایى بود که به اجماع و اتفاق نخبگان ابزارى و عدهاى از نخبگان فکرى در زمان رضا شاه به اوج خود رسید.
داستان کشف حجاب
در زمان رضا شاه برخى از روشن فکران، پشتوانه فکرى لازم، جهت تحولات و اصلاحات پهلوى اول را فراهم مىکردند؛ لذا در چند سال اول سلطنت رضا شاه، تبلیغات بر ضد حجاب را به حد اعلا رساندند، مثلا در روزنامه «ایران جوان» که ارگان رسمى جمعیتى بدین نام بود و اعضاى آن را عدهاى از جوانان فرنگ دیده و از اروپا برگشته تشکیل مىدادند - که بعدها کارهاى حساس مملکت را در دست گرفتند - مبارزه پیگیر و شدیدى بر ضد حجاب تحت عنوان «نامههاى بانوان» آغاز کردند، تا این که در بهار 1313 رضا شاه به ترکیه سفر کرد و با مشاهده آزادىهایى که به بانوان ترک داده شده بود، وجوب اقدامى مشابه را در ایران حس نمود. هواداران آزادى زنان از کوشش باز نایستادند و در این زمینه تصنیفها و ترانهها ساختند و صفحات گرامافون از آنها پر شد و در رهگذرها و قهوه خانهها به گوش مردم رسید.
بعد از این همه کوشش و تلاش در راه آزادى زنان و متمدن کردن جامعه زنان ایرانى، نهایتا در سال 1314 زنان آموزگار و دختران دانشآموز از چادر به سرکردن ممنوع شدند و افسران از راه رفتن با زنانى که چادر به سر داشتند خوددارى مىکردند.
در مهر 1314، در تهران کانون بانوان تاسیس شد و زنها با گشادهرویى با مردان معاشرت و مجالست مىکردند و سرانجام در 17 دى ماه 1314 رضا شاه فرمان کشف حجاب را صادر کرد (4) تا با این کار ایران و ایرانى به دروازههاى تمدن راه یابند، اما ملت ایران در مقابل این فرهنگ ناصواب وارداتى سر تسلیم فرود نیاورد و با آن درگیر شد، تا این که حاصل کوشش و تلاش خود را در راه احیاى دین اسلام در انقلاب سال 57 جلوهگر دیدند.
به امید روزى که همه افراد بشر، به حقوق راستین خود برسند و انسانها، اعم از مرد و زن، ابزارى در دستحکومت گران قرار نگیرند و به امید روزى که در جهان بشریت چهار شعار امام علىعلیه السلام تحقق عینى یابد که فرمود:
ما آمدیم به خاطر:
1. برافراشتن پرچم اسلام «لنردالمعالم من دینک»؛
2. این که اصلاح در بلاد مسلمین انجام دهیم «و نظهر الاصلاح فی بلادک»؛
3. بندگان مظلوم خدا در امان و امنیتباشند «فیامن المظلومون من عبادک»؛
4. و نهایتا این که ما مىخواهیم حدود تعطیل شده الهى را زنده و برافراشته کنیم. «و تقام المعطلة من حدودک».
به امید آن روز که جهان به این مساله معرفت پیدا بکند که فقط در بند الله باشد و از هر چه غیر اوست رهایى یابد و به انسانیت وکرامات انسان واقعى که اسلام بر مبناى کتاب و سنت، پایه گذارى کرده است، برسد.
پىنوشتها:
1) براى آشنایى با عرفى کردن جامعه دینى در ایران عصر پهلوى اول رجوع شود به کتابهاى: 1.آبراهامیان،یرواند، «ایران بین دو انقلاب»، ترجمه احمد گل محمدى، محمد ابراهیم فتاحى، چاپ دوم، نشرنى، 1377؛ 2. پیردیکار، ژان، هورکاد، برنار «ایران در قرن بیستم»، ترجمه عبدالرضا(هوشنگ) مهدوى، چاپ دوم، تهران، نشرالبرز، سال 1357.
2) برخى از صاحب نظران براى روشن فکران سه نقش قایل هستند که عبارتند: از 1.انتقاد از نظام سیاسى؛ 2. مشارکت و دخالت در آن؛ 3. انزوا، کنار گیرى از زندگى سیاسى؛ رجوع شود به حسین بشیریه «جامعهشناسىسیاسى»، نشرنى، چاپ سوم 1376، ص 256 و برخى هم دو نقش براى روشن فکران قائلند: انتقاد از نظام سیاسى، یا انزوا از زندگى سیاسى. در این زمینه رجوع شود به: آراى داریوش شایگان در کتاب زیرآسمانهاى جهان، ترجمه نازى عظیما، 1374، ص 228.
3) بشیریه، حسین، جامعه شناسى سیاسى، پیشین، ص 257.
4) براى آشنایى با کم و کیف داستان کشف حجاب رجوع کنید به کتاب:«از نیما تا روزگار ما»، یحیى آرین پور، جلد اول، چاپ اول، زوار 1374، ص 3 تا 23.
منبع: / ماهنامه / شمیم یاس / پیش شماره 7نقش هانویسنده : رضا عیسی نیا
نظر شما