ریشه های فکری طالبان و القاعده
انتشار افکار سلفیهای تکفیری (سلفی جهادی) در میان فقهای تندرو، میانهرو و مردم عادی بریده از چپ و راست، ما را بر آن داشت تا به بازخوانی افکار ابن تیمیه پدر ورهبر معنوی این ایده بپردازیم .(1)
افکار ابن تیمیه روشن و صریح است او با اندیشه و عقل بکلی مخالف است و خواستار الغاء عملکرد عقل از تمام شئون زندگی است و با فکر کردن و اندیشیدن دشمن است مگر اینکه آن فکر و اندیشه در راستای تایید نقل و احادیث باشد. او در این زمینه میگوید: دلایل عقلی درست وقتی قابل شنیدن است که مخالف اخبار انبیاء نباشد. و فکر و عقلی که با اخبار و احادیث مخالف باشد نه عقل است و نه فکر (2) او به احادیث و آیات منسوخ شده برای اثبات ادعاهای خود متوسل میشود؛ همان مستنداتی که اکنون زرقاوی به آنها استناد میکند و نویسندگان ضد اسلام از آنها به عنوان ابزاری علیه مسلمانان در غرب بهرهبرداری تبلیغاتی میکنند تا اسلام را دین خشونت نشان دهند.
به پندار او دلایل عقلی در مقابل دلایل نقلی بیارزش هستند. ابن تیمیه با این گفتار راه را بر عقل و اندیشه بسته و عملا دعوت به جمود و تحجر فکری میکند و برای فکر خطوط قرمز زیادی تعیین میکند. و میگوید سلف صالح به نیابت از ما اسلوبها و روشها را تعیین نموده و ما باید تبعیت و تقلید نماییم (3)، ما باید تماما در خط، اسلوب، کردار و گفتار سلف صالح راه برویم و نقش ما تبعیت است و این به نفع ما است. ممکن است از نظر ظاهر نفع و سودی در تقلید و انجام یک تکلیف وجود نداشته باشد با این وجود ملزم به تبعیت هستیم برای اینکه این تبعیت ما را نزدیک به انبیا میکند چنانچه میگوید تبعیت ما از سلف صالح و اصحاب و مهاجرین و انصار ما را به خدا نزدیک میکند (4) واضح است که این کلام دارای ابعاد قابل سوء استفاده است و میتواند به دشمنی با هرگونه تفکر منجر شود از سوی دیگر او هیچ جایی را برای نیازهای امروز باز نمیگذارد در حالی که فاصله ما با زمان صحابه و با زمان ابن تیمیه متفاوت است و نیازها ی عصر ما با آن دوره فرق میکند.
(مرگ 728ه)، در واقع او تمامی نمادها و مظاهر زندگی این عصر را نفی میکند. از جهت دیگر تیمیه مسلمانان را فرا میخواند که تمامی روابط خود را با کفار قطع کنند و در تمامی امور با آنها مخالف باشند و میگوید : (کذلک قد نتضرر بموافقتنا الکافرین فی أعمال، لولا أنهم یفعلونها لم نتضرر بفعلها.. فتکون موافقتهم دلیلا على المفسدة ومخالفتهم دلیلا على المصلحة) «گاهی به خاطر بی تفاوتی و موافقتمان با کافران متضرر می شویم که اگر چنین موافقتی نبود ما متضرر نمیشدیم.» پس موافقت ما با کافران فساد انگیز و مخالفتمان با آنها چاره کار و طریق مصلحت مسلمانان است.(5) به عبارت دیگر مسلمانان هیچ یک از ساختههای فیزیکی و فکری کفار را نباید بکار گیرند حتی اگر این بضرر مسلمین باشد. به نظر او مهمترین مصلحت در این است که با آنها مخالف باشیم. برای اینکه در کارهای کفار مصلحتی بنفع ما نیست و میگوید: (وحقیقة الأمر: أن جمیع أعمال الکفار، وأموره لابد فیها من خلل یمنعها أن تتم له منفعة بها.) «واقعیت این است همانا جمیع اعمال کفار و امور مربوط به آنها یقینا دارای عیب و نقصی است که مانع از حصول منفعت از کارهایشان میشود (6). در یک مورد از این شیخ الاسلام سوال میشود که: «رای علما در خصوص قومی از اهل ذمه که مجبور شدهاند لباسی غیر از لباس عادی و بومی خود بپوشند. مثلا آنها را سلطان مجبور کرده که از عمامه مسلمین استفاده نکنند، و این باعث آزار و اذیت آنها و همچنین ضرر کاسبکاران مسلمان شده است آیا امام برگشت آنها به لباس محلی را مجاز میدارد؟
جواب ابن تیمیة منفی است (7) این سوال را در قالبهای مختلف پرسیدهاند و هر بار شیخ بر جواب منفی خود اصرار ورزیده است. طرح سوال به صورتهای مختلف از جانب سوال کنندگان نشانگر عدم اغنای آنهاست و اصرار شیخ بر جواب منفی نیز نشانگر ماهیت تعصبآمیز، تندرو و غلو ایشان در افکار است. برای او مهم نیست که غیر مسلمان اذیت و آزار میشود و مسلمان نیز ضرر اقتصادی میبینند. او با این کار، افکار تندروانه و نژادپرستانه را مورد تایید قرار میدهد. چرا؟ او خود پاسخ میدهد: ( أما ما یرویه بعض العامة عن النبی (ص) أنه قال «من أذى ذمیا فقد أذانی» فهو کذب على رسول الله (ص) ولم یروه أحد من أهل العلم)(8). « اینکه بعضی افراد از پیامبر نقل کرده اند که هرکس ذمی را آزار دهد مرا آزار داده است این یک کذب است و هیچ سند معتبری ندارد.» پس چون پیامبر این حرف را نزده است و در سند دیگری هم نقل نشده است پس آزار غیر مسلمان بر ما گناه و جنحه ای ندارد. او با این شیوه تمامی نصهای دینی در خصوص مسامحه و تسامح با غیر مسلمانان را رد میکند و بر افکار تندروانه خشونت و قتل و غارت ادامه میدهد. ابن تیمیة در واقع دارای ترازو و سنگ محک متفاوتی است . ترازوی برخورد با کفار و ترازوی برخورد با مسلمین؛ او حتی برخورد تبعیض آمیز و نژادپرستانه را جایز میشمارد. او هرگاه با حدیثی روبرو میشود که مخالف ایدههای تندروانه او است آنها را منکر میشود و در مورد آیات قرآنی که با افکار او سازگار نیست به تفسیر و تاویل روی میآورد.
شاگرد او ابن القیم الجوزی روایت کرده است: (یروی أن شیخه بحث مع قوم فاحتجوا علیه بحدیث أنکره. فلما أظهروه له بالنقل أی أتوا بأسانید تؤکد الحدیث ووقف علیه. ألقى المجلد من یده فی غضب )(9). أما إذا کان النص الدینی قرآنیا، بحیث تنعدم إمکانیة فقیهنا فی إنکاره، فإنه کان یلتجئ إلى أسلوب التأویل، لیستخلص منه ما ینعدم آراءه ومواقفه« روایت شده است که ابن تیمیه مشغول مباحثه با قومی بود و آنان استدلال به حدیثی کردند که وی آن را انکار میکرد و زمانی که سند حدیث را برای او آوردند و قطعی بودن حدیث ثابت شد، شیخ با عصبانیت کتابی را که دردست داشت بر زمین زد واین روش شیخ در مواجهه با احادیث هر چند صحیح السند بود، اما هنگامی که نص مخالف وی قرآن بود و او به هیچ وجه توان انکار و رد کردن آن را نداشت با حربه تایل و تفسیر به رای وارد شده و مطلب را منحرف میکرد » : یک نمونه از این تفسیرها: وزیر تاتار در اینکه یهودیان میتوانند بر دین خود باقی بمانند به این آیه استناد کرد «قل یا أیها الکافرون لا أعبد ما تعبدون ولا أنتم عابدون ما أعبد ولا أنا عابد ما عبدتم ولا أنتم عابدون ما أعبد لکم دینکم ولی دین» و این آیه از محکمات است و منسوخ نیست. ولی او با آنها در مورد تفسیر این آیه به جدل برخواست و گفت: و أخبرهم أنهم کافرون یخلدون فی النار»(10) ابن تیمیة به آزادی اعتقاد و دین باور ندارد و میگوید: (من لا یدین بدین الإسلام فهو إما کافر أو منافق ومنذ أن بعث الله عبده ورسوله محمد (ص) وهاجر إلى المدینة صار الناس ثلاثة أصناف: مؤمن، منافق وکافر) «کسی که معتقد به دین اسلام نیست یا کافر است و یا منافق. همانا هنگامی که خداوند بنده و رسولش محمد را مبعوث کرد و پیامبر به مدینه مهاجرت کرد مردم سه دسته شدند مومن، منافق، و کافر» (11)، او تنها به این تقسیم بندی قائل نیست بلکه خون غیر مسلمان و منافق و کافر را حلال شمرده و حتی در این راه دسته دیگری از مسلمانان که از شیوه و روش او پیروی نمی کنند را نیز در زمره منافقان و کافران قرار میدهد. (12) در مورد برخی از مسلمانان مانند شیعه برحسب نظرابن تیمیة، کفر آنها بزرگتر و گناه آنها عظیم تر از کفار اصلی است .(15)
ابن تمیمه میگوید: «از این رو معلوم میشود که آنها شرور و از طرفداران هوای نفس هستند، که قتل آنها از خوارج، واجبتر است و این دلیل سخنی است که در بین عموم رواج یافته و میگویند که اهل بدعت، شیعیان هستند. به طور کلی در نزد عموم، این طور است که هر مخالف سنی، شیعه نام دارد، زیرا با سنت رسول خدا(ص) و مبانی اسلام دشمنی میکند» (جزء 28 ص 428).
ابن تیمیه نه برای فکر و نه برای فرهنگ و هنر احترامی قائل نیست . تخریب آثار هنری و باستانی افغانستان و یا تخریب اماکن مقدسه که علاوه بر تقدس جنبه هنری و علمی دارد نیز برای آنها اهمیت ندارد . و آنها را نفی میکند
از او سوال شده «چه میگویند حضرات علماءو أئمه دین در خصوص تاتارهایی که به شام میآیند و شهادتین میگویند و خود را به اسلام منتسب میکنند آیا واجب است قتل آنها یا خیر؟ جواب: «الحمد لله رب العالمین، نعم یجب قتال هؤلاء بکتاب الله وسنة رسوله واتفاق أئمة المسلمین»(16) با وجود اینکه در سوال مشخص است که آنها اسلام آورده اند ولی با این وجود «شیخ الإسلام» فتوای قتل آنها را صادر میکند، ابن تیمیة حتی منکر درستی این حدیث از پیامبر میشود «لا یحل دم امرئ مسلم یشهد ألا إله إلا الله، وأنی رسول الله إلا بإحدى ثلاث: الثیب الزانی، والنفس بالنفس والتارک لدینه المفارق للجماعة» .پایان متن ( الاحداث المغربیه ).
سلفیهای جهادی مانند زرقاوی متاسفانه همان دیدگاه سنتی ابن تمیمه را در حال حاضر میراث داری میکنند بطوریکه آنها مسولئیت شرورترین حادثه سالهای اخیر یعنی انفجار حرم امام موسی کاظم و امام عسکری در سامراء را بر عهده گرفتند و قول تخریب سایر اماکن مقدسه را نیز دادند آنها قبلا نیز در توجیه جنایاتی مانند حمله انتحاری و کشتار هزار نفر در پل کاظمیه طی اطلاعیه ای تاکید کرده بودند که :
بزرگان ما خطمشی روشن را در مورد شیعه در اختیار ما گذاشته و پرده از این قوم برداشتهاند تا جایی که میگویند: در پشت سر شیعه، یهود و مسیحی نماز نخوانید، به آنها سلام ندهید، با آنها ازدواج نکنید و از گوشت ذبحشده توسط آنان نخورید. (خلق افعال العباد ص 125) همانطور که بزرگان ما از جمله شیخالاسلام ابن تمیمه گفته است «به این دلیل که شیعیان با کفار علیه مسلمانان همکاری میکنند و آنها از بزرگترین اسباب حمله چنگیزخان به سرزمینهای اسلامی و آمدن هولاکو به عراق و اشغال حلب و صالحیه بودند و از این رو هنگام عزیمت به مصر، پادگانهای مسلمانان را ویران کردند و راه را بر روی مسلمانان بستند و به این دلیل با تاتار و فرانسویها علیه مسلمانان همکاری کردند و از پیروزی اسلام خشمگین و ناراحت میشدند. درواقع آنان طرفداران یهود و مسیح و مشرکان هستند و قلبهایشان مملو از کینه و خصومت با مسلمانان است. » شیعیان، قوم و حکومت تاتار را دوست دارند، زیرا از این حکومت، بزرگی و عزتی کسب کردند که در دولت مسلمان از آن برخوردار نشده بودند. آنها از بزرگترین همکاران این قوم برای حمله به سرزمینهای مسلمان و قتل عام مسلمین بودهاند و ماجرای ابنالعلقمی و امثال آن با خلیفه و قضیه مشهور آنها در حلب، برای همه مردم شناخته شده است. همچنین در صورت پیروزی مسلمانان بر کفار و مسیحیان، شیعیان غمگین و در صورت پیروزی مشرکان و مسیحیان بر مسلمانان، آنها شادمان و مسرور میشدند» (الفتاوی جزء 28، صفحات 478 الی 527). سبحانالله! مانند اینکه برایشان جزییات امور غیبی کشف و برایش روشن شده است.
در تفکر طالبانیسم ـ که شیوه به روز شده جریان فکری ابن تیمیه و پیروان اوست ـ اسلام حرمتی برای انسان قائل نیست و در حالیکه به صراحت در آیات و احادیث محکمی کشته شدن یک انسان بیگناه به معنی قتل همه انسانها تعبیر شده است بر اساس اینگونه تفکرات طالبانیزم صدها نفر شیعه از کودک و زن و مرد به مناسبتهای مختلف قربانی این تفکرات جاهلانه شده اند البته خنجر تعصبات کور آنها سنیهای معتدل تر را نیز از این جنایات مصون نداشته است. و تا کنون شاهد قتل بزرگانی از اهل سنت بدست همکیشان طالبانی آنها بوده ایم .
بطور مثال در تاریخ 11/3/84 جریان طالبان و وهابیت، «ملا عبدالله فیاض»، عالم برجسته قندهار را به جرم همکاری با دولت کرزای ترور کردند و و روز بعد در مجلس فاتحه او، یک اقدام انتحاری صورت دادند که منجر به کشته شدن دستکم بیست نفر شد.
مهم این است که سنیان معتدل و واقعگرا نیز از دست اقدامات در امان نیستند. در عراق هم طی ماههای گذشته برخی از روحانیون سنی که تمایل به مذاکره با دولت را داشتهاند، کشته شدهاند. در این حوادث معمولا افراطیون سنی تلاش کردهاند آن اقدامات را بر عهده سپاه بدر بگذارند. اما اکنون با عملیات انتحاری که در قندهار صورت گرفت و با بعضی اعمال دیگر آنها علیه سنیها، میتوان یقین کرد که در عراق هم طرفداران زرقاوی نمیتوانند سنیان معتدل را تحمل کنند و به همین دلیل روحانیون متمایل به مذاکره با دولت را ترور کرده با یک تیر، دو نشان میزنند. هم آنها را از سر راه برمیدارند و هم مسئولیت آن را بر عهده سپاه بدر و شیعیان میگذارند.
وهابیت، به عنوان یکی از تاثیر گذارترین باورها در دو دهه اخیر، تفسیر جدیدی از اسلام سنی است که عبدالوهاب سردمدار آن بود. وی طرفدار وبسط دهنده اندیشههای ابن تیمیه بود که بر اساس بنیانهای فکری او مکتب وهابیت بنا گشته است .ابن تیمیه در سال 1263 میلادی در حران از شهرهای ترکیه کنونی بدنیا آمد و در سال 1328 میلادی بعد از 65 سال مبارزه و تعلیم و تعلم وفات یافت. از جمله ویژگیهای ابن تیمیه، جسارتش در ارایه عقاید و باورهایش بود وی نقش بسیار برجسته ای در پیروزی سپاه ممالیک مصر بر خیل مغولان بر عهده داشت. ابن تیمیه در فقه حنبلی خیلی زود به مقام اجتهاد رسید ولی در ارایه فتاوا هرگز خود را محدود به فقه حنبلی نمی کرد و حتی بسیاری از فتاوای وی مطابق هیچیک از مذاهب اربعه اهل تسنن یعنی حنبلی، شافعی، مالکی، حنفی نبود. یکی از نخستین آثار او کتاب "العقیده الحمویه الکبری" بود که به نوعی خرق عادت در میان سنیان محسوب میشد.وی در این کتاب به نقد و رد بسیاری از عقاید کلامی اشاعره پرداخته و نسبت به سستی و ضعف آن باورها معترض بوده است.
ابن کثیر در شرح باورهای ابن تیمیه پیرامون زیارت قبر رسول خدا(ص) میگوید: ابنتیمیه زیارت قبر رسول خدا(ص) را به کلی منع نکرده، بلکه مجرد قصد رفتن به زیارت را منع کرده است، یعنی اگر کسی بدون قصد زیارت به قبر حضرت برود به واسطه اینکه میرویم تا در مسجد النبی نماز بخوانیم و در آنجا قبر را زیارت کند مانعی ندارد.
20 درصد تروریستهایی که بعد از حوادث 11 سپتامبر تحت تعقیب پلیس بینالملل قرار گرفتهاند از منطقه مغرب عربی هستند و بنابر این واحدهای ضد تروریست آمریکا و اروپا توجه خاصی را به مطالعه ریشههای تروریزم در این منطقه مبذول داشته اند آنها به ترتیب 1- سلفی گرایی 2- نقش مساجد و وعاظ 2- نقش مدارس و شیوه آموزش و تعلیم 3- نقش احزاب اسلام گرا 4- فقر بیکاری و حلبی آبادها 5 - وضعیت نظام حکومتی و بی عدالتی و تضاد طبقاتی را در مورد ریشهیابی علت جذب جوانان به گروههای سلفی جهادی مورد بررسی قرار داده اند . اسلام گرایی در مغرب عربی ریشههای عمیقی دارد سلفیهای تکفیری هم با استفاده از همین شرایط مساعد و علایق مردم به اسلام توانسته است در این کشورها به نیروی قدرتمندی تبدیل شود. اخیراٌ وزارت اوقاف و وزارت کشور در دولتهای منطقه شمال آفریقا موظف شدهاند برای تمامی مساجد و امامان جماعت و جمعه شناسنامه اطلاعاتی باز کنند تا دریابند کدامیک به جماعتهای سلفی تکفیری وابستگی دارند.
امام خمینی ره، علمای شیعه و برخی از اندیشمندان اهل تسنن در ایران و سایر کشورهای جهان اسلام تلاش زیادی کرده اند که اندیشهها و سوء تفاهمهای تاریخی که موجب افکار ضد شیعی وهابیان شده و در دشمنی با شیعیان به آنها استناد میکنند را برطرف سازند تا هم شیعه و هم سلفیها یکدیگر را بر اساس شرایط امروز از نو بازشناسی نمایند و از قالبهای کلاسیک خارج شوند. اما متاسفانه اندیشههای افراطی امثال زرقاوی ریشه در روحیه تحجر تکفیری دارد و حاضر نیست شرایط امروزی را مورد مطالعه قرار دهد. البته افراط گری علی رغم مخالفت بعضی از بزرگان شیعه در بین بعضی ازشیعیان نیز وجود دارد که مورد سوء استفاده دشمنان اسلام نیزقرار میگیرد. آیتالله سیدمحمدباقر درچهای را میتوان از برجستهترین فقهایی دانست که در دو قرن اخیر، از اقدامات افراطی و غلوآمیز، انتقاد کرده است.
منبع: احداث مغربیه پر تیراژترین روزنامه مراکش
مفهوم الاختلاف عند ابن تیمیة أو فقه التکفیر ونبذ التفکیر .
احداث مغربیه 26 فبرایر 2006- محمد نیات
منبع: / سایت / سایت پرس و جو ۱۳۸۶/۱۱/۲۹
نویسنده : محمد نیات
نظر شما