اخلاق نقد در سایه تعالیم اسلامی
انتقاد از پایه های پیشرفت علوم و جوامع است. نمی توان باب انتقاد را به بهانه حفظ احترام بست و انتظار پیشرفت داشت، نمی توان در مقابل سنت انتقاد صف آرایی کرد و انتظار تولید علم داشت. در ضرورت نقد همین بس که بسیاری از پیشرفتها، حاصل نقد بوده است.
اما چه باید کرد که هم این رکن رکین را در جامعه نهادینه کرد و هم احترام و بزرگی صاحبان عقاید را حفظ نمود؟ به نظر می آید رسیدن به چنین هدفی حاصل نمی شود مگر با نهادینه سازی اخلاق انتقاد در فرد فرد جامعه.
مرز میان نقد و تخریب
برای درک علت مخالفت با نهادینه سازی نقد ابتدا باید مفهوم نقد را بدانیم. نقد یعنی “داوری خرده گیرانه درباره اثری”. با درک این تعریف شرایط نقد نیز روشن خواهد شد و وقتی شرایط آن مشخص شود منتقد خواهد فهمید که چگونه از افتادن در ورطه تخریب رهایی یابد.
اگر با دقت به واژگان تعریف نگاه کنیم یک کلمه کلیدی در آن می بینیم که اگر این کلمه را حذف کنیم به یقین وارد حیطه تخریب خواهیم شد. کلمه داوری به این معناست که اگر شرایط داوری را نداشته باشیم یا رعایت نکنیم نمی توانیم به آن نقد بگوییم. یکی از بدیهی ترین شرایط داوری عدالت و انصاف است. منتقد باید عدالت را در نقد خود لحاظ کند. پیرامون انتقاد خود تحقیق و تفحص نماید تا مبادا با انتقاد بیجا موجب زایل شدن آثار مطلب گوینده و نویسنده شود. از شتابزدگی پرهیز کند. از نقد شخصیت اثر پرهیز کند. خود را ملزم کند به حفظ ادب و احترام و از استخدام کلمات خارج از شان صاحب اثر اجتناب کند. اینها همه مطالبی است که از واژه داوری و عدالت و انصافی که تحت آن نهفته است می توان فهمید.
واژه دیگر که در تعریف نقد از آن استفاده شده واژه “خرده گیرانه” است. شاید در نگاه ابتدایی به تعریف چنین برداشت شود که خرده گیرانه بودن خارج از اخلاق و موجب بی احترامی است. در حالی که این چنین نیست و به قرینه واژه داوری می توان چنین دریافت که منظور از خرده گیرانه به هیچ وجه به کارگیری عصبانیت و پرخاش نیست. بلکه مقصود از به کارگیری این واژه پرهیز از تعریف و تمجید به جای نقد است. باید توجه داشت که برای پرهیز از بی اخلاقی نباید خود را به حیطه تمجید و تعریف بیندازیم که قطعا تعریف و تمجید اگرچه از شیرینی خاصی برخوردار است، اما به هیچ وجه به صاحب اثر کمک نخواهد کرد و چه بسا باعث تثبیت انحرافات و اشتباهات او شود.
اما مخالفان نقد چه می گویند؟
به طور کلی دو گروه با نقد مخالفند. اولین گروه کسانی اند که به اخلاقیات پایبندند و از همین جهت با نقد و انتقاد مخالفند، چرا که از مرز نقد و تخریب آگاهند و برای اینکه به دام تخریب نیفتند عطای نقد را به لقایش بخشیده اند. گروه دوم کسانی هستند که از مسئولیت پذیری بیزارند و برای پاسخگویی ارزشی قائل نیستند و برای فرار از آن توجیه های مختلفی می تراشند. اول آنکه می گویند “اگر راه حلی نداری انتقاد مکن” و دوم آنکه “اگر متخصص این فن یا علم نیستی انتقاد مکن “ که هر دو باطل است. اولی باطل است زیرا تشخیص نقص و ارائه درمان دو مهارت متفاوت است. به طور مثال یک راننده به علت کثرت استفاده از اتومبیل می تواند به راحتی عیب و نقص وسیله نقلیه را تشخیص دهد، اما به دلیل تفاوت مهارت یافتن نقص و ارائه راه حل هیچ تعمیرکاری به راننده نخواهد گفت تو که راه حل تعمیر آن را نداری حق نداری ماشین خود را نزد ما بیاوری یا چون نمی دانی چگونه تعمیر می شود پس ساکت باش. به عبارت بهتر ندادن راه حل هیچ نقصی بر منتقد نیست، بلکه ارائه راه حل وظیفه صاحب اثر و متخصصین است.
دومین قول باطل است، زیرا این بدان معنا نیست که اگر غیر متخصص به مطلبی انتقاد کرد می توان نادیده گرفت بلکه این سخن ناظر به این نکته ظریف است که هنگام داوری باید علم کافی داشت تا با رای سبک و غیر علمی باعث کسر شان خود منتقد نشود. به عبارت بهتر این مطلب ناظر به وظیفه و شرایط خود منتقد است و هیچ حقی را بر دیگران ثابت نمی کند. کافی است ما به همه متذکر شویم که: “یا ایها الذین امنوا اتقوا الله و قولوا قولاسدیدا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، از خدا بترسید و سخن درست بگویید”.
بدین صورت همه خود را ملتزم خواهند کرد که پیرامون انتقاد خود خوب تحقیق کنند و اگر از صحت آن اطمینان لازم را کسب نمودند انتقاد خود را بیان کنند.
در سوی دیگر بعضا انتقاد شوندگان جوانب ادب را رعایت نمی کنند و به گونه ای برخورد می نمایند که خلاف ادب اسلامی است. مثلابجای پاسخ به نقد آن را مسکوت گذاشته و انگیزه هایی را به مخاطب نسبت می دهند و آن انگیزه ها را مورد حمله قرار می دهند، شخص را به تخریب خود متهم می کنند سپس این کار وی را مذمت می کنند حال آنکه امیرالمومنین(ع) می فرماید: “رفتار برادرت را به بهترین شکل آن تفسیر کن، مگر آنکه خلاف آن از وی سر زند و تا جایی که می توانی برای سخنی که از دهان برادرت بیرون می آید محملی نیک بجویی، گمان بد مبر”.
منبع: / روزنامه / رسالت ۱۳۸۸/۸/۲۳
نویسنده : ابراهیم میرعزیزی
نظر شما