جان استوارت میل
راجر اسکروتن مترجم: علی محمد طباطبایی
بیستم ماه مه دویستمین سالگرد تولد جان استوارت میل است، یعنی بزرگترین نماینده لیبرالیسم قرن نوزدهم و کسی که نظریه هایش هنوز هم بر فلسفه حقوق در جهان انگلیسی زبان حکومت می کند. میل روشنفکری است با چهره های متعدد که درباره موضوعات فلسفی گوناگون از فلسفه حقوق و اخلاق گرفته تا اقتصاد سیاسی و حتی فن شعر و هنرها مطالب بسیاری نوشته است. وی دوره مدرسه را در خانه گذراند و معلم سرخانه اش کسی نبود جز پدرش جیمز میل، اقتصاددان و تاریخ نگاری که شخصیتی سختگیر و جدی داشت و فرزند خردسال خود را در سن شش سالگی به خواندن و نوشتن زبان یونانی وادار کرد. میل در ۹سالگی بر زبان لاتین مسلط شد و در ۱۰سالگی بر تاریخ و ریاضیات مقدماتی و این هنگامی بود که پدرش بر روی تاریخ امپراتوری روم کار می کرد. میل سال ها بعد ذائقه های خود را در فن شعر به شکوفایی رساند، به زبان فرانسه کاملا مسلط شد و به رغم تربیت لاادری اش انجیل را عمیقا مطالعه می کرد و عقیده داشت که باید این کتاب را در کنار کتابی از هومر به عنوان دو تا از مهمترین کتاب های تاریخ بشری محسوب کرد.
میل هرگز در تمام عمرش عضوی از هیچ دانشگاهی نبود، اما تمامی عمر خود را وقف خودآموزی کرد و آن هم در حالی که پیوسته در کمپانی هند بریتانیایی سمت های پردرآمدی داشت. او در ۱۸۳۶ دچار یک درهم ریختگی عصبی شدید شد. این اختلال عصبی که در زندگینامه خودنوشتش به طرز قابل توجهی شرح داده شده است تا حدی در اثر واکنش به فلسفه اصالت فایده واقع بینانه پدرش و محفل «بنیادستیزان فلسفی» بود. اصول اخلاقی هزینه فایده را جیمز میل از جرمی بنتام به ارث برده بود و او آن را به پسرش منتقل کرد و در نتیجه باعث شد که میل از تمامی مساعدت های عاطفی محروم بماند.
اصالت فایده (یعنی «عملی درست است که بالاترین سعادت را برای بیشترین تعداد افراد فراهم کند») فلسفه ای بود مربوط به عقل که به نظر می رسید برای قلب دیگر جایی خالی ندارد. میل که در این میان با خواندن آثار وورد زورث سلامتی خود را دوباره به دست آورده بود، نزد بانو هریت تایلور نیز تسلایی یافت، یعنی همسر جنتلمنی اهل مدارا که یقینا دلایل خوبی برای اطمینان به پاکدامنی همسرش داشت و میل سال ها بعد با وی که حالا دیگر بیوه شده بود ازدواج کرد تا به وصلتی که ظاهرا بدون رابطه جنسی پیش می رفت ادامه دهد.
اما شورش میل بر علیه اصالت فایده مانع وی از نوشتن دفاعیه ای اصولی برای آن نشد و امروزه «اصالت فایده» ی او به عنوان یکی از اندک روایت های قابل قبول از شورشی اخلاقی شناخته می شود که ممکن بود دو قرن پیش از این به کلی از میان برود آن هم چنانچه دیگر کسی نمی توانست به چنین کشفی نائل گردد که طرفدار اصالت فایده (برای رسیدن به اهداف خود) می تواند هر جنایتی را توجیه کند. لنین و هیتلر هر دو از مومنین به فلسفه اصالت فایده بودند و همین طور استالین و مائو و البته بیشتر اعضای مافیا. همان گونه که میل اذعان می کند، اصل بالاترین سعادت اگر قرار نیست که صرفا توجیهی برای فرمانروایی مستبد باشد باید واجد بعضی ضمانت ها برای حقوق فردی هم باشد، از این رو او در واکنش به بعضی از پیروان خود که دچار تردید شده بودند اثر مشهورش «درباره آزادی» را نوشت که گرچه بانفوذترین اثر او محسوب می شود اما به هیچ وجه بهترین آنها نیست. در آن زمان شیوه اندیشیدن بنتامی (در بریتانیا) فلسفه حقوق را تحت تاثیر خود قرار داده و زیر نفوذ خود داشت و استدلال هایی مبتنی بر «خیر عامه» و «صلاح جامعه» در تصور محافظه کاران طبقه متوسط در جامعه ویکتوریایی آن زمان کشش و جاذبه زیادی داشت. زیر نظارت گرفتن شکل های علایق عمومی، ممنوع ساختن ابراز عقاید بدعت آمیز و نو، یا غیرقانونی اعلام کردن روابط جنسی خارج از ازدواج و آن هم به خاطر یک «اخلاقیات عمومی» که به خاطر خیر عمومی مطرح بود، همگی به نظر کارهای درستی می آمدند. اگر در اثر چنین اقداماتی آزادی فردی صدمه می دید، مطابق با نظر طرفداران اصالت فایده این بهایی بود که در هر حال باید پرداخت می شد.
مطابق با استدلال میل در این شیوه تفکر همه چیز برعکس شده است. قانون برای این به وجود نیامده که اصول اخلاقی اکثریت را در برابر فرد مورد پشتیبانی قرار دهد، بلکه باید از فرد در برابر استبداد- و از جمله «استبداد اکثریت» – محافظت کند. البته اگر اعمال آزادی فردی باعث ایجاد صدمه به دیگران شود، محدودتر کردن آن عمل مشروع است زیرا در چنین شرایطی آنچه یک شخص در آزادی و با آن به دست می آورد معادل است با آنچه شخص دیگری آن را از دست می دهد. اما چنانچه هیچ گونه امکان اثباتی برای موضوع صدمه به دیگران مطرح نباشد قانون باید حقوق فردی را در آزادی انتخاب و بیان مورد محافظت قرار دهد.
این اصل دارای اهمیتی عظیم و معنادار است: این اصل بر این نظر است که هدف از قانون حمایت از اراده و خواست اکثریت نیست، یا حتی تحمیل اراده و خواست فرمانروای مستقل، بلکه حفاظت از اراده و خواست فرد است و بیان مشروع «فرمانروایی مستقل فرد». مشکلی که ما در اینجا با آن مواجه هستیم در مفهوم صدمه قرار دارد.
نظر شما